در ایرانِ جمهوری اسلامی خیلی‌ها حسرت داشتن اتومبیلی شاسی‌بلند را در دل می‌پرورانند تا شاید روزگاری بتوانند به آن دست یابند. تازه آنانی که از برآوردن آرزوی خویش جا می‌مانند به صف می‌شوند تا به اعتبار فروش قسطی تولیدکنندگان و لیزینگ‌های خودرویی بتوانند به این رؤیای شیرین جامه‌ی عمل بپوشانند.

بلندپروازی در آرزو: داشتن ماشین شاسی‌بلند
بلندپروازی در آرزو: داشتن ماشین شاسی‌بلند

روزگاری در دهه‌ی هفتاد دل بسیاری از این شهرنشینان نوکیسه‌ی تهرانی به داشتن نیسان پاترول خوش بود. پس از آن در دهه‌ی هشتاد پژوی ۲۰۶ داخلی جایش را پر کرد. ولی امروزه برایشان اتومبیل شاسی‌بلند حرف اول و آخر می‌زند. چون در دنیای طبقه‌ی متوسط تهرانی عرض و طول شخصیت آدم‌ها را با همین اتومبیل‌ها اندازه می‌گیرند و آدم‌ها تنها با نوع اتومبیل‌شان شناخته می‌شوند. پلیس هم در بزرگراه‌های شهری و برون شهری عابران سواره را با اتومبیلی که سوار شده‌اند، صدا می‌زند. جدای از این همسایه‌ها نیز در هر کوچه‌ای آدم‌ها را با نوع اتومبیلی که سوار می‌شوند می‌شناسند.

گفته می‌شود که طی سال جاری واردات خودرو به کشور حدود شصت در صد فزونی گرفته است. چینی‌ها حدود بیست در صد از همین بازار را در اختیار دارند که شاسی‌بلندهای چینی به دلیل ارزانی آن نقش زیادی را در بازار فروش ایران به عهده می‌گیرند. تازه انواع و اقسام لیزینگ خودرویی کم نیستند که فقط از راه فروش اقساطی شاسی‌بلندهای چینی نان می‌خورند.

در ایران چندین شرکت اختصاصی وجود دارند که در کسب و کار پر رونق خود به چیزی غیر از مونتاژ اتومبیل‌های چینی رضایت نمی‌دهند. در این بین کرمان موتور و مدیران خودرو بیش از دیگران نقش می‌آفرینند. همین دو شرکت بلااستثنا همه‌روزه پیامک‌هایی را برای بسیاری از ایرانیان می‌فرستند که حاضر‌اند اتومبیل‌های شاسی‌بلند یا معمولی خودشان را قسطی به ایشان بفروشند. همچنین هر دو شرکت محصولات متنوع‌تری از انواع و اقسام اتومبیل دارند که با طبیعت مشتاقان ایرانی آن سازگار می‌نماید.

ایران خودرو نیز تلاش می‌ورزد تا از این قافله‌ی پرهیاهو جا نماند. چنانکه پس از یک دهه و خیلی دیر تولید نمونه‌هایی از آن را در برنامه دارد. چون قرار است که در تولید پژوی ۲۰۸ این شرکت نمونه‌ای از اتومبیل شاسی‌بلند روانه‌ی بازار گردد.

از سویی سالانه چیزی حدود بیست و سه هزار نفر در حوادث جاده‌های ایران جان می‌بازند. به طبع در این کشتارِ ده‌ها هزار نفری عامل انسانی نقش اصلی را ایفا می‌کند. تا آنجا که ضعف‌های مدیریتی پلیس و بزرگراه‌های غیر استاندارد نیز در همین عامل انسانی جای می‌گیرند. اما پلیس در همسویی با مدیران ارشد دولتی تمامی این کاستی‌ها را به پای نامرغوبی و غیر استاندارد بودن اتومبیل‌های داخلی می‌نویسد تا بهانه‌های کافی جهت وارادات خودرو از خارج فراهم ببیند. در عین حال نامرغوبی خودروهای داخلی را نیز می‌توان عاملی انسانی به شمار آورد و در اصلاح کیفی تولید آن کوشید. ولی با رونق مونتاژ خودروهای اروپایی و چینی در داخل کشور دولت و کارخانه‌های خودروسازی هیچ‌گونه تلاش روشن و برنامه‌ریزی شده‌ای برای ارتقای کیفی تولیدات داخلی خود پیش رو ندارند. در نتیجه در الگوپذیری از خودروسازانِ دهه‌ی چهل و پنجاه، تنها به مونتاژ خودروهای خارجی رضایت می‌دهند. چنین موضوعی هم به عطش مشتریان ایرانی برای خرید خودروهای خارجی به خصوص از نوع شاسی‌بلند آن یاری می‌رساند.

شاسی بلند و کودک سر چهار راه
شاسی بلند و کودک سر چهار راه

رفتار اجتماعی شاسی‌بلند سوارانِ تهرانی در خیابان‌ها و بزرگراه‌های درون شهری دیدنی است. چون انتظار دارند که به دلیل داشتن اتومبیلی شاسی‌بلند همگی برایشان کنار بکشند و آنوقت ایشان با ناز و افاده از کنارشان رد بشوند. انگار بلندیِ شاسی اتومبیل بخشی از حقارت‌های ایشان را جبران می‌کند و از آن بالا می‌توانند دیگران را با نگاهی حقارت‌آمیز بنگرند. در عین حال بوق زدن، لایی کشیدن و اخطار با چراغ نور بالا، برایشان امری عادی شمرده می‌شود تا همه‌ی عابران سواره و پیاده به تمکین از این نوکیسه‌ها مجبور گردند. در همین راستا کم نیستند کسانی که شیشه‌هایشان را خیلی مفاخره‌آمیز پایین می‌کشند و آشغال خودشان را در فضای خیابان‌های شهر و یا اتوبان‌ها رها می‌کنند. آنان اینک نیز با همان فرهنگ چهار دهه پیش که فرمانِ پیکان را در دستانشان می‌فشردند، به گشت و گذار در شهر ادامه می‌دهند. به عبارتی روشن‌تر بسیاری از پیکان‌سوارها اینک شاسی‌بلند سوار شده‌اند، بدون آنکه تغییر روشنی در رفتار شهری ایشان به چشم آید.

جوانانی که شاسی‌بلند سوار می‌شوند، بی‌هدف در خیابان‌ها و بزرگراه‌های تهران گشت می‌زنند و از مزاحمت برای زنان چیزی کم نمی‌گذارند. باوری بر ذهن این گروه از جوانان چیرگی دارد که به دلیل سوار شدن به اتومبیلی شاسی‌بلند همگی از ایشان پیروی خواهند کرد. چنانکه خانم‌های راننده از سر ناچاری خودشان را از باندی که این گروه در آن رانندگی می‌کنند، کنار می‌کشند. شاسی‌بلند سوارها حتا خانم‌هایی را که از پیاده‌رو می‌گذرند از لطف خودشان بی‌نصیب نمی‌گذارند. چون به قول خودشان دارند “تیکه” بلند می‌کنند و از سر خوش‌خیالی عابران پیاده را نیز بخشی از طعمه‌ی خویش می‌پندارند. انگار در این‌جا هر خانمی به حتم نقشی از تیکه را برایشان به اجرا خواهد گذاشت. چون اتومبیلی شاسی‌بلند سوار شده‌اند که به ظاهر اقتدار بی‌چون و چرای ایشان را می‌نمایاند.

شکی نیست که هر “طبقه‌ی اجتماعی” ساز و کاری روشن از دلبستگی‌ها و هنجارهای اجتماعیِ افراد همان طبقه به دست می‌دهد. در ایران هم افراد هر طبقه‌ای از اِلمان‌ها و نمادهای مربوط به خودشان سود می‌جویند. چنانکه پایینی‌های جامعه، بالایی را تنها به پول و ثروتشان شناخته‌اند. پول و ثروتی که چه‌بسا در اتومبیل، نوع خانه و ملزومات داخلی آن نمود می‌یابد. طبقه‌ی متوسط شهری تهران در الگوسازی ناموفق خود دوست دارد تا شاسی‌بلند سوار بشود که تماشاگران این ماجرای دیدنی او را از طبقات بالایی جامعه بشمارند. اما رفتار اجتماعی او در خیابان‌های شهر چهره‌ای عریان از شلختگی و بی‌ریشگی طبقاتی‌اش به نمایش می‌گذارد. او به پشتوانه‌ی لیزینگ، وام بانکی و قرضِ از این و آن شاید توانسته به اتومبیلی‌ از آن نوع که بالایی‌ها سوار می‌شوند دست یابد، ولی همچنان از استفاده‌ی درست و امروزیِ این وسیله‌ی باب روز جا مانده است.

جوانانی که از بی‌کاری و بی‌حرمتی اجتماعی رنج می‌برند بیش از دیگران آرزوی دستیابی به اتومبیل شاسی‌بلند را در دل می‌پرورانند. چون برای ایشان شاسی‌بلند نمادی روشن برای تشخص و تمول قرار می‌گیرد. جوانان بی‌کار طبقه‌ی متوسط شهری چنان می‌پندارند که با سوار شدن بر همین شاسی‌بلندها خواهند توانست به تمامی آرزوهای ریز و درشت‌شان دست یابند. گویا حقارت‌های اجتماعی و سرکوب‌های روانی خودشان را تنها با هنجارهایی از این نوع می‌توانند چاره کنند. دیدگاه‌های این‌چنینی هرچند تبعات فراوانی را برای جامعه در بر خواهد داشت ولی دولت جمهوری اسلامی دانسته و یا نادانسته به فرآوری و رشد آن همچنان دامن می‌زند.

عکس سلفی گرفتن نمایندگان مجلس با موگرینی حادثه‌ای بود که همین چندی پیش هنگام مراسم تحلیف رییس جمهورشان اتفاق افتاد. نمایندگان مجلس ایران هرچند به گوشی و موبایل دست یافته‌اند و حتا توانسته‌اند به پشتوانه‌ی جهالت خویش به کرسی‌های مجلس دست یابند، ولی متأسفانه هنوز فرهنگ استفاده از گوشی را فرانگرفته‌اند. انگار هر رییس جمهوری بخواهد در دیدار با مهمانان خارجی خویش گوشی‌اش را از جیب بیرون بیاورد و چپ و راست با ایشان عکس سلفی بیندازد. در عکس سلفی گرفتن نمایندگان هم به طور حتم نمونه‌ای روشن از همان شاسی‌بلند سوار شدن طبقات نوکیسه‌ی جامعه به چشم می‌آید. چون بهره‌گیری از فرهنگ معنوی، به حتم زمان بیش‌تری می‌برد تا ضمن چرخه‌ای لازم و طولانی استفاده از دستآوردهای مادی و امروزی،  فرهنگی معنوی را برای این گروه به همراه داشته باشد.

هوس و آرزوی شاسی‌بلند سوار شدن در ایرانِ امروز هرچند رسمی عمومی نیست، ولی به صورت مد اجتماعی (social fashion) عمل می‌کند. اما در پس چهره‌ی همین مد اجتماعی سیمایی از دولت نولیبرال حسن روحانی نیز دیده می‌شود. دولتی که حل و فصل تمامی آسیب‌ها و کاستی‌های جامعه را در نسخه‌هایی از سرمایه‌داری اروپایی شدنی و عملی می‌پندارد. چنانکه با حضور و گسترش همین نوع از سرمایه‌داری، فرهنگ آن نیز در قالب‌هایی وارفته و بی‌قواره برای گروه‌هایی از طبقه‌ی متوسط و بی‌هدف کشور الگو قرار می‌گیرد. دوام و بقای این مد اجتماعی نیز به ماندگاری و قوام دولت‌هایی از نوع روحانی بستگی دارد. دولت‌هایی که تلاش می‌ورزند تا صنعت و فرهنگ عمومی کشور به زایده‌ای بی‌هویت برای صنعت و فرهنگ اروپایی مبدل گردد.


بیشتر بخوانید: از همین نویسنده