اختصاصی زمانه: شیرین بهرامینوا، خواهر «آمنه» قربانی پرونده اسید پاشی، در پی انتشار یادداشت امین بزرگیان با عنوان «درباره آمنه و آن دو قطره اسید»، نقد و نظری نوشتهاند که با توجه به مضمون آن به طور مستقل منتشر میشود.
آقای بزرگیان!
شما از دور در حال تماشای جریانی هستید که اصلاً درک و فهمش برایتان دشوار است؛ فقط خواندهاید. ندیدهاید. «جرم» را در کتاب میبینید و از تاثیر آن بر زندگی، توانایی، سرنوشت و به طور کلی آینده، درکی ندارید. سخن گفتن چه زیبا و ساده است وعمل کردن چه دشوار. اگر به جای خواهرم بودید جز قصاص نمیخواستید. کما اینکه او به حبس ابد راضی است؛ اما به عملی شدن آن امیدوار نیست. پس بهتر میبیند دست دراز مردسالار و مغرور مجید را با قصاص از تجاوز و آسیب مجدد به او کوتاه کند.
در ضمن، آمنه نه «ناموس» مجید بوده و هست و نه دیگری؛ حتی پدرش و برادرانش. پدرم همیشه از این الفاظ دوری میکرد و ما را با اندیشه برابری و دور از تعصبات، ناموس و هرآنچه جامعه مردسالار علاقهمند به نامگذاری آن است تربیت کرده. ما آموختیم به «کرامت انسانی» خود و دیگری احترام بگذاریم. لغت «ناموس» شما برایم تهوعآور و مشمئزکننده است. متاسفم که اینگونه سخن میگویم. اینها امروز در فرهنگ لغت لمپنها یافت میشوند نه در اذهان زنان و مردان آزاداندیش که در پی آزادی و آزادگی رنج میبرند و رد پای جهل و ظلم را بر سر و صورت خود میبینند. اگر جهت جدب مخاطب نوشتهاید مسئله دیگری است.
آیا شما تضمین میکنید، اگر مجید موحدی بدون قصاص آزاد شد، خواهر من و خانواده ما و من که شاکی اولیه بودم در امان خواهیم بود؟ شما درمان آمنه را که خانواده موحدی هیچ بخشی از آن را نپرداختند و زحمت تهیه پولش را هم به خود تحمیل نکردند به شکل واقعی و جدی نمیبینید؟ شما میدانید هر عمل آمنه با وجود تخفیفها چقدر هزینه برداشته است؟ هر عمل، دو الی هفتهزار یورو. به آن اضافه کنید هزینه انواع داروها و پمادها و کرم ها را؛ آن هم چندبار در طی روز. روزی که آمنه به تنهایی برای دوشگرفتن رفت و کاسه چشمش را خالی یافت وغش کرد، شما کجا بودید؟
آمنه قوی است؛ بسیار قوی. جلوی ما نه گریه کرد نه ناله، نه شکایت. همیشه به همه دلداری داد. حقش نیست که به انتقامجویی و سنگدلی متهم شود و قضاوت ناعادلانه و سرخوشانه جهت بذل توجه به دیگری. وقتی از موضوعی سخن میگویید اول بسیار فکر کنید. این قصه نیست. حقیقتی است که واقع شده و سرنوشت و زندگی ما را واژگون کرده است. پرستاری شبانهروزی، انتظار و دلواپسی همیشگیِ بدتر شدن اوضاع جسم و جانش، محو شدن چشم و ابرو و گونه و از فرم افتادن لب و گونه و این پرسش همیشگی از من که الان خیلی زشتم؟ و من چه داشتم بگویم به خواهرکم. راست یا دروغ یا تعارف؟
تا به حال جای من بودهاید که از زیبایی خود و سلامت خود شرمگین شوید؟ نه! اما من هر روز خجالت کشیدهام که زیبایی معمولیام را دارم، که هنوز میبینم و خواهر کوچکترم نمیبیند. احساس گناه و خجالت و شرمندگی کردهام سالها.
وقتی خواهرم میپرسد کسی یا اتاقی یا فضایی، چه شکلی یا چگونه است، از درد به خودم می پیچم. وقتی هنگام راه رفتن به در و دیوار میخورد و هر که به او تنه میزند عذر میخواهد که نمیبیند، من رنج میبرم اما سکوت میکنم. وقتی تنها و سرگردان- در اوایل که سعی داشت با عصا راه برود- میماند، دنیا بر سرم آوار میشود و دلم میخواهد نباشم و محو شوم؛ اما شاهد اینها نباشم. شما از رنج حرف میزنید و ما آن را بردهایم.
وقتی با همه ادبی که آموخته بودم مجبور بودم با دیگران تند برخورد کنم که از جملات مایوسکننده در برابر آمنه و مادر و پدر و خواهر و برادران کوچکترم خودداری کنند، نمیدانید چه رنجی بردم. نمیدانید که وقتی مردم با دیدن آمنه نوچنوچ راه میانداختند و با وجود نگاه تند من هنوز به ایجاد رعب و وحشت ناشی از همین حرکت به ظاهر ساده در دل خواهرم در راهروهای بیمارستان «لبافی نژاد» ادامه میدادند، دلم فرو میریخت و با حرکات دست و گاه آمرانه، آنانی را که نمیشناختمشان به سکوت فرا میخواندم؛ چه رنجی میبردم از این همه التهاب وهیجان های یکسره منفی.
یادم میآید روزی که برادرم بعد از سه ماه دوری از خانه و خدمت در اطراف شیراز، بیخبر به خانه آمد تا غافلگیرمان کند، چه بد غافلگیر شد. برادر دیگرم که در شوک و سکوت ناظر بود و ناباورانه فقط نگاه میکرد. صبحی که پلک آمنه افتاده بود و چشم سوخته بیرون مانده بود و مادر و برادرم در جایشان بیحرکت مانده بودند، هیچ یک از ما جرئت نداشتیم به چشم آمنه دست بزنیم؛ میترسیدیم چشم سوخته هر آن بیرون بریزد؛ ولی کسی باید جرئت میکرد و پلک را بالا میکشید و روی چشم میگذاشت و من این کار را کردم و هنوز هم دلم از یادآوری آن لحظه و لحظههای مشابه و گاه بدتر و وخیمتر میلرزد. برای پرسشهای برادرم که میپرسید چرا مثل مرغ پرکنده دور خودش میچرخید و تاب میخورد و ایستادن و نشستن را تاب نمیآورد، هیچ جوابی نداشتم؛ و چه خوب که آمنه نبود تا گریه دست جمعی ما چهار خواهر و برادر را ببیند. او رفته بود برای پانسمان و بعد از آن گریه بود که ما قول دادیم جلوی آمنه صبور باشیم و او را بخندانیم و امیدوار کنیم .
حال شما سادهانگارانه به «قضاوت» نشستهاید؟ این حق را از کجا آورده اید؟
در همین زمینه:
همه این بحثها صرفا حول محور احساسات می گرده.
مسلما قصاص حق آمنه هست. چه رنجی کشیده باشه و چه نکشیده باشه، تصمیم با اونه که گذشت کنه یا نه.
جناب بزرگیان هم بقول خواهر آمنه، در چنین موقعیتی قرار نگرفتن که چنین اظهار نظری می کنن.
همه جا بحث تادیب به خاطر تنبیه مطرح نیست. فاعل با درنظر گرفتن همه جوانب تصمیم به اینکار گرفته. می تونست چنین نکنه.
اون پذیرفته که کارش عواقبی خواهد داشت که ممکنه حتی اون رو تا حد مرگ پیش ببره.
الان هم نمی شه گفت: حالا کاریه که شده و این قانون غیر انسانیه و از این دست حرفها. این حرفا، فقط باعث میشه آمنه با این همه رنج جسمی و روحی که تو این مدت کشیده احساس کنه نکنه اصلا مقصر اون بوده و …!!!
تمام زندگی یک دختر تباه شده. اونوقت ما داریم اندر “مدح و ذم هر آن رفتاری که از نتیجه گیری احساسی و عقلی” آمنه حاصل می شه صحبت می کنیم.
والا برای خواهر خود من در همین سن 24 یک همچین مشکلی پیش اومده اون هم از طرف یک پسر 20 ساله. من فقط بهش توصیه کردم که با احتیاط طوری رفتار کنه که پسره (که اونم ظاهرا یه جورایی هنوز در عوالم تهور و جنون جوانیه) بهش حساس نشه و احساس انتقام نکنه. وگرنه اگر اتفاقی بیافته اونوقت یک خانواده است که باید برای یک عمر مدام گرفتاریشو تحمل کنه.
این مساله رو احتمالا جناب بزرگیان درک نمی کنن.
نکنه جالب دیگه اینه که جایی ندیدم که امثال آقای بزرگیان اصلا بیان و راه حلی جایگزین ارائه بدن واسه این مساله. می فرماین بده و اه اه. بسیار خب. الان چه کنیم؟
پسره رو آزاد کنیم بره دنبال عیشش و ناز شستش؟!
دومان / 16 May 2011
بنظر من بهترین جواب حل مساله دست خود آمنه است وپیشنهادش به بی بی سی یعنی گرفتن غرامت با حبس ابد من از مرد بودن خودم شرمنده ام آمنه خانوم ای خواهر زجر کشیده تاریخ پر از رنج وطن!!!!!!!!
عالی محمودی از اهواز / 16 May 2011
قساوت و بربريتی که به نام قانون به اجرا گذاشته می شود همهء ما را نيز در خود سهيم می کند، دامن همهء ما را می گيرد، چه بخواهيم چه نخواهيم. اين تصوير ما، فرهنگ ما، و شعور اجتماعی ماست که در چنين حکمی منعکس می شود، ارزش هايی که می خواهيم بر اساس آنها زيست مشترک داشته باشيم. ما اسيدپاش نيستيم! مجازات بله، اما نه چشم در برابر چشم و اسيد در برابر اسيد. با قربانی همدردی می کنيم اما وجدان اجتماعی خود را در حد آگاهی اسیدپاشان تنزل نمی دهيم. فردای روزی که چنين قصاصی صورت بگيرد، جهان مشترک ما و آمنه عادل تر، پالوده تر، و زيبا تر نخواهد شد و همهء ما تلخ تر و بدبين تر از گذشته، شاهد تکرار همين فاجعه خواهيم بود. آمنه قربانی است اما چرا باید اصرار بورزد به نام «عدالت» (انتقام با اسید) جهان مشترک ما را نامهربان تر و آلوده تر و ناعادلانه تر کند. هنوز زمان زيادي از «کهريزک» نمي گذرد که در آن جمجمه هاي جوانان را خرد کردند، دل و روده شان را با چماق و لگد بيرون کشيدند، تجاوز کردند و کشتند. ولي نداي جمعي ِ عدالت خواهان، نخواست معامله به مثل کند؛ خواهان چماق در برابر چماق و تجاوز در برابر تجاوز نشد. در آن چيزي که اسمش را جنبش سبز گذاشتيم، نوعي آگاهي جمعي پيدا شد که خواست تا جاي ممکن از خشونت و انتقام وخون ریزی بپرهيزد. بالاخره از کجا بايد شروع کنيم؟ اگر امروز قصاص کرديم و اسید پاشیدیم، فردا در برابر جنايت هاي ناموسي ديگر چه کنيم؟ باز هم چشم در برابر چشم و اسید در برابر اسید؟ اگر اين را امروز معيار عدالت بگذاريم، فردا در قانون جزا به چيز عطف به ماسبق بکنيم، به اسید؟ اگر ما، جامعهء ما و فعالان حقوق بشر، رنج آمنه را طي اين هفت سال ناديده گرفتيم، اگر به دنبال حق او نرفتيم، پس لابد ما هم تا اندازه اي مجرميم و بايد در اين مجازات سهيم باشيم. چه کسي ما را قصاص خواهد کرد؟ از چه مرحله اي بايد گذشت تا بتوانيم بگوييم بس است، قصاص بس! /// عبدی کلانتری
عبدی کلانتری / 16 May 2011
شکی نیست که به امنه ظلم شده و مجرم محکوم است،، من اگر با قصاص و اعدام مخالفم نه به علت نادیده گرفتن رنج آمنه نیست،، قصد از بین بردن سیستم مجرم پرور و مظلوم ستیزه،،با قصاص مجرم شاید درد امنه عزیز برای مدتی چه کوتاه یا بلند التیام یابد،،اما با درد مشابه جامعه باید چه کرد؟
کاربر مهمان / 16 May 2011
آمنه عزیز حق از ان توست تو باید زیبا ییهارا می دیدی اگر با قصاص مخالف باشم تو را ندیده ام . واگر موافق ….
آمنه جان به سیاهی فکر نکن
امیرحسن کرمی / 16 May 2011
من میگم طرف رو باید انداخت پشت میله های زندان تا آخر عمرش ،اما قصاص احمقانست چون اصل جرم رو زیر سوال میبره: اگه اسید پاشی یا قتل کار زشتی هستش،برای همه زشته نه فقط واسه ملت،پس دولت هم حق نداره این کار رو انجام بده چون اصل حق زیر سوال میره …
کاربر مهمان / 16 May 2011
فقط و فقط میتونم بگم از اینکه هم جنس مجید موحدی هستم شرمنده ام!!!
رامین / 16 May 2011
جامعه ما به این قصاصها احتیاج داره.جامعه ما ظرفیت کمتر از قصاص رو نداره.تو مملکتی که میانگین مطالعه روزانه فقط چن دقیقست، منش و فرهنگ و مهمتر از همه دانش و منطق خیلی پایینتر از این حرفهاست،پس با قصاص نشدن امنیتو آرامش برنمیگرده.جامعه ما اگر قصاص رو نبینه نمیفهمه.
کاربر مهمان / 16 May 2011
آمنه عزیز این کوچک ترین حقی هست که تو قادر به گرفتنش هستی از حق نگذر که ما همه دوشادوشت هستیم . تو زندگیت را گذاشتی آینده ات را همه چیزت را گذشتی. نگذر که که ان موقع است که زنان ایران باید از حقشان بگذرند.
کاربر مهمان / 16 May 2011
با احترام به تمام دوستانیکه پیرامون این فاجعه دلخراش اظهار نظر کرده اند و
همینطور به رادیو زمانه که موضوع مهم را به بحث گذاشته و سرنوشت آمنه ها
را به چالش کشیده , چه خوب بود رادیو زمانه این معضل اجتماعی را با دعوت
از یک کارشناس روان شناس,منتقد سیاسی, جامعه شناس, حقوقدان , و چند
دانشجو مستقل بر گزار میکرد !! اما نظر من همانطور که قبلاگفتم اگر در آن
محنت آباد قانون انسانی و نه مذهبی وجود داشت , نهایتا مجرم به حبس ابد
محکوم و متعهد به پرداخت هزینه درمان وزندگی قربانی تا آخر عمر قربانی میشد
اساسا قصاص مقوله ای وحشیانه و عقب مانده است , بقول گلسرخی معلول ها
انسان را به گلایه وادار میکنند , بررسی علت هاست که ما را به راه حل می رساند
آمنه را تشویق به گذشت کردن پنجه به حقیقت کشیدن است , من کینه ای
به مجرم ندارم , او محصول سیستم مدیریت مذهبی خشن و فرهنگ بیمارگونه است
چرا دوستان عزیز ما در پی پاک کردن صورت مسئله اند , این زن بیگناه وبیکس
بنظر شما در آن کلان شهرو مدینه فاضله اسلامی میبایست تا آخر عمر با
با ناکامی شوربختی زندگی خود را خط بزند؟؟؟ خود او بدرستی میگوید که من
با حبس ابدموافقم ولی در ایران فعلی چنین چیزی وجود ندارد , تنها قصاص
است که بعنوان راه حل در مقابل اوست بقول برشت , براستی که در دوران
تیره ای بسر میبریم سخن از سر صفا گفتن نا بخردیست , زنده باشید
رضا ترابی , هلند
reza / 16 May 2011
انتظار انصاف داشتن از دختری که زندگی اش تباه شده است و آینده ای ندارد ، انتظاری بی مورد است.
به او زندگی بدهیم ، دلیلی برای زندگی بدهیم ، آینده بدهیم .
چنین نکرده ایم ، چنین کنیم
زندان و جریمه ی نقدی سنگین برای مجید و امکانات درمانی و یک زندگی انسانی برای آمنه ، این باید خواست ما باشد و روی آن پافشاری کنیم !
کاربر مهمان / 16 May 2011
وای بر سیستم قضایی که انتخاب مجازات را بر عهده شاکی بگذارد و خود به نظاره بنشیند. اگر در همین انگلستان چنین اتفاقی بیفتد تمام هزینه عمل زیبایی در بهترین بیمارستان دنیا به علاوه حداقل 30 سال حبس در نظر گرفته میشد.نه اینکه یا کورش کن یا آزاد است.خاک بر سرشان برای سیستم قضایی شان….
کاربر مهمان / 16 May 2011
مسئله اصلاً انکار ظلمی که به آمنه شده نیست. قطعاً اون پسر خلاف کرده و باید طبق قانون باهاش رفتار شه. ولی قانونی که درست و انسانی باشه و به فکر ریشه کن کردن یه نابه هنجاری باشه. اعدام و جریمه که نمی شه ریشه کن کردن. در کنار کم کردن حقوق اجتماعی اون آدم که این خلاف بزرگ و غیرقابل تصورو کرده، باید رو ذهنش کار کنن و اساساً برای یه همچین مواردی کارای روان شناختی درست انجام بدن.
الان کسانی که با اعدام اون پسر مخالفن، به این دلیل مخالفن که می گن حکم اعدام باید برداشته شه. حالا چه برای اون پسر، چه بعدها برای احمدی نژاد.
ضمناً دوستانی که می گن ظلم به آمنه شده و حقشه که قصاص کنه، برین ببینین خیلی از شهروندان کشورای پیشرفته که بچه هاشون تو درگیری با شهروندای کشورای عقب افتاده کشته شده ن، راجع به انتقام و قصاص چی می گن. یعنی اونا عاطفه شون کمتر از ماست؟ به آمنه ظلم شده. ظلمی انجام شده که درنده ترین حیوان ها هم به هم نمی کنن. تو این هیچ بجثی نیست. مسئله اینه که کار ناشایست، ناشایسته و نمی شه با خون، خون رو پاک کرد. چه ظالم در این حد کار شخصی کرده باشه، چه مثل خیلی از حکام در بعد اجتماعی جنایت کرده باشه، اعدامش کار درستی نیست به چند دلیل:
– اگه این آقا اسیدپاشی شه، مشکلی از مشکلات آمنه کم می شه؟
– اگه این آقا اسیدپاشی شه، نرخ اسیدپاشی کم می شه؟ این همه اعدام بابت قتل انجام می گیره، پس چرا نرخ قتل رفته بالا؟ یا اصلاً همین جریمۀ سادۀ رانندگی رو نیگاه کنین. چرا نرخ خلاف رانندگی کم نمی شه؟
– این مسئلۀ قصاص از کثیف ترین نوع مجازاته. اساساً هم حکومت ها برای این که بتونن مخالفانشونو به این راه سرکوب کنن، آدمایی مثل این آقای جنایت کارو میارن وسط و وقتی که قصاص کردن، حرمت این کارو از بین می برن و می رسن به جایی که مخالفانشون رو هم اعدام می کنن.
کاربر مهمان / 16 May 2011
آقایان و خانمهای عدالتخواه خشونت گریز! شما را به وجدانتان قسم از این حرفهای شرم آور دوری کنید! اگر قدرت داشتید فقط یک شب انسانی را که حال به شمایل هیولایی در آمده در خانه خود دعوت کنید، با او حرف بزنید با او به سادگی شام بخورید و از او پذیرایی کنید بیایید و سفارش بخشش و عدالت کنید! اگر توانستید از گناه کسی که در خیابان شیشه ماشینتان را شکسته و کیفتان را دزدیده بگذرید آنوقت بخواهید تا کسی که تمام زندگیش تباه شده آتش درونش را با بخشش مسخره ای خاموش کند! برای مجید چه مجازاتی خوب است؟ زندان؟ کور شدن؟ به نظر من مرگ هم برای او کافی نیست.
خودتان هم خوب می دانید که کسی که بتواند چنین بلایی را به سر فرد دیگری بیاورد مسلما از لحاظ روانی تعادل ندارد و وجودش مثل یک جنایتکار برای جامعه خطرناک است. اگر سیستم قصاص اشتباه بود و سیستم سایر کشورها درست، باید از مدتها قبل جنایت در آن کشورها ریشه کن می شد، اما شما هم می دانید که این طور نیست. هنوز هم دختران کوچک دزدیده می شوند، به آنها تجاوز می شود، کشته می شوند و قاتلانشان می روند به زندان! خوب است این سیستم قطعا خشونت را در جامعه کاهش می دهد! از نظر من کور شدن موحدی به هیچ عنوان یک مقابله به مثل نیست، چون اگر بود باید پوست و پلکش هم با اسید سوزانده می شد، در صورتی که فقط قرار است چشمش از او گرفته شود. و این معامله ای است که خودش شروع کرده. حال می خواهد با عمل جراحی کور شود یا اسید اما این حداقل کاری است که می توان برای آمنه کرد.
کاربر مهمان / 16 May 2011
مشکل ما بی قانونیه. اگر در ایران قانون حمایت از خانمها وجود داشت و به شدت اجرا می شد همه یاد می گرفتن به زن این موجود ظریف و لطیف احتدام بزارن. در این مورد خیلی ها باید مجازات بشن . فقط با مجازات مجید پرونده این قضیه بسته نخواهد شد. ما زنا تاوان سنگینیو تو این کشور بابت حقوق از دست رفتمون داریم می پردازیم .
یکی از مهمترین داشته های زن ظاهرشه … من تنها از خدا می خوام که عدالتو سریعتر راجب این جنایت به بهترین نحو اجرا کنه
کاربر مهمان / 17 May 2011
من نمي دانم چرا اين بحث را جنسيتي مي کنيد. بحثهاي فمنيستي خيلي بي ربط ست.
خواهر محترم قرباني اين فاجعه به خوبي رنج هايشان را بيان کردند اما با اصرار بر قصاص به دنبال اين هستند که طرف مقابل هم همين رنج ها را بکشد و باز نزديکان وي که قاعدتاً جرمي مرتکب نشده اند بايد همين سختي ها را تحمل کنند.
چه فلسفه اي پشت قصاص کردن هست؟ اين قانون بدوي است. چقدر استدلال سست است وقتي مي نويسد او به حبس ابد راضي است اما مي ترسد دوباره دستش به او برسد! واقعا فکر مي کنيد او دوباره مي خواهد کاري بکند و با وجود حبس ابد هم ممکن است بکند؟
بايد به اين موضوع هم فکر کنيد که وقتي قصاص صورت مي گيرد درواقع ديگر به لحاظ اخلاقي مجرم و قرباني برابر مي شوند چون هر دو به يک اندازه سنگدلي نشان داده اند و هر دو به يک اندازه بي رحم هستند و هر دو اسيدپاشند.
کاربر مهمان / 16 May 2011
دردی که این خانواده کشیده اند آنقدر بزرگ است که واقعا قضاوت کردن را سخت می کند،به گفته ی پدربزرگ آمنه فکر می کنم که گفته بود به مردم درس نیکوکاری بدهد. با اینکه قصاص را حکم ظالمانه ای می دانم، هیچ راهی هم برای التیام این درد بزرگ نمی بینم. واقعا قضاوت کردن در این جور موارد بسیار مشکل است.
هوشیار / 16 May 2011
خواهر امنه عزیز
هر زمان خبر یا تصویری از خواهرت میشنوم و یا میبینم دلم به درد میاید. صبر و طاقت او ستودنی است. با وجود اینکه امار قصاص در ایران بالا است اما هنوز ما شاهد بی اخلاقی هایی هستیم که در دنیا مثال زدنیست. چند روز پیش برای هیچ دوتا از دانشجویان خوب من را سلاخی کردند. مطمئنا قاتلانشان قصاص میشوند ولی قطعا راه درمان این نیست. به نظر من بی اخلاقی را نمیتوان با بی اخلاقی پاسخ داد. من خودم را هیچگاه نمیتوانم جای آمنه تصور کنم اما بگذارید آمنه خودش تصمیم نهایی را بگیرد.
مسعود صالحی / 17 May 2011
نگاهی به صورت دخترانی که چند سال قبل در مدرسه ای در اتش سوخته میکنم به خودم میگویم ایا میشود وزیر اموزش و پرورش هم قصاص شود یا متجاوزان کهریزک هم
از شما که میگویید قصاص می پرسم ایا انها که به انها تجاوزجنسی شده باید تجاوز کنند یا انها که دخترشان کشته شده باید دختر دیگری را بکشند یا ….
کاربر مهمان / 17 May 2011
آمنه عزیزم خواهشمندم چشمهای قشنگت را با دو میلیون یورو عوض نکن. بخاطر امنیت بقیه دختران اون جامعه از حکم قصاص کوتاه نیا. حتی اعدام هم برای اون کمه. من حتی نمیتونم خودم رو یک لحظه جای تو بذارم. مطمئنم تمام وجودم خشم بود از مجید و همه کسانی که دارن از اون حمایت میکنن
کاربر مهمان / 17 May 2011
در مجازات مجرم هيچ شکي نيست هيچ شکي نيست اما قصاص که در قوانين اسلامي آمده امروز ديگر کارايي ندارد مربوط جامعه جزيرالعرب آن روزگار است نه ايران قرن 21 قصاص ترويج خشونت است هدف قوانين جزا بايد پيشگيري باشد نه توليد خشونت
درد آمنه تا حدي برايم قابل تصور است نه همه درد او که من در جاي او نايستادم
کاربر مهمان / 17 May 2011
قصاص هم کمشه. باید اعدامش می کردند. درس عبرتی واسه بقیه که کسی از این غلطا نکنه دیگه. اونایی هم که زر مفت میزنند که قصاص درست نیست می خوام ببینم اگه چشم خودشون کور شده بود و صورتشون این جوری الان چی کار می کردند… جمع کنید بابا این نظرات احمقانه روشنفکر مآب را .
کاربر مهمان / 17 May 2011
مطمئنا کسی دلش برای جانی اسیدپاش نمی سوزد، لیاقتش هر چه شما بگویید است خانم شیرین بهرامی، ولی مشکل اینجاست که ممکن است این قضیه به خود آمنه بیشتر صدمه بزند. نامه ی شما سراسر درد است وقتی این گونه واقعیت ها را بازگو می کنید همه به شما حق می دهند. اما آمنه بعد از قصاص (که از نظر شما انتقام نیست تادیب است؟! ) کدام آمنه است؟ آمنه ی معصوم رنج کشیده؟ یا معصومیتش و مظلومیتش همان نکته ای که در سراسر نوشته اتان از آن سخن گفته اید از دیدگاه خودش و جامعه باقی خواهد ماند؟ کور کردن این شخص آیا تضمین این را می دهد که به خانواده ی شما آسیب دیگری نرسد؟
شیرین بهرامی عزیز، اگر جای آمنه بودم حتما دوست داشتم خواهری چون شما داشته باشم. و می دانم که هیچوقت نخواهم توانست خودم را جای آمنه فرض کنم. اما جامعه این کار را با آمنه کرده، جامعه ای که حالا خودش را کنار کشیده و به آمنه می گوید قصاص کن و از معصومیت آمنه مایه می گذارد. ای وظیفه ی آمنه نیست. این وظیفه ی قوه قضاییه ای است که خوب می داند دارد چه کار می کند و دارد از مظلومیت آمنه سو استفاده می کند برای اهداف پنهانی خود.
بابک / 17 May 2011
واقعا از این اتفاق متاسف و دلگیرم. منم اعتقاد دارم همه ما مقصریم و با قصاص تنها چشم موافق نیستم و عقیده دارم حتما باید به همون اندازه اسید به صورت اون به اصطلاح مرد باید ریخت اونم نه در بیهوشی بلکه باید آگاه و هوشیار باشه و تمام دردی رو که آمنه عزیز کشیده رو تحمل کنه
کاربر مهمان / 17 May 2011
آنچه مسلم است ما حق قضاوت نداریم چون بهقول خانم شیرین بهرامی از دور دستی برآتش داشتهایم. اما هر یک به تناسب درک و تجارب خود میتوانیم حسی و امیدی داشته باشیم. پس به «قضاوت» نمینشینم بلکه «آرزو» میکنم. در خلال دنبال کردن اخبار این فاجعه اجتماعی همیشه آرزو میکردم ای کاش میشد راهی یافت تا این مجرم نابهکار را مجبور به جبران عمل زشت و غیرانسانیاش کرد. اما چگونه؟ آیا این همه زجر و تحمل آن برای خود قربانی و نزدیکانش تا پایان زندگی از طریق قصاص ممکن است؟ آیا حبس ابد برای جبران آلام آمنه کافیست؟ آیا اگر مجید را بکشند حتا با زجر تاثیری در زندگی آتی آمنه خواهد داشت؟ آیا با پول میتوان خسارت را جبران کرد؟ چقدر و چگونه؟ تازه اگر از بخواهیم مجازات را از منظر بازدارندگی بنگریم که وضع بسیار اصفبارتر و پیچیدهتر است؟ اغلب جامعه شناسان و جرم شناسان جامعه را مقصر رویداد چنین فجایعی میدانند. یعنی من و تو. این به هیچ وجه رفع مسوولیت از جوان خاطی نیست بلکه تلاشی است برای پیشگیری از رشد مجیدهای دیگر. آرزو میکنم کمپینی شکل بگیرد برای مبارزه با خشونت اسیدپاشی. از همکاری همین من وتویی که امروز اعلام همدردی و انزجار می کنیم از طریق همان کسانی که به قول خانم شیرین بهرامی نچ نچ و اه اه راه میاندازند و یا از کرامت انسانی دم میزنند. خانم آمنه بهرامی و خانواده محترم ایشان میتوانند در چنین فضایی و پیشاپیش این کمپین به انتقال تجارب مستقیمشان به جامعه نقش فعالتری داشته باشند. آرزو میکنم ای کاش خانواده مجید و حتا خود او هم به مانند خانواده آمنه از درک و شعور بالا و منطق رفتاری برخوردار بودند و در این کمپین نقشی فعال ایفا میکردند. ـ اما به نظر میرسد این از آن آرزوهایی است که باید به گور برد.ـ آرزو میکنم ایکاش سیستم قضایی ما چارهای معقول برای وادار کردن چنین افرادی به جبران بخشی از صدمات وارده داشت و جامعه حمایتهای مادی و معنوی لازم را بیدرنگ و بیکم و کاست انجام میداد. اما حال که چنین نیست چه باید کرد؟ حال که قانون میگوید یا ببخش یا مثل او خطا را تکرار کن! و خود قربانی را مجبور به تصمیمگیری میکند او چه باید بکند. آرزو میکنم که ای کاش ایشان بجای مشارکت بازی کثیف انتقام جویی از طریق قصاص یا بخشش٬ میتوانست مجید را مجبور به تحمل حبس ابد و کار دائم برای جبران عمل زشتش کند. به نظرم جریمه سنگین نقدی مجرم را در واقع به حبس ابد با کار اجباری محکوم میکند حتا اگر سیستم قضایی مجرم را متعهد بهپرداخت هزینههای زندگی و مداوا میکرد در حال حاظر در کشور ما ساز و کار روشن و قابل اعتمادی برای انجام این تعهد وجود ندارد. دو میلیون یورو فقط بخشی از مشکلات زندگی برباد رفته آمنه را پوشش خواهد داد و به نظرم پیشنهادی است که ایشان از روی بزرگمنشی و سخاوت دادهاند و نشان از روحیه بخشندگی ایشان دارد نه انتقامجویی. آرزو میکنم ایشان از این خواستهٔ به حق کوتاه نیاید و به هدفش برسد. و بسیار خوشحالم که آن جوان نابهکار اگرچه توانست زیبایی ظاهری ایشان را خدشهدار کند اما نتوانست روح سلیم و ذهن بارور ایشان را مریض و افسرده کند. آمنه هنوز از درون همچنان زیباست.
فرزان / 17 May 2011
سلام خانم بهرامی در ابتدا بگم که واقعآحرفی برای کم کردن رنج شما ندارم وفقط میتونم بگم من اگر جای شما بودم هرگز نمیتونستم کسی رو که انقدر خودخواهه که فقط بخاطر یک جواب منفی شنیدن تمام زندگی انسانی رو خراب کنه ببخشم واگر آمنه عزیز به حبس ابد هم رضایت داره واقعآ قلب بزرگی دارن برای همه خانوادهء رنج کشیدتون آرزوی امید وشادی دارم.
آیه / 17 May 2011
من هم مخالف قصاص با اسیدم
این اشغالو باید تکه تکه کنند و بندازند جلو سگ
این ادمها زنده بودنشون اشتباه هستش
به نظر من نفس این انگلها هم هوا رو الوده میکنه
کاربر مهمان / 17 May 2011
آمنه هنوز هم زیباست
شقایق / 17 May 2011
مسئول صفحه حقوق انسانی ما: همانطور که در ابتدای یادداشت نیز به آن اشاره شده است، مطلب خانم شیرین بهرامینوا در واقع «کامنتی» بوده است در زیر مقاله تحلیلی آقای بزرگیان؛ آقای بزرگیان مصر بودند «نقد و نظرها» خانم بهرامینوا با توجه به اهمیتی که دارد به طور مستقل در زمانه بازتاب داشته باشد؛ نقش اصلی تنظیم و ارائه کامنتهای مجزای خانم بهرامینوا- در قالب یک مقاله قابل نشر- را نیز خود آقای بزرگیان بر عهده داشتند.
مسئول صفحه حقوق انسانی ما / 17 May 2011
به نظر من برخلاف همه آن چیزی که دیگران و روشنفکر نماها میگویند وظیفه اجتماعی شما این است که قصاص کنید چون بار اول هست که این مجازات انجام میشه حتما بازدارنده هست در ضمن بحثهای فمینیستی خیلی هم مربوطه
کاربر مهمان / 17 May 2011
آمنه حق دارد قصاص بخواهد چون نابود شده و روحش آرام ندارد. گروه های حقوق بشر هم حق دارند که مخالف قصاص باشند چون بار اجتماعی درستی ندارد. ایراد از قوانین کشور ماست که در صورت گذشت از قصاص در بدترین حالت جزای افراد ترسو و ضعیف و خودخواهی مثل مجید تنها 10 سال زندان است. تنها 10 سال بدون هیچ تعهدی نسبت به نتیجه عمل ننگین خویش.
آیا با کور شدن مجید ها در حالت بیهوشی واقعا قصاص انجام شده؟ پس صورت دفورمه آمنه چه میشود؟ پس زجری که از سوختن برای روزها تحمل کرده چه میشود؟ پس شوکی که زندگی تمام خانواده را برای ابد منقلب کرد چه میشود؟ پس هزینه هایی که برای درمان آمنه پرداخته اند چه میشود؟
کسی حق ندارد درباره آمنه قضاوت کند چون آمنه قربانی است نه من و شما و گروه های حقوق بشری
انتقاد متوجه قوانین کهنه و عقب مانده کشور ماست که نمیتواند از قربانی حمایت و دلجویی کند و ظالم را به سزای درخور برساند
اگر در جامعه ای قرار بر اجرای احکام بر اساس احساسات و حس انتقام جویی باشد دیگر آن جامعه ای بشری نخواهد بود بلکه دنیای وحشی خواهد بود که از انسانیت و تکامل فقط نام آنرا یدک میکشد. جامعه ای محکوم به فنا
آمنه در خور تقدیر است چون پیگیری او برای استفاده از حق قصاص خود جامعه و مسئولین را به چالشی میکشاند که اگر با منطق و کارشناسی و بدور از تعصبات و احساست پیش رود نتیجه ای بسیار مثبت خواهد داشت
کاربر مهمان / 17 May 2011
این مجرم باید قصاص بشه. کمترین حقی که خانواده بهرامی میتونند داشته باشند قصاص هست
کاربر مهمان / 17 May 2011
آمنه به خاطر همه زنهای این مملکت نباید این نامرد رو ببخشه
کاربر مهمان / 17 May 2011
آمنه به خاطر همه زنهای این مملکت و این فرهنگ پست حاکم نباید ببخشه:(
کاربر مهمان / 17 May 2011
به نظر من این دستگاه پلیس و قوانین هست که باید محکوم شود، مجید در حالت جنون بود ولی وقتی آمنه از تحدید های مجید به قانون شکایت کرد کسی بدادش رسید؟ یا منتظر بودند اول اتفاقی بیفتد بعد فکری بکنند؟
کاربر مهمان / 17 May 2011
به نظر من هیچ کس اجازه نداره نعمتهای خدادای انسانها رو ازش بگیره. اگه این اتفاق بر اثر یک تصادف برای آمنه می اقتاد آدم اینقدر متاثر نمیشد که الان از روی عمد و توسط یه آدمی که خودش از نعمت دیدن برخورداره. اونایی که میگن قصاص بی رحمانست برای یک لحظه تصور کنن که این بلا برای فرزند وعزیزای خودشون افتاده باشه اونوقت به راحتی میتونن بگن بخشش میتونه راه بهتری باشه ؟ اگه همون بار اول کسی که این کار با 2 تا خواهر بیگناه کرده بود جدی گرفته میشد الان مجید و امثال اون جرات نمیکردند چه با اسید چه با چاقو به خاطر خودخواهی خودشون زندگی چند نفر دیگه رو تباه کنند. این حق آمنه است که هرجور دوست داره راجع به مجید تصمیم بگیره خطاب به کسانی که میگن قصاص لازم نیست.
تصور کنید اگه حتی تصور کردنش سخته
کاربر مهمان / 17 May 2011
شیرین نازنین من درکت میکنم چون خودم یه خواهر کوچیک دارم که جونم به جونش بسته ست و دیوانه وار دوستش دارم با خوندن این مطلب فقط بغض داره خفه ام میکنه قصاص حتی توی اسلام هم مورد تایید هست و این حق طبیعی آمنه هست ای کاش میشد خیلی از احساسات خودمو بیان کنم ولی آتیش میگیره .ازت ممنوم که یه خواهر واقعی بودی و هستی.تو بی نظیری
کاربر مهمان / 17 May 2011
تنها كسي كه حق اظهار نظر داره آمنه است!اي كاش بقيه سكوت مي كردند و به تصميمي كه آمنه گرفت احترام مي گذاشتند،حتي اين حداقل كار رو هم در حق آمنه نكرديد.اگر با قصاص كمي آروم ميشد حتي نگذاشتيد به اين آرامش نسبي برسه،خيلي تاسف برانگيزه
ژينوس / 17 May 2011
فرهنگ هر جامعهاي به واسطه سهلگرفتن به مجرمان تعريف نميشه – بلكه به واسطه برقراري عدالت و احترام گذاشتن به حقوق ديگران نمايان ميشه – نه اينكه ما سنگها رو ببنديم و سگها رو آزاد بگذاريم.
خدمت همه آقايون و خانومهايي كه مخالف قصاص و يا مجازات و يا هر چيز ديگه در مورد متهم هستن
خيلي مسخرهاست كه به دنبال ترحم، بخشش و يا حتي كوچكترين دفاعي براي فردي باشيم كه با قصد قبلي و بصورت برنامهريزي شده همچين جرمي رو مرتكب شده.
اين مسئله رانندگي با سرعت زياد و يا يك نزاع اتفاقي نيست كه تصور كنيم مجرم بصورت نا آگاهانه و يا اتفاقي مرتكب جرم شده، بلكه يك جرم برنامهريزي شده است، كه حاصل تجزيه و تحليل ذهني فرد مجرم بوده – مجرمي كه از سلامت عقلي برخوردار بوده و در صورتي كه اين جرم رو مرتكب نميشد ميتونست بصورت عادي در جامعه زندگي كنه.
اتفاقا اجراي قصاص در اين موراد عين عدالته – يعني با فرد دقيقا همون رفتاري ميشه كه با قرباني شده.
توجه كنيم – توجه كنيم – توجه كنيم كه بخشش امري است اختياري و با هيج دليل و منطقي نميتونيم بخشش مجرم رو به ديگران تحميل كنيم. هر چند اگر پاي منطق به ميان بياد به سادگي ميشه استدلال كرد كه مجرم از عواقب قانوني كارش در موقع تصميم گيري به خوبي اطلاع داشته و بدون هيچگونه تعللي امكان اجراي قصاص وجود داشته.
اين كمترن كاريه كه در ازاء ضررهاي جسمي و جاني مجرماني كه بصورت برنامه ريزي شده به افراد جامعه آسيب ميزنن ميشه انجام داد – بلكه قبل از انجام اون كار به عواقبش فكر كنن.
امروز تصميم گرفتن به جاي آمنه بسيار ساده است ولي زندگي كردن به جاي اون كار هيچ كس نيست.
کاربر مهمان / 17 May 2011
کی باید یاد بگیریم در کار خصوصی دیگران دخالت و اظهار نظر نکنیم ؟ این یک مسئله شخصی برای امنه وخانواده ایشان است وبه دیگران هیچ ارتباطی ندارد اگر نمیتوانیم دردی از دلشان برداریم لااقل با اظهار نظرهای صد تا یه غاز به دردشان اضافه نکنیم. امیدوارم یه روزی برسه به جای قضاوت. فرهنگ سازی کنیم تا دیگر شاهد این وقایع عیر انسانی و تاسف بار نباشیم بسیار متاسف ومتاثر شدم برای خانم امنه و خانواده ایشان و برایشان ارزوی شکیبایی وتندرستی دارم.
کاربر مهمان / 17 May 2011
برایم کاملا غیر قابل درک است که چرا کامنت مرا از روی سایت برداشته اید. از خودم شرمنده ام که آنهمه وقت گذاشتم و به شما اعتماد کردم. حداقل انتظار این بود که ایمیل می زدید و علت حذف را می گفتید.
وحید.ج / 17 May 2011
برخي دوستان ادعا ميكنند كه با اجراي حكم قصاص مجرم و قرباني از نظر بدي عمل برابر ميشن – من نميدونم بر اساس چه قانوني عمل و عكسالعمل رو در يك سطح ميبينن؟ كسي كه با برنامه ريزي حمله كرده را با كسي كه در پي احقاق حق خودش هست رو برابر تلقي ميكنن؟
شما نبايد قصاص رو امري فردي تلقي كنيد يا قصاص مجرم مشكلي از قرباني حل نميشه – ولي اثرات بازدارنده اون در جامعه باقي خواهد ماند.
بهتر است از قوانين متعادل و يا طلب بخشش در مواردي استفاده كنيم كه جرم بدون برنامهريزي و بصورت اتفاقي رخ داده – نه براي جرمهاي برنامهريزي شده.
خيلي از دوستاني كه ادعاي بخشش ميكنن حتي حاضر نيستند رد يك مهماني در كنار آمنه باشند – البته در خلوت و جايي كه دوربيني وجود نداشته باشه و نياز به گرفتن ژستهاي انسان دوستي نباشه.
اگر به قصاص به چسم قصاوت و بريت نگاه كنيم چه بهتر كه به عنوان عكسالعمل اعمال ما گريبان گير ما بشه تا اينكه در نبود اون بصورت اعمال برنامهريزي شده ديگران و در بيخبري ما در قبال ما انجام بشه (ترجيح ميدم كه در قبال اسيد پاشي من به صورتم اسيد پاشيده بشه تا اينكه بي خبر و در جريان زندگي عادي خودم ناگهان سوزش و زخمهاي اسيد پاشي رو تجربه كنم)
کاربر مهمان / 17 May 2011
تاسف تاسف تاسف….
هیچی نمیتونم بگم… :(
خیلی دردناکه خیلی………….
نسیم / 17 May 2011
خيلي خوب جوابشو داده بود
کاربر مهمان / 17 May 2011
اگر افرادی مثل این فرد که بکار بردن واژه حیوان براش توهین به همه حیوانات است بخواد بخشیده بشه و بیاد تو جامعه تهدید بزرگی واسه همه مردم و حتی خواهران تک تکمونه. کور کردن با اسید اونم در حال بی هوشی بازم کمه چون چهره و دردی که این دختر کشیده با اون قابل مقایسه نیست.
من که یک پسرم از اینکه تغییری در چهرم ایجاد بشه می ترسم. در حالی که یک دختر زیبایی ظاهری براش بسیار اهمیت داره. اگر با این موضوع برخورد نشه امثال مجید تو این جامعه زیاد هست و ممکنه که آمنه های زیادی قربانی این حوادث بشن.
سامان / 17 May 2011
در خبرهای حاشیه ای خوانده بودم که قبل از این اتفاق ، آمنه احساس خطر کرده و از نیروی انتظامی کمک خواسته است . اما به او گفته شده که هنوز جرمی واقع نشده که بتوانند وارد عمل شوند .
پس یکی از مقصران این اتفاق و امثال این اتفاقها ، این واحد جامعه است که منتظر وقوع جرم می ماند ، به جای اینکه امنیت اجتماع را تامین کند . در بسیاری از کشورها ، پلیس که حافظ امنیت مردم است ( نه منتظر وقوع جرم و فقط مامور دستگیری مجرم ) ، به فرد مورد شکایت ، اخطار می دهد و او را از نزدیک شدن به شاکی تا شعاع چندین کیومتری ، منع می کند . حتی در صورت تخطی از این حکم ، او را از شهر شاکی اخراج می کنند .
مشکلات ریشه ای فرهنگی به جای خود ،
در تامین امنیت آمنه ، در شرایطی که خود احساس خطر کرده و از نیروی انتظامی کمک خواسته است ، واقعاً کوتاهی شده …. باعث تاسف است ….
هیچ کس در چنین جامعه ای تامین جانی ندارد …
کاربر مهمان / 17 May 2011
پر واضح است که اگر این بلا سر من یا خواهرم یا… بیاید طرف مقابل را خودم کن فی یکون میکنم و منتظر حکم کسی نمی نشینم. اما این که قربانی یک جنایت یا یک فاجعه چه آرزویی میکند اهمیت قانونی یا حقوقی و جزایی ندارد. این سفسطه های بچگانه که: اگر خواهر خودت بود همین رو میگفتی؟! یا اگر این بلا سر خودت میومد چی؟! جای ژستهای متفکرانه دو میلیون یورو بده به آمنه تا خودش رو معالجه کنه و…….. محلی از اعراب ندارد و. چیزی را عوض نمیکند باید دید روانشناسان؛ جامعه شناسان و حقوق دانان و کسانی که علم و آگاهای به مسائل دارند چه حکمی صادر میکنند. در ضمن در تاریخ معاصر دختران و خانم های زیادی هم به آقایون اسید پاشیدند و فکر میکنم یکی از ای
کاربر مهمان / 17 May 2011
سلام بر تمامی مومنین آزادگان بخشندگان وصالحین و مصلحین قصاص حکم ظالمانه نیست قصاص حکم عادلان وحیات بخش است این گفته خالق هستی وخلق انسانها از جمله آمنه ومجید است اگر ما انسانها ازمجازاتهای دنیایی و آخرتی ترسی نداشه باشیم مطمعنا جرم و فساد تجاوز به حقوق دیگران هزاران برابر می شد به این مطلب حقیر توجه مضاعف برمایید متشکرم
کاربر مهمان / 17 May 2011
نمی دانم چگونه می توانیم اظهار نظر کنیم وقتی ما صاحب چشمانمان هستیم ولی او نه.صاحب روی قابل قبول هستیم ولی او نه.دارای دردی قابل درمان هستیم ولی او نه.پس چشم و دل و روت و به ما بده ولی تو از ما چیزی نخواه چون ما انسان هستیم ولی تو نه.
کاربر مهمانsnur / 17 May 2011
شیرین بهرامی عزیز
من کاملا با شما موافقم که ما نمی توانیم درد و رنجی را که آمنه کشیده و شما و بقیه اعضای خانواده کشیده اید درک کنیم. برای من تصور از دست دادن چشمم بخاطر نه گفتن به یک مرد هم ممکن نیست. من با شما موافقم که نه آمنه و نه شما نمی توانید مردی را که این جنایت را کرده ببخشید. به نظر من بخشیدن در چنین موردی دروغی بیش نیست و درخواستی بی حد غیر واقعی است. آمنه زندگیش را، سلامتی اش را، خوشی حال و آینده اش را از دست داده. یعنی همه اینها را به یک جنایتکار ببخشد؟ هیچ کس حاضر نیست زندگیش را به دیگری ببخشد، آمنه هم این کار را نمی کند. و بخشش در این موضوع یعنی بخشیدن زندگی به یک جنایتکار.
ولی شیرین عزیز من اگر جای شما و یا آمنه بودم با اینکه حاضر نبودم آن مرد جنایتکار را ببخشم، حاضر هم نمی شدم که به قصاص او رای مثبت دهم. چرا؟
1- قانون قصاص جامعه را شریک جنایات رژیم می کند.
2- مجید در جامعه ای زن ستیز با قوانینی زن ستیز از بچگی یاد گرفت که اگر زنی را خواست باید بدست بیاورد. چرا که نظر و علاقه زن اهمیتی ندارد. و اگر زن دست رد به سینه او زد، پس او می تواند از او انتقام بگیرد. آنهم به این شکل که او نتواند زندگی ای را که می توانست داشته باشد، داشته باشد.
3- آمنه با استفاده از حق قصاص مثل مجید می شود. و این مهمترین نکته این نامه ام به شماست. مجید مثل رژیم شده بود که اسید پاشید و حالا آمنه مثل مجید می شود. متاسفانه در عرض سی سال گذشته جامعه ایران با قوانین و فرهنگ ضد زن، هر روز به سوی روابط و خصوصیات غیر انسانی سوق داده می شود. شاید این نکته برایتان تازه باشد، ولی لااقل به آن فکر کنید. اینکه نباید مثل جنایتکار شد، و قصاص قربانی را در کنار جنایتکار قرار می دهد – منظورم از نظر جرم نیست – بلکه از نظر اخلاقیات و خصوصیات انسانی است. و من از آمنه می خواهم که نه بخاطر مجید بلکه بخاطر خودش – از شما می خواهم که بخاطر خودتان به قصاص رضایت ندهید. شاید فکر کنید صدای من هم از جای گرمی بلند می شود. ولی عزیزم من هم سالها در زندان بودم و شکنجه شدم. با اینحال مخالف حکم اعدام هستم. و فردای روزی که جمهوری اسلامی سرنگون شود خواهان شکنجه و اعدام کسانی که شکنجه ام کردند نخواهم شد. نه اینکه آنها را بخشیده ام. نه هرگز نمی بخشم. تاثیرات شکنجه هنوز با من است و شاید تا آخر عمر با من بماند. ولی من حاضر نیستم مثل کسانی بشوم و رفتار کنم که مرا شکنجه کردند، که دوستانم را اعدام کردند. این مهمترین درسی است که من از زندان گرفتم، اینکه مثل دشمنانم نباشم و مثل آنها رفتار نکنم.
درست است که قانون به شما اجازه می دهد که همان رفتار مجید را در قبال خودش داشته باشید. ولی عزیز من این قانون می خواهد شما را مثل مجید کند. شما حق تان است که خسارت مالی زیادی از مجید بخواهید. هرچند زندگی آمنه قیمت ندارد و هرچقدر مجید بدهد کم داده است. ولی مهم این است که رفتار شما با رفتار مجید متفاوت باشد. شما مجید نیستید – شما انسانیت دارید. مجید را آن جامعه از انسانیت خالی کرد وگرنه دست به چنین جنایتی نمی زد. نگذارید این جامعه انسانیت را در شما نیز بکشد.
آرزو دارم دردهای آمنه کم شود و شادی دوباره به خانه شما بازگردد.
نسرین پرواز / 17 May 2011
چگونه می تونیم اظهار نظر کنیم وقتی ما صاحب چشمانمانیم ولی او نه.دارای چهرهای قابل قبولیم ولی اونه. دارای دردی قابل درمانیم ولی او نه.پس به اومی گوییم چشم و دل و روت و به ما بده چون ما انسان یم ولی تو نه.
کاربر مهمانsnur / 17 May 2011
از كساني كه داد بخشش سر مي دهند فقط يك سوال مي پرسم اينكه اگر خواهرشان به اين درد دچار مي شد هم همينگونه سخن مي گفتن باز هم از آمنه مي خواستند كه دنيا را بسازد كه جرم را ريشه كن كند كه ببخشد چون قصاص كار بدي است! چقدر جالب است سخنراني هايتان از بخشش وعفو. همه مان خوب مي دانيم اگر اين مجيدها قصاص نشوند چه فجايع ديگري اتفاق مي افتد كساني كه اينجا با قصاص مخالفند بخاطر يك خراش روي ماشينشان حاضر نيستند كوتاه بيايند . در ثاني حتي قصاصي كه براي مجيد در نظر گرفته شده هم ناعادلانست در بيمارستان و در حضور پزشك و فقط از دست دادن چشم بسيار ناعادلانست . تمام كساني كه مخالفيد قبل از قضاوت كردن خود را جاي امنه و خانواده او بگذاريد مي دانم كار سختي است. آمنه ي عزيز اميدوارم قصاص صورت بگيرد و كمي درد تو را التيام بخشد.
کاربر مهمان / 18 May 2011
عزیزان دل ، اون مرده روانی همون بهتر که زنده نباشه ، بهترین قصاص براش اعدامه ، اما حالا که نمیزارن ، حد اقلش اینه که چشم هاشو مثل آمنه بی گناه ما از دست بده ، تا ذره ای ، فقط ذره ای بفهمه که چیکار کرده … خدا خواهری مثل تورو براش آمنه حفظ کنه که اینقدر با شهامت و با قدرت پشتشی .
کاربر مهمان / 18 May 2011
من واقعا از روز اول همین جمله شما را می گویم که خود را برای یک لحظه جای آمنه بزارید که شاهد مرگ تدریجی زیبایی و چشمانش شد
کاربر مهمان / 17 May 2011
آقای بزرگی انسان بزرگی نیستند . ایشون خیلی شیک پشت میز شون نشسته اند و بدون اطلاع از واقعیت های جاری در جامعه ّ، نه تنها برای آمنه بلکه برای کل جامعه نسخه میپیچند. آیا جامعه ما همان آزادی های جوامع پیشرفته را دارد؟ که قوانین جزایی اش هم مانند آنها باشد؟ در جوامع پیشرفته اگر مردی به زنی متلک بگوید (مزاحمت که جای خود!) آن زن (هرشکلی که باشد)حق دادخواهی داردامادر جامعه ما ،این زن است که به بی عفتی محکوم می شود ، داد ستاندن پیشکش!! آمنه حق دارد مجازاتی سنگین تر از این بخواهد. به تمام صورت مجید باید اسید پاشیده شود. اگر مجید روانی بود خانواده اش بایدپیش از این جنایت ،در تیمارستان بستری اش می کردند .او فقط یک فرد خودخواه است که اطمینان داشته .پس از این جنایت مجازات سنگینی در انتظارش نیست.مانند هزاران مردی که زنان و دختران را آزار می دهند و در امانند. در اینکه مشکلات فرهنگی باید حل شوند شکی نیست اما این ربطی به جزای یک جانی ندارد و آ یا اگز آمنه از حق بگذرد، مشکلات جامعه حل می شود؟
کاربر مهمان / 17 May 2011
برای چی باید به کسی که به خودش رحم نمیکنه ، رحم کرد…
اون آدم اگه قبل از انجام این جنایت که از قبل برنامه ریزی کرده بود (هیچ کدوم از ما همینجوری اسید تو جیبمون نمیزاریم)
به الانش فکر میکرد ، لازم نبود الان اینهمه آدم بخوان نظر بدن که آمنه حق داره یا نه …
کاربر مهمان / 17 May 2011
شیرین عزیز
درد شما و خانواده محترمتان و آمنه عزیز برای ما مسلما غیر قابل فهمه.من از تصور زجر آمنه سا عتها گریه کردم.ولی من به عنوان کسی که به مبارزه علیه خشونت ایمان دارد حرف می زنم. اگر من جای شما و یا امنه بودم به احتمال زیاد همین تصمیم رو می گرفتم امنه زجر بسیار زیادی کشیده ولی مساله این است که دستگاه قضایی یک کشور اصولا نباید چنین گذینه ای را در اختیار فرد زجر کشیده قرار دهد چون همه ما انسانیم و انتقام بخش گریز ناپذیری در وجود ماست. این کار جز باز تولید خشونت و رواج خشونت و بیشتر و بیشتر شدن خشونت در کشور ما هیچ تاثیر دیگری نخواهد داشت.باور کنید هیچ ذهن بیماری که قصد اسید پاشیدن به صورت انسانی را داشته باشد یک لحظه هم به عواقبش فکر نمی کند وگرنه در کشور سر شار از اعدام ما امار جرم و جنایت کاهش می یافت.من بازهم تکرار می کنم برای کودک و یا نوجوانی که در ایران زندگی می کند وشاهد این جریان است کور شدن مجید تنها تقویت لایه ها ی خشونت است و نه درس عبرت که هیچ وقت این درسهای عبرت تاثیری بجز افزایش خشونت در جامعه نداشته و ندارد
سارا / 18 May 2011
مرگ بر جمهوری اسلامی
بعد از قصاص، آمنه دیگر آمنه نیست همان اسیدپاش است
آمنه دیگر حتی وجود نخواهد داشت فراموش خواهد شد
قصاص یعنی مرگ آمنه
آمنه ی ضعیف با این دلیل که خواهان کمتر شدن این جرم در ایران است میخواهد قصاص راه بیندازد یعنی یک بار دیگر این کار زشت را تکرار کردن …
اگر این دلیل درست بود من جای آمنه بودم خودم مجید را میکشتم نه با کمک دولت…
اینها همش توجیه است در قلب آمنه و خواهرش چیزی جز کینه نیست!
از تنها چیزی که اطمینان دارم آمنه با قصاص تمام شهرتش را از دست میدهد در حالی که با همین شهرت میتواند بر علیه ناموس گرایی غیرت گرایی اسید پاشی فردین بازی قصاص اعدام و … با کتابهایش با تدریسش قیام کند و فرهنگ سازی کند…
AntiNationalism, AntiCapitalism / 19 May 2011
اين چشم مجید نیست که کور مي شود این یکي از هزاران چشم تاريخي مرد سالاریست که باید کور شود. بايد کور شود و باید آمنه این قرباني بیگناه که شاید نماينده هزاران قرباني تاریخ اين فرهنگ ویران گر است چشم سلطه جویي مردانه را کور کند . آمنه عزيزم متاسفم که چشمهاي زيباي تو بر نمي گردد ولی من از تو ميخواهم که نبخشي .هیچ چیز مطلق نيست . هيچ چيز بي دلیل نیست .حتي خدا هم همیشه نمی بخشد . من از کور شدن مجيد خوشحال نمی شوم قطعا خواهم گريست بر بدبختی او . اما او بد بخت نيست چون قرار است کور شود . او بدبخت است چون ثمره فرهنگ مرد سالاریست که خود را مالک زن و همه هستي میدانست و تو را قربانی خود کرده است . و امروز بايد کور شود باید آنقدر از اين چشمها کور شوند تا ديدن از نو را بیاموزند. دردی هرگز ازبین نمي رود . درد فراموش نمی شود درد فقط یا تجمع مي يابد يا منعکس میشود يا منتقل . بگذار این درد تلخ با کاسه خالی چشمهاي متجاوز تقسيم شود .سرافراز باش و بعد از اجرای اين حکم به دستهاي خود ببال.
نازنین کیال / 18 May 2011
آمنه و شیرین بهرامی عزیز:
بنا بر اتفاق هموطن، همزبان و همجنس ( زن )ایم. چرخهای واقعی که نامش را « سرنوشت » و به روایتی « جادو » نهادهایم، همزبانی، همنوعی، همجنسی، تا حدودی تربیتِ مشابه و در مجموع همگونهگی را به ما تحمیل کرده.
در چنین موقعیتِ تحمیلی، «فردیتِ آگاه» فقط میتواند خودساخته شود و نه داده شده. به همین دلیل بدون ارادهی آگاه، « آمنه »، « شیرین » و « من- میهمان ( که برای گریز از قدرتِ جادویی و ضربه نابکارش به همنوع تبدیل به “میهمان” شد )، میتوانست مجید، یک معتاد داخل یا خارج زندان، “مجرم” درون زندان، آویزان بر جرثقیل یا چوبهی دار، چماقدار و تیراندازِبسیجی، قاتل و شکنجهگر، وکیل در بند، یا وکیل مجلسی که با آویزان کردن چوبه و طناب دار فریاد « مرگ بر مخالف» سر میدهد، و یا رئیس جمهو و رهبر باشد. از قلم نیاندازم که منِ ” زن – میهمان” میتوانست چماقبدست گشتِ ارشاد، جاسوسه و یا وزیر بهداشت جمهوری اسلامی و یا زنی خودسوز باشد. این چرخهی غدار هر یک از ما را میتواند به فرشته و یا شیطان تبدیل کند و تفاوتهایمان را همان اتفاقات تعیین کرده و میکنند. امتیاز تولد در خانواده و داشتن پدری با منشی که از آن یاد کردید هم درون همین چرخه است.
آمنه در گفتگویش، از تنفر به بویِ اسید گفت. همان اسیدی که اگر در معده نمیداشتیم مرگمان حتمی بود. «اسید»، وسیلهای “نمادین” در بدن و دست ما «ناآگاهان»، هم فرشته و شیطان و هم فرشته و شیطانزاست.
هنوز میخواهیم با وسیله کردن اسید، درد بیدرمانِ فردیتِ فرشته – شیطانسازیمان را التیام دهیم؟
کاش آمنه و شما و من از این چرخه خارج شویم و به رنجهایمان نیفزاییم.
میهمان
کاربر مهمان / 18 May 2011
مجید از کجا میاد ؟ همین الان که ما اینجا داریم هی شعار میدیم اون بچه ای که قربانی کودک ازاری بوده رو سپردن دست خانوادش تا یه جلاد بیرحم و خودخواهی مثل مجید ازش ساخته بشه !
چی جای صورت امنه میتونید بهش هدیه کنید که ارزش داشته باشه ؟
چطوره اگه قراره گذشت کنه به پاس گذشتش و یاد روزهایی که تنهایی تا اخر عمرش سرخواهد کرد یکی از این قانونای احمقانه رو عوض کنید
چطوره که قانونی بزارین به یاد امنه که اگه زنی تهدید شد و رفت کلانتری و اگاهی و کمک خواست سرهنگ نگهبان بهش نگه بهتره که خودت حلش کنی وگرنه اگه برات پرونده تشکیل بدم بدتر میشه بهش نگه سعی کن طرف نفهمه اومدی کلانتری وگرنه بیشتر عصبانی میشه
چطوره که مردی نتونه حتی زنی رو تهدید کنه ؟ این قدر هم این درد دور نیست که فکر میکنین !! این قانونی که شخص حق نداره تا مثلا تا شعاع فلان کیلومتری شخص تهدید شده پیداش بشه خیلی خوبه چرا اجرا نمیشه
اگه امنه نمیتونه بیاد بیرون خیلی دیگه هم از ترس نمیتونن بیان بیرون
اینقدر این مملکت مسخرست که وقتی تهدید میشی پلیس بهت میگه سعی کن یه کیسه خاک و یه بطری اب تو کیفت داشته باشی که اگه اسید پاشید خاک بزنی به صورتت اگه اتیشت زد اب بریزی !!!
هرچند که من شدیدا معتقدم خود امنه باید تصمیم بگیره و هیچ لزومی نداره که گذشت کنه ولی اگه قراره بهش قصاص ندند بهتره چیزی بدن که این دختر واسه همیشه تو ذهن ادما موندگار بشه
تو قلب زنایی که بعد از این به کمک قانونی که به خاطر امنه تصویب خواهد شد نمیترسند!
کاربر مهمان / 20 May 2011
آمنه عزیزم اگر من به جای تو بودم هرگز گذشت نمیکردم. فرض بر اینکه از او گذشت کنی چه اتفاقی خواهد افتاد. بعد از مدتی او را در کنار دختر دیگری ببینی. چه حالی خواهی داشت. ایا دنیای تاریکی که برایت اگاهانه بوجود اورده تاریکتر نخواهد شد. کسانی که از تو گذشت میخواهند میدانند که تو چه شرایطی خواهی داشت .چه کسی میتواند همیشه از تو مراقبت کند. چه کسی مخارج درمان و گذران زندگیت را تا اخر عمر تقبل میکند.چرا؟ چرا کسانی که دم از بخشش میزنند نمیدانند که زیبایی یک دختر جوان چقدر برایش با اهمیت است. پس خوب فکر کن . با تفکر عدم بخشش او با مشاوران حقوقی و اجتماعی مشورت کن. تصمیمی بگیر که از همه جهات به نفع تو باشد. در آخر اگر نتوانستی همان کاری که میخواستی انجام بده. حال که این چنین است از حقی که داری دفاع کن. او حق زندگی را از تو گرفته. اگر من به جای تو بودم. و زندگیم از نظر مالی تا مین بود حتما اورا قصاص میکردم. تا درس عبرتی باشد برای مردانی که به زنان این جامعه ظلم روا میدارند.
کاربر مهمان فرشته / 20 May 2011
این نوع تنبیه بسیار هم منصفانه است و اخلاق این خانواده بسیار متمدنانه و قابل ستایش است. بدون درد و بهم ریختگی چهره و خرج درمان… تازه فردا آقا می تواند با چشمان نابینای خود ترحم بسیاری را خریده و کلی هم از مردم این جامعه سرویس بگیرد. بسیاری از ما با دیدن جوانی نابینا در جامعه بسیار تحت تاثیر قرار می گیرم. از کجا بدانیم که این قصاص صورت زیبای توست. به نظر من بهترین خواسته ات همان شرطی است که "زندان ابد و بدون بخشش" را در مقابل دو قطره اسید داشتی. پایداریت را می ستائیم و از تو به عنوان صدایی در جامعه سپاسگزاریم.
Eva / 20 May 2011
واقعا متاسفم که حکم اجرا نشد
کاربر مهمان / 20 May 2011
فکر کنید مجید رو کور کردید، بعدش آزاد میشه و میاد بیرون. اون وقت چی؟
Amin / 20 May 2011
خواهران عزیزم آمنه و شیرین:
یادم میآید که در دانشگاه یک بار در آزمایشگاه شیمی تجزیه هنگامی که چند قطره اسید را وارد ظرف مینمودم یک قطر ه ا ش بر روی کفش چرمی ا م ریخت ومستقیم کفشم را سوراخ نمود و حالا از فکر این جنایت تمام سلولهای بدنم به فریاد دادخواهی برخاستند حتی تجسم آن !!!!فکر میکنم مجازات اعدام هم برای این جانور کمترین مجازات است !!!آمنه جان از حق خود نگذر. بهتر است در صورت عدم اجرای عدالت این مسئله رابه صورت حقوقی در دادگاههای بیین المللی پیگیری کنی همچون آن دخترک زیبای افغا ن که بینی اش توسط شوهر تحمیلی اش باچاقو قطع شد و یادر پاکستان که اهالی مرد یک روستا به دخترکی بی دفاع در پی حکم ریش سفیدان روستا در ملائ عام تجاوز نمودند…
کاربر مهمان / 21 May 2011
خیلی احمقانه است که اگر امنه بخواهد از قصاص بگذرد حکم زندان سنگین در کار نخواهد بود
کاربر مهمان / 22 May 2011
این آدم عوضی باید اعدام بشه که درس عبرتی باشه برای همه خودخواهان.
چطور اگر زنی به میل و اراده خودش با کسی غیر از همسرش همبستر بشه ، همه داد بی ناموسی سر میدن.
اما وقتی یک مرد کثیف دست به همچین جنایتی میزنه ، داد رحمت خواهی همه بلند میشه
اون اولی ایراد نداره چون به اراده خودشه ، به خودش مربوطه ، هر کسی صاحب بدن خودشه
اما این دومی باید اعدام بشه تا درس عبرتی باشه، این اولین مورد نیست ،
ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمکاری بود بر گوسفندان
راستی الان همه فکر میکنید که یک زن این متن رو نوشته
کاملا در اشتباه هستید
کاربر مهمان / 16 May 2011
امنه عزیزم
من واقعا متاسفم که در چنین جامعه ای زن هستم. ایکاش مجیدها بفهمند انتقام خدا خیلی بدتر است. از حقت نگذر که حق همه ما زنان است که قرنهاست بنام ناموس زنده بگوریم!
کاربر مهمان / 16 May 2011
آقای بزرگیان محترم: نگاشتهی ما و دلنوشتهی بغضآلود خانم شیرین بهرامی را از «راه دور» خواندم. فاجعه از ابتدا نمایان بود و برای من در عین فهم عدم امکان جابجایی خود با آمنه، هرگز به این معنا نبوده و نیست که سعی نکنم خود را جای او و یا خواهر و مادر و برادرش بگذارم و تا حد حساسیت انسانی – وجدانی خود، رنج آنان را در خود بجویم.
شکی ندارم که اگر همان انسانیت فوقالذکر و غلیظ تر از من، در شما نمیبود؛ دو سال پیش که این عزیز در بارسلونا نیاز به عمل جراحی داشت، تلنگر موثرتان را به وجدان من و دیگران نمیزدید. من از شما بخاطر آن هشدار و گشودن عمق فاجعه و درخواست کمک سپاسگزارم.
در پاسخ به انسانیت شما و وظیفه وجدانیام بود که آنچه از دستم برآمد برای مداوایِ این قربانی ناموسپرستی انجام دادم-لزومی هست نحوهاش بیان شود؟-
من با قصاص که بازتولید همان ناموسپرستی فاجعهبار است مخالفام. راه دور و نزدیک و «جابجایی» هم اثری بر این نگرش ندارد. قویترین دلیل انسانیام این است که نمیخواهم آمنه و شیرین علاوه بر رنجهای کنونی، چون بازیگران ِ
قانونِ کورِ قصاص،دستان خود را به جنایت آغشته کنند. ناماش قضاوت است یا مسئولیت وجدانی؟
میهمان
کاربر مهمان / 16 May 2011
خانم شیرین بهرامی سلام.
ابتدائا بگویم حساسیت مسولانه وفرهنگی شمانسبت به رنج خواهر وخانواده تان ستودنی است. این حساسیت از همت شما – در این موقعیت حساس برای خانواده تان- در خواندن و کامنت گذاشتن بر مقالاتی اینچنینی معلوم وواضح است. تمام حرف من در این نوشته کوتاه توجه دادن خودمان به همین مسولیت است. مسولیتمان در برابر جامعه ای که اینگونه فجایع درآن رخ می دهد. من به خاطر رنجی که کشیده اید اجازه بدهید – تا با این جمله کلیشه ای بگم- که به نوبه خودم عذر خواهی می کنم. من هم در ساخته شدن این فاجعه سهیم بوده ام همچون بقیه افراد جامعه و حتی خود شما. این تقصیروگناهکاری، تقصیر وگناهکاریِ حقوقی نیست.کسی نمی تواند مرا به سبب این فاجعه به دادگاه ببرد اما وجدان من می داند که در این ساختار تبعیض آمیز سهیم بوده ام.
متاسفانه بنظرم رسید نوشته ام دچار بدخوانی وسوتفاهم شده است. چندنکته را خدمتتان می گویم:
1- خطاب به مخالفان قصاص گفتم که در کنار این مخالفت باید مکانیزم فرهنگی واجتماعی مردسالارانه که باعث شده است مجید موحدی به این فاجعه دست بزند را نقد کنیم وبه آن حمله کنیم.یعنی ناموس پرستی. مجید در یک مکانیزم ذهنی به سبب علاقه اش به آمنه او را ناموس خود می دانست. شنیدن جواب نه از خواهرتان برای او چیزی نبود جز دیدن او با دیگری. غیرت مردانه اش جنبیده وبا حمایت اجتماعی و نهادی از غیرت مردانه، این کرده که می بینیم. ما ناظران این فاجعه راهی نداریم جز درک شنائت و زشتی تمام آن فرهنگی که زن را کالا ومایملک خود می پندارد و فکرمی کند می تواند هربلایی خواست سرآن دربیاورد. این جامعه باید دو قطره اسید در چشم فرهنگ زشت ناموس پرستی بریزد.
2- خطاب به خواستاران قصاص گفتم که قصاص چیزی نیست جز تطهیر کردن جامعه از مناسبات زشتی که ساخته است. قصاص چیزی نیست جز از بین رفتن مسوولیت جمعی و انداختن تقصیرها بر گردن یک نفر. با این وضعیت شک نکنید باز آمنه ها کور خواهند شد. می دانید چرا بسیاری با این قصاص موافقند؟ چون توان پذیرفتن مسوولیتشان را در این فاجعه ندارند. غالبا کسانی هستند که زیر مکانیزم ستمکارانه مرد سالاری در حال له شدن هستند و در خیال خود با کور کردن یکی از اعضای این ساختار از اطرافیان ستمکارشان انتقام می گیرند.
3- هیچگاه توصیه نکردم که آمنه باید ببخشد.اتفاقا گفتم ای کسانی که می گویید آمنه ببخش، به این سوال فکرکرده اید که به چه دلیل آمنه باید ببخشد؟ در ازای بخشیدنش چه چیزی بدست می آورد؟ اساسا چه چیزی او را به بخشیدن سوق می دهد؟ ماچه داریم: فرهنگ شیعیِ انتقام گیر، فرهنگ عرفیِ مردسالار وغیرت دوست، دولت تاریخی سرکوبگر که از چشم کوه می سازد و شاهانش، پسران خود رابرای یک اشتباه با میله داغ کور می کنند….. با اینها چه نیرویی برای ایجاد و رشد بخشش به وجود می آید؟ عملا هیچ. توصیه بخشش به آمنه یک چیز تماما فانتزی و نمایشی است. اگر در غرب هم تاریخ به همین اندازه سیاه است اما میل به اصلاح این مناسبات از سده های قبل آغاز شده است. ما نیز باید اصلاح کنیم.
خانم بهرامی لطفا به کامنت های گذاشته شده برای همین مقاله نگاه کنید.همین کامنتها نشان می دهد که فرهنگ ما تا چه اندازه مردسالار و غیرت مدار است. بهشان برخورده که از ناموس پرستی بد گفته ام در حالیکه ارتباط کار مجید با این فرهنگ مثل روز روشن است. ببینید تاچه اندازه افراد خودشان را از این فاجعه دور می کنند و مایلند مساله را به یک فرد تقلیل بدهند. فاجعه همین جاست، در خلال همین دفاع های تغزلی از قربانی.
من هیچگاه نه قضاوتی می کنم ونه توصیه ای برای آمنه دارم.تنها سعی می کنم نقش خودم را درخلال صورت به هم ریخته او پیدا کنم. دوست دارم اگر جای آمنه بودم یا جای شما از قصاص مجید صرفنظرکنم و در خلال نوشته ای خطاب به جامعه بگویم :” به صورت وچشمان من نگاه کنید؛ شرم کنید. در کنارهم انسانی زندگی کنید…..” اما نمی دانم می توانستم یا نه ؟
ارادتمند شما . امین بزرگیان
امین بزرگیان / 16 May 2011
خانم شیرین بهرامی سلام.
ابتدائا بگویم حساسیت مسولانه وفرهنگی شمانسبت به رنج خواهر وخانواده تان ستودنی است. این حساسیت از همت شما – در این موقعیت حساس برای خانواده تان- در خواندن و کامنت گذاشتن بر مقالاتی اینچنینی معلوم وواضح است. تمام حرف من در این نوشته کوتاه توجه دادن خودمان به همین مسولیت است. مسولیتمان در برابر جامعه ای که اینگونه فجایع درآن رخ می دهد. من به خاطر رنجی که کشیده اید اجازه بدهید – تا با این جمله کلیشه ای بگم- که به نوبه خودم عذر خواهی می کنم. من هم در ساخته شدن این فاجعه سهیم بوده ام همچون بقیه افراد جامعه و حتی خود شما. این تقصیروگناهکاری، تقصیر وگناهکاریِ حقوقی نیست.کسی نمی تواند مرا به سبب این فاجعه به دادگاه ببرد اما وجدان من می داند که در این ساختار تبعیض آمیز سهیم بوده ام.
متاسفانه بنظرم رسید نوشته ام دچار بدخوانی وسوتفاهم شده است. چندنکته را خدمتتان می گویم:
1- خطاب به مخالفان قصاص گفتم که در کنار این مخالفت باید مکانیزم فرهنگی واجتماعی مردسالارانه که باعث شده است مجید موحدی به این فاجعه دست بزند را نقد کنیم وبه آن حمله کنیم.یعنی ناموس پرستی. مجید در یک مکانیزم ذهنی به سبب علاقه اش به آمنه او را ناموس خود می دانست. شنیدن جواب نه از خواهرتان برای او چیزی نبود جز دیدن او با دیگری. غیرت مردانه اش جنبیده وبا حمایت اجتماعی و نهادی از غیرت مردانه، این کرده که می بینیم. ما ناظران این فاجعه راهی نداریم جز درک شنائت و زشتی تمام آن فرهنگی که زن را کالا ومایملک خود می پندارد و فکرمی کند می تواند هربلایی خواست سرآن دربیاورد. این جامعه باید دو قطره اسید در چشم فرهنگ زشت ناموس پرستی بریزد.
2- خطاب به خواستاران قصاص گفتم که قصاص چیزی نیست جز تطهیر کردن جامعه از مناسبات زشتی که ساخته است. قصاص چیزی نیست جز از بین رفتن مسوولیت جمعی و انداختن تقصیرها بر گردن یک نفر. با این وضعیت شک نکنید باز آمنه ها کور خواهند شد. می دانید چرا بسیاری با این قصاص موافقند؟ چون توان پذیرفتن مسوولیتشان را در این فاجعه ندارند. غالبا کسانی هستند که زیر مکانیزم ستمکارانه مرد سالاری در حال له شدن هستند و در خیال خود با کور کردن یکی از اعضای این ساختار از اطرافیان ستمکارشان انتقام می گیرند.
3- هیچگاه توصیه نکردم که آمنه باید ببخشد.اتفاقا گفتم ای کسانی که می گویید آمنه ببخش، به این سوال فکرکرده اید که به چه دلیل آمنه باید ببخشد؟ در ازای بخشیدنش چه چیزی بدست می آورد؟ اساسا چه چیزی او را به بخشیدن سوق می دهد؟ ماچه داریم: فرهنگ شیعیِ انتقام گیر، فرهنگ عرفیِ مردسالار وغیرت دوست، دولت تاریخی سرکوبگر که از چشم کوه می سازد و شاهانش، پسران خود رابرای یک اشتباه با میله داغ کور می کنند….. با اینها چه نیرویی برای ایجاد و رشد بخشش به وجود می آید؟ عملا هیچ. توصیه بخشش به آمنه یک چیز تماما فانتزی و نمایشی است. اگر در غرب هم تاریخ به همین اندازه سیاه است اما میل به اصلاح این مناسبات از سده های قبل آغاز شده است. ما نیز باید اصلاح کنیم.
خانم بهرامی لطفا به کامنت های گذاشته شده برای همین مقاله نگاه کنید.همین کامنتها نشان می دهد که فرهنگ ما تا چه اندازه مردسالار و غیرت مدار است. بهشان برخورده که از ناموس پرستی بد گفته ام در حالیکه ارتباط کار مجید با این فرهنگ مثل روز روشن است. ببینید تاچه اندازه افراد خودشان را از این فاجعه دور می کنند و مایلند مساله را به یک فرد تقلیل بدهند. فاجعه همین جاست، در خلال همین دفاع های تغزلی از قربانی.
من هیچگاه نه قضاوتی می کنم ونه توصیه ای برای آمنه دارم.تنها سعی می کنم نقش خودم را درخلال صورت به هم ریخته او پیدا کنم. دوست دارم اگر جای آمنه بودم یا جای شما از قصاص مجید صرفنظرکنم و در خلال نوشته ای خطاب به جامعه بگویم :” به صورت وچشمان من نگاه کنید؛ شرم کنید. در کنارهم انسانی زندگی کنید…..” اما نمی دانم می توانستم یا نه ؟
ارادتمند شما . امین بزرگیان
امین بزرگیان / 16 May 2011
این جور آدما روانی هستند و باید دور از جامعه باشند پس حبس ابد بهترین راه حل هست ، کور کردن و ریختن اسید شاید تنبیه بزرگی برای این آدما باشه ولی نمیتونه تضمینی برای اینکه این اتفاق دوباره در جامعه نیفته باشه،…آدمی که روانی هست به عواقب اون کار برای خودش فکر نمیکنه بلکه میخواد اون لحظه بابت جواب منفی که شنیده انتقام بگیره !! و معمولاً بعدش به اینکه چه کاری انجام داده فکر میکنه !!! پس اینجور انسانهای روانی باید تو زندان بمونن تا از جامعه دور باشند
کاربر مهمان / 16 May 2011
آقای بزرگیان… چرا فکر می کنید که کامنت ها صرفاً از فرهنگ مرد سالار و غیرت مدار نشات گرفته اند؟ آیا نه این است که در فلسفه اخلاق بسیاری از فیلسوفان از اخلاق عاطفه گرا دفاع کرده اند و همین احساسات در آنجا منبع گزاره اخلاقی است؟ آیا نه این است که بسیاری از فیلسوفان اخلاق که به حقوق بشر معتقدند به حقوق سلب ناشدنی اعتقادی ندارند و در به نظرشان در شرایطی حقوق اولیه بشر (مانند حق حیات) هم به دلیل عملکرد فرد سلب می شوند؟ به عقیده این فیلسوفان تمایز معناداری بین حقوق سلب شدنی و سلب ناشدنی وجود ندارد و همه چیز به زمینه اخلاقی و شرایطی از این دست ربط دارد…
آیا اگر کسی با استدلال هایی از این سنخ از قصاص یا مجازات اعدام دفاع کند از دید شما دچار غیرت و مردسالاری است؟ به نظرم اینگونه قضاوت صریح و یکسویه شما درباره نظرات سایرین، خود عملی درخور مذمت و شاید ناشی از تعصّب و به دور از عقلانیت اخلاقی است.
کاربر مهمان / 16 May 2011
یک: شاید این ضعف تحلیلی های علوم انسانی است که همواره از بخشی از واقعیت غافل می مانند و شاید مجال اندک آقای بزرگیان در پرداختن به این موضوع بود که این نقصان را ایجاد کرد. همواره باید به یاد داشت که “مشاهده” ی یک سوژه تنها در صورتی می تواند به فهم آن یا به تحلیل و عمل مفید یا درست راهبر باشد، که تا حد ممکن به سوژه نزدیک شود. بدون شک برداشت خانم بهرامی که سبب شده است نوشته آقای بزرگیان را یک “قضاوت” تلقی کنند و نه یک تحلیل بر مبنای واقعیات، این است که آقای بهرامی در بخشی (بخش مربوط به ناموس و…) از نوشتار خود سوژه دیگری را (بدرستی) تحلیل کرده اند و نه سوژه مورد بحث را. از طرف دیگر، ما نباید همواره تحلیل های یک اندیشمند یا محلل را تنها حرافی های تهی از واقعیت تلقی کنیم. اینکه آقای بزرگی در موقعیت خانم بزرگی نبوده اند، با اینکه باعث تفاوت در دیدگاه می شود، اما اگر بپذیریم که یک محلل تا در موقعیت واقعی رخداد قرار نگیرد نمی تواند تحلیل درستی از آن ارائه کند، سبب تعطیل شدن قریب به اتفاق اندیشه ورزی ها در حوزه های انسانشناختی خواهد شد.
دو: این واقعیت غیر قابل چشم پوشی است که هیچکدام از ما ناظران بیرونی با فاجعه مواجه نشده ایم و تنها کسانی با آن مواجه شده اند که آنرا بلاواسطه تجربه کرده و می کنند. این جاست که بروز وجه پوئتیک مساله اجتناب ناپذیر خواهد بود. من برخلاف آقای بزرگیان، بسیاری از ابراز نظرهای خانواده محترم بهرامی و کاربران اینترنت و نشریات را پوئتیک “سازی” نمی دانم بلکه آنها را به جلوه های وجه پوئتیک یک رخداد تعبیر می کنم. اگر اینگونه نگاه کنیم، آنگاه به جای مذمت این وجه که ناخودآگاه القا کننده بیگانگی اندیشمند با واقعیت می شود، به تحلیل آن خواهیم پرداخت و جایگاه آن را تعیین خواهیم کرد. در این راستا می توان این پرسش را مطرح کرد که آیا قصاص، پاسخ درست یا مفیدی به آلام برآمده از وجه پوئتیک این فاجعه می تواند باشد؟ آیا می توان قصاص را تنها با توجه به وجوه پوئتیک یک فاجعه تجویز کرد و از سایر آثار ناگزیر آن گذشت؟ آیا باید تنها به آلام قربانی توجه کرد یا اینکه باید اساسا جلوی قربانی شدن را گرفت؟ و…
سه: بخشی از نوشته خانم بهرامی می تواند نشانگر بروز یک مساله تقریبا نوظهور در جامعه ما باشد و آن اینکه ما وارد مرحله ای شده ایم یا می شویم که دیگر تنها عوامل سنتی مانند غیرت و ناموس خواهی نیستند که معادلات اخلاقی و رفتاری را سامان می دهند بلکه یک خانواده با تفکرات و شیوه زندگی مدرن نیز در مناسبات رفتاری، اخلاقی و حقوقی وارد می شود. اما پرسش اینجاست که چرا چنین خانواده یا جامعه ای همچنان پاسخ های سنتی مثل قصاص را ترجیح می دهد؟ چرا شیوه زندگی و جنس خواسته ها تغییر یافته اند اما پاسخ ها تغییر نکرده اند؟ این نشان دهنده دوره دشوار گزار است که حالا در حوزه ی حقوقی ورود پیدا کرده است. تاکید خانم بهرامی بر حریت و آزادگی و کرامت فرد و دیگری، نشان از این دارد که تفکر و اندیشه ثانوی در خانواده ایشان مرسوم است فلذا نمی توان تصمیم ایشان را نتیجه پوئتیک”سازی” و فقدان اندیشه ورزی دانست. اما به خانم بهرامی پیشنهاد می کنم که یک بار دیگر به معنای فاجعه پیش آمده و معنای پاسخ ایشان بر این درد که قصاص است و نیز به آثار این پاسخ توجه کنند. خانم بهرامی، هیچ اندیشمندی به خود جرات نمی دهد که درک خود از این فاجعه را با درک شما از آن برابر بداند، لذا از شما به عنوان کسی که این فاجعه را بی واسطه تجربه کرده اید و کسی که کرامت انسانی برای خود و مهمتر از آن برای دیگری را آموخته اید و درک میکنید، می خواهم که یک بار دیگر به این رخداد بیاندیشید. هرچند که وجه ملموس و تکرار شونده این فاجعه بسیار زجر آور است، اما بار دیگر به وجوه دیگر آن نیز توجه کنید. آیا عمل متقابل، در کنار التیام بخشی به دردهای شما، به معنای ادامه سلسله قربانی گرفتن و ادامه فاجعه نیست؟ آیا نمی توان التیامی یافت که قربانی نگیرد؟ آیا مرهم های دیگری که کرامت انسان ها را حفظ کنند یافت نخواهد شد؟ شاید یافتن این التیام بسیار دشوار باشد، اما شما که اکنون به یک نماد از پرسش های غامض دوره گزار جامعه ما تبدیل شده اید، می توانید با معرفی پاسخ های جدید، به جامعه ما راه هایی بیاموزید که درمان ها را بیابد بی آنکه دردی مضاعف تولید شود. رستگار شود، بی آنکه قربانی بگیرد. خانم بهرامی، پاسخ شما پاسخ یک جامعه است؛ جامعه ای که از تعصبات خالی شده و کرامت انسان ها را در هر شرایطی مقدم می دارد. شما می توانید پاسخ سرنوشت سازی برای این جامعه باشید.
وحید.ج / 16 May 2011
خانم بهرامی عزیز
از اینکه در این شرایط قرار گرفته اید واقعن متاسفم من با شما کاملن موافقم که نمیتوان درک کرد چون ما در این وضعیت و جزییات هزاران هزار ریز و درشت دردهایی که این اتفاق در زندگی روزمره شما گذاشته نیستیم از قضا تنها نکته مثبتی که در طرح این مسله در رسانه ها می بینم این است که اگر قضاوت در هر دادگاه منصفی به هیات منصفه ای برامده از متن جامعه واگذار میشود که دادگاه بسته به پیچیدگی پرونده باید طی روندی صلاحیت اعضای هییت منصفه را احراز کند ما در ایران هنوز توان چنین کاری را نداریم واین رسانه ها به نوعی همان جامعه ای را بازتاب می دهند که امید است روزی هییت منصفه ای داشته باشد قضاوت عربی_اسلامی حاکم در ایران سالهاست از قصاص به عنوان اهرم خشونت وکنترل استفاده می کند و با توجه به پایگاه اجتماعی اقتصادی و فرهنگی تنبیه می کند اگر سیاسی باشید به انفرادی می روید مشهور می شوید در تلویزیون اعترافتان را پخش می کنند و…. اگر بدبخت بی پول باشید سنگسار و اعدام با طناب دار. ما درد شما را درک نمیکنیم درد سهیلا قدیری را درک نمی کنیم در سکینه اشتیانی را درک نمی کنیم دلارا دارابی را درک نمی کنیم چون برای این درک کردن به ازادی نیاز داریم که به افراد جامعه اجازه می دهد به همه نزدیک شوند و اگر حتتا درمان برای درد هم نیستند غمخوار باشند انها که از قصاص میگویند و در دستگاه قضا جا خوش کرده اند برای ایجاد ترس این کار را می کنند ما ایرانیان که اقدام ان اسان فاقد شعور را محکوم می کنیم و در این شرایط از وحشت و شرم و سر افکندگی و خشم به خود می پیچیم چه باید بکنیم چه کسی حق ما را می گیرد انان که ندا را در روز روشن کشتند دیدگاهشان را در مورد زیبایی و حضور ارایه دادند
اه اگر ازادی سرودی میخواند
کاربر مهمان / 16 May 2011
آقایونی که میگید مجید قصاص نشه،اگر باز این اتقاق برای دختری بیافته شما چه جوابی دارید،اون وقت من شما را مقصر میدونم،راستی اگر این بلا سر دخترت میامد باز هم همین حرف را میزدی،این حرف ها یعنی ایجاد مصونیت برای این جانیها که من دختره رو از ریخت بندازم بعدش یه عده از من حمایت میکنند،فوقش میرم زندان بعدش آزاد میشم
در ضمن پیشنهاد میکنم که برای هماهنگی بیشتر با هم،انجمن حمایت از مجرمان و جانیان را راه اندازی کنید،هر چند که میدونم شما از دوستان و بستگان مجید هستید وگرنه وچدان هیج انسان آزاده ای اجازه نمیده که همچین حرفی برنه!
کاربر مهمان / 16 May 2011
راحت ترین کار برای روشنفکر جماعت تحقیر کردن دیگران است
کاربر مهمان / 16 May 2011
واقعا دارم از شرم میمیرم.جدا نمیدونم چی بگم.از اینکه جایی به دنیا اومدم که وضع اینه.نه فرهنگ عاشق شدن داریم.نه تاب نه شنیدن.نه فریادرسی.نه عادلی.نه کسی که حاضر باشه 10 دقیقه خودش رو جای آمنه بزاره.شرم بر این جامعه.
baharan / 16 May 2011
ای دوصد نفرین براین سیستم عدالت اسلامی درود بر امنه و امنه ها و خانواده بزرگوار انان ای کاش در این قرن روشنایی راهی بود مگر کور کردن
کاربر مهمان / 16 May 2011