سخنان اخیر محمد خاتمی در جمع گروهی از رزمندگان جنگ زمینهساز بحثهای مناقشهانگیزی شده است که بیشتر حول بند آخر سخنان وی میگردند؛ آنجا که خاتمی میگوید:
«اگرظلمی شده است- که شده است- همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم. اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است میگذرد و آنوقت، همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد.»
این سخنان با واکنشهای متفاوتی در فضای مجازی روبهرو شد. بسیاری خاتمی را محکوم کردند و برخی در دفاع از خاتمی نوشتند.
در یک اظهار نظر مسیح علینژاد، روزنامهنگار اصلاحطلب نوشت: «خاتمی خودش یادمان داد که طلبکار باشیم، پس گوش کن سید! منتکشی از ظالم، نه سیاستورزی است و نه اخلاقی. نسبت رهبریِ جمهوری اسلامی با مردم نسبت ظالم و مظلوم است. یکی در قدرت مطلق است و دیگری قربانیِ این قدرت مطلق. امیدوارم آقای خاتمی بیهیچ غروری یک عذرخواهی ساده حداقل از زندانیانی بکند که گفته بودند، برای آزادیشان، از خامنهای درخواست عفو و بخشش نمیکنند.»
مهدی سحرخیز، فرزند عیسی سحرخیز روزنامهنگار دربند در یک نامه سرگشاده مینویسد: «شما خود حق انتخاب دارید که از جانب خودتان با شیطان بیعت کنید، اما حق ندارید بیعتتان را به نام مردم، مهر بزنید. شما حق ندارید از جانب عیسی سحرخیز، حرفی بزنید که او بارها خامنهای را مسئول مصایب رفته بر مردم دانسته است و حال که دستش از دنیای آزاد کوتاه است، من طنین صدایش خواهم بود و حرفهایش را تکرار خواهم کرد.»
بسیاری از واکنشها همراه با ابراز خشم یا یاس نویسندگان بود، اما از نظر من گفتههای خاتمی نتیجه سیاستورزی اصلاحطلبانه درون حکومتی است و اصلاً جای تعجب نداشت. سخنان خاتمی در ادامه روند دلجویی از رهبر حکومت اسلامی مطرح شده است. به خاطر بیاورید که پیش از تعطیلات نوروز احمد منتظری فرزند آیتالله حسینعلی منتظری در نامهای سرگشاده به آیتالله خامنهای نوشت: «با هشدار به ریزش بیشتر نیروها پیشنهاد میکنم که جلسهای پنج نفره با حضور رهبر جمهوری اسلامی، موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی رفسنجانی تشکیل شود تا از طریق گفتوگوی مستقیم و دوستانه بسیاری از مسائل حل شود و نور امیدی در قلب همه ملت بیافتد.»
احمد منتظری در نامهای که آیتالله خامنهای را با عنوان «رهبر محترم جمهوری اسلامی» خطاب کرده بود از او میخواست تا با آزادی همه زندانیان سیاسی و دلجویی از خانواده آنان و تمامی خانوادههایی که عزیزان خود را در جریانهای اخیر از دست دادهاند موجب همدلی آحاد ملت شوند. نامه احمد منتظری به طور تلویحی حق سرکوب را به «رهبر محترم» داد تا با دلجویی از خانوادههایی که عزیزانشان را از دست دادند مشکلات حل شود.
نمونه دیگر موضعگیری هاشمی رفسنجانی است که پس از چندماه سکوت و طرح موضوعات به شکل دوپهلو برخی از کسانی را که او را «همراه جنبش اعتراضی» میدانستند ناامید کرد. گروهی انتظار داشتند این سیاستمدار کهنهکار بر سر مطالبات مردم در برابر آیتالله خامنهای بایستد، اما او نیز از ریاست خبرگان رهبری کنارهگیری کرد تا نظر ولی فقیه تامین شود. او همچنین برای تاکید بر تبعیت از رهبری گفت: «رهبری متعلق به همه مردم و فصلالخطاب است.»
حسن خمینی از دیگر چهرههای نزدیک به اصلاحطلبان بود و گمان میرفت در زمان اوج اعتراضها به نفع معترضان موضع بگیرد که این اتفاق هرگز نیافتاد.
اکبر هاشمی و محمد خاتمی هر یک به شکلی وفاداری خود را نسبت به «رهبر معظم انقلاب» نشان دادهاند. چرا که فعالیت سیاسی در ساختار سیاسی موجود منوط به قبول و اراده رهبری و کارگزاران او در شورای نگهبان و سایر ارگانهاست.
به نظر من در این شرایط اتفاقی مبارک و میمونی میافتد. مرزبندیها مشخص میشوند و رهبران میانهرو به حاشیه میروند و نیروهای رادیکال و ساختارشکن که خواستار تغییرات دمکراتیک هستند ظهور خواهند کرد. این تنها یک پیشبینی در مورد آینده نیست. این پیشبینی در حقیقت اتفاق افتاده است.
مجتبی واحدی، سخنگوی مهدی کروبی از رهبران محبوس در ایران با ابراز مواضع رادیکال و رد محدود دانستن جنبش سبز به اجرای بدون تنازل قانون اساسی میگوید: «بعضی از صحبتهايی که آقايان درباره تاکيد بسيار زياد بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی میکنند را بنده نمیپذيرم و معتقدم که همين قانون اساسی راه را برای برخی سوء استفادهها باز کرده است. اينکه تاکيد بشود تمام خواسته ما اجرای بدون تنازل قانون اساسی است را بنده نمیپذيرم و معتقدم که جنبش اعتراضی مردم فراتر از جنبش سبز است.»
حمید دباشی استاد دانشگاه کلمبیا در جمع ایرانیان در شهر آمستردام با ذکر یک حکایت از یک تمثیل استفاده کرد. او حکایت پادشاهی را تعریف کرد که در بیابان تشنه بود و از کودکی آب خواست. کودک به او کاسهای آب داد که در درون آن کاسه خار بود. پادشاه بعد از نوشیدن آب پرسید چرا درون کاسه خار انداختی؟
کودک گفت تو از فرط تشنگی آب را به سرعت میخواستی سربکشی و دل درد میگرفتی. وقتی من خار را انداختم مجبور شدی با آرامش آب را بنوشی.
دباشی با ذکر این داستان گفت: طلب آزادی و حکومت دمکراتیک در نزد ما ایرانیان همچون تشنگی آن پادشاه است. تفسیر من از این حکایت این است که فروکش کردن اعتراضهای مردمی همان آرامشی است که ما نیاز داریم تا نیروهای خواستار تغییر شناخته شوند و میانهروها با دست خود از صحنه خارج شوند و معترضان از موثر بودن اصلاحات درون حکومتی قطع امید کنند و گفتمان غالب معترضان گفتمان انقلابی شود.
به یاد بیاورید اظهارات عطاءالله مهاجرانی، وزیر پیشین دولت اصلاحات را که گفته بود در پرونده آیتالله خامنهای حتی نمیتوان یک نقطه سیاه از فساد مالی پیدا کرد و سخنان امروز خاتمی را که میگوید «اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشمپوشی شود.
اصلاحطلبها برای بقا در عرصه سیاسی ایران مجبور به موضعگیری به نفع خامنهای هستند و از سویی تا به امروز هیچ نشانهای از اجازه ورود دوباره اصلاحطلبها در ساختار قدرت به چشم نمیخورد، بلکه هر بار ابواب جمعی رهبری آقایان را ناامید میکنند.
در آینده باید منتظر دوگونه اظهارات باشید. اول اصلاحطلبهای درون حکومتی هر روز تلاش بیشتری خواهند کرد تا نظر رهبر را جلب کنند و گروه دوم نیروهای رادیکال معترض هستند که خواسته های دمکراتیک بیشتری را مطرح خواهند کرد تا نظر مردم را تامین کنند.»
در یک اظهار نظر مسیح علینژاد، روزنامهنگار اصلاحطلب نوشت: «خاتمی خودش یادمان داد که طلبکار باشیم، پس گوش کن سید! منتکشی از ظالم، نه سیاستورزی است و نه اخلاقی.
اگر این جنبش، جنبشی مدنی و تحول خواه است بسیار مایل بودم از خانم مسیح علی نژاد درباره ” منت کشی ” و نقش این رفتار در حیطه علم سیاست جویا شوم ! من معنی منت کشی را در عرصه فعالیتهای اجتماعی در قرن 21 نمیدانم و از وزنه آن در مناسبات سیاسی کاملا بی اطلاع هستم . لذا خوشحال میشوم این خانم مرا آگاه نماید ! متشکرم .
mohammad soleimani / 30 May 2011
شتر در خواب بیند پنبه دانه . تندرو ها ما را به اینجا رساندند .
هنر آنها جایگزینی یک دیکتاتوری بدتر به جای یک دیکتاتوری معتدل تر یا مدرن تر است . از شاه رفتیم به ولایت فقیه . بعد هم :
ما از بازرگان و بنی صدر رفتیم به سه ملا ، از آنجا به خط امام ، از آنجا به هاشمی ، از آنجا به خاتمی ، از آنجا به احمدی نژاد و حالا مصباح یزدی و توکلی و مطهری !
فقط از هاشمی به خاتمی به دست رهبران میانه رو و با تدبیر انجام شد . زمینه سازی سروش و حلقه بیان و حجاریان ، شعار های خاتمی و حمایت رفسنجانی !
بعد باز در دوران خاتمی تند روها میدان دار شدند . ۱۸ تیر آفریدند و ….. بر گشتیم همانجا که بودیم .
ایران درست نمیشود مگر کنترل احساسی و خط دار چپ روس محور از روی جنبش ها برداشته شود . مالزی ، ترکیه ، اندونزی ، ….. مثال های روشنی هستند .
از آنطرف کاسترو و کوبا ، ویتنام ، کره شمالی ، کامبوج و خمر های سرخ ، …. هم گویای حقیقت در رادیکالیسم هستند .
این عده ای هم که با نقاب سکولاریسم همان رادیکالیسم روسی را پیش میبرند ۲۰۰ نفر هستند که آب به آسیاب تجزیه طلبان ، مارکسیست های روسی ، رادیکالیسم چپ میریزند .
کاربر مهمان lsharlatanism syasy / 21 May 2011
تائید خامنه ای این روزها به معنی مرگ سیاسی برای میانه روها خواهد بود نه بقاء .
اما این روزها با توجه به درگیری های احمدی نژاد و خامنه ای جریانات اصلاح طلبی به حاشیه رانده شدند و افرادی همچون خاتمی سعی کردند با شرکت در چند مراسم حرفهایی را طرح کنند که مجددا اصلاح طلبی را روی زبانها بیندازند اما این سخنان هر چه بیشتر بیان می شود جریان سازشکار اصلاح طلبان را بیشتر به حاشیه می برد در واقع حرفهای خاتمی و مهاجرانی نوعی حرکات انتحاری برای آنها به شمار می آید زیرا این روز ها دموکراسی دینی ( بقول اصلاح طلبان مردم سالاری دینی ) مجبور است تناقض و تضاد دین و دموکراسی را مرزبندی کند و هر چه بیشتر خود را به قانون اساسی و جمهوری اسلامی و بخصوص خامنه ای نزدیکتر می کند مرگ سیاسی زودرس تری را پیش رو خواهد داشت . زیرا تعمیق جنبش از سطح به عمق تئوری انقلاب و حکومت آینده را هر چه بیشتر تئوریزه تر و عمیق تر نموده است اگر تا دیروز دموکراسی بصورت سطحی برای مردم مطرح بود و حتی به دموکراسی دینی آقایان اکتفا می شد امروز خود حتی دموکراسی به چالش گرفته می شود تا شکل برتر و عمیق تر که مشارکت مردمی بیشتری را داشته باشد مطرح است هر کس از رشد و تعالی جنبش عقب بماند همنشینی با جمهوری اسلامی مدینه ی فاضله اش خواهد بود و این یعنی مرگ سیاسی .
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 21 May 2011
سؤال اینجاست که اگر بتوانیم با حرکتهای رادیکال،نظام جمهوری اسلامی را ساقط کنیم،چه خدمتی به مردم کرده و چه نظامی را میخواهیم جایگزین ان کنیم که به نفع مردم باشد و از ایراداتی که امروز خود به مسئولین ج.ا.ا. می گیریم،مبرا باشد؟
روش کنونی خاتمی شاید در حال حاظر بهترین راه رسیدن به حد اقل نیمی از آرزوهای کل ایرانیان سیاسی و عادی باشد.اما روشهای رادکال این شانس را از مردم رنج کشیده ایران چون ٣٢سال گذشته خواهد گرفت.
پیشنهادی هم برای اصلاح طلبان ایرانی(غیر وابسته به اجنبی)دارم؛شاید بد نباشد که از یک فرد سکولار در کنار خود، کاملا علنی و رسمی،برای همراه کردن دیگر سکولارها استفاده کنید که این سوءتفاهم مجددا ایجاد نشود که شما خدای ناکرده صرفا به خاطر امیال شخصی،زیر چتر فعالیت سیاسی ،قصد عوام فریبی دارید.
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 21 May 2011
به نظر من تحلیل شما کاملاً غلط هست. اینکه تمام به قول شما نیروهای خواستار تغییر ساختار در خارج از کشور هستند و نیروهای میانه رو در داخل کشور، مسئله ای را برای شما مشخص نمی کند؟ همین آقای واحدی یا خانم علی نژاد وقتی داخل کشور بودند اینطور صحبت می کردند. این شرایط و فشار حکومت هست که باعث میشه افراد نرم تر صحبت کنند تا “بهانه” به دست حکومت برای سرکوب کم هزینه ندهند. بنابر این از نظر بنده:
1- در مورد نیروهای داخل حکومت، به هیچ وجه مرز بندی مشخص نیست. حتی اینکه نیروهای طرفدار حکومت به راحتی از احمدی نژاد میبرند و به سمت خامنه ای میروند نشان از فشار حاکمیت بر جهت گیری شخصی و اظهارات افراد دارد.
2- اظهارات میانه روانه باعث نخواهد شد که مردم راه حلهای رادیکار رو قبول کنند از اونجاییکه هنوز قشر عظیمی از جامعه ما متکی به نظریات رسمی حکومت و تاحد بسیار کمتری شنوای افراد داخل نظام هستند. گروه دیگری نیز همچنان خواستار اصلاح طلبی – اما از نوع بنیادی تر – خواهند شد.
3- امکان تاثیر گذاری نیروهای رادیکال خارج نشین بر بخش عظیمی از جامعه داخل ایران وجود ندارد
نتیجه: کماکان نیروهای اصلاح طلب داخل و یا میانه رو مهمترین عامل خیزش مردم هستند که در صورت استفاده مناسب نیروهای رادیکال خارج نشین از شرایط و هم افزایی با جریان داخل امکان بوجود آمدن خیزش دوباره مردمی خواهیم بود. بااحترام
کاربر مهمان / 22 May 2011