احمد علمالهدی در خطبههای نماز جمعه مشهد گفت: «تنها چیزی که یک حاکم را در جامعه دینی حاکم مشروع قرار میدهد نصب ولی امر است.»
احمد علمالهدی، نماینده رهبر جمهوری اسلامی در استان خراسان رضوی و امام جمعه مشهد، روز جمعه ۱۳ مرداد به کسانی که دین را از سیاست جدا میکنند تاخت و مشکل امروز را عدهای دانست که «از یک طرف خود را مسلمان و متدین میدانند و از طرف دیگر در عرصههای سیاسی مبانی سیاست را از مبانی دین جدا میکنند.»
او گفت: «مشروعیت سیاسی منهای مشروعیت دینی طاغوت است و اگر یک عنصری در جریان حاکمیت و مدیریت اجتماعی با انتخابات، مشروعیت سیاسی پیدا کرد اما مشروعیت دینی نداشت، طاغوت است و پذیرش این حکومت کفر است.»
علمالهدی به مراسم تنفیذ حسن روحانی و حکم علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی که در آن گفته بود روحانی را «منصوب» میکند اشاره کرد و افزود: «نصب ولی امر و امامت، حاکمیت را از طاغوت بودن خارج میکند. (…) مشروعیت دینی در کنار مشروعیت سیاسی باعث میشود عنصری که دارای مشروعیت دینی است، طاغوت نباشد.»
بر اساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی، «امضای حکم ریاستجمهوری پس از انتخاب مردم»، از جمله «وظایف و اختیارات رهبری» است و طبق قانون انتخابات ریاست جمهوری «تاریخ تنفیذِ اعتبارنامه به وسیله مقام رهبری آغاز میشود».
رهبر جمهوری اسلامی در حکم تنفیذ خود برای حسن روحانی آورده بود: «به پیروی از گزینش ملت ایران رأی آنان را تنفید و دانشمند محترم حجت الاسلام آقای دکتر حسن روحانی را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم.»
بهگفته احمد علمالهدی، «آنچیزی که به خدا و مقام امامت و ولایت مربوط است، انتصاب است (…) غیر از این مدیریت و حاکمیت، طاغوتی است».
بیشتر بخوانید:
با سلام
1 – تأسیس حکومت به اسم اسلام و تلقی “دینی” داشتن از حکومت ـ به استناد قرآن ـ کفر است. در اسلام حکومت نیست.
2 – سبب آن که در اسلام حکومت نیست آن است که در اسلام “داوری” نیست. حکومت یعنی “داوری” و “داوری” در اسلام ـ فقط ـ از آن خداست.
3 – در سراسر قرآن نوشته شده که “در همه موارد مرتبط با امر اختلاف دینی ـ حتی با مشرکین ـ از داوری اجتناب کنید و بدانید که داوری فقط از آن خداست.”
در اسلام به این ترتیب حتی بر سر دین نیز نبایست [حق به جانب بود و] داوری کرد. داوری در اسلام ـ فقط ـ از آن خداست. آن که “علیم بذات الصّدور” است.
4 – وقتی به علی بن ابی طالب گفتند خوارج می گویند: “داوری ـ فقط ـ از آن خداست!” [لاحکم الا لله]
گفت: «كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ”. یعنی: این گفته درست است [اما بنا به داوری من] مراد آنان از این تعبیر باطل است!
بدیهی است که گفتۀ علی بن ابی طالب به لحاظ دینی ـ اگر چنانچه او حکومت را امری “دینی ” تلقی کند ـ نه تنها موجه نیست بلکه خلاف دین است.
5 – علی بن ابی طالب اما هرگز حکومت را امری دینی نمی دانست. [او دست کم به اندازۀ من قرآن می دانست!] وقتی به او گفتند: خوارج می گویند در دین حکومت نیست؛ با شگفتی تمام گفت: “پس چکار کنیم؟ باید کسی باشد که به امر حکومت بپردازد. حالا می خواهد نیکوکار باشد یا جبار ستمگر. در ادامه گفت: [حکومت ربطی به دین ندارد] حکومت شامل هم مؤمن و هم کافر می شود. مؤمن در سایۀ امن حکومت به آن می پردازد که مقتضی باور اوست. کافر هم به آن می پردازد که مقتضی باور اوست. چون زندگانی هر دو به سر آمد آنگاه داوری از آن خداست.” [خطبۀ شماره 40 در همه نهج البلاغه ها]
با احترام و تأکید بر این معنا که :
تأسیس حکومت به اسم اسلام و تلقی “دینی” داشتن از حکومت ـ به استناد قرآن ـ کفر است. در اسلام حکومت نیست.
داود بهرنگ
داود بهرنگ / 05 August 2017
ابن ابی الحدید ـ نامی ترین شارح نهج البلاغه ـ در شرح خود بر نهج البلاغه می نویسد:
علی گفت: “کلمة حق یراد بهاالباطل. نَعَم “إنه لا حکم الاالله.” هؤلاء یقولون “لا إمرة الا الله” و انه لابدَّ للناس مِن امیرٍ برٍ أو فاجرٍ. یعمل فی إمرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر و یبلغ الله فیها الاجل …”
به نظر می رسد توضیحات ابن ابی الحدید بی نیاز از توضیحات من است. ابی الحدید می نویسد:
علی گفت این که خوارج می گویند “داوری در دین نیست” درست است. اما آنچه که اینها می گویند این نیست. مراد این ها این است که “حکومت از آن خداست” و این درست نیست.
[حکومت کار خدا نیست و] به ناگزیر کار کسی از میان ما آدم هاست. این کس می تواند نیکوکار و درست کار باشد؛ می تواند بد کار و ستمگر باشد. کار حکومت این است که امنیتی برقرار کند که مؤمن و کافر در آن هر یک به راه خود بزیند تا روزگارشان به سر آید. [آنگاه “داوری” از آن خداست.]”
بهرنگ
داود بهرنگ / 05 August 2017