بیست و چهار ساعت پس از مرگ هاله سحابی در مراسم تشییع پیکر پدرش عزتالله سحابی، بنیانگذار و رئیس «شورای فعالان ملی- مذهبی» در ایران، واکنشهای جهانی و نیز واکنش چهرههای ایرانی در مورد این رویداد همچنان ادامه دارد.
منابع خبری مخالفان حکومت ایران نوشتهاند که ماموران حکومت اسلامی، پیکر هاله سحابی، از فعالان مدنی ایران را از خانوادهاش گرفتهاند و یک روز پس از خاکسپاری عزتالله سحابی، شبانه در گورستان لواسان بهخاک سپردهاند.
در واکنشهای جهانی، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، خواستار تحقیق حکومت ایران درباره مرگ هاله سحابی شده است.
حزب سبزهای آلمان، این قتل را جنایتی با انگیزه سیاسی توصیف کرده و خواستار انجام تحقیقات و مجازات عاملان آن شده است.
«سازمان گزارشگران بدون مرز» در پاریس نیز اطلاعیهای در این مورد صادر کرده است.
همچنین سیدمحمد خاتمی درگذشت هاله سحابی را مصیبت مضاعفی برای خانواده سحابی خوانده است.
در همین زمینه، شیرین عبادی، حقوقدان، فعال حقوق بشری و برنده جایزه صلح نوبل میگوید مسئولیت درگذشت هاله سحابی برعهده جمهوری اسلامی است.
شیرین عبادی: مسئولیت درگذشت زندهیاد هاله سحابی، بهطور مستقیم برعهده حکومت جمهوری اسلامی ایران است.
زیرا وقتی حکومتی عدهای از جیرهخوارهایش را میفرستد که مراسم تشییع و تدفین ساده یک شهروند را در جایی که بههیچوجه مردم قصد شورش هم نداشتند برهم بزنند، باعث بشوند که جنازهی مهندس سحابی را بدزدند، به مردم حمله کنند و در اثر ضرب و شتمی که به هاله وارد شده، باعث ایست قلبی او بشوند، مسلماً این مسئله قتل غیر عمد نیست، بلکه یک جنایت عمدی است و در قالب نقض حقوق بشر قابل بررسی و کیفر است.
آیا شما با هاله سحابی که از فعالان مدنی بودند، از نزدیک آشنایی و دوستی داشتید؟
بله! من افتخار آشنایی و دوستی ایشان را داشتم. ایشان چند سیمنار راجع به حقوق زن در اسلام، در «کانون مدافعان حقوق بشر» برگزار کردند که بسیار پربار بود و خیلی هم مورد استقبال مستمعین قرار گرفت.
منتقد و نه معاند حکومت
شیرین عبادی درباره جایگاه سیاسی و مردمی عزتالله سحابی نیز میگوید: «شادروان مهندس سحابی، پیشرو دمکراسیخواهی در ایران بود. ایشان مدتها در رژیم گذشته برای آزادی مبارزه میکرد. در این ارتباط به زندان هم رفت و مرارتهایی کشید.
بعد از تأسیس جمهوری اسلامی، در کوتاهمدتی متوجه شد که آن راه که آقایان میروند، به ترکستان است، بنابراین خود را کنار کشید و تبدیل شد به منتقد حکومت و نه معاند یا مخالف. زیرا که ایشان فقط به ایران و آبادی ایران میاندیشیدند.
در اثر انتقادهای بهجایی که مهندس سحابی بهعمل آورد، در دادگاه محکوم شد. چندبار ایشان را به زندان بردند. شکنجهها در زندان شد و حتی یکبار چندین ماه در سلول انفرادی بود. در زندان، یکبار سکته کردند و با تمام سختیهایی که کشیدند، هرگز کینهای از کسی بهدل نداشتند. زیرا فقط به ایران میاندیشیدند که مبادا ویران شوند. تمام انتقاداتشان از حکومت هم بر همین اساس بود.»
بنیصدر: درگذشت نیست، قتل است! قتل یک چیز است و درگذشت چیز دیگری است.
نماد مبارزه برای بازیافت آزادی
از ابوالحسن بنیصدر، رئیس جمهوری پیشین حکومت اسلامی، عقیدهاش را درباره درگذشت هاله سحابی پرسیدهام.
ابوالحسن بنیصدر: درگذشت نیست، قتل است! قتل یک چیز است و درگذشت چیز دیگری است. ایشان را کشتهاند. چه کسی را کشتهاند؟ مادری را و در عین حال دختری را. چه وقت کشتند؟ در سوگ پدر. چرا کشتند؟ برای اینکه گفته است جنازه را بگذارید با وقاری که در خور از دنیا رفتهای است، تشییع بشود. همین!
بنابراین زن آزادهای که همچون زنان دیگری که چون او شهید شدهاند، نمادی است در مبارزه زنان برای بازیافت آزادی و حقوق خویش و استقلال خود به عنوان انسان.
من تمام دیروز، حالت کسی را داشتم که همهکس او را جلوی چشمش کشتهاند. تمام این سالها از نظر من همینجور میگذشت؛ مثل اینکه یکباره خالی شدم از همهی اینها. این بود حال من.
فکر میکنید درگذشت مهندس سحابی و بعد هم هاله سحابی، چه تأثیری روی وضعیت امروز ایران بگذارد؟ بخصوص در مبارزاتی که الان جریان دارد؟
بسته به تلقیای است که ایرانیها از این درگذشت یا شهادت دارند. اگر تلقیشان این باشد که باید سر را خم کرد، وقتی توی سر آنها میزنند، هیچ تأثیری جز این نمیکند که میگویند تقدیر همین است.
اگر نه؛ بخواهند به عنوان یک ملت زنده، سر را خم نکنند، بپرسند و دادخواهی کنند، خیلی تأثیر خواهد داشت. من امیدوارم که حالت دوم باشد و جامعه جوان ایران به حرکت دربیاید.
در رژیمی که حتی در سوگ پدر نشستن جرم و مجازاتش کشته شدن است، در این رژیم، انسان زندگی انسانی نمییابد و دون شان انسان است که چنین رژیمی داشته باشد.
حکومت اسلامی باید پاسخ دهد
سازمان گزارشگران بدون مرز در پاریس هم در مورد مرگ هاله سحابی اطلاعیهای داده است.
از رضا معینی، مسئول بخش فارسی این سازمان میپرسم: آیا از نزدیک با هاله سحابی آشنایی و همکاری داشتهاید؟
رضا معینی: بله؛ خانم هاله سحابی یکی از فعالان حقوق زنان و کودکان در ایران بودند. ایشان سالها همکار نشریه «چشمانداز» در ایران بودند و در اصل میتوانم بگویم که یکی از همراهان و مدافعان حقوق خانوادههای زندانیان در ایران بهشمار میرفتند.
در این رابطه، بدون شک فردی با این مشخصات، آشنای دیرینه ما و گزارشگران بدون مرز بوده است.
سازمان گزارشگران بدون مرز در همین مورد اطلاعیهای منتشر کرده است. نکته مهم این اطلاعیه چیست؟
من فکر میکنم که دو نکته مهم دارد. یکی اینکه ما بهطور مشخص، دیروز، بلافاصله اطلاعیه دادیم و متأسفانه باید بگویم که این اطلاعیه دردناک منتشر شد.
ولی آنچه برای ما مسجل است، بنا بر اطلاعاتی که بهدست ما رسیده، بنا بر گفتههای شاهدان عینی که در لحظه حمله و تا بیمارستان و در بیمارستان حضور داشتند و تحقیقاتی که بلافاصله انجام دادیم، خانم هاله سحابی به قتل رسیدهاند. علت مرگ، ایست قلبی نیست. علت حملهای است که مأمورین امنیتی به این زن شجاع کردهاند و ایشان در اثر این حمله، کشته شدهاند.
بنا بر همین مسئله، ما در اطلاعیه، بهطور مشخص تاکید کردهایم که آیتالله سیدعلی خامنهای و محمود احمدینژاد، یعنی دو دشمن آزادی بیان و مطبوعات که حکومت ایران را در دست دارند، عاملان قتل این زن شجاع هستند.
آیا واکنشهای جهانی میتوانند راهی برای واداشتن حکومت برای تحقیق در مورد مرگ هاله سحابی باز کنند؟
من فکر میکنم بهطور مشخص، از سال گذشته، بنا بر اقداماتی که رژیم جمهوری اسلامی ایران انجام داده است، این رژیم متهم به جنایت علیه بشریت است؛ برای تجاوز در زندان، برای قتلها، شکنجه و بهویژه کشتارهای اینگونه.
این حرکت و این اقدام و این قتل، بدون شک، آنطور که ما در این اطلاعیه هم گفتهایم، باید مورد بازرسی قرار بگیرد. ما خواهان آن شدهایم که همه حقایق در رابطه با این مسئله روشن بشود و بازداشت و محاکمه آمران و عاملان این جنایت را خواستهایم.
از این امر کوتاه نمیآییم. سالهاست فریاد میزنیم و در این رابطه نیز ادامه خواهیم داد. واقعیت امر این است که بر مصداق همان ضربالمثل فارسی، این دادخواهی دیر و زود دارد، اما بدون شک، انجام خواهد شد. مسئولین امر در هر سنی که باشند، در هرگونه مقام و مسئولیتی که باشند، باید پاسخگوی اینگونه جنایات باشند.
خاکسپاری شتابزده
محمد مصطفایی، وکیل دعاوی که به دلیل دفاع از نوجوانان محکوم شده به اعدام، مجبور به ترک ایران شده، از شگفتی خود، از خاکسپاری شتابزده هاله سحابی میگوید.
مصطفایی: اگر چنین اتفاقی برای یکی از دختران مسئولین میافتاد یا برای دختر آقای خامنهای یا دختر آقای لاریجانی و دیگران میافتاد، صددرصد قاتل در کمترین فرصت شناسایی و در ملاءعام هم اعدام میشد.
محمد مصطفایی: در مورد وضعیتی که متأسفانه برای خانم هاله سحابی اتفاق افتاد، من تا بهحال ندیدهام و نشنیدهام که کسی را که صبح به قتل میرسد و یا اینکه به مرگ طبیعی از دنیا میرود، بعدازظهر یا شب همان روز خاکسپاری کنند و به این نحو بخواهند پروندهای را مختوم کنند.
من تا بهحال چنین عملکردی را در اداره پزشکی قانونی، یا در اداره ثبتاحوال که مسئول ابطال شناسنامه است، یا در بهشتزهرا ندیدهام و این از جمله موارد بسیار نادری است که میتواند ما را به این یقین برساند که آنچه در مورد خانم سحابی اتفاق افتاده، قتل بوده است.
دلایل بسیاری هم در مورد این موضوع وجود دارد. اظهاراتی که شاهدین در خبرگزاریهای مختلف بیان کردند؛ از جمله اظهارات آقای احمد منتظری، آقای شاهحسینی و… نشاندهنده آن است که مأمورین امنیتی از زور و خشونت استفاده کردهاند و قصدشان بر این بوده که خانم هاله سحابی را به قتل برسانند و این کار را انجام دادهاند.
کسانی هم که این قتل را انجام دادهاند، پیشتر هم انجام دادهاند و خواهند داد. اسمشان را ما بارها شنیدهایم. اینها «سربازان گمنام امام زمان» هستند که از اختیارات و امکانات بسیار بالایی برخوردارند. رهبری هم به آنها دستور میدهد و آنها درواقع از حمایتها و پشتیبانیهای رهبری برخوردار هستند.
اگر چنین اتفاقی برای یکی از دختران مسئولین میافتاد یا برای دختر آقای خامنهای یا دختر آقای لاریجانی و دیگران میافتاد، صددرصد قاتل در کمترین فرصت شناسایی و در ملاءعام هم اعدام میشد، ولی در مورد این افراد خاص، با کسانی که به این صورت در جامعه مطرح میشوند، با افرادی که پدرانشان و یا مادرانشان سالهای سال در قدرت و در عرصه سیاست بودهاند و حال به گونهای مخالف محسوب میشوند، برخورد دیگری میشود.
متأسفانه تصاویری را از خانم هاله سحابی دیدیم که نشاندهنده آن بود که این قتل به صورت وحشیانهای صورت گرفته است. امیدوارم اگر واقعاً عدالتی وجود داشته باشد، اگر واقعاً خدایی وجود داشته باشد، کسانی که چنین عملی را مرتکب شدهاند، هرچه زودتر به سزای عملشان برسند.
شما به عنوان یک وکیل، عقیده دارید که پزشکان بیطرف، پیش از بهخاک سپردن پیکر هاله سحابی، باید جسد را کالبدشکافی میکردند؟
از نظر قضایی، دقیقاً زمانی که در پروندهای یک قتل، شک و شبههای وجود دارد، صددرصد باید بازپرس ویژه قتل وجود داشته باشد و او دستور بدهد. از جمله دستوراتی هم که بازپرس ویژه قتل صادر میکند، این است پزشکی قانونی جسد را کالبدشکافی کند و «علت تامه» مرگ را اعلام کند.
اگر علت تامه مرگ اعلام شد و خانواده مقتول، خانواده متوفی به آن اعتراض داشتند، آنها میتوانند از کارشناسان پزشکی هیئت کارشناسی، در کانون کارشناسان استفاده کنند تا آنها در مورد گواهیای که پزشکی قانونی صادر کرده است، اظهار نظر کنند.
بنابراین نباید به این زودی و با این سرعت و شتاب، خانم سحابی خاکسپاری میشد و میبایست تحقیقات قضایی در این خصوص صورت میگرفت که متأسفانه تحقیقاتی در این زمینه صورت نگرفت.
خوب بالاخره سحابی ها و بازرگان ها هم خودشان را شیعه علی میدانستند و تاریخ هم خوانده بودندو ظالم نبودند و مظلوم هم بودند.
کاربر مهمان / 05 June 2011
ازاین گونه کشتارها تازگی ندارد. از همان سال 58 تاکنون کشتارهای خیابانی یا در زندانهای پیدا و پنهان و بانام وبی نام جمهوری اسلامی فراوان بوده است. این هم آخرین نخواهد بود. همه را هم انکار و توجیه های احمقانه کرده اند. پیداست برنامه ریزی شده بود.تا هم از شر یک سحابی دیگر و یک مبارز دیگر راه آزادی آسوده شوند و هم پیامی دیگر به مردم بدهند. ببینید که با وجود شک وشبهه ها و شهادتهای بعضی از حاضران، با چه عجله و شتابی زیر سرنیزه آن هم شبانه جنازه را به خاک سپردند! ایا این دلیل کافی نیست که همه را به اندیشه وادارد؟ حکومتی که فروهر ها و ده ها آدم سرشناس را با آن وضع قطعه قطعه کرده است، چه باکی دارد که هاله را هم با چند ضربه سربه نیست کند؟
مگر امام نگفتند « حفظ حکومت اوجب واجبات است ؟!». باز چرا اما و اگر و شاید وباید کنیم؟! خودمان را چقدر گول بزنیم؟!
در ضمن، در رادیو زمانه از پریروز نشان دادن پیامها محدودتر شده. درمیان خودتان نگاه را دقیق تر و حواستان را جمع تر کنید. پیام از نیشاپور
کاربر مهمان / 03 June 2011
آقای ید الله سحابی و آقای عزت الله سحابی از آزادی خواهان ایرانی بودند که در هر دو رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی، منتقد استبداد حکومت بودند. کشته شدن زنده یاد هاله سحابی توسط دژخیمان رژیم اسلامی ایران آن هم در مراسم درگذشت پدرش بار دیگر ماهیت اهریمنی حکومتی که در ایران حاکم است را آشکار کرد. ثابت کرد که جمهوریت این رژیم مانند جمهوریت کره ی شمالی و اسلامش مانند اسلام بنی امیه و بنی عباس است.
آرش / 04 June 2011
آرش عزیز! مگر پیش از بنی امیه و بنی عباس کم آدم میکشتند و کم غارت میکردند و کم زن و بچه داغدار کشته شدگان و مردم شکست خورده و بی پناه را به اسیری میبردند؟ کم به زن و بچه های اسیرشده تجاوز میکردند و آنها را مانند گاو و گوسفند میفروختند؟ تاریخ را بخوانید ببینید در همان صدر اسلام چه انمدازه ازاین جنایتها کردند،چگونه کشتزارهای آماده برداشت را آتش میزدند، چگونه دست به کشتار عام می زدند، چه اندازه غارت و بی رحمی میکردند. همان منابع اسلامی را بخوانید ببینید این کارهای عادی مجاهدان صدر اسلام بود. در همین ایران هفتاد هشتاد سال کشت وکشتار بود تا بتوانند مردم را کنترل کنند . پس ازآن هم تا میتوانستند ستم کردند. شهرهای آبادی را نابود کردند. همین عراق را اشغال کردند و قبیله قبیله عربها را از بیابانهای حجاز و آن طرفها آوردند در سرزمینهای دیگران اسکان دادند و زمینهای مردم را گرفتند و تا میتوانستند آدم کشتند و مردم آزاده را برده گرفتند و زنها و دخترهای مردم را میان خودشان تقسیم کردند و … در زمان علی علیه السلام هم در ایران چندین بار شورش شد و نمایندگان ایشان تا توانستند دست به کشتار زدند. فقط مردم شانس آوردند که معاویه به ایشان فرصت ندادند وگرنه … ؛ … وقایع دلخزاش آن زمان تمامی ندارد. ما متاسفانه تاریخ کشور خودمان را نمی دانیم. غم و اندوه کسانی را میخوریم و برایشان گریه میکنیم که دراین سرزمین از هیچ جنایتی فروگذار نکردند. سرتقسیم دارایی های غارت شده و زنان و کودکان بی پناه اسیر و تسلط برسرزمین های اشغال شده میان خودشان دعوا شد و ما حالا سوگوار یکی از جناحهای غارتگران و آدمکشان شدیم! تاریخ را بخوانید. تاریخ بلعمی، طبری، تاریخ بخارا و … را . همه را هم اسلامی ها نوشتند. مداحی ها را بگذارید کنار، تاریخ را بخوانید. بابک – تهران
کاربر مهمان / 04 June 2011