اول صبح
ایمیلهایت را میخوانی و به پیامگیر گوش میدهی. نخیر! پسرکت هیچ خبری از خودش نداده که کی پرواز میکند و کی میرسد. میدانی سرش خیلی شلوغ است. از دیروز هیچ خبری ازش نداری و دلت کمی شور میزند. موبایلش هم جواب نمیدهد. نکند دیر به فردوگاه رسیده باشد. میدانی که نباید زیاد پاپیچش شوی. بچه که نیست. با این وجود نمیتوانی صبر کنی. یاد فیسبوک میافتی. آخرین کامنتها را میخوانی و با دیدن چند کلمهای که همین دو ساعت پیش در جواب دوستش و از توی فردوگاه نوشته، آرام میگیری، هزاربار مبتکر فیسبوک را دعا میکنی. به سازنده آیفون درود میفرستی. خیالت راحت میشود.
با خودت میگویی: من در فیسبوکم، پس هستم.
بعد لینک آهنگی قدیمی را که سالهاست نشنیدهای میبینی؛ گوش میکنی. هنوز مزهمزهاش نکردهای که با حیرت به عکسهایی که پسرخالهات از لسآنجلس روی فیسبوکش گذاشته خیره میمانی؛ تصاویری قدیمی از پنجاه سال پیش، از پدربزرگ و مادربزرگت و عزیزانی که به رحمت خدا رفتهاند. عکسهایی که تو را به دنیای دیگری میبرند. یادبودهایی که برای تو خیلی عزیزند و خیلی هم شخصی. تنها بعضی از نزدیکانت میتوانند بفهمند با دیدن این عکسها چه حسی به تو دست میدهد.
با خودت میگویی عجب دنیایی شده، زندگی آبا و اجدادم و عکس مادربزرگم هم روی فیسبوک است.
دوست، فامیل و غریبه. با همهتیپ در فیسبوک سروکار داری که تو را از این سر دنیا به آن سردنیا میبرد. میگویند هر فرد به طور متوسط صدو پنجاه نفر را در لیست دوستان فیسبوکیاش دارد. گروهی از آنها را هرگز ملاقات نکردهای. تا به خودت بجنبی میبینی چندصد اسم و عکس را در لیست داری. حتی باراک اوباما و خیلیهای دیگر. هر روز شاهد بحثها، درد دلها و حتی عشقورزی فیسبوکی هستی. دیگر نمیتوانی نادیدهاش بگیری و حداقل چندبار در روز به آن سر میزنی. آه، امان از کنشگری فیسبوکی که خودش شغلی تمام وقت است! بعضیها همیشه آنلاین هستند.کمکم باور میکنی به این رسانه معتاد شدهای.
با خودت میگویی:بودن یا نبودن! البته که بودن، اما نه بودنی بدون فیسبوک.
فیسبوک وسوسهکننده
اول به اضافه کردن آدمهایی که نمیشناسی به لیست دوستان شک داری ولی زمانی میرسد که خودبه خود آسانگیر میشوی و تقریباً همه درخواستهای دوستی را میپذیری. شاید اگر بخواهیم همهچیز را در کنترل داشته باشیم نمیتوانیم از پدیدههای خود به خود و اتفاقی لذت ببریم. بنابراین با بزرگتر کردن فهرست اسامی در معرض چیزهای پیشبینی نشده هم قرار میگیریم! مثل پیدا کردن همکلاسی دوره بچگی. خیلیها را دوباره در فیسبوک ملاقات میکنی. از قدیم گفتهاند: کوه به کوه نمیرسه ولی آدم به آدم میرسه.
اخیراً چند کتاب تحقیقی هم درباره فیسبوک منتشر شدهاند: «استینه ینسن»، استاد فلسفه و نویسنده هلندی در آخرین کتابش به نام «دوستان واقعی» که یک بررسی فلسفی در مورد دوستی است، بخشی را هم به فیسبوک و دوستانش اختصاص داده است.
او درکتابش از تجربیات مثبت و هم شک و تردیدهای خودش در مورد دوستیهای فیسبوکی مینویسد. البته استینه هنوز از طرفداران پروپا قرص این رسانه و به قول خودش عشق، شوهر و بچه را مدیون آن است.
با این وجود او حالا از شریک کردن همه دوستان فیسبوکی در جزییات زندگیاش ابا دارد. در هلند یکی از مفاهیم جا افتاده در زمینه آزادی، باز بودن و بازگویی تجربیات خیلی شخصی است. اغلب پیش میآید که افراد در برنامهای تلویزیونی و یا در گفتوگویی دوستانه رازهای سر به مهر را برملا میکنند.
جامعهشناس معروف فرانسوی پیر بوردیو «سرمایه های انسانی» را بر شمرده است؛ منابعی که با استفاده از آنها میتوان قدرت و نفوذ اجتماعی را افزایش داد. مثل «سرمایه اقتصادی» و یا برخورداری افراد صاحب نفوذ از «سرمایه اجتماعی» که به تعبیر او همان شبکههای ارتباطی هستند.
اما استینه ینسن «سرمایه صمیمیت» را هم به تقسیمبندی بوردیو اضافه میکند. به تعبیر او «سرمایه صمیمیت» همه دادهها و اطلاعات با ارزش شخصی و زندگی خصوصی یک فرد را در برمیگیرد. یعنی تمام آن چیزی که به تو توان زندگی میدهد. به تو مربوط میشود. تو را از دیگران متمایز میکند. مثل جزئیات زندگی خانوادگی، روحی و بدنی انسان که افراد آنها را تنها با دوستان صمیمی و یا خویشان درمیان میگذارند.
ینسن در کتابش به بازنگری دوستی اینترنتی پرداخته و با این سئوال مواجه شده که این دوستیها ازچه قماشند و آیا میتوان «سرمایه صمیمیت» را با همه تقسیم کرد؟
در فیسبوک هر روز خودت را به نوعی مطرح میکنی. توجه میخواهی و میتوانی مورد توجه قرار بگیری. مدام خودت را به رخ میکشی. دوستانت را از افکار فلسفیات بگیر تا موزیکی که دوست داری و یا جشن تولد خواهرت باخبر میکنی. با حفظ فاصله با همه ارتباط داری و میتوانی به گونهای به کمین بنشینی و به همهجا سر بزنی. حتی به آلبومهای خانوادگی و یادداشتهای آدمهایی که هرگز آنها را ملاقات نکردهای، دسترسی داری.
فیسبوک میتواند عملکرد جبرانکننده هم داشته باشد. وقتی وقت نداری یا حوصله دیدن آدمها را نداری، احساس گناهت را به طور موقت با فرستادن یک پیام یا تایید مطلبی که دوستی فرستاده با گفتن جمله: «مرسی، من هم این موزیک را دوست دارم»، تسکین میدهی. به هرحال با او ارتباط داری و میتوانی برای مدتی به نوعی از احساس وظیفه برای تلفن کردن و یا قرار گذاشتن شانه خالی کنی. در ضمن احساس میکنی که دوستت را هر روز میبینی. البته در دنیای مجازی، با او چت میکنی و از حال و روزش باخبری.
استینه ینسن مینویسد که دوستان تو در فیسبوک به چند گروه اصلی تقسیم میشوند؛ کسانی که از نزدیک و خوب میشناسی، گروهی که به هرحال جایی آنها را ملاقات کردهای. کسانی که روابط خیلی نزدیکی با آنها نداری ولی در محیط کار و یا روابط روزمره با آنها در تماسی. دست آخر گروهی که تنها در این رسانه به دیدارشان رفتهای. تنها روی اینترنت. قبلاً برای داشتن دوستی صمیمانه با آدمها باید زحمت میکشیدی. وقت صرف میکردی. فداکاری میکردی تا بتوانی یک رابطه متقابل و واقعی با یک همکلاسی و یا همکار پیدا کنی. در روابطی که افراد واقعاً برای دوستیشان خیلی ارزش قائلند، وظیفهشناسی و مهرورزی در پاسخگویی به انتظارات، همدلی و احترام رل مهمی دارد، اما در فیسبوک تو هیچ تعهدی نداری. همهچیز سبک و سیال به نظر میرسد. دوستان دیجیتالی را سریع پیدا میکنی. روابط فیسبوکی به یک کلیک کمتر یا بیشتر بستگی دارند. روابط بیشتر کمی و نه کیفی هستند.
چگونگی دوستیهای آنلاینی
دغدغه استینه ینسن در واقع کنکاش در دو موضوع مهم است. اول آن که آیا میتوان دوستیهای دیجیتالی را واقعی دانست؟ آیا میتوان بدون دیدار فیزیکی با آدمها دوستیهای عمیقی برقرار کرد؟
دوم آن که آیا دسترسی رسانههای اجتماعی از نوع فیسبوک به تمام آن چیزی که او «سرمایه صمیمیت» و متعلق به حوزه خصوصی مینامد، درست و منطقی است؟
پاسخ نویسنده به این سئوالات منفی است. او با استفاده از تعریف ارسطو در دستهبندی کردن دوستیهای انسانی و ارجگذاری رمانتیک به برترین نوع آن یعنی «یک روح در دو بدن»، دوستیهای آنلاین را دوستیهایی سطحیتر و ناپایدار میداند، ولی البته استثناها را منکر نمیشود.
استینه میگوید درحال حاضر فاصله میان حوزه عمومی و خصوصی هر روز کمتر میشود. کنجکاوی درباره جزئیات زندگی شخصی اشخاص، برملا کردن نقطه ضعفها و مسائل پنهان زندگی افراد مشهور در زمان ما تجارت سودآوری است. او مثلاً در مورد گذاشتن عکس دختر سه سالهاش روی فیسبوک پشیمان است. این روزها حتی از تصاویر بچهها روی اینترنت سوء استفاده میشود. گستردگی پخش اطلاعات درباره شهروندان از طریق رسانههای اجتماعی باعث دسترسی بیشتر دولتها و موسسات گوناگون به جزئیات زندگی افراد است. انتشار همین اطلاعات و استفاده تجاری شرکتها از آن سالانه میلیاردها دلار نصیب آنان میکند.
فیسبوک شاید در حال حاضر یکی از پرقدرتترین شرکتهای روی زمین است، اما ما واقعاً نمیدانیم با انبوه اطلاعاتی که فیسبوک جمعآوری کرده، چه خواهد شد.
استاد فلسفه دیگری در هلند به نام «یوس دمول» کتابی درباره رسانههای اینترنتی به نام Cyberspace Odyssey نوشته است.
او معتقد است که فاصله داشتن از محیط اطراف و افراد دور و برمان در دنیای کنونی یک واقعیت است. ما حتی گاهی با خودمان هم فاصلهای احساس میکنیم و از آن در عذابیم. اما تکنولوژی فاصلهها را از بین میبرد. از میکروسکوپ گرفته تا تلسکوپ، تا اینترنت، عملکرد همگی مبتنی بر شناخت دنیا و کم کردن فاصله فیزیکی و شناختی ما با جهان و افراد است.
رسانهها از هر نوع دقیقاً برای کم کردن فاصلهها تلاش میکنند.
شاید یکی از ویژگیهای فیسبوک شباهتش به دفترچه خاطرات شخصی باشد که همیشه طرفدار دارد و خواندنی است. بانوشتن و اظهار نظر مداوم روی فیسبوک آگاهانهتر به خودت، افکارت و هم به نظرات دیگران توجه میکنی. با آنها وارد بحث و جدل میشوی. شاد و پرانرژی و یا برعکس عصبانی شده و جوش میزنی.
به عقیده دمول، دلیلی بر بدبینی به دوستیهای اینترنتی وجود ندارد و سبکی روابط آنلاینی فوایدی هم دارند. این روابط باز و انعطافپذیرند.به این معنا تمام موانعی که در روابط حقیقی میان آدمها اختلال ایجاد میکند، از بین میرود.
او به تعریف امانوئل کانت فیلسوف آلمانی از دوستی اشاره میکند و میگوید اگر ارتباط عمیق و روحی میان افراد وجود داشته باشد لزوم دیدار فیزیکی و ضرورت آن منتفی میشود. در قدیم بسیاری از دوستیهای عمیق میان افراد همدل و همفکر تنها با نامه نوشتن امکان داشت. دوستیهایی از فاصله دور اما بر مبنای درک متقابل و نیازهای مشترک.
در هلند از هر پنچ نفر یک نفر صفحهای در فیسبوک دارد. از نتیجه یک همهپرسی در مجله فلسفه در فوریه امسال میتوان گفت که پنجاه و پنج درصد از شرکتکنندگان در پاسخ به این که: «آیا دوستیهای فیسبوکی عمیق و واقعی هستند؟»، جواب منفی دادهاند. چهل و پنج درصد از افراد اما میگویند که دوستی واقعی فیسبوکی هم امکانپذیر است.
سئوال دیگر این همهپرسی چنین بود: آیا شما تا به حال یک رابطه اینترنتی داشتهاید که منجر به یک دوستی عمیق شده باشد؟ هفتاددرصد از شرکتکنندگان این همهپرسی، پاسخ منفی و سی درصد جواب مثبت دادهاند.
آیا امکان رابطه عاشقانه میان کسانی هست که فقط با هم تماس اینترنتی دارند؟ هفتاد و سه درصد از پاسخدهندگان به این سئوال جواب مثبت و بیست و هفت درصد پاسخ منفی دادهاند.