پرفورمنسآرتِ «زار و زار گریه میکردن پریا» ۲۲ مرداد ۹۶ در گالری دنا اجرا شد. این پرفورمنس (اجراگری) دغدغهای اجتماعی است که عمومیت دارد. الهام زارعنژاد، طراح و اجراکننده این پرفورمنس، کارش را سالها پیش شروع کرده، همراه با پرفورمنسهای میدانی و اجراهای مختلف موسیقی. بعد از گردآوری دو نمایشگاه از یک مجموعه پنج قسمتی به نام پلاک ۴ها، در نمایشگاه گروهی مولتی مدیا، به عنوان هنرمند ثابت به پرفورمنسآرت با هدفی اجتماعی میپردازد.
پرفورمنس «زار و زار گریه میکردن پریا»، با اجرای الهام زارعنژاد (طراح و اجراکننده) و پوریا لطفی (اجراکننده) همراه بود. الهه زارعنژاد و لعیا طبیبی نیز در این پرفورمنس با موسیقی، اجرا را همراهی میکردند. این برنامه، بخشی از نمایشگاه «انسان دشواری وظیفه است۲» (توان گریستن از سویدای جان) به گردآوری فرشید پارسیکیاست. همچنین پرفورمنس دیگری، در اردیبهشت در نمایشگاه «انسان دشواری وظیفه است۱» (توان دوست داشتن و دوست داشته شدن) با نگاهی به روابط انسانها در دنیای امروز برگزار شد که در گالری سایان اصفهان نیز با نام (مبادا گفته باشی…) نیز صورت گرفت.
نام پرفورمنس براساسِ شعر «پریا»ی شاملو انتخاب شده. با توجه به اتفاقاتی در جامعه ایران، که افراد زیادی را در دم احساساتی و هیجانی میکرد و بخش گستردهای از فضای مجازی نسبت به این اتفاقات واکنشهای آنی نشان میدادند؛ هیجانات اولیهای که بعد از مدتی خاموش میشد و هیچ کدام هم هیچ کاری از پیش نمیبرد و با تکرار بیهودهی آن، حتی عمق فاجعه نیز خنثی میشد.
پرفورمنسِ «زار و زار گریه میکردن پریا» کاملاً فعال اجرا شد و مخاطبان را به واکنش وامیداشت. در این اجرا، از هشتگهای کودکان، نه به خشونت، سواد، آموزش، بنیتا اصلانی، ستایش قریشی، درد، گریستن، رنج و … استفاده شده بود. این پرفورمنس قصد دارد نشان دهد که عمل اجتماعی در این بهتزدگی، نگاه کردن و نهایتاً فیلم گرفتن از فجایع بشری است.
در ابتدا اجراکنندگان پرفورمنس، بادکنکهای قرمز را باد میکردند و بین همه در هوا پرت میکردند. نمایی از شادی کودکانه و القای حس بازی. سپس بادکنکها را ترکاندند و گویا بر هم زدن آرامش قبل از طوفان را اعلام کردند. در پشت آنها یک باکس شیشهای قرار داشت که به آن صفحهی بازی دارت را وصل کرده بودند و صورتکهای گچی به نماد انسانهای واقعی از آن آویزان بودند. زارعنژاد پشت باکس قرار گرفت و لطفی شروع به تیر زدن کرد، تیرها به آدمهای گچی میخورد و آنها سقوط میکردند، و بعد صورت خود زن در مقابل تیرها از پشت دارت نمایان شد و منتظر ضربه خوردن به زاری نشست. سپس آنها ماسکهای کاغذی را که روی آن با هشتگهای مختلف اخیر نوشته شده بود، به صورت مخاطبان وصل کردند و در آن تلخی و سیاهی ایجاد شده، شروع کردند به گرفتن عکسهای سلفی. سپس زارعنژاد در داخل باکس رفت و لطفی در باکس را بست و شروع کرد از بالا خاک ریختن بر سر او و در حالیکه او، تمام هشتگها را فریاد میزد و می گریست، لطفی او را دفن میکرد. مخاطبان با فریادهایشان، او را با گفتن، کودکان، سواد، نه به خشونت و … همراهی میکردند. آوای تاثیرگذار الهه زارعنژاد و کمانچهی لعیا طبیبی با فضا همسو بود. عدهای وارد شدند و خاک ریختن را متوقف کردند. دو تماشاچی، زارعنژاد را از داخل باکس نجات دادند و در حالیکه او میگریست، کسی از بین جمعیت یک بادکنک سالم را که نجات داده بود به وی اهدا کرد. زارعنژاد برای تعدیل کردن نقش زن و مرد، و کاستن خشونتِ نقش لطفی، بادکنک را به او داد و همگی در صحنه نشستند. کسی دیگر از بین جماعت که با خودش نِی داشت، شروع کرد به نواختن قطعهای سوزناک و این پایان را تاثیرگذارتر کرد. در پایان نیز، قطعه پریای شاملو با صدای شاعر پخش شد.