اصلاحات زمانی در یک ساختار سیاسی ضروری مینماید که چیز یا چیزهایی در آن ساختار مشکل دارد و روند امور آنطور نیست که باید باشد. در این موقعیت، هم «نظام سیاسی» تحت فشار است و هم «جامعه- مردم» و سمت و سوی امور به سمتی است که «عقلای قوم» احساس خطر میکنند و دست به کار میشوند و چنین است که اصلاحات آغاز میشود.
کارگزاران و کنشگران جنبش اصلاحی از زوایای مختلفی به اصلاحات مینگرند. برای عدهای، هدف از اصلاحات نجات ساختار و بازگرداندن آن به مسیری است که درست میپندارند و برای برخی دیگر شاید رهایی مردم است از بلایای نظام فاسد و ممکن است در این بین عدهای نیز هر دو دغدغه را توأمان داشته باشند.
از این میان اما آنها که به دسته اول تعلق دارند و با هدف «حفظ نظام» وارد گود شدهاند در بزنگاهها که احساس میکنند ممکن است اصلاحاتشان به کلیت نظام لطمه بزند، پا پس میکشند؛ چراکه از منظر ایشان «ذات» نظام پاک است و حفظ آن اوجب واجبات و اشکالات و مشکلاتی که مردم را آزار میدهند صرفاً «عوارض»ی هستند که به نظام تحمیل شدهاند.
بدون شک سیدمحمد خاتمی به دسته اول اصلاحطلبان تعلق دارد. او در طول هشتسال ریاست جمهوریاش نشان داد و بارها اعلام کرد که نظام و مقام رهبری خطوط قرمزش هستند و به همین دلیل بارها مصالح مردم را قربانی منافع نظام کرد. چراکه واهمه داشت از اینکه اصلاحطلبیاش منجر به وارد شدن ضربات غیر قابل جبرانی به ساحت نظام شود.
ماجرای حمله به کوی دانشگاه، لایحه افزایش اختیارات رئیسجمهور، برگزاری انتخابات مجلس هفتم علیرغم رد صلاحیت گسترده نیروهای اصلاحطلب و سکوت در برابر تخلفات اقتدارگرایان در جریان نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از جمله مواردیاند که وی در برابر اراده نظام کوتاه آمد و چشم خود را به خواست مردم بست و این در حالی است که مورد آخر حتی اعتراض شدید مهدی کروبی و هاشمی رفسنجانی را نیز در پی داشت.
اگرچه برای همنسلان من دوران ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی توام با خاطرات خوش و گشایش فضای فرهنگی- اجتماعی و تلاش برای مشارکت سیاسی است و به نسبت دولت محمود احمدینژاد چونان بهشت برین است، اما باید این نکته را در نظر داشت که اساساً روی کار آمدن محمود احمدینژاد و آنچه او و آقای خامنهای در طول این چندسال انجام دادند ناشی از شکست اصلاحطلبی با روش خاتمی است.
اصلاحات به معنای اعمال «تغییرات پایدار» در ساختار حقوقی یک نظام سیاسی است؛ به گونهای که قوانین به شکلی در بیایند که فارغ از اینکه چه کسی زمام امور را در دست داشته باشد، هیچ فرد دارای قدرت، نتواند به حقوق مردم تعدی کند؛ اما اصلاحات سیدمحمد خاتمی فقط به معنای ریاست جمهوری دولت معتقد به اصلاحات بود و به همین دلیل نیز بلافاصله پس از کنار رفتن این دولت، تعدی به حقوق مردم حتی از زمان قبل از دولت اصلاحات نیز بدتر شد.
اگرچه اقتدارگرایان به شدت در مقابل اصلاحات مورد خواست سیدمحمد خاتمی و یارانش مقاومت کردند و جز این عجیب میبود، اما بزرگترین دلیل ناکامی اصلاحات این است که رئیس دولت آن در اکثر مواقع که نظام نیاز به جراحی داشت از بیم اینکه ساختار سیاسی متحمل درد شدید و خونریزی شود پا پس کشید و به همین دلیل نیز پس از هشتسال پرونده اصلاحطلبی بسته شد؛ بدون اینکه اصلاحاتی واقعی در ساختار حقوقی و قانونی کشور تحقق پذیرد.
سعید حجاریان در مقام یکی از نظریهپردازان دوم خرداد برای پیشبرد اصلاحات تئوری «فشار از پایین، چانهزنی از بالا» را مطرح کرد، اما برای خاتمی فشار از پایین و «تعین اجتماعی سیاست» محلی از اعراب ندارد و چانهزنی از بالا و مذاکره نیز در نهایت کرنش و کوتاه آمدن بدون هیچ دستاوردی در مقابل مقام ولایت است. چون از نظر او ولایت فقیه ستون خیمه نظام است و هرگونه تزلزلی در آن میتواند منجر به سقوط کلیت ساختار شود.
2- «اگر ظلمی شده است که شده است، همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم. اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشمپوشی شود، و ملت هم بر ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است میگذرد.»
این سخنان محمد خاتمی که بلافاصله پس از انتشار بازتاب گستردهای در فضای رسانهای پیدا کرد به خوبی نشان میدهد که علیرغم تمام اتفاقهای پس از کودتای انتخاباتی سال ۸۸ او کماکان بر نسق پیشین خود قرار دارد و ذرهای تغییر نکرده است.
وی از آقای خامنهای درخواست میکند ظلمهایی که در حق او و نظام شده است را ببخشد و با ادبیاتی قیم مأبانه از جانب مردمی که طی دوسال گذشته جوانانشان کشته و زندانی شدند و در زندان مورد شکنجه و تجاوز وفاداران ولایت قرار گرفتند و همچنین هزاران نفری که آوارگی را بر دوش میکشند، قول میدهد که آنها نیز ظلمهای وارد بر خود را خواهند بخشید.
وارد این بحث نمیشویم که اقای خاتمی بر مبنای چه جایگاهی چنین قولی را از جانب مردم میدهد و چه کسانی به او برای این امر وکالت دادهاند اما این پرسش را باید مطرح کرد: در شرایطی که به جز رهبر و حامیانش کسی کوچکترین قدرتی در کشور ندارد، اساساً چه کسی میتواند به رهبر ظلم کند؟ آن هم رهبری که با تایید زودهنگام و عجولانه و خارج از قانون کودتا و نماز جمعه پس از انتخاباتش در عمل مجوز تمام کشتارها و جنایتهای پس از انتخابات را صادر کرد.
علیرغم تمام حوادث دوسال گذشته و روشدن دست رهبری اما رئیسجمهور دوره اصلاحات گمان میکند ولی فقیه در جایگاه ناظر بیطرف برفراز رقابتهای سیاسی داخل نظام قرار دارد و پیشتر با طرح پیششرطهای اصلاحطلبان برای شرکت در انتخابات آتی مجلس «پالس»هایی برای رهبر فرستاد و اکنون که دعوای ولی فقیه- احمدینژاد علنی شده و بر همگان مشخص است که رهبر دیگر نمیخواهد با کارت احمدینژاد بازی کند، تلاش میکند تا فضا را برای بازگشت اصلاحطلبان به عرصه سیاست باز کند. غافل از اینکه حذف اصلاحطلبان برای آقای خامنهای هزینههای سنگینی داشته است و او دیگر حاضر به پذیرش آنها نخواهد شد.
ممکن است که تیم رهبری در انتخابات آینده اجازه حضور حداقلی به برخی اصلاحطلبان کم خطر را بدهد، اما آنها دیگر حاضر به تکرار مجلس ششم نخواهند بود و حداکثر وضعیت فعلی تدوام پیدا خواهد کرد که اقلیتی بیاثر از اصلاح طلبان صرفاً به عنوان «ویترین» در مجلس یا شوراها حضور داشته باشند.
بر این مبنا تلاشهای سیدمحمد خاتمی برای قانع کردن رهبر به پذیرش مجدد اصلاحطلبان آب در هاون کوبیدن و از بین بردن بزرگترین دستاورد مبارزات دوسال اخیر یعنی سلب مشروعیت از یک نظام غیر دموکراتیک و اقتدارگرا است.
3- پس از کودتای انتخاباتی سال ۸۸، در برابر اصلاحطلبی «نظام محور» آقای خاتمی، اصلاحطلبی «مردم محور» موسوی-کروبی شکل گرفت. اگر سیدمحمد خاتمی در طول هشت سال ریاست جمهوریاش و نیز پس از آن نشان داد که نظام دغدغه اصلیاش است اما موسوی – کروبی با پایمردیشان برای ستاندن حق مردم اعلام کردند که آنها نگاه به مردم دارند و در کنار آنها میایستند و در این راه حتی حاضرند بزرگترین تهدید سیاسی- اجتماعی جمهوری اسلامی در طول کل حیات ۳۰ سالهاش را رقم بزنند.
آنها اگرچه در مواضع و منشور جنبش سبز اعلام کردند که به دنبال اجرای بدون تنازل قانون اساسیاند و میرحسین موسوی همواره از آرمانهای انقلاب و دهه طلایی امام سخن راند، اما نشان دادند که به رای و نظر مردم احترام میگذارند و مهدی کروبی در آخرین اظهار نظراش پیش از بازداشت خانگی فاش گفت که به هرآنچه مردم بخواهند تن میدهد.
اجرای بدون تنازل قانون اساسی برای موسوی- کروبی نه الزاماً حفظ نظام که احقاق بخشی از حقوق مردم از طریق همان قانون اساسی است که آقای خامنهای با استناد و تکیه بدان یک دیکتاتوری مطلقه را رقم زده است.
سیدمحمد خاتمی آغازگر مسیر اصلاحات بود و اگرچه نتوانست پروژه خود را به ثمر بنشاند، اما روحیه تحولخواهی، حقطلبی و اصلاحطلبیای که پس از کودتای انتخاباتی سال ۸۸ شاهد آن بودیم از دریچه فضای بازی که در زمان دولت وی وجود داشت به بدنه اجتماعی تزریق شد، اما بدون شک اصلاحطلبی نظام محورانه محمد خاتمی شکست خورده است و تداوم اصلاحات راه دیگری جز پیگیری، پایداری و تداوم اصلاحطبی مردم محورانه موسوی- کروبی ندارد.
شاید اکنون بهترین زمان برای تمسک به این جمله سعید حجاریان باشد که گفت: «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات.»
خیلی عالی بود
خلاصه اما جامع و دقیق
ممنون آقای اصلاحچی
امیر / 19 May 2011
چه شد کامنت های ما از روی این متن یکدفعه ناپدید شد، مثل آدمها که یکباره ناپدید می شوند. به سانسور اعتراض کنید
نیلوفر شیدمهر
نیلوفر شیدمهر / 19 May 2011
با انداختن گناه به گردن این و آن بار وارده به گناهکار اصلی کم میشود متأسفانه ملت ما فکر می کند اگر به یک نفر رأی داده است آن شخص تمامی مسئولیتهای ملت را به عهده دارد. در دوران خاتمی که نیروهای متعلق رهبری به اندازه کافی ضعیف شده بود ما ملت خواستیم آقای خاتمی بجای ما تمامی اصلاحات را یک تنه اجرا کند و با وجودی که می دانستیم خاتمی هم آخوندی است مثل سایر آخوندها با ورژن نیمه روشن آن ، حاضر نشدیم با پرداخت کمترین هزینه دوران گذار را تسریع کنیم و همه کارها نگاه داشتیم برای موقعی که نفس کشیدن هم جرم باشد. ملت ایران همیشه به دنبال اسب سفید و منجی و از این جور خرافات بوده و هستند و این یعنی خالی کردن شانه از زیر بار. اگر یک ملت اصلاحات بخواهد با یک فرد پیروز و یا ورشکسته بداند معلوم است هنوز از خودش چیزی برای مایه گذاشتن ندارد. اصلاحات خاتمی را نمی خواهیم!!! اصلأ این نظام باید از بین برود اما نمیتوانیم !!!! بیرون نمیاییم می کشدمان!!!! ما دنبال چی هستیم؟
کاربر مهمان / 19 May 2011
"اگرچه برای همنسلان من دوران ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی توام با خاطرات خوش و گشایش فضای فرهنگی- اجتماعی و تلاش برای مشارکت سیاسی است و به نسبت دولت محمود احمدینژاد چونان بهشت برین است، اما باید این نکته را در نظر داشت که اساساً روی کار آمدن محمود احمدینژاد و آنچه او و آقای خامنهای در طول این چندسال انجام دادند ناشی از شکست اصلاحطلبی با روش خاتمی است."
جالب این هست که چنین قاطع درباره تواناییهای کسی حرف میزنیم که روشن شد برای سرش جایزه تعیین کرده بودند و اساسا نظام "مقدس" را بخاطر حذف او و نگاه او به بد نامی تقلب کشاندند ! این نگاه ادامه همان نگاهی است که در سال 1357 انقلاب را دسیسه خارجی میدانست و هیچگاه به ضعفها و تواناییهای مردم خودش باور نیاورد . آقای خاتمی ، تحمیل مردم به نظام " مقدس" بود و ایشان نیز موقعیت خود و مردم را بخوبی میدانست و ترجیح میداد از درگیری که به قتل عام مردم می انجامد بپرهیزد . نگاه او اساسا خشونت پرهیزی است ( درست یا غلط) . اگر قرار است انسانها در پس فعالیتهای اجتماعی خود هزینه ای بپردازند منصفانه و شایسته آن است که هزینه ی باور خود پردازند نه تعبیری که ما از آنها در ذهن خود میپرورانیم . آقای احمدی نژاد بر مبنای پشتوانه هایی که در گوشه و کنار قدرت دارد به موازی کاری و مقابله با بخشی از نظام " مقدس" میپردازد برای او در این درگیری مردم کمترین نقش و سهمی دارند لذا براحتی از مردم برای کسب بیشتر قدرت سو استفاده میکند اما در مورد آقای خاتمی ما با یک اخلاق سیاسی – فلسفی که بر تمام موازین سیاسی او سایه افکنده است مواجه هستیم !
mohammad soleimani / 19 May 2011
اندر دفاعیات مریدان از سید دکتر ممّد آیت الله خاتمی
در تأئید افاضات این چند روز مریدان پدر تمدن ایران و دا ادامه مال کشیهی مردم سالارانه باید عرض کنم که:
۱- این کشور ایران نبود که در آن از مشروطه تا حالا برای کسب آزادیهای مدنی و فردی همواره انقلاب و جنبش وجود داشت و در طول این ۳۲ سال از اولین روزهای شکل گیری حکومت مقامات دینی زندانهای آان حتا ۱ روز از آزاد اندیشان و مبارزان سیاسی خالی نبود، و این مردم ایران نبودند که برای نه گفتن به حکومت دینی و به خاتمی آری گفتند، بلکه، بلکه و بلکه این سید دکتر ممّد آیت الله خاتمی بود که در دوران ریاست جمهوری به مردم عقب افتاده ایران باد داد که اصلا آدم هستند و به آنها نشان داد همه چیز را، اگر وی نبود اصلا هیچکس در ایران نمیدانست آزادی، انسانیت، عزت نفس و حقوق مدنی چیست! اصلا به همین دلیل نفهمی ملت است که مردم در معادلات این گروه نقشی جز سیاهی لشگر و رای دهنده نداشته اند!!
۲- ایشان به پشتیبانی ۲۲ میلیون رای و به نمایندگی از آن ۲۲ میلیون آن حرفها را زد، میتوانست بزند و زد! درست مثل جمهوری اسلامی لعٔ به پشتوانهٔ ۹۸% آری سال ۵۷ همه را میزند و هر کاری دلش بخواهد میکند، اصلا مهم نیست که از آن ۲۲ میلیون چن میلیون نه به رژیم اسلامی بود و نه آری به خاتمی و اصلا مهم نیست که آن ۲۲ میلیون مال چه سالی بود و ۴ سال بد از آان سال آن ۲۲ میلیون چند میلیون شد، و باز هم اصلا مهم نیست که دکتر سید با پشتیبانی آن ۲۲ میلیون نتوانست از کوچکترین حقوق ملت دفاع کند و به عنوان مثل حتا توان روشن کردن پرونده قتلهای زنجیرهای را نداشت یأ فاجعه کوی دانشگاه به دزدی ۱ ریش ترش تقلیل یافت بلکه مهم این بود که ایشان با آن ۲۲ میلیون هر چه که خود بخواهد بگوید!
۳- ایشان سیاست مدار است و خودش میداند چه بگوید بهتر از من و توئه فیسبوک باز و بالاترین نشین و کنار گود نشین لنگش کن! درست مثل حضرات هاشمی، آن پشتوانهٔ و استوانه عظیم دموکراسی و سیاست مدار برتر!
و در آخر اینکه دیگی که برا دارو دسته سید دکتر و شرکا نجوشه میخوایم سر سگ توش بجوشه
کاربر مهمان / 20 May 2011
ولایت فقیه دهه ۶۰ = مردم سالاری دینی دهه ۷۰
هدف عملی هر ۲ رویکرد پیاده سازی نظام طبقاتی و تبعیض اجتماعی بر اساس عقاید شخصی بود و هست، وقتی اولین بار ولایت فقیه مطرح شد و جامعه به علت نداشتن پیشینه شناختی از واقعیت این تفکر نداشت مخالفتی نشون نداد اما بعد از ۲۰ سال، در شرایطی که رهبری کریه المنظر و خشن و عبوس و اخمو که با لهجه دائم در حال پرت و پلا گفتن بود دیگه برای اکثریت مردم ایران و بقی دنیا جذابیتی نداشت، دوره زمونه عوض شده بود و دور دوره سیاستمدارهای تر و تمیز و مؤدب بود، لازم بود شخصی مثل سید دکتر آیت الله ممّد خاتمی، با ریش آنکادر و دست و صورت شسته و کلماته قلمبه سلمبه و ادبیاتی بیاد و همون نکبت رو تو بسته بندی جدید و مردم پسندش ارائه بده، اما عجیب اینه که مریدان این شخص متوجه نیستن که تاریخ مصرف اختراع جعلی مثل مردم سالاری دینی هم در جمعه ما به سر اومده، فکر راه جدیدی باشید برای بقای انگل وارتون!
به قول مرحوم فرخزاد؛ خیلی زشته که آدم فاحشه فکری باشه.
کاربر مهمان / 20 May 2011
احتمالا ارتش سایبری ایران دوباره پاتک زده و چون پاتکش ناشیانه بوده،لذا به جای بردن اصل مطلب،نظرها رو دزدیده اند.شاید هم نظرات ما خیلی،خیلی،خیلی با ارزش و محققانه و کارشناسانه بودند،انها را به موزه برده اند تا بعدها به حراج بگذارند و مخارج زمانه را بپردازند.مثل نقاشیهای پیکاسو
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 20 May 2011
بقول نیکمردی که گفت تاریخ دوبار تکرار می شود …… اما در ایران تاریخ قرار است چند بار تکرار شود شکست اصلاح طلبی طی دوران جمهوری اسلامی از روشهای اصلاحی مجاهدین خلق حزب توده فدائیان خلق (اکثریت ) نهضت آزادی رفسنجانی و خاتمی تا امروز هم که چشممان به گل روی کوتوله های سیاسی ای مانند احمدی نِاد و مشایی روشن شده است همه ی راهها و راهکارهای اصلاح طلبی از نوع رادیکال و حتی راست با توجه به ظرفیتهای قانونی دچار شکست شده و موجب ناامیدی مردم را فراهم نموده است . تکرار مکررات است که این روزها همان حرفهای تکراری آقایان را نظاره گر باشیم و بخواهیم ما نیز مجددا از اصلاحات حرفی بزنیم . و این کمدی دیگر ریشش درآمده . اما هنوز برخی از مردم و بخصوص بخش پیشرو و آزادیخواهان و دموکراسی خواهان ایران دچار توهم کلاسیک کتابی شده اند ما در نظامهای دموکراتیک که محملهایی مانند احزاب و تشکلات صنفی وجود دارند و قانون اساسی براساس معیارهای دموکراتیک بنا شده است تا حدی می توان از تغییر و رفرم و اصلاحات با روش انتخاب اکثریت دفاع نمود زیرا اساسا دموکراسی برای آن بوجود آمده که راهکارهای جدید که منافع جامعه را در نظر دارد زندگی بهتری را روابط مناسبتری را در جامعه مجری سازد . یعنی بدون نظامهای دموکراتیک ما نمی توانیم از اصلاحات صحبتی به میان آوریم . رِِژیم جمهوری اسلامی که بر مبنای معیارهای قانون اساسی آن – نه دهان درانی برخی متوهم – بیان کننده اینست که نه حقوق فردی و نه حقوق شهروندی را به رسمیت می شناسد و حتی قوانین حقوق بشری و حتی بیشتر حق حیات جامعه را سلب نموده و با معیارهای 1400 سال پیش قوانینش را به اجرا می گذارد چه چیزی برای اصلاحات و راههای نوین وجود دارد ؟ اصلاح طلبی را اگر به خشونت محمدعلی شاه و یا به نرمی احمد شاه در نظر بگیریم آیا مشکلات حقوق انسانی ما حل شده است ؟ این همان انتخاب بد از بدتر است که یادآور سیاستهای حزب توده ای ست قانون اساسی جمهوری اسلامی برخلاف توهمات اصلاح طلبان که باید آنرا در گیومه گذاشت ظرفیتی برای اصلاحات مطابق با معیارهای نوین و حقوق بشری نداشته و نه دارد . بیش از این مردم را نفریبید اما تاریخ جمهوری اسلامی به ما نشان داده است که جریاناتی که در انقلاب 57 مشارکت داشته اند هیچکدام قادر به ایجاد اصلاحات و تعییرات نیستند منافع انان دشمنی با سرمایه ی جهانی برای محدود ساختن بازار داخلی به نفع خودشان است . که منافعی منحافظه کارانه و ارتجاعی ست . مشکلات سیاسی و اقتصادی ایران زمانی حل خواهد شد که ما بتوانیم جهانی فکر کنیم و خود را نیازمند همکاری با بازار جهانی و باز کردن دربهای بسته ی بازار داخلی به روی سرمایه ی چهانی بدون محدودیت شویم اگر شما در نیروهایی که در انقلاب 57 مشارکت داشتند این ظرفیت را می بینید اولین علائم بهبودی اوضاع اپوزسیون ایران را نیز مشاهده خواهید کرد .
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 20 May 2011
دوستان، خاتمی در کشوری که فریاد هم به جایی نرسد، زیاد سکوت کرد اما بحران های دوران خاتمی را هم در نظر داشته باشید به همراه دست های باز اطلاعات و …
کاربر مهمان / 02 March 2012