بیش از یکماه از حملات توپخانهای جمهوری اسلامی ایران به مناطق مرزی کردستان عراق می گذرد. در این مدت درگیریهایی میان نیروهای سپاه پاسداران و حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) روی داده است. به گفته مسئولان پژاک و مقامات امنیتی جمهوری اسلامی در این نبرد دهها نفر از دو طرف کشته شدند. به تازگی رسانههای دولتی خبر کشته شدن سه تن از اعضای پژاک و دستگیری چهار نفر دیگر از این حزب را منتشر کردهاند.
ناظم عمر دباغ، نماینده حکومت اقلیم کردستان در تهران به رسانه گفته است، آخرین پیشنهاد مقامات ایران برای پایان حملات توپخانهای این است که پژاک فعالیت مسلحانه را کنار بگذارد.
همچنین یک مقام نظامی ایران در قرارگاه حمزه که نامش فاش نشده، شرط پایان دادن به عملیات سپاه پاسداران را استقرار نیروهای عراقی در مناطق مرزی عنوان کرده بود. هفتم مردادماه حجتالاسلام کاظم صدیقی، خطیب نماز جمعه تهران گفت سپاه پاسداران کانون پژاک را متلاشی کرده است. از سوی دیگر شیرزاد کمانگر پیشتر به زمانه گفته بود، در درگیریهای اخیر، سپاه پاسداران دچار تلفات سنگینی شده است.
با وجود تلاشهای فعالان حقوق بشر، حملات توپخانهای همچنان ادامه دارد و بر اثر آن تاکنون سه نفر غیر نظامی و بیش از چهار نفر زخمی شدهاند.
کمیته بینالمللی صلیب سرخ اعلام کرده به ۸۰۰ نفر از ساکنان مناطق مرزی که بر اثر گلولهباران و درگیریها آواره شدهاند، کمکهای انسان دوستانه ارسال کرده است. رسانههای کردستان عراق از آواره شدن ۷۰۰ خانواده خبر دادهاند.
هوشیار زیباری وزیر خارجه عراق تاکنون دوبار از ایران خواسته است تا حملات توپخانهای را به مناطق مرزی متوقف کنند.
همچنین مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان گلوله باران مناطق مرزی را محکوم و خواهان پایان دادن به آن شده بود.
این رویدادها واکنش بیش از ۵۰۰ نفر از از روزنامهنگاران و فعالان مدنی و سیاسی را در پی داشته است. آنها با انتشار نامهای خواهان «متوقف شدن حملهنظامی جمهوری اسلامی و عقبنشینی نیروهایش از خاک کردستان» عراق شدهاند.
درگیری بین سپاه پاسداران و پژاک به کجا ختم میشود و چه تاثیراتی بر جامعه مدنی کردستان ایران خواهد گذاشت؟
در این زمینه با مختار زارعی، فعال مدنی ساکن سنندج گفتوگویی کوتاه کردهایم که میخوانید.
بهنظر شما درگیریهای مرزی سپاه پاسدارن و پژاک چه اهدافی دارد؟
مختار زارعی: آنچه بهطور رسمی اعلام شده پاکسازی پژاک است. بدون شک هر سیاستی میتواند اهداف متعددی داشته باشد که سیاستمداران معمولاً بخشی از آن را اعلام می کنند. بسیاری از تحلیلگران حمله به پژاک را بهانه و هدف اصلی را تهدید و تضعیف کردستان باشور(کردستان عراق) و در نهایت برهم زدن معادلات قدرت در عراق به نفع اعراب شیعی و جلوگیری از گسترش موج آزادیخواهی کشورهای عربی میدانند.
این حرکت اضافه بر اهداف ناگفته، تبعات خواسته و ناخواستهای هم خواهد داشت که لزوماً بر وفق مراد عاملان آن نخواهد بود. من ترجیح میدهم به جای کشف اهداف پنهان، به تبعات این جنگ اشاره کنم.
جنگ اخلاقاً محکوم است. تبعات منفی جنگ از جمله مرگ، نقص عضو، مجروحیت، آسیبهای روحی و روانی، تشدید فضای انتقام و بیاعتمادی، افزایش فساد اخلاقی، هرج و مرج، معضلات اجتماعی و … در حدی است که هیچ جنگی را با هیچ بهانهای نمی توان مشروع و موجه دانست. به ویژه به این دلیل که قسمت بیشتر این لطمات و آسیبها را کسانی متحمل میشوند که نقشی در ایجاد جنگ نداشتهاند.
اگر هدف از این جنگ، همان هدف اعلام شده یعنی «پاکسازی پژاک» باشد، آیا جمهوری اسلامی به هدفش خواهد رسید؟
از نظر من جنگ برنده ندارد و همه بازنده خواهند بود؛ چهآنهایی کهمیکشند و چهآنهایی کهکشتهمیشوند. حالا ممکن است برخی شعارهای آسمانی و غیر زمینی مثل شهادت و جاودانه شدن، حمل بر پیروزی تلقی شود، اما اگر از دید انسانی به جنگ نگاه کنیم، هیچ برندهای نخواهد داشت. چگونه میتوان کشتن انسانهای دیگر را پیروزی قلمداد کرد؟ بهطر حتم جمهوری اسلامی هم به هدف اعلام شدهاش نخواهد رسید.
مقامات جمهوری اسلامی در سالهای اخیر گفتهاند که ایران به یکی از کشورهای قدرتمند منطقه تبدیل شده است. حتی در برخی موارد اسرائیل را هم مورد تهدید قرار دادهاند.
من کارشناس نظامی نیستم تا قدرت طرفین را ارزیابی کنم. این جنگ هم صرفا نظامی نیست و پارامترهای بیشتری در آن دخیل هستند که قدرت نظامی به تنهایی برای آن تعیینکننده نخواهد بود.
یک: موقعیت و ژئوپولیتیک کوههای کردستان خصوصاً قندیل مناسب جنگ منظم و کلاسیک نیست، بلکه با مدل جنگ چریکی بیشتر تناسب دارد. تجربههای قبلی و ازجمله حمله چندسال پیش ترکیه هم حاکی از ناتوانی و شکست ارتشهای منظم و توان مقاومت بسیار بالای چریکهاست.
ایران هم فاقد توان جنگ چریکی است. سپاه پاسداران که فلسفه وجودی آن پاسداری از انقلاب بر اساس آرمان و انگیزههای غیر مادی بیمزد و بیمنت بود و اوایل چیزی شبیه یک گروه چریکی بود بعد از جنگ ایران و عراق، در عمل به یک سازمان نظامی شبیه ارتش تبدیل شد. اگر اوایل، پاسدار فقط برادر بود- بدون هیچ مزیتی بر پاسدار دیگر- بعد تسلیم سلسله مراتب و درجهگذاری و دیگر ملزومات پادگانی شد. بعد از توقف جنگ، انتظار این بود که پاسدارها به زندگی عادی و کاری خود برگردند. جنگ تمام شد، اما سپاه پاسداران روز به روز فربهتر میشد.
از همه مهمتر فعالیتهای تجاری و اقتصادی سپاه، در عمل آن را به یک دولت قدرتمند و ثروتمند تبدیل کرد ولی همه این تغییرات دقیقاً مهمترین ویژگی آنها که همان توان جنگهای نامنظم و البته بیمزد و منت باشد را از آنها گرفت و امروز می بینیم توانایی نظامی یک چریک به مراتب از دهها و بلکه صدها پاسدار بیشتر است.
دو: هیچ جنگی صرفاً زورآزماییهای دو طرف نیست. قدرتهای دیگر هم هستند که هرکدام منافعشان را با یکی از طرفین جنگ همسو یا ناهمسو میدانند و در نهایت منازعه تمام قدرتهاست که برآیند جنگ را تعیین خواهد کرد. در این جنگ قدرتهای ناهمسو با ایران بیشتر از قدرتهای همسو است.
سه: پژاک صرفاً یک جریان نظامی نیست که با حمله نظامی از بین برود. پژاک یک جریان سیاسی- عقیدتی است که رویکرد نظامی هم دارد. پژاک فقط در قندیل نیست لذا شکست قندیل هم شکست پژاک نیست.
چهار: همیشه برخی از ناراضیان و معترضان، اعتراض خود را بهشیوه مسلحانه بیان میکنند. لذا پاکسازی پژاک اگر ممکن باشد بدون شک ریشه کن کردن اعتراض مسلحانه با حمله نظامی، ممکن نیست و با این روش بیش از پیش بازتولید خواهد شد.
پنج: از آنجا که سپاه پاسداران «جنگ مسلحانه» علیه مخالفان را نامشروع نمیداند، لذا نمی تواند از «جنگ مسلحانه» مخالفان علیه خودش مشروعیتزدایی کند.
البته من هیچ جنگی را مشروع نمیدانم. پیشتر هم در این زمینه توضیح دادهام. من میگویم وقتی کسی «جنگ مسلحانه» را مشروع میداند نمی تواند یک بام و دو هوا حرف بزند و بگوید فقط برای من علیه دیگران مشروع است اما برای دیگران علیه من مشروع نیست.
شش: حمله سپاه پاسداران به پژاک باعث همدلی و اتحاد کردها بهطور عام و احزاب کرد بهطور خاص میشود و این در یک کلمه به جنگ طلبیدن تمام کردهاست.
هفت: بر اساس تعهدات بینالمللی ورود به خاک عراق، تجاوز محسوب میشود و میتواند عواقب خطرناکی برای ایران داشته باشد.
هشت: پژاک این توانایی را دارد که جنگ را به داخل شهرهای ایران بکشاند. در این وضعیت، بحران غیر قابل کنترل خواهد بود.
نه: ادامه این جنگ هم به شمار ناراضیها میافزاید و هم جرئت و جسارتشان را بیشتر میکند و در نهایت احتمال توسل دیگر ناراضیها از دیگر ملیتهای ایران به مشی مسلحانه بالا میرود.
ده: از آنجا که این جنگ با حمله ایران آغاز شده آن هم در حالی که پژاک مدتهاست آتشبس داده، نزد افکارعمومی همدلی با پژاک بیشتر شده است و در نهایت آتش جنگ و انتقام مشتعلتر خواهد شد.
این جنگ به نظر شما چه عواقبی به دنبال خواهد داشت؟
صرف نظر از نتیجه این جنگ، هرکدام- چه سپاه و چه پژاک- در این درگیریها شکست بخورند بازنده اصلی، جامعه مدنی کردستان خواهد بود .
اشتعال جنگ و انتقام،عرصه را بر فعالیت مدنی، دموکراتیک و مسالمتآمیز تنگ خواهد کرد. مجدداً گفتمان انقلابی و تقسیمبندی همه به دوست یا دشمن (همان جاش- باش) غلبه میکند و گفتمان مدنی کردستان که مبتنی بر اندیشههای لیبرالیستی و سکولاریستی است به حاشیه خواهد رفت.
مجدداً «پیشمرگ» با هر اندیشه و سابقه، کارنامه وعملکردی قهرمان و مقدس خواهد بود و روشنفکران و فعالان مدنی هم بی «عرضه و مفتخور» خوانده میشوند. این ویژگی بارز غلبه گفتمان انقلابی است.
شما چه راهکاری برای بهبود شرایط فعلی در نظر دارید؟
اولین اقدام که باید بسیار عاجل و فوری و بدون فوت وقت و بدون شرط و شروط صورت بگیرد، خاتمه جنگ از سوی سپاه پاسداران است. اساساً تداوم سپاه پاسداران توجیهی ندارد. هرکدام از پاسدارها اگر خواهان حفاظت از تمامیت ارضی ایران هستند میتوانند به استخدام ارتش در بیایند. اگر خواهان حفظ نظم و آرامش جامعه هستند میتوانند به استخدام پلیس در بیایند و شغل و حرفه دلخواه خود را برگزینند.
تداوم سپاه پاسداران با قدرت نظامی و اقتصادی بالا و بدون پاسخگویی و دخالت در تمام حوزههای عمومی و خصوصی اما فقط و فقط بحرانزا خواهد بود؛ چه در کردستان و چه در دیگر مناطق ایران. پژاک هم باید رویکرد مسلحانه را ترک و به فعالیت سیاسی روی بیاورد.
اساساً فعالیت مسلحانه برای یک حزب سیاسی برخلاف اقتضا و فلسفه وجودی آن است. هر کشوری با هر نوع نظامی ولو خیلی هم دمکراتیک و آزاد، مخالفان و معترضانی دارد. اپوزیسیون حق دارد آزادانه مخالفتش را ابراز کند و برای کسب قدرت حضور و مشارکت داشته باشد، اما حق ندارد دست به اسلحه ببرد و خواستههایش را با قدرت گلوله پیش ببرد. خواستههای یک حزب سیاسی هیچگاه مقدستر و شریفتر از جان انسانها نیست. جنگ هیچگاه نمیتواند آزادی و دمکراسی را به ارمغان بیاورد. سرکوب دولتی، عدم آزادی بیان، زندان، شکنجه، اعدام و … محکوم است. به همان نسبت هم مبارزه مسلحانه محکوم است.
تغییر نظامهای دمکراتیک با توسل به مشی مسلحانه یک پارادوکس است. آنان که با اسلحه قدرت را به دست بگیرند هیچگاه با انتخابات آزاد، قدرت را واگذار نخواهند کرد.
تغییر نظامهای غیر دمکراتیک به شیوه پادگانی ممکن نیست. انقلاب و اسلحه حاکمان را عوض میکند اما حاکمیت (سیستم یا نظام سیاسی) را خیر.
دمکراتیزه کردن نظام سیاسی در ایران و الزام حاکمیت به رعایت حقوق بشر و دیگر حقوق و آزادیهای مردم فقط و فقط با فعالیتهای مسالمتآمیز، روشنگری،مدرن و عاری از خشونت ممکن است.
متاسفانه اما، هیچکدام از دو شرط “جذب سپاه به بدنه ارتش و نیروی انتظامی” و در نتیجه “توقف فعالیت مسلحانه” پژاک عملی نخواهد شد. البته شاید دلیلش این باشد که پس از انتخابات، دیگر مشروعیت حکومت موضوعیت ندارد و لذا هر گونه فعالیت اپوزسیون، براندازی تعبیر می شود.
کاربر مهمان / 03 August 2011
…… دو برنده اصلی در این درگیریهای اخیر (استعمار گران و اخوند های تند رو) دو بازنده هم وجود دارد که اولینش پژاک و دوم اقوام ایرانی تحت ستم می باشند.
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 03 August 2011
چرا کردها؟ روزی که رییس حراست سازمانی که بیش از 12 سال از عمرم را با هزارن تخصص! در آن هدر داده بودم! با داشتن مدارک دانشگاهی معتبر؛ علنا علت عدم ارتقاء شغلی ام را ؛ " کرد بودن" ام دانست! باورم نمیشد که با یک ایرانی ….طرفم؟ نمیتوانستم باور کنم! با تمام زحماتی که کشیده بودم؛ " اقلیت قومی " ام بخوانند…. رتبه برتر کنکور سراسری بودم! ولی از منطقه ای کرد نشین… سالها؛ بجای داشتن مزایا و ردیف سازمانی؛ که رسما برایش استخدام شده بودم! با چندین پست پایین تر( در حد یک سیکل) و بجای خدمت در مرکز؛ در بد آب و هوا ترین نقاط این کشور به کار گمارده شده بودم! چرا کردها میجنگند؟ چرا بل.چ ها؛ دست به خشونت میزنند؟ اگر تاریخ را تحریف نکنیم؛ هزار سال قبل از میلاد مسیح؛ اولین ساکنان این فلات؛ مادها بوده اند! صاحبان این سرزمین؛ امروز اضافی اند. این اضافه بودن؛ از به سخره گرفته شدن " زبان مادری " ام شروع شده بود!از ابتدای دوران دبستان! از کودکی… مجبورم کرده بودند؛ در مدرسه؛ فارسی سخن بگویم؛ بر خلاف زبان شیرینی که با آن در آغوش مادرم؛ لالاییها شنیده بودم! در همه حکومتها ی ایران؛ اقلیت ؛ اقلیت است. اقلیت قومی یا دینی ندارد؛ اقلیت محسوب میشود!. این اقلیت وقتی در برابر حمله ی چگمه پوشان بیگانه ی عرب؛ خون بدهد ؛ عشایر غیور نام میگیرد! و زمانی که به او نیازی نیست؛ باز هم اقلیت میشود. کردها؛ در برنامه توسعه کشور؛ جایی ندارند! از امکانات این خاک زر خیز؛ بی بهره اند. تازه به دانشگاه آمده بودم؛ که باز هم دیدم؛ زیر نظر منتقد همه قرار دارم!! ارام آرام ؛ زبان مادری ام را گرفتند و زبان دیگری را جانشینش کردند؛ برایم عادت شده بود؛ که هر آنچه مال من است بی ارزش است؛ و آنچه مال دیگران است؛ با ارزش و قابل عنوان کردن و نشان دادن…. بعدها؛ دیدم همینها که زبان کردی را ممنوع میکنند! خودشان در برابر زبانهایی مانند فرانسه و انگلیسی؛ احساس حقارت میکنند! و آن زبان های بیگانه را بر آنچه خود دارند؛ مرجح میدانند! تازه دانستم, خود آنها همغ همین ضعفی را که به زور به من تحمیل کرده اند؛ بخودی خود دارند! متحجرین این قوم؛ رسما در رسانه های فارسی زبان ؛ زبان اهل دوزخ را زبان " عجم " میدانستند! و زبان بهشتیان را عربی! …. کردها؛ سالهاست در مثلثی خونین( که سه راس آن در ایران؛ عراق؛ ترکیه قرار دارد)؛ برای حقوق اولیه خود؛ میجنگندو خون میدهند! این مثلث خونین؛ و اهالی قهرمانش؛ در طول تاریخ به صلابه ی حاکمین مرکزی کشورهایشان کشیده شده اند! و این داستان برای رسیدن به اولیه ترین حقوق شهروندی؛ ادامه دارد….
کاربر مهمان / 03 August 2011
اقای کاکارش:…. این درگیریهای تحمیلی امریکا و صهیونیزم به اقوام ایرانی تحمیل شده است دو بازنده و دو برنده دارد. اول استعمارگران و بعد اپورتونیستها و مرتجعین در نظام ج.ا.ا و دو بازنده ان پژاک و مردم ستم کشیده ایرانی و روشنفکران طرفدار مردمسالاری می باشند.
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 04 August 2011
دوست عزیز کردم من به عنوانه یک ایرانی فارس زبان تو و تمامی کردهای ایران رو ستایش میکنم و به شجاعت و ایرانی بودنتون افتخار، حسابِ حکومت و از ملت جدا کن، ما همه ایرانی هستین و همه حقی از این سرزمین داریم. من به شخص ارادتمو به شما اعلام میکنم
کاربر مهمان / 05 August 2011