«سیمای عجیب یک مقالهنویس ماهر» ویژهنامهای است درباره محمد قائد، نویسنده و مترجم و روزنامهنگار سرشناس ایرانی. این ویژهنامه با گفتوگو مهدی فاتحی با محمد قائد آغاز میشود و به پایان میرسد. در فاصله بین این دو گفتوگو یادداشتها و مقالاتی از امیرحسن چهلتن، عبدی کلانتری، هوشنگ گلمکانی، عباس مخبر، مجید ملکان و مسعود مهرابی در ستایش محمد قائد و یادآوری ویژگیهای قلم او و در معرفی آثارش منتشر شده است.
محمد قائد که در سالهای دهه ۱۳۵۰ سردبیری بخش فرهنگی روزنامه آیندگان را به عهده داشت، از برجستهترین مقالهنویسان ایران به شمار میآید. سرمقالههای او در «کتاب جمعه» (به سردبیری احمد شاملو ) هنوز در خاطرهها باقی مانده است.
«خاطره و فراموشی» از مجموعه مقالات شناخته شده محمد قائد است.
امیر حسن چهلتن درباره این کتاب در ویژهنامه «سیمای عجیب یک مقالهنویس» مینویسد:
«کتاب محبوب من در میان آثار او کتاب خاطره و فراموشیست – ظلم، جهل و برزخیان زمین را نیز البته بسیار دوست دارم – به گمان من هیچ نوشتهای در هیئت یک مقاله چند ده صفحهای به اندازه نوشته قائد در این کتاب در ترسیم خطوط اصلی شخصیت و موقعیت احمد شاملو در مقام یک شاعر معروف و معتبر و کارساز و روشنگرانه و دقیق نیست. آنچه که او در این کتاب درباره اسنوبیسم، نوستالژی، سانسور، فراموشی و شهرت به قلم آورده است همه در نوع خود کمنظیر و بسبار پرمایهاند. قائد از جمله نویسندگانیست که دربارهاش میتوان مطمئن بود اگر یک صفحه مینویسد، مطالعه صدها صفحه مطلب را پشتوانه آن قرار داده.»
پرمایه بودن اندیشههای محمد قائد که گاهی از مطایبه و چیزی شبیه به پوزخند هم بیبهره نمانده، در دو گفتو گوی آغازین و پایانی «سیمای عجیب یک مقالهنویس» نیز آشکار است. در فرازی از نخستین گفتوگو، قائد با بیان خاص خودش درباره پیامدهای بحران زیستمحیطی در خاورمیانه میگوید:
«زمانی در ایران فیلمهایی میساختند با عنوانهایی از قبیل پرستوها به لانه برمیگردند و غیره که در آنها مثلاً مجید محسنی سرانجام نتیجه میگیرد تهرونآباد جای زندگی نیست و با بقچه بندیل برمیگردد به روستای مملو از صفا و انسونیت. همه جای دنیا متناسب با مقدار آبی که موجود است کشاورزی میکنند و رشد جمعیت و آدم شاغل در این فعالیت متناسب با بازده کشتزارهاست. (…) جایی که بخشکد در بهترین حالت میشود ارگ بم.
زمانی در فکر بودم سعدی وقتی میسرود “چنان قحطسالی شد اندر دمشق/ که یاران فراموش کردند عشق” به ضرورت کلمه عشق ناچار دمشق را قافیه کرد یا واقعاً خشکسالی بزرگی در شرق دریای مدیترانه در یادها بود.
در همین حیص و بیص سوریه به هم ریخت. در این صحاری اقوامی که قرنها کنار هم زندگی کردهاند یک روز میبینند همسایهها مردها و زنان سالمند همدیگر را میکشند و دخترها را به اسیری میبرند.»
«نخستین مسلمانان در اروپا» نوشته برنارد لوئیس و بچه رزمری، نوشته آیرا لوین از مهمترین آثاریست که محمد قائد ترجمه کرده است.
« عشقی: سیمای نجیب یک آنارشیست»، و « دفترچه خاطرات و فراموشی و مقالات دیگر» از تألیفات اوست.