حرکت ناگهانی دولت مبنی بر ادغام هشت وزارتخانه در چهار وزارتخانه جدید، موجی از اعتراض در محافل سیاسی داخل ایجاد کرده است. به‏ویژه اعضای مجلس نسبت به مشروعیت وزرای جدید که فاقد رأی اعتماد مجلس هستند، اعتراض‌های شدیدی کرده‌اند.


در این میان، ادغام وزارت نفت در وزارت نیرو، از همه مشکل‏زاتر به‏نظر می‏رسد.در گفت‌وگو با رضا تقی‏زاده، کارشناس انرژی در گلاسکو، از او پرسیده‌ام: آیا این ادغام‏ها می‏تواند کارایی دولت در امر ساماندهی اقتصاد کشور را بالا ببرد و واجد نتایج مثبتی برای اقتصاد ایران باشد؟

رضا تقی‏زاده: به‏هیچ‏وجه! به‏نظر من، دولت آقای احمدی‏نژاد در تصمیم‏گیری‏ها همیشه عجولانه عمل می‏کند و تصمیم اخیر هم با این‏که در ظاهر فکر درستی است، در عمل به نتیجه‏ای نخواهد رسید که دولت مدعی آن است.
تصمیمی که دولت به آن مبادرت ورزیده، چیزی است که قبلاً مجلس هم به آن روی موافق نشان داده بود؛ یعنی کاهش تعداد وزارتخانه‏ها. کاهش تعداد وزارت‏خانه‏ها اما اولاً به معنای کاهش نفوذ دولت در اقتصاد ایران و کاهش تعداد کارکنان دولتی و تقویت بخش خصوصی نیست و درست برعکس این است.

به‏خصوص تصمیمی که در مورد ادغام وزارت نفت و نیرو گرفته شده، در باطن به معنی «بستن درشکه‏ قبل از اسب است». وزارتخانه کوچک‏تری مانند نیرو که با جدا شدن شرکت‏های زیرمجموعه‏اش (ازجمله شرکت برق) در عمل به یک واحد ستادی تبدیل شده بود، حالا قرار است به عنوان وزارتخانه اصلی، مهم‏ترین وزارتخانه اقتصادی ایران را در اختیار بگیرد.

در طول ۶۰، ۷۰سال گذشته، تمامی اقتصاد ملی ایران متکی بر درآمدهای ناشی از تولید و صادرات نفت بوده است. اقتصاد داخلی ایران هم با همین تولید نفت و گاز می‏گشته است. حالا فارغ از کارشناس‏هایی که در این وزارتخانه باقی مانده‏اند، وزارت نیرو که کمترین اشرافی به این وزارتخانه ندارد و به مراتب واحد کوچک‏تری است، مسئول اداره وزارتخانه ادغام‏شده متشکل از این دو وزارتخانه شده است.

در بسیاری از کشورها وزارت نیرو وجود دارد، ولی نه وزارت نیرویی که وزارت نفت آن از پیش شرکت نفت را در اختیار داشته و شرکت نفت به عنوان یک شرکت دولتی، در کنار شرکت گاز، آن هم به عنوان یک شرکت دولتی، عموماً اقتصاد ملی کشور را اداره می‏کرد.

این تصمیم در ظاهر می‏تواند قابل توجیه باشد، ولی در باطن، به‏خصوص در شرایط فعلی که دولت دچار بحران هم هست، تصمیمی است که صرفاً ناشی از عوامل سیاسی است و در نتیجه نمی‏تواند نه نیازهای ملی اقتصاد ایران را پاسخگو باشد و نه کمکی به بهبود اوضاع در وضعیت فعلی بکند.

اگر یکی از اهداف این ادغام و انضمام وزارتخانه‏ها، این باشد که دخالت شخص رئیس‌جمهور در تمام سطوح تصمیم‏گیری‏ها در وزارتخانه‏ها افزایش پیدا کند، تبعات و پیامد‏های دخالت‏های بیشتر او در تمامی امور را چگونه می‏بینید؟

این معروف است که یک مدیر خوب، مدیری است که بتواند زیرمجموعه خوبی را اداره کند. ولی آقای احمدی‏نژاد اصرار دارد که امور را شخصاً به‏دست بگیرد، اما یک مملکت ۷۰ میلیونی را با یک نفر نمی‏شود اداره کرد.

ایشان قبلاً می‏خواست وظایف وزارتخارجه را از راه گماردن نمایندگان ویژه در اختیار خود بگیرد و حالا وزرایی را که شاید با شخصیت‏های سیاسی یا مراکز سیاسی متفاوتی در ایران در ارتباط هستند، کنار می‏گذارد و وزرایی را انتخاب می‏کند که «بله‏ قربان‏گو» و همراه رئیس‌جمهور باشند و نه ضرورتاً آدم‏های تکنوکرات و یا مدیرهای برجسته.

این باز کمک می‏کند به اعمال نفوذ فردی رئیس‌جمهور در امور اجرایی مملکت که با توجه به گستردگی این کشور، حساسیت وضعیت او و تعداد جمعیتش یک خطر عمومی است که هم دارای بار امنیتی و هم بار اقتصادی است و زیان‏های آن را تا سال‏ها مردم باید تحمل کنند.

این خطر را عوامل داخل حکومت، به‏خصوص عواملی در مجلس هم متوجه شده‏اند و آن را تذکر می‏دهند. این وضعیت ولی به‏دلیل درگیری‏های داخلی بین شاخه‏های حاکمیت، فعلاً به‏وجود آمده و آقای احمدی‏نژاد هم به دنبال اعمال حاکمیت شخصی است، تا بهبود وضعیت اداری مملکت.

حکومت تک‌صدایی
نوشابه‏ امیری، روزنامه‏نگار در پاریس از زاویه دیگری به مسئله نگاه می‌کند. از او نخست پرسیده‌ام: آیا ادغام وزارتخانه‏ها، پس از تنش اخیر میان رهبر و رئیس‌جمهور، می‏تواند واجد یک پیام سیاسی باشد؟

نوشابه امیری: اول این را بگویم که ما ضرب‏المثلی داریم که طرح آن در اینجا بد نیست. می‏گوییم: بیله دیگ بیله چغندر. یعنی این مجلس و این دولت واقعاً نشان دادند که از تفاوت‏های فردی که بگذریم، هردو مانند هم هستند و به تنها چیزی که فکر نمی‏کنند ایران است.

ببینید! این مجموعه‏ مجلس تا حالا در چه مواردی، از جمله همین مورد آخر بودجه، ادغام‏ها و چه و چه … در برابر بی‏قانونی‏های این دولت سکوت کرده! در برابر بودجه‏های یک صفحه‏ای این دولت، با ارقام مخدوش سکوت کرده و حالا در یک دعوای بین باندها، دارد افشا می‏کند که این چه کرد و آن چه کرد.

به‏هرحال به‏نظر می‏رسد آقای احمدی‏نژاد یا مشاورین‏ او و یا باند «انحرافی‏»ای که می‏گویند پشت ایشان هست، می‏خواهند یک‏بار دیگر دعوا را به روی صحنه بکشند. دیدم در سایت «جهان‏نیوز»، سایت نزدیک به سپاه پاسداران، مطرح شده که به این ترتیب قرار است آقای خامنه‏ای را یک‏بار دیگر به وسط بکشانند که حکم حکومتی بدهد و این برای یک حکومت فاجعه است.

اما در مجموع، این دعوایی که بین باندها در کشور ما در گرفته است، در حالی که آقایان سعی می‏کنند به‏اشکال مختلف، خودشان را به قطار سرمایه‏داری جهانی برسانند، حتی ناقض معیارهای آن جهان است. بالاخره دنیای سرمایه‏داری نهادهایی برای اداره امور دارد. آقایان یکایک این نهادها را دارند از بین می‏برند. در واقع، کشور ما و نهادهایی که در طول سال‏ها و دهه‏ها در کشور ما به‏وجود آمده‏اند، دارند قربانی رقابت و دعواهای باندهای مختلف می‏شوند.

به نظر می‏رسد آقای احمدی‏نژاد منافع خود را در تشدید تعارض با جریان اصول‏گرای منتقد دولت می‏بیند. فکر می‏کنید چرا آقای احمدی‏نژاد به دنبال تشدید تعارض‏ها و ایجاد مباحث و کارهایی است که زاویه خود را با جریان رهبری و به‏ویژه اصول‏گرایان منتقد، بیشتر می‏کند؟

خیلی واضح و بدیهی بود که این اتفاق می‏افتد. یعنی به‏واقع، دو سرکرده باند هم در یک اقلیم نگنجند. از روز اول هم گفته شد که این روند به این‏جا می‏رسد و این را همه گفتند. از من روزنامه‏نگار ساده که تحلیل‏گر سیاسی نیستم، این را نوشتم تا تحلیل‏گران سیاسی؛ تا احزاب سیاسی مملکت‏مان؛ تا دلسوزانی که الان همه در زندان هستند؛ تا آقای موسوی، آقای کروبی و … مشخص بود که این دعوا به این نقطه می‏رسد. ولی آقای خامنه‏ای در آن مقطع، تمام تخم‏مرغ‏های‏شان را در این سبد گذاشتند.

البته گفته می‏شود قصد این بوده که کشور را بازهم به سمت تک‏صدایی بیشتر ببرند؛ یعنی تنها صدای خودشان. ولی به‏هرحال، به قول معروف ماجرا «کور خوانده» شده بود. چراکه رقیب هم وارد بازی شده است.

در طول این ۳۰سال، این باندها متمرکز شده‏اند، ثروت درست کرده‏اند و جای پای خود را در جاهای مختلف محکم کرده‏اند و الان سهم خود را از قدرت می‏خواهند. آن‏ها هم حاضر نیستند این سهم را تقسیم کنند. در نتیجه، طبیعی است که این اتفاق می‏افتد.

آقای احمدی‏نژاد لابد بر این باور است که مردم طرف او را می‏گیرند؛ لابد بر این باور است که با ملی‏گویی‏های دروغین‌شان و ارقام اقتصادی بی‏ربطی که می‏دهند و با عدالت اقتصادی بی‏عدالتانه‏ای که از آن صحبت می‏کنند، مردم با ایشان هستند.

از طرف دیگر، روی این حساب می‏کنند که مردم از جمهوری اسلامی‏ای که به‏طور مشخص یک آدم معمم سمبل آن باشد، خسته‏اند. ایشان روی این مسائل حساب باز کرده و لابد امیدوار است که به نتیجه‏ای برسد. به‏نظرم می‏رسد که باز در این‏جا هم طرفین اشتباه کرده‏اند و واقعیت ملت ایران و واقعیت شرایط ما را درست درک نکرده‏اند.

آیا فکر می‌کنید رهبر حکومت اسلامی برای ایجاد ممانعت در اقدامات رئیس‌جمهور، بازهم از حکم حکومتی استفاده کند؟

آقای خامنه‏ای دیگر به وسط آمده‏اند. یعنی قبلاً تعداد زیادی سپر ایشان بودند، الان خود ایشان، در حد آقای احمدی‏نژاد یک طرف بازی است و شده است رئیس قوه مجریه.

ممکن است این کار را بکند، ولی احتمال هم دارد که از ابزارهای قانونی‏ای که قبلاً مانع کار‏شان می‏شد، مانند مجلس، قوه قضاییه و مطبوعات، یعنی همه آن نهادهایی که به اشاره ایشان شروع به حمله یا عقب‏نشینی می‏کردند و می‏کنند، استفاده کند و بگذارد که آن‏ها وظیفه قانونی‏شان را انجام بدهند.
در آن صورت می‏بیند که در همین مدت، پیروان رهبر جمهوری اسلامی چه لشکرکشی‏ عظیمی کرده‏اند.