مریم رییسدانا – «شعر همان چیزی ست که به رؤیا درمیآید، همان چیزیست که به خیال میآید، شعر همان چیزیست که خواسته میشود و همان چیزیست که پیش میآید. شعر مثل خداست، همه جا هست و هیچ جا نیست. شعر یکی از زیباترین لقبهای زندگی ست.»
شنوندگان عزیز سلام،
اینها که برایتان خواندم، گفتههای ژاک پرهور است، درباره شعر.
این شاعر سورئالیست و سمبولیست فرانسوی، در فوریه ۱۹۰۰ در پاریس چشم به این دنیا گشود و آوریل ۱۹۷۷ چشم از این جهان فروبست.
پرهور نه فقط شاعر، بلکه در سینما، تئاتر و نقاشی ـ کولاژ نیز بسیار فعال و اثرگذار بود. اما برنامهی رادیویی این هفتهی خاک، به صورت بسیار مختصر اختصاص دارد فقط به شعرهای او.
وقتی از پرهور میخواهند تعریفی از شعر ارائه دهد، مانند دوست شاعرش «آنری میشو» و شاعر پیش از خودش «گارسیا لورکا»، هیچ تمایلی به توضیح دادن آنچه مورد علاقهاش است ندارد، بلکه میگوید: «توضیح و تعریف شعر برای مردمان را رها کنید. آنچه به ما مربوط است، شاید انجام دادن آن است و نه تعریف کردن و توضیح دادنش.»
یکی از کتابهای شعر پرهور به نام «حرفها»، Paroles وقتی سال ۱۹۴۶ در فرانسه منتشر میشود، بسیار مورد استقبال مردم قرار میگیرد، کتاب در دو میلیون نسخه منتشر میشود. این اثر در قرن بیستم شانزدهمین اثر ادبی درمیان صد کتاب اول جهان است. شعرهایش در قرن بیستم برابری میکنند با شعرهای هوگو در قرن نوزدهم.
اما مگر ژاک پرهور در شعرهایش از چه مینوشت که توانسته بود اینطور در دل مردم برای خودش جا باز کند؟ رمز موفقیتش یکی مردمی بودن و ساده بودن زبانش باشد، دیگر اینکه بازیهای بینهایت زیبایی که با کلمات میکرد. او درواقع برای مردم حرف میزد و از دل آنها میگفت. آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
در شعر عشق، خطاب به عشق میگوید:
ما که همدیگر را دوست داشتهایم از یادت بردهایم
تو از یادمان نبر
ما در این زمین فقط ترا داریم
نگذار سردمان شود
خیلی بیشتر از هر روز
و در هر کجا
نشانی از زندگی به ما بده
خیلی دورتر
در گوشهای از بیشهای در خاطرات
ناگهان بر ما ظاهر شو
دستی به سویمان بده
ما را نجاتمان بده.
شعرهایش بیانی هستند از دردهای افراد زیر سلطه درجامعه، مردمان فقیر، مردمان در اقلیت، همدلی با ستمدیدگان، نفرت از نژادپرستی. شعرهایش شورشی هستند علیه تمام جنگها.
کجا میرود این همه خون ریختهشده اینجا و آنجا
خون قتلها… خون جنگها…
خون فقر و فلاکت…
خون شکنجهشدهها تو زندانها…
خون بچهها که آرام و بیصدا شکنجه شدهاند از دست مامان باباها
و خون جاری از سر آدمها
تو آلونکها.
شعر ترانه در خون.
و بهعنوان حرف اول یا آخر، جایگاه زن در آثار پره ور کجاست؟
مقام زن در آثار ژاک پرهور بسیار والا و زنده است. اهمیت پیدا کردن این جایگاه نزد پرهور شاید بازگردد به دوران فعالیتش در جنبش سورئالیسم بین سالهای ۱۹۲۴ تا ۱۹۳۰. اعضای این جنبش شورشیانی هستند علیه دورویی ارزشهای بورژوازی. پرهور در فیلمنامههایش به زنان نقشهایی بسیار قوی میدهد تا ترازویی را که ناعادلانه نگاهها را فقط به یک سو متمایل میکند به اعتدال برساند، او در شعرهایش نیز به شدت مدافع همین تفکر است، یعنی رهایی زن، اینکه زن نباید در خانه اسیر شود، مانند یک زندانی در زندان.
بخشی از شعر ترانه زندانبان را برایتان میخوانم:
به کجا میروی ای زندانبان زیبا
با این کلید آغشته به خون
میروم تا زنی را که دوست دارم رها کنم
اگر هنوز وقتی مانده باشد
زنی که دربندش کردهام
از روی مهر، بیرحمانه
در پنهانترین هوسم
در ژرفترین عذابم
در دروغهای آینده
در حماقت سوگندها
میخواهم رهایش کنم
میخواهم رها باشد
و حتا فراموشم کند
اشعار از کتاب « زمان گمشده، ترجمهی مریم رییسدانا»
آشنایی مختصر اما مفیدی بود ..
این بخش از شعر ترانه زدانبان فوق العاده زیبا و عمیق بود ( لذت بردم ) :
به کجا میروی ای زندانبان زیبا
با این کلید آغشته به خون
میروم تا زنی را که دوست دارم رها کنم
اگر هنوز وقتی مانده باشد
زنی که دربندش کردهام
از روی مهر، بیرحمانه
در پنهانترین هوسم
در ژرفترین عذابم
در دروغهای آینده
در حماقت سوگندها
میخواهم رهایش کنم
میخواهم رها باشد
و حتا فراموشم کند
رهگذر / 27 April 2011
خانم رییس دانا معلوم است که تازه مقوله ای به نام شعر و ترجمه ی شعر را کشف کرده اید. پیش از این خیلی ها خیلی بهتر و دقیق تر و شاعرانه تر آثار پره ور را ترجمه کرده اند.
کاربر مهمان / 04 May 2011
شاعری عمیق ، داستان سرایی ریزبین و رئالیست ..
از خواندن مطلبتان لذت بردم ، خانم رئیس دانا .. ضمن اینکه به این شاعر علاقه ی خاصی دارم ..
ناکتا رودگری / 17 June 2011