شهرنوش پارسی‌پور – لو- لگد کردن (اخلاق و رفتار)/سه‌خطی بالا: جیان کنش، آسمان/سه‌خطی پائین: توئی دریاچه، شادی‌آفرین. اینک ببینیم ترکیب رفتاری پدر و دختر در مقام اصل نرینه بزرگ و پیر در کنار جوان‌ترین مادینه چه معنایی دارد:

نام شش‌خطی، از یک سو به معنای روند درست رفتار شخص است. آسمان، پدر، در بالا قرار گرفته، و دریاچه، جوان‌ترین دختر در زیر جایگزین گشته. این نمایشگر تفاوت میان بالا و پائین است، که خویشتن‌داری، و رفتار درست اجتماعی به آن بستگی دارد. از سوی دیگر، واژه نمایشگر نام شش‌خطی، لگد کردن، از نظر ادبی به معنای رفتن بر روی چیزی‌ست. کوچک و شاد (توئی) در دنبال بزرگ و قوی (جیان) راه می‌رود و کوشش در سبقت دارد. جهت جنبش هر دو «سه‌خطی» اصلی به سوی بالاست. حقیقت اینکه در کتاب تحولات اینکه قوی بر وفق ضعیف راه برود مورد بررسی قرار نگرفته است، چرا که ضعیف در تعلق قوی فرض شده. در اینجا اینکه ضعیف در مقابل قوی مقاومت می‌کند خطرناک نیست، چرا که این اتفاق می‌افتد اما با خلق خوش (که توئی دارد) و بدون گستاخی، از این قرار مرد قوی خشمگین که نشده هیچ بلکه جنبه خوب را در نظر می‌گیرد.

داوری
لگدکردن. لگد کردن دم ببر.
او مرد را گاز نمی‌گیرد. موفقیت.

موقعیت در حقیقت مشکل است. آنی که بزرگ‌ترین است و آنی که کوچک‌ترین است به هم نزدیک شده‌اند. ضعیف در پشت قوی قرار گرفته و او را نگران می‌کند. قوی، در این حالت، با اکراه رضایت داده و به کوچک صدمه نمی‌زند، چرا که برخورد آن‌ها با خلق خوش همراه بوده و بی‌ضرر است.
در شرایط موقعیت انسانی، شخص مردم غیرقابل مهار را رام می‌کند. در چنین حالتی شخص زمانی به نتیجه می‌رسد که با ادب و به هنجار رفتار کند. رفتار مطبوع حتی مردم خشمگین را مهار می‌کند.
 

انگاره
آسمان در بالا و دریاچه در زیر:
انگاره لگد کردن.
از این قرار انسان بر‌تر میان بالا و پائین تمیز قائل می‌شود،
و از این رهگذر اندیشه‌های مردم را استحکام می‌بخشد.

آسمان و دریاچه درجات متفاوتی از عروج را به نمایش می‌گذارند که با تکیه بر طبیعت‌های ذاتی هر یک از آنان شکل می‌گیرد، از این روی هیچ رشکی به پا نمی‌خیزد.

یک مرد لنگ قادر به راه رفتن است. او دم ببر را لگد می‌کند. ببر مرد را می‌گزد. بداقبالی.
 

در میان افراد انسان نیز تفاوت‌هایی در درجه عروج وجود دارد. ایجاد برابری جهانی غیر ممکن است. اما این مهم است که تفاوت‌های اجتماعی طبقات نمی‌بایست مستبدانه و نا‌عادلانه بوده باشد، چرا که اگر چنین چیزی رخ بدهد رشک و مبارزات طبقاتی نتایج غیر قابل اجتنابی را باعث خواهند شد. از سوی دیگر، اگر تفاوت‌های بیرونی در ردیف و مرتبه در ارتباط با ارزش درونی باشد، و اگر ارزش درونی به وجود آورنده ملاک تفاوت‌های بیرونی باشد، مردم عاقبت رضایت داده و نظم در جامعه برقرار خواهد شد.
 

خط‌ها
نه در آغاز یعنی:
رفتار ساده. پیشرفت بدون سرزنش.

موقعیت به گونه‌ای‌ست که ما هنوز دچار هیچیک از اجبارهای مبادلات اجتماعی نیستیم. اگر رفتار ما ساده باشد دچار هیچیک از آن‌ها نخواهیم شد. ما تا زمانی که راضی هستیم با آرامش امیال خود را تعقیب کرده و چیزی از مردم نخواهیم خواست.
 

معنای شش‌خطی، نه وقفه و سکون، بلکه پیشرفت است. انسانی در مجموع خودش را در آغاز راه در موقعیت پستی می‌بیند. اما او دارای قدرتی درونی‌ست که ضامن پیشرفت او خواهد شد. اگر او بتواند با سادگی قانع باشد توان پیشرفت بدون سرزنش را خواهد داشت. اگر یک انسان از شرایط فقیرانه ناراضی باشد، بی‌قرار و جاه‌طلب شده و کوشش در ترقی خواهد داشت، البته نه برای آنکه کار با ارزشی را به انجام برساند بلکه صرفاً به این خاطر که با تکیه بر قدرت رفتاری خود، از فرودستی و فقر بگریزد. همین که او به مقصود برسد به این نتیجه خواهد رسید که تکبر بورزد و عاشق تجملات بشود. پس از این قرار احساس سرزنش همراه با پیشرفت او خواهد شد. از سوی دیگر انسانی که درست کار می‌کند شادمانه ساده‌خو باقی خواهد ماند. او آرزومند آن است که ترقی بکند برای آنکه کاری را به انجام برساند. هنگامی که به هدف خود برسد، کار با ارزشی انجام خواهد داد، و همه چیز در جهت درست خواهد بود.
 

نه در خط دوم یعنی:
گامی به نرمی برداشتن، در مسیری درست
پایداری مردی تاریک
باعث خوش‌اقبالی خواهد شد.

در اینجا موقعیت یک حکیم تنها مورد اشارت است. او به دور از غوغای زندگی در خود می‌نشیند، چیزی را جست‌وجو نمی‌کند، از هیچکس چیزی نمی‌خواهد، و هدف‌های وسوسه‌برانگیز او را خیره نخواهد کرد. او با خودش صادق است و در جریان زندگی بدون هجوم بردن، و در مسیری هموار سفر می‌کند. از آنجایی که راضی‌ست و با سرنوشت نمی‌جنگد، از گرفتاری برکنار می‌ماند.
 

شش در خط سوم یعنی:
یک مرد یک چشم قادر به دیدن است،
یک مرد لنگ قادر به راه رفتن است.
او دم ببر را لگد می‌کند.
ببر مرد را می‌گزد.
بداقبالی. 

 

از این قرار به نمایندگی شاهزاده خود عملیات جنگی انجام می‌دهد.
یک مرد یک‌چشم به راستی قادر است ببیند، اما نه آنقدر درست که باید. یک مرد لنگ قادر است راه برود، اما نه آنقدر که پیشرفت کند. اگر مردی به رغم این نقص‌ها خودش را قوی فرض کند و در ادامه آن با خطر روبرو شود بلا را به سوی خود فرا خوانده است، چرا که کاری را برعهده گرفته است که فوق توانایی اوست. این طریق نامحتاطانه غوطه‌ور شدن در مسائل، بدون کفایت داشتن در توانائی‌ها، تنها می‌تواند در وضعیت یک جنگجو که برای شاهزاده خود می‌جنگد قابل توجیه باشد.
 

نه در خط چهار یعنی:
او بر روی دم ببر پای می‌گذارد.
احتیاط و دوراندیشی
سرانجام منجر به خوش‌اقبالی می‌شود.

این متن معطوف است به انجام کاری خطیر. نیروی درونی که انجام آن را ممکن می‌کند وجود دارد، اما این نیروی درونی با احتیاط توام با درنگ در شرایط بیرونی ترکیب شده است. این خط در تقابل با خط پیشین است، که ضعف در درون بود اما ظاهر به سوی پیشروی جهت می‌گرفت. اینجا شخص از موفقیت نهایی خود، که رسیدن به هدف از طریق غلبه کردن بر خطر در پیشروی‌ست اطمینان دارد.
 

نه در خط پنجم یعنی:
رفتار توأم با ثبات قدم.
پایداری با آگاهی نسبت به خطر.

این معطوف است به خط پنجم، یعنی خط فرمانده شش‌خطی به مثابه یک کلیت. شخص می‌بیند مجبور است رفتار توأم با ثباتی داشته باشد. اما در‌‌ همان حال شخص باید نسبت به خطری که در ارتباط با چنین ثبات قدمی‌ست آگاه باشد، به ویژه اگر در این ثبات قدم نیاز به پشتکار هم وجود داشته باشد. تنها آگاهی از خطر موفقیت را ممکن می‌کند.
 

نه در خط ششم یعنی:
به نحوه رفتارت نگاه کن و علامت‌های مساعد را بسنج.

 

هنگامی که هر چیزی رضایت‌بخش است، خوش‌اقبالی اعلاء از راه می‌رسد.
کار به پایان رسیده است. اگر ما می‌خواهیم بفهمیم خوش‌اقبالی در تعقیب آن خواهد آمد یا نه باید به گذشته برگشته، به رفتار خود و عواقب آن نگاه کنیم. اگر اثرات آن خوب باشد می‌توان نتیجه گرفت که اقبال خوش قطعی‌ست. هیچکس خودش را نمی‌شناسد. تنها به دلیل پیامدهای اعمال، و به دلیل ثمرات کار و کوشش است که انسان می‌توان به داوری آنچه که از او انتظار می‌رود بنشیند.