شهزاده سمرقندی – یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های موسیقی پاپ ایران بی‌تردید اردلان سرفراز است. بسیاری از ترانه‌های او، ترانه‌هایی مانند «غریب آشنا» و »کوه» (با صدای گوگوش)، بهانه و «شانه‌هایت» (با صدای هایده) و بسیاری ترانه‌های دیگر که خوانندگان نام‌آشنایی چون داریوش و ابی و ستار و عارف و ویگن خوانده‌اند در تاریخ موسیقی ایران و در حافظه‌ی مردم ماندگار شده‌اند و نسل‌هایی از ایرانیان و دیگر فارسی‌زبانان این ترانه‌ها را در اوقات شادی و اندوه خود زیر لب زمزمه کرده‌اند.

پس از انقلاب، ترانه‌سرایی و ترانه‌سرایان و خوانندگان و آهنگسازان بیش از دیگر هنرمندان آسیب دیدند. آن‌ها که در شکل‌گیری انقلاب با ترانه‌های انقلابی‌شان نقش داشتند، بلافاصله پس از «بهار آزادی» مجبور به سکوت شدند و بسیاری از هنرمندان نام‌آور ایران از جمله اردلان سرافراز جلای وطن را به ماندن در سرزمینی که عاشقانه دوستش می‌داشتند ترجیج دادند و به تبعیدی نه چندان خودخواسته تن دادند. از آن پس رنج تبعید هم بر رنج هستی افزوده شد و به سروده های آنان رنگی دیگر داد.
 

اردلان سرفراز در سال‌های پیش از انقلاب و در تبعید با آهنگسازانى صاحب‌نام چون، فرید زلاند، حسن شماعى‌زاده، بابک افشار، واروژان، منوچهر چشم آذر، آندرانیک و سیاوش قمیشى همکارى کرده است و حاصل این همکاری‌ها آثاری‌ست به‌یادماندنی که با وجود سادگی ترنم‌پذیرند و آتش عشق را در دل‌های بسیاری برافروخته‌اند و چشمان زیادی را به اشک شوق نشانده‌اند.
 

اردلان سرفراز در سال ۱۳۲۹ در شهرستان داراب از توابع استان فارس متولد شد. تا کلاس یازدهم در این شهر زندگی کرد و سپس برای گرفتن دیپلم به شیراز رفت، در مدرسه عالى پارس در رشته‌ی روانشناسی تحصیل کرد. او در کلاس دهم دبیرستان بود که به ترانه‌سرایی روی آورد و نخستین ترانه‌اش در مجله‌ی جوانان که در آن زمان در شمارگان زیادی منتشر می‌شد و از مجله‌های پرفروش و جوان‌پسند بود بود انتشار یافت. اواخر سال ۴۹ بود که یکی از ترانه‌های او با عنوان «حالا خیلی دیره» با صدای عارف گل کرد. از آن پس او همراه با هنرمندانی مانند ایرج جنتی عطایی و شهیار قنبری به عنوان یکی از ترانه‌سرایان موج نو در ایران شناخته شد. از میان خوانندگان داریوش بیشترین ترانه‌های اردلان سرفراز را خوانده است. برخی از بهترین و ماندگارترین ترانه‌های گوگوش را هم سرفراز سروده است.
«دو پنجره» یکی از معروف‌ترین ترانه‌هایی‌ست که از اردلان سرفراز با صدای گوگوش به جای مانده است. سرفراز درباره‌ی این ترانه می‌نویسد:
 

«دو پنجره را خیلی پیش‌تر از «جاده» نوشته بودم. سال ۱۳۴۸. زمزمه‌های دلتنگی یکی از شب‌های بی‌شمار پرسه‌گردی من تنهای روستایی که هنوز تهران بزرگ برایم هوای غربت داشت. گوشه‌ای در قهوه‌خانه‌ای که دیگر آن روزها اسمش را «کافه تریا» گذاشته بودند، جایی در تقاطع خیابان ملک با جاده قدیم شمران از پنجره‌ی رو به خیابان (جنوب به شمال) روبرویم در ساختمانی تقریباً کهنه، دو پنجره‌ی قدیمی که در عین نزدیکی، گویی فرسنگ‌ها و سال‌ها از هم دور بودند با من تنها زبان به گفت‌و‌گو گشودند، و همانجا در همان قهوه‌خانه هنوز پاسی از شب نگذشته ترانه را نوشتم و بدون تصحیح حتی یک کلمه پاکنویس کردم.»
 

دو پنجره، سروده‌ی اردلان سرفراز را می‌خوانیم. شاعر این ترانه را به واروژان که از او به عنوان «پل همیشه جاری صدا و ترانه تا ابدیت» یاد می‌کند تقدیم کرده است.
 

[«دو پنجره»، با صدای گوگوش]

توی یک دیوار سنگی
دو تا پنجره اسیرن
دو تا خسته دو تا تنها
یکیشون تو، یکیشون من

دیوار از سنگ سیاهه
سنگ سرد و سخت خارا
زده قفل بی‌صدایی
به لبای خسته‌ی ما

نمی‌تونیم که بجنبیم
زیر سنگینی دیوار
همه‌ی عشق من و تو
قصه هست قصه‌ی دیدار، آه …

همیشه فاصله بوده
بین دستای من و تو
با همین تلخی گذشته
شب و روزای من و تو

راه دوری بین ما نیست
اما باز اینم زیاده
تنها پیوند من و تو
دست مهربونِ باده

ما باید اسیر بمونیم
زنده هستیم تا اسیریم
واسه ما راهایی مرگه
تا رها بشیم می‌میریم، آه …

کاشکی این دیوار خراب شه
من و تو با هم بمیریم
توی یک دنیای دیگه
دستای همو بگیریم

شاید اونجا توی دل‌ها
درد بیزاری نباشه
میون پنجره‌هاشون
دیگه دیواری نباشه

 اردلان سرفراز: گوشه‌ای در قهوه‌خانه‌ای، جایی در تقاطع خیابان ملک با جاده قدیم شمران از پنجره‌ی رو به خیابان (جنوب به شمال) روبرویم در ساختمانی تقریباً کهنه، دو پنجره‌ی قدیمی که در عین نزدیکی، گویی فرسنگ‌ها و سال‌ها از هم دور بودند با من تنها زبان به گفت‌و‌گو گشودند، و همانجا در همان قهوه‌خانه هنوز پاسی از شب نگذشته «دو پنجره» را نوشتم و بدون تصحیح حتی یک کلمه پاکنویس کردم. (عکس: نسترن محمدی)
 

اردلان سرفراز در کتاب «از ریشه … تا همیشه» که دربردارنده‌ی مجموعه‌ای از ترانه‌های او در گستره‌ی ۳۰ سال ترانه‌نویسی‌ست، می‌نویسد:
 

«در مورد ترانه‌ی “دو پنجره” حرف‌ها بسیار است. اما در حقیقت آن شعر را آن دو پنجره گفتند و من فقط نوشتم. حال اگر این ترانه و چند ترانه‌ی دیگر من از جمله “مرداب”، “قلندر” و … سیر تفکر عرفانی دارند و فلسفه‌ی والای تصوف شرق در آنها چهره می‌نمایاند، دلیل اشتیاق، علاقه و ارادت من به این مکتب انسان‌ساز بوده و هست که در جست‌و‌جوی ابدی‌ام به دنبای معنای ناب و خداگونه‌ی انسان همیشه گذرم به اینسوی می‌افتد
 

من در پی خویشم به تو برمی‌خورم اما
در تو شده‌ام گم که به من دسترسی نیست
تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست
 

به هر تقدیر، پیش از سفر، سفر مرثیه‌سازم به زادگاهم این شعر را هم به همراه چند شعر دیگر به شماعی‌زاده سپرده بودم که او آهنگش را هم به زیباترین، کامل‌ترین، ماندنی‌ترین گونه ساخته بود و همچنین شادروان واروژان با تنظیم جاودانه‌اش با دو اجرای مختلف یکی برای صدای خانم گوگوش و دیگری برای صدای فریدون فروغی به آن ابدیت بخشیده بود که به دلایل بسیار از جمله سیاسی، اجازه پخش با صدای آقای فروغی داده نشد…
 

متن: حسین نوش‌آذر، اجرا و تدوین: شهزاده سمرقندی 

(از ریشه تا همیشه، گزینه‌ی سی سال ترانه‌های اردلان سرفراز)

دو پنجره
آهنگ: حسن شماعی‌زاده
تنظیم: واروژان
صدا: گوگوش