کشمکش میان محمود احمدینژاد، رئیسجمهور و آیتالها علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی پیرامون ادامه فعالیت حیدر مصلحی در پست حساس وزارت اطلاعات، بیش از سههفتهاست که همچنان ادامه دارد.
در گفتوگو با دکتر مهران مصطفوی، فعال سیاسی در پاریس از او پرسیدهام: آقای احمدینژاد با تکیه بر چه اهرمها، چه امیدها و چه برگهای برندهای در برابر خواست و تمایل رهبری، که قدرت مطلق و برتر در جمهوری اسلامی است، ایستاده و مقاومت میکند؟
مهران مصطفوی: در چند مورد قبلی آقای احمدینژاد توانسته بود آنچه را دلخواه خودش هست انجام دهد. آخرین نمونهاش در مورد آقای متکی بود. او توانسته بود آقای متکی را عوض کند؛ آنهم با این که آقای متکی حمایت آقای خامنهای را همراه خودش داشت. اول این که آقای احمدینژاد به میزان زیادی متوهم است؛ متوهم نسبت به تواناییهایی که دارد و نسبت به حمایتی که از طرف مردم میشود. او گمان هم نمیکرد که اینبار با چنین واکنشی برخورد کند و کار به آنجا برسد که در جلسهای که خود رهبر هم نشسته است، مداحان علیه او صحبت کنند و شعارهایی بدهند. حتی شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» دهند، و در مجلس هم کار را تا حد گرفتن امضا برای کنارگذاشتن وی پیش ببرند. بههرحال ایشان این توهمات را داشت و هنوزهم دارد که از جانب مردم ممکن است حمایت شود. به خاطر همین بود که در مورد آقای مصلحی با رهبری شرطهایی را گذاشت و خامنهای نیز آن شرطها را نپذیرفت.
فکر میکنید رهبر جمهوری اسلامی بعد از این شکاف و ریزش دیوار اعتماد بین او، رئیس دولت و حامیانش، برای آینده سیاسی ایران، بهویژه در آستانه انتخابات مجلس، روی کدام جناح و جریان سیاسی سرمایهگذاری میکند و از آن بهعنوان بازوان خود در شطرنج سیاسی ایران حمایت میکند؟
آقای خامنهای هنوز در میان طیفهایی از اصولگرایان هستند؛ طیفهایی مثل آقایان باهنر، محسن رضایی، عسکراولادی و طیف براداران لاریجانی. اینها در همکاری با آقای خامنهای باقی ماندهاند و از کسانی هستند که تمایلی هم به آقای احمدینژاد از آغاز نداشتند؛ ولی با این که چنین تمایلی نداشتند، رابطه خود را با آقای خامنهای نگهداشتند و منتظر چنین اتفاقی بودند تا بتوانند دوباره دستگاههای قدرت را در دست بگیرند. آقای خامنهای هنوز میتواند روی این افراد حساب کند؛ برای این که حامیانش در بین اصولگرایان همانها هستند.
به نظر شما بازنده و برنده کشمکش میان رهبر و رئیسجمهور کدام طرف بوده است؟ آیا اگر آقای احمدینژاد- فرض بگیریم- در برابر رهبر حکومت اسلامی سر تعظیم فرود بیاورد و آقای مصلحی را بپذیرد، بازهم رهبری نظام برنده قطعی و کامل این نزاع هست یا نه؟
نخیر. به نظر من برعکس است. آقای خامنهای بازنده اصلی این دعوا است. برای این که احمدینژاد را آقای خامنهای درست کرده و او را از صندوق رأی بیرون آورده است. آقای احمدینژاد رایی نداشت. او با تقلب بزرگی که در انتخابات شد، به مسند ریاست جمهوری رسید؛ تقلبی که آقای خامنهای آن را تأیید و پشتیبانی کرد و حتی علیه مردم عمل کرد و دستور داد که تظاهرکنندگان را به تیر ببندند. آقای خامنهای همه این کارها را انجام داد تا از آقای احمدینژاد حمایت کند و او را در مسند ریاست جمهوری بنشاند. بنابراین چیزی را که خودش ساخته، الان خراب کرده است. این مسئله بر انزوا و تنهایی او میافزاید. حتی چندان برایش راحت نیست که با آن طیف از اصولگرایان، که از آنها نام بردم، بتواند در درازمدت عمل کند.
چون آنها دقیقاً مخالف آقای احمدینژاد بودند. موافقتی با وی نداشتند. حالا بحث اصلی این است: این چیزی که دستپخت خودتان هست، حالا بفرمایید و بخورید آقای خامنهای! با این وصف مسلم است از همین اعتباری هم که آقای خامنهای بین اصولگرایان داشته، کاسته میشود و هرچه برای آقای احمدینژاد پیش بیابد، چه استعفا دهد، چه کنارش بگذارند و چه سر تعظیم فرود آورد و یا با اختلافهای کوچک این دوسال دیگر را نیز ادامه دهد، بازهم در این دعوا بازنده اصلی آقای خامنهای است که دیگر اعتباری برای او باقی نمیماند و برنده اصلی مردم ایران هستند.
جایگاه جنبش اعتراضی موسوم به «جنبش سبز» در این کشمکش و نزاع چیست؟ به نظر میرسد غیر از گفتوگوها و صحبتهایی که سخنگویان و سخنوران این جنبش در خارج از کشور میکنند، نمودی بیرونی نداشته است. آیا این جنبش خارج از این نزاع، تنها یک نظارهگر است یا میتواند در آن مشارکت داشته باشد؟ به عبارت دیگر آیا این نزاع میتواند نوعی فضای تنفسی برای جنبش اعتراضی مردم ایران ایجاد کند؟
اگر هدف جنبش اعتراضی این باشد که منتظر اختلافها و واکنشهای آن بماند، مسلماً کار این جنبش و رهبرانش پیش نمیرود. برعکس، جنبش باید ابتکار را خود به دست گیرد و عمل کند. باید پروژه و برنامه داشته باشد؛ سازماندهی داشته باشد و افق روشنی را بیان کند تا بتواند این حالت خوابرفتگی را که در جنبش بهوجود آمده است، از بین ببرد و دوباره آن را بیدار کند. مسلماً این نزاع به نفع جنبش مردم ایران است، اما جنبش و مردم نباید روی این نزاع حساب کنند. چون این نزاعها از آغاز بوده و ممکن است ادامه هم داشته باشد و در صحنههای دیگرهم پیش بیاید. حساب کردن روی این دعواها یا حمایت از مثلاً آقای مشایی یا آقای احمدینژاد بهعنوان این که مخالف آقای خامنهای است، این جنبش را پیش نمیبرد، بلکه به حالت فلجی آن میافزاید. از دید من این دعوا دعوای قدرت میان دو جناح حاکم است. جنبش باید برود و از دموکراسی و مردمسالاری و از اصول حقوق بشر دفاع کند، تا بتواند افق روشنی را در دسترس مردم قرار دهد؛ تا مردم بتوانند دوباره به خیابانها بیایند و آن هدف را ادامه دهند.
در مواردی به ابوالحسن بنیصدر اشاره شده و تفاوتها و شباهتهایی که مخالفت اولین رئیسجمهور حکومت اسلامی، با آیتالهن خمینی نخستین رهبر جمهوری اسلامی داشت؛ مخالفتی که بعدها منجر به هزینههای سنگینی شد که البته آقای بنیصدر آن را پرداخت و مجبور به ترک ایران شد. چه مقدار شما کشمکش اخیر رهبر حکومت اسلامی و رئیسجمهور کنونی را مشابه یا مخالف کشمکش میان آیتالله خمینی و آقای بنیصدر میبینید؟
اولین اختلاف اصلی که میان این دو دعوا وجود دارد، این است که آقای بنیصدر رأی مردم را به دست آورده بود. هرچند که ما نمیدانستیم که حداقل در آن زمان آقای خمینی به طور مستقیم به ایشان تمایلی ندارد. بههرحال او رای را از مردم داشت. آقای احمدینژاد اما با تقلب به کمک آقای خامنهای بر مسند ریاست جمهوری نشست. دومین اختلافی که وجود دارد این است که اختلاف آقای بنیصدر با آقای خمینی دقیقاً بر سر قانون، حقوق مردم و رعایت حقوق مردم بود؛ همچنین جلوگیری از کاربرد خشونتها، زندانها و شکنجههایی که وجود داشت. همچنین پیرامون گروگانگیری، جنگ ایران و عراق و بسیاری مسائل دیگر باهم اختلاف داشتند. آقای بنیصدر با تکیه بر رأیی که از مردم داشت، از آن حقوق دفاع میکرد، اما آقای احمدینژاد که دستپرورده خود آقای خامنهای است و به کمک او روی كار آمده، دعوای قدرت دارد و به اصطلاح یک دید دیگری از آقای خامنهای نسبت به اسلام دارد.
میگویند آقای احمدینژاد و اطرافیانش معتقدند که الان ما در وضعیت ظهور کوچک هستیم. یعنی با امام زمان به طور مستقیم میشود تماس گرفت و احتیاجی به ولایت فقیه و روحانیت در این زمانه نیست. این نگاهی است که آقای خامنهای به طور مسلماً نمیتواند داشته باشد. اگر توجه کرده باشید، حتی در دوره اول ریاست جمهوری آقای احمدینژاد- که آن هم با تقلب بود و آقای رفسنجانی را شکست داد و به مسند ریاست جمهوری نشست- آقای احمدینژاد بعد از این که هيئت وزیران را تشکیل داد، اول کار سمبلیکی که کرد، این بود که به امام زمان نامهای نوشت که مثلاً تعهداتی به مردم داده است. بعد آن را به چاه جمکران انداخت و تعهداتی با امام زمان بست. این نشان از چه بود؟ نشان از این بود که ما بهطور مستقیم با امام زمان در تماس هستیم و به اوست که تعهد میدهیم. در صورتی که ولایت مطلقه فقیه که روحانیت حاکم از آن دفاع میکند، این است که نماینده امام زمان در عصر حاضر آقای خامنهای است.
پس آقای احمدینژاد با دور زدن آقای خامنهای از همان روز اول نشان میداد که در راه دیگری است. حالا کارهایی که آقای خامنهای دارد انجام میدهد و تبلیغاتی که طرفداران وی علیه احمدینژاد میکنند، این است که بگویند آقای خامنهای از اول نسبت به آقای احمدینژاد تمایلات زیادی نداشت و از وقتی که دید او راه کج میرود و راه انحراف را پیش میبرد، با او مخالفت شده؛ در واقع اختلاف پیش آمده و اختلاف هم اساسی است. حالا میخواهند در افکارعمومی اینطور جا بیاندازند که نخیر! آقای احمدینژاد دستپروده و ساخته آقای خامنهای نیست.
این جریان اما یک شباهت با دوران آقای بنیصدر و خمینی دارد: با این که ولی فقیه قدرت بسیار بالایی دارد، ولی طبق همین قانون اساسی، ولی فقیه حق ندارد وزیری را که رئيس جمهور تعیین کرده است، کنار بگذارد یا فرد دیگری را جای او بنشاند.
آقای احمدینژاد میگوید این حق من است که چه شخصی را در وزارت اطلاعات بگذارم. این است که به طور ذاتی میان این دو مقام، یعنی مقام رهبری که میگوید مشروعیتش را از خدا میگیرد و مقام ریاست جمهوری که میخواهد مشروعیتش را از رأی مردم بگیرد، یک تضاد کلی وجود دارد و خود را در نقاط مختلف با محتواهای مختلف نشان میدهد. از ابتدای ریاست جمهوری آقای بنیصدر، بعد حتی زمانی که خود آقای خامنهای رئیس جمهور بود، و سپس در زمان آقای رفسنجانی و آقای خاتمی و بعدها هم آقای احمدینژاد چنین شرایطی وجود داشته است. این تضادی بنیادین است که در نظام جمهوری اسلامی وجود دارد و راهحلی هم برای آن وجود ندارد.
این روزها بسیار شنیده می شود که در جنگ جناحهای رژیم با یکدیگر جنبش سبز باید دخالت کند و برخی نیز معتقدند نباید و برخی هم معتقدند جنبش دموکراسی خواهی سبز باید کار خودش را انجام دهد از مصادره ی سابقه ی جنبش دموکراسی خواهی که توسط این اقایان در حال شکل گیری ست بگذریم بارها گفته ام که همه ی گروههای ایرانی باید مواضع خودشان را ابتدا با آزادی و دموکراسی و سپس راهکارهای خودشان را برای حل مشکلات اقتصادی مردم شفاف کنند . در واقع علت العلل عدم مقبولیت "جنبش سبز " و سایر گروههای اپوزسیون نا کارآمدی برنامه های تا کنون اعلام شده ی آنان است زیرا مانند خمینی تنها بسته ای را به مردم معرفی کرده اند که کسی از رمز و راز آن با خبر نیست . به همین دلیل مردم با شک و تردید به برنامه های آنان می نگرند و تنها زمانی دست به عمل در برابر رژیم می زنند که خودشان تشخیص داده اند و تا کنون هم ثابت شده است که مردم دیگر حاضر نیستند چک سفید به کسی بدهند .
در مورد برخورد به اختلاف خامنه ای و احمدی نژاد نیز ما مشاهده می کنیم اصلاح طلبان با توجه به اینکه همیشه برای نجات جمهوری اسلامی تلاش کرده اند مجددا در حال نصیحت خامنه ای هستند و هنوز چشم به بالا دارند و مردم را در معادلات نادیده می گیرند و از همین روست که ما می بینیم قادر به ایجاد تحرکات و برخوردهای مناسب از این فضای بوجود آمده نیستند . و هیچ برنامه ای برای ارتقاع جنبش از سطح رکود به سطح فعال ندارند . زیرا با توجه باینکه اکثر گروههای اپوزسیون به نحوی رفرمیست هستند و این رفرمیسم بلای جانشان هم شده است زیرا رفرمیست نمی توانند برنامه ای دراز مدت و عملی و رادیکال را آلترناتیو قرار دهند و همانطور که حجاریان گفته بود اگر مردم وارد شوند از دست ما خارج می شود و یا همانطور که مرحوم بازرگان گفته بود که ما باران می خواستیم و سیل آمد رفرمیست بنابر خصلت سازشکارانه اش و منافع آنی اش تنها می تواند نق بزند رفرمیست دائما تنها رژیم را نصیحت می کند و مردم را آرام . او رژیم را نصیحت می کند که اگر قانون اساسی را اجرا نکند و همه ی سوپاپ اطمینانها را ببندد نه تو مانی و نه من . و مردم را نصیحت می کند که خواستهای رادیکال مطرح نکنید خشونت نکنید اعتصاب نکنید به دین و دشمنتان احترام بگذارید و … همه ی این نصایح سعی دارد تا خشم فروخورده ی مردم از استبداد دینی را آرام نماید .
و این در حالی ست که مردم دیگر مرز خود را با رژیم مشخص کرده اند و تنها با تعویض رژیم به یک نظام دموکراتیک که آزادی های فردی و اجتماعی را بدون حد و مرز تضمین نماید و حل مشکلات اقتصادی مانند تورم و رکود و بیکاری را سر لوحه ی برنامه هایش داشته باشد و همه ی راهکارهای سیاسی و اقتصادی اش تنها زمانی مورد قبول می افتد که روشهای عملی نیز کاملا شفاف شده باشد و اطمینان لازم را به همراه آورده باشد . با پشت گوش اندازی خواستهای مردم جنبش از رکود خارج نمی شود اتحاد مردم تنها با یک برنامه ی عملی و شفاف عملی ست که با اصلاح طلبی و رفرمیسم بیگانه است .
اینکه اپوزسیون تصور کند که همیشه طرف یکی را بگیرد او را به کجا خواهد برد ؟ حمایت از یک بخش علیه بخش دیگر جمهوری اسلامی دقیقا به معنی پشت کردن به جنبش دموکراسی خواهی مردم است زیرا از حمایت چیزی نصیب جنبش نخواهد شد . یا در نوشته های بعضی اجساد سیاسی که تنها بند بازی را یاد گرفته اند به جنبش توصیه شده که در این دعوا نظاره گر باشد . حضرات توجه نمی کنند که در همین اثنای درگیری رژیم از سرکوب نه تنها غافل نشده است بلکه آنرا تشدید نیز نموده است به جای ادامه ی مبارزه و افشای هر چه بیشتر رژیم باز هم ما شاهد هستیم که به مردم توصیه می شود صبر کنید ببینیم چه پیش خواهد آمد . کدامیک دیگری را از قدرت خلع خواهد کرد . اینها همه نشان می دهد که اکثریت قریب به اتفاق اپوزسیون ایران تنها زمانی وارد میدان می شوند که بتوانند تکه ای از جنبش را مال خود کنند و تنها در تقسیم غنائم میدان دارند . زیرا سرنوشتشان به جمهوری اسلامی گره خورده است طیف وسیع گروههای چپ و راست و میانه تنها زمانی می توانند بعنوان اپوزسیون مطرح شوند که جمهوری اسلامی وجود داشته باشد بدون جمهوری اسلامی آنها چیزی نیستند و هر جا که مردم حضور دارند می بینیم که اینها قادر نیستند خود را مطرح کنند و به سرعت طرد می شوند . اپوزسیونی که خود را لیدر و رهبر می داند در انتظار نشسته تا مردم کاری کنند یعنی آنقدر پوسیده اند که قادر به ارائه ی برنامه ای برای بسیج مردم ندارند و پشت سر مردم حرکت می کنند آنها تنها به چند نوشته ی روشنفکر مآبانه خود را دلخوش کرده اند . و در واقع باید گفت یکی از مشکلات وحشتناک برای مردم همین اپوزسیون بی عمل است که نه تنها مشکلی از مردم حل نکرده اند بلکه دائما چوب لای چرخ مردم گذاشته اند .
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 09 May 2011
برنده این بازی حطر ناک هیچکدام از این دو نیستند برنده اصلی مقاومت ومردم ایرانند
علی اصغر / 09 May 2011
این جنبش نیاز به 2 عامل مهم و اساسی دارد :
1- سرمایه داران بزرگ
2- سیاست مداران کار کشته
3- همدلی و اتحاد همه طیفها نسبت به دو مورد فوق
کاربر مهمان / 10 May 2011
احمدی نژاد در این شش سالی که با حامنه ای در تماس نزدیک قرار گرفته است ، متوجه شده که بر حلاف تصویری که حامیان حامنه ای از وی ساخته اند . ایشان از نظر فکری چیزی در چنته ندارد واز طرفی با باز گذاشتن دست سپاهیان و نیزوهای امنیتی در چپاول منابع کشور ، تصور میکند حامیانی در میان آنها برای خود تدارک دیده است لذا به فکر اعمال قدرت در مقابل خامنه ای افتاد . اکنون متوجه شده است که این حامیان خامنه ای را رها نمیکنند ، او را بچسبند . مشکل خامنه ای این است که با برکناری احمدی نژاد باید ظرف دو ماه انتخابات برگزار کند که با وجود جنبش سبز کار بسیار خطرناکی برای اوست . اگر این مشکل را نداشت ، امروز احمدی نژاد رئیس جمهور نبود . اللهم اشغل الظالمین بالظالمین .
کاربر مهمان / 10 May 2011
مقایسه که شما با بنی صدر فرموده اید قیاس مع الفارق است. بنی صدر هم خودش ساخته آقای خمینی بود و تا روز 20 خرداد 60 که مورد حمایت خمینی بود سرکارش بود. آن داستان رای هم تقلبی بود. اگر بهشتی و رجوی توانسته بودند در انتخابات شرکت کنند، همان انتخاباتی که نمونه اولش هم رفراندم پر تقلب 98 درصدی بود، معلوم می شد که 75درصد بنی صدر به کجا می کشد. دعوای بنی صدر با بهشتی و حزب جمهوری بود بر سر این که رئیس بانک مرکزی را کی تعیین کند. البته دعوای احمدی نژاد و خامنه به واقع کمدی همان تراژدی است. نسبت احمدی نژاد به بنی صدر خیلی شبیه نسبت خامنه ای است به خمینی. کل نظام کوچک شده است.
کاربر مهمان / 09 May 2011
کدام جنبش، یه تکونی مردم خوردند و با بگیر و ببند نسق این ملت بی بخار رو کشیدند. ما ملت بزدلی بیش نیستیم و لایق همین آخوند و رمالها هستیم. نمیدانم که جان گشنه چه ارزشی داره که بقولی ۱۴ و نیم ملیون از همین ملت زیر خط فقر داره زندگی میکنه و جیکش هم در نمیاد. از اعراب یاد بگیریم و زیاد هم هورتوته پیش از اسلام رو هم نکشیم، که هرچی بود یمشت پابرهنه هست و نیست یک تمدن هزار سال رو دگرگون کردند. درود بّر سوری، لیبیایی و یمنی و بحرینی و مصری مبارز.
ali zand
کاربر مهمان / 10 May 2011
سال ۹۰ دقیقه ۹۰ ایران است و به زودی وارد وقت اضافه خواهیم شد. کمربندها را محکم ببندید و منتظر اتفاقات دیگر باشید. تا اینان توبه نکنند و هدفشان را به خدمت عادلانه تغییر ندهند این نزاع ها ادامه خواهد داشت. خدایا ما را به هر وسیله که ممکن است به عصر صلح و دوستی و مهرورزی سوق ده.
کاربر مهمان / 10 May 2011