حکومت جمهوری اسلامی، گرفتار انواع و اقسام بحرانهاست. «بحران مشروعیت»، یکی از این بحرانهاست. آیتالله خامنهای ضمن انکار چنین بحرانی، تکلیف خود و دیگر زمامداران نظام را با شخصیتهای مداراگری چون هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی نیز روشن کرد.
او در زمینه «بحران مشروعیت» یا عدم اعتماد مردم به نظام، در دیدار ۱۶/۵/۹۰ با مسئولان نظام، خطاب به آنان گفت: «باز یک عدهاى اینها را نمىبینند، هى دم از بىاعتمادى مردم میزنند؛ نخیر، مردم به نظام اعتماد دارند… متأسفانه میشنویم همینطور در اظهارات مصلحتجویانه، مکرر میگویند: آقا اعتمادِ از دسترفته مردم را برگردانید! کدام اعتمادِ از دست رفته؟! مردم به نظام اعتماد دارند، نظام را دوست دارند، از نظام دفاع میکنند.»۱
آقای خامنهای برای تأیید این ادعا به شرکت حدود ۸۵ درصد مردم در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸، راهپیمایی ۲۲ بهمن و روز قدس و همچنین راهپیمایی نهم دیماه ۱۳۸۸ استناد کرد و گفت که همه اینها نشانه اعتماد مردم به نظام و حمایت آنان از حکومت اسلامی است.
تکلیف سبزها، موسوی، کروبی، زندانیان سیاسی، آیتالله صانعی، آیتالله دستغیب، آیتالله بیات و… قبلاً مشخص شده بود، اما گمان عدهای این بود که سیدمحمد خاتمی ممکن است راهی به نظام داشته باشد. اکبر هاشمی رفسنجانی هم که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو مجلس خبرگان رهبری است. این دو اخیراً چندینبار سخنرانی ۱۴/۳/۹۰ آیتالله خامنهای در حرم آیتالله خمینی را حلال مسائل قلمداد کردند. ولی فقیه با این سخنان نشان داد که سخن گفتن از کاهش اعتماد مردم به نظام، یا آسیب دیدن آن را تحمل نمیکند.
موقعیت بینالمللی
افول موقعیت بینالمللی ایران، از سوی این دو- بهخصوص هاشمی رفسنجانی- در ماههای گذشته بارها گوشزد شد. آیتالله خامنه ای در دیدار اخیر خود با مسئولان نظام، نه تنها این ادعا را انکار کرد، بلکه به صراحت مواضع آن دو در دوران ریاست جمهوریشان را سازشکارانه و ناشی از کوتاه آمدن و برخورد سست آنها و ذکر مناقب آمریکا قلمداد کرد و از ایستادگی و استقامت بعدی دفاع کرد.
خامنهای گفت:
«بنده موافق نیستم با این نظر که امروز وضع ما از لحاظ بینالمللى وضع منفى است؛ به هیچوجه. گاهى این مسئله در بعضى از اظهارات شنیده میشود، گفته میشود. نخیر، امروز وضع ما از لحاظ بینالمللى بسیار خوب است… آن زمانى هم که ما متأسفانه یک مقدارى در مقابل دشمن کوتاه مىآمدیم، از این کارها میکردند. اینجور نیست که ما حالا چون ایستادگى کردیم، چون استقامت به خرج دادیم، بگوییم اینها را سر لج آوردیم؛ نه. یک روزى در خطابههاى مسئولینمان مناقب آمریکا ذکر میشد؛ همان روزها رئیسجمهور وقت آمریکا با سبکسرى تمام، ایران را به عنوان محور شرارت معرفى کرد! یک روزى یکى از دولتهاى اروپایى نسبت به جمهورى اسلامى اظهار علاقه و ارتباط و اینها میکرد؛ همان دولت سر قضیه قهوهخانه میکونوس دادگاه تشکیل داد، مسئولین درجه یک کشور را در آن دادگاه متهم کرد! دولتهاى اروپایى با آنها همدست شدند، همهشان سفراى خود را از تهران فراخوانى کردند؛ اینها که یادمان نرفته. خواستند سیلى بزنند، البته سیلى سختترى خوردند. از همین حسینیه آن چنان سیلىاى خوردند که بعد تا مدتها دنبال علاجش بودند! هر وقت توانستند، آنها درصدد سیلى زدن برآمدند. هر وقت ما کوتاه آمدیم، یک خردهاى سست برخورد کردیم، آنها پرروتر شدند.»۲
آیتالله علی خامنهای مطابق معمول فراموش نکرد که از خود تعریف و تمجید کند و بگوید که از همین حسینیه به کل دولتهای غربی چنان سیلیای زده که تا مدتها به دنبال علاج درد آن بودند. سخنان او نشاندهنده آن است که به هیچوجه حاضر به عقبنشینی از مواضع پیشین و سازش با مخالفان داخلی و دولتهای خارجی نیست.
در سطح داخلی
در سطح داخلی بر این گمان است که به خوبی از پس نزدیکترین یاران آیتالله خمینی برآمده است. هاشمی رفسنجانی را − که روزی حلّال بحرانها به شمار میرفت − به «تفنگ بدون فشنگ» تبدیل کرده است. آیتالله موسوی اردبیلی طی دو دهه گذشته مرجع تقلیدی در حاشیه بوده است. آیتالله یوسف صانعی که آنهمه تأیید و تمجید آیتالله خمینی را در پیشه داشت، از دیدگاه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شایسته مقام مرجعیت نیست. آیتالله موسوی خوئینیها- دادستان کل کشور در دوران حیات آیتالله خمینی در دهه ۶۰- اگرچه پس از تعطیلی روزنامه سلام سکوت پیشه کرده است، اما وی را به «مرد خاکستری» اصلاحطلبها و سبزها تبدیل کرده است که همه اعمال و رفتارهای اصلاحطلبها و سبزها محصول توطئههای اوست. میرحسین موسوی، نخستوزیر تحمیلی آیتالله خمینی به او و مهدی کروبی، بازهم مورد تأیید بسیار آیتالله خمینی را در منزلشان زندانی کرده است. سیدمحمد خاتمی، تنها امکانی که برایش باقی مانده، دیدار نوبهای در دفترش و تکرار سخنانی است که در رسانههای داخلی امکان انتشار ندارند و باید در وبسایتهای ایرانیان خارج از کشور منتشر شوند، اما سیدحسن خمینی اگر پا رو خطی کند، «حسن مصطفوی لپ قرمز»ی است.
مجلس آینده
نقشه «مجلس سلطانی» بعدی هم آماده شده است: حداد عادل در ۲۰/۵/۹۰ به طور رسمی به اصولگرایان اعلام کرد که «رهبری معظم انقلاب مایل نیستند که (از سوی ما اصولگرایان) در انتخابات مجلس نهم بیش از یک فهرست ارائه شود». آیتالله مهدوی کنی (رئیس مجلس خبرگان رهبری) و آیتالله شیخ محمد یزدی (یکی از فقهای شورای نگهبان) رهبری این امر را در دست گرفتهاند.
آیتالله یزدی که مسئولیتش در شورای نگهبان بنا به تعریف نیازمند بیطرفی نسبت به کلیه جناحها و گروههاست، به طور رسمی رهبری درست کردن فهرست واحد برای اصولگرایان و پیروزی آنان را در دست دارد.
تکلیف «فتنهگران» از پیش روشن بود. تکلیف «بیبصیرت»های اصولگرایان را باید روشن کرد. آیتالله یزدی در ۲۳/۵/۹۰ طی سخنانی تکلیف این گروه را هم معین کرد و گفت فقط کسانی میتوانند به مجلس آینده راه یابند که «فصلالخطاب بودن رهبری را قبول داشته باشند». برای اینکه هیچ سوء تفاهمی باقی نماند، در توضیح این اصل گفت: «اگر کسانی باشند که با فتنه و حوادثی دیگر کجدار و مریز برخورد کردهاند و میکنند چگونه میخواهیم اجازه دهیم نظام اسلامی دست این گونه افراد باشد… ما نباید در این شرایط غافل باشیم که در مراکز حساس افرادی نفوذ کنند. نظام باید در اختیار اهل آن باشد و این افراد نیز کسانی باید باشند که از امتحانات گذشته سربلند بیرون آمده باشند و نباید در این خصوص سادگی به خرج دهیم.»
بدینترتیب، اصولگرایان بیبصیرتی که طی دوسال گذشته «کجدار و مریز» برخورد کردهاند، «نفوذی»هایی هستند که نباید به مجلس آینده راه یابند. آیتالله خامنهای به دنبال مجلسی گوش به فرمان و بیدردسر است. شورای نگهبان و بقیه دستگاهها این مطالبه را محقق خواهند ساخت. تنها امری که باقی میماند، برگزاری انتخاباتی با مشارکت بالای مردمی است تا نشان داده شود که نظام و رهبری از مشروعیت لازم و کافی برخوردار هستند. اگر رژیم در انتخابات ریاست جمهوری گذشته چند میلیون رأی را جابه جا کرده است، آیا همان رژیم نمیتواند میزان مشارکت در انتخابات بعدی را هم به دلخواه خود اعلام کند؟
مبانی رفتار ولی فقیه
آیتالله خامنهای در سطح بینالمللی نیز به هیچوجه قصد عقبنشینی در هیچ یک از امور محل نزاع را ندارد. «عظمتطلبی اتمی» از طریق پروژه هستهای بیوقفه دنبال شده است و میشود. تنها مانع کار، تحریمهای جهانی است؛ تحریمهایی که مانع صدور تکنولوژی با کاربرد دوگانه به ایران میشوند. با اینهمه، کوچکترین عقبنشینی در مواضع و رفتار او دیده نمیشود. این امر معلول چند علت است.
اول- رسالت الهی نایب امام زمان:
فقیهان متعددی طی چندسال اخیر از ارتباط مستقیم آقای خامنهای با امام زمان سخن گفتهاند. آیتالله خمینی بارها این سخن را تکرار میکرد که این نظام باید به ظهور حضرت حجت منتهی شود. آیتالله خامنهای نیز چنین مقصدی را دنبال میکند.
دوم- بهترین دفاع، تهاجم است:
آیتالله خامنهای همیشه مدافع این استراتژی بوده است. او مدعی است هرجا کوچکترین تزلزلی صورت گرفته، دول دشمن غربی پیش آمدهاند، اما هرجا رفتارها تهاجمی بوده، آنان عقب نشستهاند و پیروزی نصیب ایران شده است.
سوم- ناتوانی جهان غرب:
مطابق اطلاعات و تحلیل ولی فقیه، دول غربی نه تنها در موقعیتی قرار ندارند که ایران را مورد تهاجم نظامی قرار دهند، بلکه خود به شدت گرفتار بحرانهای اقتصادی و شورشهای اجتماعیاند. حتی مریدان رهبری شادکامانه اعلام میکنند که اعتراضهای کشورهای اروپایی را «مقام معظم رهبری» از قبل «پیشبینی کرده بودهاند».
تحولات پیش رو
در عین حال دو نکته در هفتهها و ماههای آینده تعیینکننده خواهد بود:
اول- تشدید پیامدهای تحریمهای اقتصادی شورای امنیت سازمان ملل.
ایران اینک در شرایطی قرار دارد که برای دریافت درآمدهای صادرات نفتی بهطور جدی گرفتار مشکلات اساسی است. اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها نیز اثرات خود را روز به روز بیشتر نمایان میسازد. از سوی دیگر، اگر بحران اقتصادی جدیدی در سطح جهانی پدیدار شود، درآمدهای نفتی ایران به شدت کاهش خواهد یافت.
دوم- تحولات کشورهای منطقه.
وضعیت لیبی و یمن در ماههای آینده تاحدودی روشن خواهد شد. مهمتر از همه اینها اما، وضعیت سوریه است. هرگونه تحولی در سوریه، قدرت منطقهای ایران را کاهش میدهد. ضمن آن که اگر فرایند دموکراتیزه شدن کشورهای منطقه عملی شود، ایران در انزوای بیشتر و فشار بیشتر برای گشودن فضای سیاسی قرار خواهد گرفت.
واکنش مردم ایران به این تحولات چه خواهد بود؟ آیا هنوز رمقی برای مردم تحت ستم باقی مانده است تا واکنشی مناسب از خود نشان دهند؟ پیامدهای واکنش احتمالی آنان چه خواهد بود؟
منابع :
۲. جهاننیوز