خبرگزاریهای رسمی ایران روز پنجشنبه یکم اردیبهشتماه از يک درگيری مسلحانه بين افراد ناشناس و نيروهای انتظامی در روستای حسنآباد واقع در پنج کيلومتری سنندج خبر دادند.
خبرگزاری فارس به نقل از يک منبع آگاه اعلام کرد که «تعدادی از عوامل گروهک ضد انقلاب» خانوادهای را در روستای حسنآباد سنندج به گروگان گرفته بودند.
اداره اطلاعات کردستان در بیانیهای عوامل درگیری در روستای حسنآباد سنندج را گروههای «وهابی وابسته به بیگانه و استکبار جهانی» دانست.
درگیری بین نیروهای انتظامی و افراد ناشناس همزمان با سفر دورهای هیئت دولت به استان کردستان و پس از ترک سنندج از سوی محمود احمدینژاد، رئیس جمهوری ایران رخ داد.
این درگیری هفتمین اقدام نظامی در مناطق کردنشین طی ماه گذشته بوده است.
بنا به گفته رسانههای حکومتی عملیات خشونتورزانه طی سال جاری در این منطقه شدت گرفته است.
در این زمینه با کاوه قریشی، روزنامهنگار کرد و آگاه به مسائل کردستان گفتوگویی کردهام و نخست از وی پرسیدهام: از شهریورماه سال گذشته کردستان شاهد چند رویداد خشونتبار بوده است. ارزیابی شما از این رویدادها چیست؟
کاوه قریشی: در اردبیهشتماه گذشته مردم کردستان دراعتراض به اعدام چند زندانی سیاسی کرد در زندان اوین دست به اعتصاب عمومی زدند. پیش از آن نیز در طول یک دهه گذشته از راههای متفاوت به نوعی این پیام را به حاکمیت و جامعه ایرانی رساندهاند که برای حل مسئله خود در مرحله اول به راههای مسالمتآمیز و مدنی متوسل میشوند. این موضوع در کردستان بهویژه بعد از روزهای انتخابات وارد مرحله جدیدی شده است؛ به صورتی که ما طی این برهه زمانی در هیچ یک از اقدامهای اعتراضی مردم نسبت به موضوعهای متفاوت سیاسی و اجتماعی، شاهد برخورد قهری و خشونتبار با سیستم حاکمه نبودهایم. بنابراین این نوع نگرش به مسائل در منطقه حساسی چون کردستان طبیعی است که زمینه را برای گروهها و جریانهای خشونتورز فراهم میسازد. منافع آنها در گرو توسل به چنین روشهایی است. با این مقدمه میتوان گفت که سلسله رویدادهای مورد اشاره از سوی گروههایی صورت می گیرد که از تشدید فضای امنیتی در کردستان ذینفع هستند.
این گروه ها چه کسانی هستند؟
مسلماً جمهوری اسلامی و نهادهای امنیتی تحت سلطه آن، اولین و اصلیترین عاملانی هستند که در بیش از سه دهه گذشته در صدد بازتولید خشونت در کردستان بودهاند. توسل به خشونت از سوی سیستم حاکمه جمهوری اسلامی در کردستان پس از شکلگیری جامعه مدنی این منطقه و گرایش افکار عمومی به سوی روشهای مسالمتآمیز، مشارکت اجتماعی و سیاسی شهروندان در اواخر دهه ۷۰و اوایل دهه ۸۰شدت بیشتری به خود گرفت. به نظر میرسد حاکمیت در چنین فضایی به سهولت و حتی بیشتر از قبل میتواند به سرکوب نیروهای مدنی جامعه دست یابد. از سهم جمهوری اسلامی در این رویدادها اگر بگذریم به نظر میرسد بخش ناچیزی از آن متوجه گروههایی میشود که همواره پنجه اتهام حاکمیت به سوی آنها نشانه میرود. احزاب عمده کرد از دهه ۶۰به این طرف تحرکات نظامی چشمگیری در کردستان نداشتهاند و از اوایل دهه ۸۰نیز به صورت رسمی اعلام کردهاند که خواهان حل مسئله کرد از طریق مسالمتآمیز و سیاسی هستند. با این حال و به استناد برخی مدارک (ازجمله اطلاعیهها و اعلامیههای رسانهای آنها) در پارهای موارد مسبب یا شریک برخی از حوادث برونشهری در کردستان بودهاند. در این میان حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) که به نسبت یک جریان نوظهور به شمار میرود، نقش بیشتری در دامن زدن به این خشونتها ایفا کرده است. هرچند این حزب مشی مسلحانه را به صورت رسمی در دستور کار خود قرار نداده است، اما آنطور که از رسانهها و اطلاعیههای این جریان سیاسی برمیآید آنها در پارهای موارد مسئول برخی از حوادث خشونتبار کردستان بودهاند. گذشته از احزاب و جریانهای سیاسی کرد، میتوان به جریانها و گروههای افراطی مذهبی فعال در کردستان اشاره کرد. «سلفی»ها از جمله گروههای افراطی مذهبی هستند که به نظر میرسد در طول سالهای گذشته به صورت نامحسوس مسئول بخشی از ناآرامیهای کردستان بودهاند.
آیا این رویدادها ارتباطی باهم دارند؟ برخی از کارشناسان می گویند جمهوری اسلامی از این رویدادها نه تنها متضرر نمیشود، بلکه سود هم میبرد. نظر شما در این زمینه چیست؟
فارع از اینکه مسئولیت این حوادث به عهده چه افراد و گروههایی است، به نظر میرسد نقطه اشتراک و هدف غایی تمامی آنها بیش از بیش ناامن جلوه دادن کردستان است و همانطور که شما اشاره کردید سودمند نهایی از ایجاد چنین ناامنیهایی خود جمهوری اسلامی و نهادهای تحت سلطه آن است. چراکه در فضایی اینچنینی زمینه برای بیش از پیش نظامی کردن کردستان و به تبع آن سرکوب قشرهای ناراضی جامعه کردستان فراهم میشود. در طول این سالها ما به صورت کم سابقهای شاهد افزایش صدور و اجرای احکام اعدام برای فعالین سیاسی و مدنی کردستان بودهایم. فراموش نکنیم که فارغ از دهه ۶۰، برخورد با فعالان سیاسی و مدنی هیچگاه با چنین شدتی در کردستان صورت نگرفته است. از طرفی صدور احکام سنگین زندان برای روزنامهنگاران و فعالین مدنی و سیاسی و فرهنگی محصول تسلط چنین فضایی بوده است. جمهوری اسلامی برای سهولت در تشدید فضای امنیتی کردستان در طول حداقل یک سال گذشته مسئول و مسبب مستقیم بسیاری از این حوادث بوده است. برای مثال و آنطور که از شواهد پیداست، به نظر میرسد مورد انفجار شهریورماه مهاباد و درگیری مهرماه سال گذشته سنندج، از آنجا که هیچ گروه مشخصی مسئولیت آن را به عهده نگرفت و نهادهای امنیتی و قضایی نیز به صورتی تردستانه از معرفی هویت اصلی بانیان آن طفره رفتند، به طور مستقیم از سوی خود جمهوری اسلامی صورت گرفته باشد. بسیاری از تحلیلگران سیاسی مسائل کردستان بر این باور هستند که اختلاف سنتی وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران بر سر نحوه مدیریت فضای امنیتی این منطقه فضا را برای اقدامات «خودسرانه» و احیاناً مغایر با سیاستهای کلی نظام در کردستان بیش از پیش هموار کرده است. بنابراین با توجه به شرایط امنیتی کردستان و تجربه سه دهه حاکمیت جمهوری اسلامی در این منطقه به صورت قاطعانه میتوان گفت که نظام سیاسی موجود، سودمند نهایی چنین فضایی در کردستان است و چه بسا در پارهای موارد ازجمله، ترور فرزندان امام جمعه مریوان، انفجار مهاباد، درگیری مسلحانه میدان اقبال سنندج و حتی درگیری چندروز گذشته حسنآباد سنندج از سوی نیروهای وابسته به این نظام صورت گرفته است.
به گروه سلفیها اشاره کردید. مقامات امنیتی جمهوری اسلامی عاملین برخی از این رویدادها را سلفیها معرفی کردهاند؟ این گروه به دنبال چه اهدافی هستند؟ حضور آنان در کردستان به چه زمانی برمیگردد؟
سلفی به گروهی از مسمانان اهل سنت گفته میشود که تنها راه نجات مسلمانان را بازگشت به قوانین قرآن و سنت، طبق فهم «سلف صالح» میدانند. این گروه با هرگونه پیروی از شاخههای گوناگون دین یا آنچه کیشگرایی خوانده میشود مخالفند و معتقدند هر مسلمان به راحتی میتواند با ارجاع مستقیم به قرآن و سنت، به تبعیت از دین خود بپردازد. انگیزه اصلی این گروه مذهبی که در ترمینولوژی اسلام سیاسی از آنها به عنوان اصولگرایان دینی نیز یاد میشود، تشکیل حکومت اسلامی در سراسر جهان و یا دست کم در کشورهای اسلامی است.
در طول سالهای گذشته سلفیها یکی از مظنونین اصلی زنجیره ترورها و سوءقصدهای کردستان بودهاند. برای مثال آنها مسئولیت ترور ماموستا برهان عالی، امام جماعت مسجد قبا در سنندج را برعهده داشتند. بعد از این حادثه عاملان آن دستگیر و هم اکنون نیز در زندان مرکزی سنندج به سر میبرند. بسیاری از زندانیان سیاسی سابق نیز در زندان با آنها ملاقاتهایی داشتهاند. یکی از روشهایی که سلفیها برای نیل به هدف به آن متوسل میشوند ایجاد ترور و به تبع آن رعب و وحشت در بین شهروندان است. به نظر میرسد آنها بانیان اصلی انفجار بمبهای صوتی یکماه گذشته در کردستان باشند؛ به ویژه که در طول درگیریهای ماه گذشته تعدادی از آنها از سوی نیروهای امنیتی و نظامی کشته شدند. آنها به گفته فعالان مدنی ساکن سنندج پس از این رویداد اقدام به پخش سیدیهایی در سطح شهر کردهاند و طی آن مقامات را تهدید به انتقام کرده بودند.
سابقه حضور پررنگ گروه سلفیها در کردستان ایران به سالهای بعد از حمله نیروهای آمریکایی و همپیمانان اروپایی آنها به عراق زمان صدام حسین برمیگردد. در نتیجه این حملات آن دسته از سلفیهای ساکن شهرهای عربی عراق و آن تعداد نیز که از افغانستان و مقررهای اصلی القاعده وارد عراق شده بودند به منطقه کردستان عراق و مناطق صعبالعبور اورامانات پناه بردند. آنها در این منطقه نیز با حمله هوایی و زمینی نیروهای آمریکایی و حزب اتحاد میهنی کردستان عراق به رهبری جلال طالبانی روبهرو شدند. درنتیجه از طریق مرزهای زمینی وارد کردستان ایران شدند و به ویژه در شهرهای مریوان، سنندج و سردشت سکنی گزیدند. گفته میشود که سلفیها در ابتدا از حمایتهای جمهوری اسلامی برخوردار شدند تا بعد از مدتی برای ایجاد ناامنی در عراق و افغانسان مجدداً راهی آن کشورها شوند، اما بعد از مدتی آنها در نتیجه اختلافهای دینی با علمای میانهرو اهل سنت در کردستان ایران، در تلافی به روشهای تروریستی از قبیل بمبگذاری و درگیری مسلحانه متوسل شدند.
با توجه به بافت به نسبت سکولار جامعه کردستان و تجربه تاریخی دیگر احزاب اسلامی در این منطقه، به صورت کلی میتوان گفت آنها نیز مانند دیگر جریانهای اسلامی در کردستان با استقبال خاصی روبهرو نشدند و در میان مردم پایگاه چندانی ندارند. سلفیهای کردستان ایران برخلاف کشورهای عراق، پاکستان و افغانستان دارای سازماندهی منسجمی نیستند و عمدتاً به صورت فردی به فعالیت میپردازند. این طیف از گروههای اسلامیستی دارای شبکهها و کانالهای اطلاعرسانی نیستند. بنابراین جز پارهای موارد که از سوی مقامات امنیتی کردستان دستگیر و سپس ناچار به اعتراف میشوند، که آنهم در هالهای از ابهام قرار دارد، نمیتوان به طور یقین مسئولیت برخی از حوادث را متوجه آنها کرد. همین نیز فضا را برای تحلیلگران سیاسی با دشواریهای خاصی روبهرو کرده است. با این حال سلفیها همواره به عنوان یکی از عاملین ایجاد ناامنی در کردستان حضور داشتهاند و دارند.
البته مقامات جمهوری اسلامی گذشته از سلفیها، گاهی طرفداران دیدگاه وهابیت را نیز به عنوان مسبب برخی از این رویدادها معرفی کردهاند. در آخرین مورد درگیری روز پنجشنبه نیز به آنها انتساب داده شده است. در توضیح بیشتر در خصوص ماهیت طرفداران این دیدگاه باید گفت که آنها مسلمانان سنیمذهبی- حنبلی هستند که از اندیشههای محمدبن عبدالوهاب، عالم سنی مذهب اهل عربستان سعودی پیروی میکنند. وهابیها از اولین مخالفان تشیع و تصوف در اسلام به شمار میروند و هرگونه وساطت بندگان خدا را در امورات دینی نوعی شرکورزی قلمداد میکنند. به این معنی که کتاب مقدس مسلمانان (قرآن) و احادیث پیرامون آن را مبنا و سرمنشا اصلی نگرش خود قرار میدهند. قابل ذکر است که هم سلفیها و هم القاعدهایها در واقع از شاخههای منشعب این جریان مذهبی هستند. آنها یعنی وهابیها، سلفیها و القاعدهایها در روش تفاوت چشمگیری باهم ندارند. هرچند این دیدگاه در میان اهل تسنن ایران با استقبال فراوانی روبهرو نشده، اما فعالیتهای آنها در منطقه بلوچستان چشمگیرتر از کردستان بوده است. حتی میشود گفت آنها هیچ زمینه و سابقه فعالیتی در کردستان نداشتهاند.
واکنش افکار عمومی کردستان و احزاب سیاسی در رابطه با رویدادهای خشونتبار در کردستان چیست؟
با تاکید بر فعالیتهای مسالمتجویانه جامعه مدنی، فعالیتهای رسانهای و تشکلهای حقوق بشری کردستان، افکار عمومی این منطقه در طول سالهای گذشته ثابت کرده است که به صورت کلی میانهای با کنشهای خشونتورزانه ندارند. همانطور هم که به آن اشاره شد، احزاب عمده کردستان ایران نیز بعد از سالهای منتهی به دهه ۷۰، در عمل مشی مسلحانه را از دستور کار خود خارج کردهاند. با این حال نمونههایی وجود داشته است که این دوحزب سهیم پارهای خشونتورزیهای یکی دوسال اخیر بودهاند. برای مثال آنها در برخی موارد نیروهایی را جهت تبلیغ سیاسی به منطقه اعزام کردهاند و در نتیجه برخورد با نیروهای نظامی وارد درگیری مسلحانه شدهاند. برای مثال میشود به کشته شدن ۱۱پیشمرگ کومله و دمکرات در منطقه سقز و مریوان در مرداد و شهریور ۸۸اشاره کرد. در این میان اما حزب نو ظهور پژاک، تنها حزبی است که در عمل و نه بر اساس ادعاهای رسانهای و حتی تاکیدهای اساسنامهای، مشی مسلحانه را از دستور کار خود خارج نکرده است. آنها از سال ۲۰۰۵به این طرف معمولاً در مرزهای کردستان و آذربایجان غربی با نیروهای نظامی جمهوری اسلامی وارد درگیری مسلحانه شدهاند. این حزب آنطور که از اطلاعیهها و اعلامیههای رسانهایشان پیداست مسئولیت برخی از حوادث درون شهری را نیز به عهده داشتهاند. قابل ذکر است که عملکرد پژاک اخیراً از سوی برخی از فعالان مدنی جامعه کردستان با انتقادهای شدیدی روبهرو بوده است؛ هرچند طرفداران پژاک این نوع درگیریهای مسلحانه را در چهارچوب «دفاع مشروع» دستهبندی میکنند تا تعرض نظامی. فراموش نکنیم که جمهوری اسلامی نیز با حمله به پایگاههای این حزب در کوههای قندیل واقع در مرز کردستان عراق، سالانه تلاف جانی و مالی زیادی را بر این حزب تحمیل میکند. با این حال هم پژاک و دیگر احزاب کردستان با اندکی تفاوت ادعا میکنند که مشی مدنی و سیاسی راهگشای اصلی مسئله کرد در ایران است. به صورت کلی میتوان گفت سلسله رویدادهای خشونتورزانه یک ماه اخیر کردستان هر چه باشد و از طرف هر گروه و جریانی صورت بگیرد، نتیجه سه دهه اعمال فضای امنیتی و نظامی از سوی جمهوری اسلامی در این منطقه است.
کردها در حال حاضر ٢راه بیشتر ندارند.یا باید در چهارچوب مرزهای کشورهای ایران-ترکیه-سوریه و عراق زندگی مسالمت آمیز رادنبال کنند و یا در صدد ایجاد یک کشور مستقل باشند.
به نظر من راه اول اسان تر و انسانی تراست.چون با بینش جهان وطنی حضم سختی ها ممکن و اتحاد و همبستگی جهانی را هم به دنبال خواهد داشت.ضمنا در این راه همه هموطنند و دین و رنگ سرزمین نمی تواند عامل اختلافات گردد.
راه دوم در حال حاضر افقی ندارد و جز خشم و کینه و نابودی چیزی را در پی نداشته و نخواهد داشت.علت اصلی رد مشی مسلحانه از طرف گروههای مطرح کرد هم بیهوه بودن انجم چنین اعمال نسنجیده در گذشه است.بدتر اینکه به قول همه سیاسون دلسوز ،ترور و اشوب وضعیت را خراب تر و امنیتی میکند.ضمنا در بین کردهای چهار کشور نامبرده هیچ اتحاد و برنامه مشترکی هم جهت ایجاد کردستان وجود ندارد.
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 25 April 2011
به نظر بنده کاوه قریشی بیشتر نماینده روزنامهنگاران به اصطلاح مستقل را بازی میکند که به هر رو در گود سایتها افتاده است. کاوه تمامی منتقدان خود را به فحاشی به او متهم میکند، در حالی که خود او با رکیکرین جملات ممکنه در فضای سیاسی به دیگران میتازد.از طرف دیگر کاملا مشخص است که نوستالوژی کومله همچنان بر کاوه مسلط بوده و آنچنان که از شواهد دیده میشود ایشان مشخصا از طرف آقای عبدالله مهتدی – دبیر کومله(2) از احزاب عمده کردستان- به تخریب مشخص پژاک گماشته شده است. یک روزنامهنگار هیچوقت از واژههای ارزشی – احساساتی برای حمله هیستریک استفاده نمیکند. میتوان از یک فرد سیاستمدار که بنابههر دلیلی عصبانی است انتظار داشت که عقدهگشایی کند، اما فحاشی در تحت لوای روزنامهنگار به اصطلاح بیطرف فقط لکهدارتر کردن آن حرفهای است که برخیها انفعال سیاسیاشان را با آن توجیه میکنند.
من از کاوه یک سوال مشخص دارم: کاوه با روزنامهنگاران ایرنا، فارس، جوان آنلاین چه تفاوتی دارد وقتی که از روزنامهنگاری صرفا برای مقاصد چند سیاستمدار مشخص استفاده میکند.
فواد / 25 April 2011
روزنامه نگار محترم، بخشی از تاریخ کردستان ایران را به فراموشی سپرده اند؟ مبارزات خشونت آمیز اسمعیل آقا سمیتقو، در جنگ جهانی اول، و بعد در جنگ جهانگیر دوم و داستان همکاری حزب دمکرات با اتحاد شوروی، درگیری زود هنگام حزب دمکرات با حکومت خمینی و مبارزه مسلحانه سالهای بعد بین این گروها و جمهوری اسلامی خشونت را به شکل وسیعی در کردستان نهادینه کرده است. در اینکه جمهوری اسلامی یکی از خشنترین حکومت های ایران است تردیدی نیست اما سهم کردها در شکل گیری این دور خشونت کم نیست. امروز با تأسف شاهد دور جدیدی از خشونت در کردستان هستیم با شرکت بازیگران خطرناکی همچون وها بی ها و دیگر جهادی ها… مبارزان سیاسی کرد نقش مهمی در پایان دادن به فرهنگ خشونت در کردستان دارند.
کاربر مهمانHomayoun / 27 April 2011