ماکان انصاری- یکی از موضوعات بحثبرانگیز در مباحثات ادبی بازیافت گونهی ادبی علمی – تخیلی در میان متون داستانیست. اینکه این عنوان به چه نوشتاری قابل اطلاق است و یا چه نوع داستانهایی را میتوان به اینگونهی ادبی نسبت داد، همواره محل مناقشهی بسیاری بوده است. این اختلافات زمانی تشدید میشود که درمییابیم بسیاری از نویسندگانی که منتقدان آنها را به این جریان ادبی ربط دادهاند، چنین دستهبندیهایی را قبول ندارند و از پذیرش آن سر بازمیزنند. برای مثال «استانیسلاو لم» (stanislav lem ) که یکی از مهمترین نویسندگان مدرن ادبیات علمی – تخیلی بهشمار میآید، در اینباره میگوید: «قرار دادن بعضی از کتابهای من (حتی کتابهایی مثل «ماشینهای مرگبار» و «سایبرنامه») در ژانر کتابهای علمی – تخیلی کاری احمقانه است. این جور کارها، رشد بیش از حد بیماری طبقهبندی را در ما ثابت میکند. چرا «سایبرنامه» کتابی علمی – تخیلی است؟… بیایید این مسئله را به این شکل نگاه کنیم: وقتی کلرمن داستان تونلش را نوشت (داستانی دربارهی ساختن تونلی بین اروپا و آمریکا) هیچکس نگفت که او داستانی علمی- تخیلی نوشته است. چونکه نویسنده خیلی خوش شانس بود و در زمانی بهدنیا آمده بود که چنین مفهومی اصلاً وجود خارجی نداشت. همین مسئله دربارهی ایپک، سویفت و قصههای فلسفی ولتر هم صادق است. من فکر میکنم بعضی از قسمتهای کتابهای «سایبرنامه» و «ماشینهای مرگبار» من به آثار ولتر بیش از هر کس دیگری نزدیک است. شاید بشود به آنها به شکل نوعی انسان دیسی نوین در عصر پساروشنگری نگاه کرد. نویسندههای آمریکایی آنها را افسانههای پریان در عصر سایبرنتیک مینامند. اما به هر حال چسباندن برچسب بزرگ علمی – تخیلی روی آنها کار واقعاً رقتباریست.»
اما با این وجود، چنین دستهبندیهایی به منتقدان کمک میکند تا راحتتر به بررسی چگونگی رشد و تحول یک جریان ادبی بپردازند. به همین خاطر در ابتدای این نوشتار به طور کلی نمایی از داستانهای علمی – تخیلی ارائه میکنیم تا مشخص شود وقتی از داستانهای علمی – تخیلی حرف میزنیم از چه چیزی صحبت میکنیم:
داستانهایی برای آینده
داستانهای علمی – تخیلی یا در زمان آینده اتفاق میافتند و یا بهطور مشخص، داستان از «زمانی» حرف میزند که در زمان نوشتهشدنش آینده محسوب میشود. گاهی اوقات نیز به جای چنین آیندهای، یک خط زمانی فرضی جایگزین خط زمانی معیار میشود. این مؤلفه که یکی از ویژگیهای نوشتار پسامدرن نیز به حساب میآید در بسیاری از داستانهای علمی – تخیلی معاصر نقش تعیینکنندهای دارد. در این خط زمانی جایگزین، اتفاقاتی در داستان روی میدهد که با معادلهای واقعی آن تطابق ندارد. بهعنوان مثال آلمان در جنگ جهانی دوم به پیروزی میرسد و نمای کلی دنیا دگرگون میشود.
فنآوری خلق نشده
در اکثر داستانهای علمی – تخیلی از نوعی فنآوری سخن گفته میشود که هنوز خلق نشده و برای انسانِ معاصر آن داستانها، قابل دسترس نیست. به عنوان مثال میتوان از حرکت با سرعتهای بیش از سرعت نور، سفر در زمان و یا تسخیر سیارات دیگر سخن گفت.
منطق، مؤلفهی همیشه حاضر
اگر چه حوادث، موقعیتها و شخصیتها در یک داستان علمی – تخیلی ممکن است صرفاً بر اساس تخیل شکل گرفته باشند، اما در این نوع ادبیات، برای تمامی آنها توضیحاتی مطابق با جهان منطقی در نظر گرفته میشود. این ویژگی نقطهی افتراق اینگونه ادبی از ادبیات فانتزی و یا دستهای از آثار گونهی ادبی وحشت است. در آن داستانها، حوادث و شخصیتهای عجیب و خارقالعاده بیشتر بر اساس بنمایههایی توجیه میشوند که با منطق شناخته شدهی علمی سازگار نیستند؛ بنمایههایی نظیر جادو، رؤیا و یا خواست و ارادهی خدایان.
افسانههای علمی یونانی و قبل از آن
سه مؤلفهای که توضیح دادیم، مطمئناً شروط کافی برای علمی- تخیلی بودن یک داستان بهشمار نمیآیند، اما بیتردید از شروط لازم ورود داستان به این حوزهی ادبی هستند. در حقیقت، بسیاری از نوشتههای ادبی- علمی در طول تاریخ، مانند متونی که فیلسوفان و یا ریاضیدانان دنیای قدیم نوشتهاند، از سه مؤلفهای که نام بردیم، برخوردارند. در واقع فلسفه و ریاضی شاخههایی از دانش بشری هستند که در قدیم به عنوان علم شناخته میشدند و دارندگان آن دانشها، دانشمند به حساب میآمدند.
انسانهایی که در نوشتههایشان با تغییر دادن درک معمول از جهان و محیط پیرامون، به نوشتار تازهای دست مییافتند که با درک کلی مردم هماهنگی چندانی نداشت. یکی از نخستین نمونههای چنین ادبیات خیالمحور و اندیشمندی را میتوان در یونان قدیم یافت: کتاب «جمهوری» افلاطون، رسالهای است در باب ساختار و طبیعت جامعه. در این رساله افلاطون جامعهای را تصور میکند که حکمرانانش (نخبگان جامعه) به شکل اشتراکی و در فقر زندگی میکنند. آنها برای بهتر کردن کیفیت زندگی، نوعی آموزش و پرورش فراگیر را که به بهتر شدن کیفیت زندگی در میان جنسیتها (لااقل در میان همان طبقه حاکم) کمک میکند، طراحی و اجرا میکنند. چند صد سال بعد لوسین ساموساتا (Lucian of Samosata) طنزپرداز یونانی، دو داستان دربارهی سفر به فضا نوشت. در داستان نخستین، اولیس قهرمان دنیای کهن به همراه کشتیاش در میان فوارهای از آب به سمت ماه حرکت میکند. اولیس درمییابد که در ماه نبردی میان شاه ماه و خورشید بر سر تملک ژوپیتر در جریان است. در داستان دوم، ایکارو مینیپوس (Icaromenippus) قهرمانی است که با بالهایی از پرندگان، به سمت ماه پرواز میکند. یوهانس کپلر در قرن هفدهم میلادی داستان نخست را از زبان یونانی به لاتین ترجمه کرد.
یوهانس کپلر: منجم داستاننویس
البته ترجمهی داستان لوسین ساموساتا آخرین دستدرازی کپلر به اینگونهی ادبی بهشمار نمیآید. کپلر با الهام از ساموساتا، رمانی علمی – تخیلی نوشت با نام Somnium. این رمان دربارهی مردی است که به همراه مادر جادوگرش به سمت ماه پرتاب میشود. حضور این جادوگر به نظر بسیاری از منتقدان دردارندهی عناصر خودزندگینامهای در داستان کپلر است زیرا که مادر کپلر نیز مظنون به فعالیتهای جادوگری بود، هر چند که هیچوقت به این دلیل مورد اتهام قرار نگرفت و محاکمه نشد. کپلر در این داستان از دلایل علمی برای موجه کردن روایت داستان بهره میبرد. عناصری نظیر فشار جاذبه در زمان پرتاب و همچنین بیوزنی که میان زمین و ماه جریان دارد. این داستان اگرچه در دههی اول قرن هفدهم نوشته شده است، اما تا قبل از مرگ کپلر در سال ۱۶۳۴ به چاپ نرسید.
مردی برای تمام فصول
کپلر تنها اندیشمندی از دوران رنسانس نبود که به چنین نوشتار خیالمدار و اندیشمندی علاقهمند شده بود. سر توماس مور شاید یکی دیگر از مشاهیر چنین عرصهای باشد. «اتوپیا» رسالهای است نوشته سر توماس مور در باب جامعهی آرمانی. پس از انتشار این رساله بود که واژهی «اتوپیا» که برای نامیدن جوامع آرمانی بهکار گرفته شد. «اتوپیا» که در لغت به معنی «بیدرکجا» و یا «مکان ناموجود» است مجموعهی کاملی از خصوصیات یک جامعهی آرمانی را شامل میشود؛ مجموعهای که بحث تساهل و مدارای مذهبی نیز نقش مهمی در آن ایفا میکند. نکتهی اندوهبار اینجاست که سر توماس مور در نهایت به خاطر نپذیرفتن شاه هنری هشتم به عنوان عالیترین مقام کلیسای آن زمان انگلستان سر خود را از دست داد.
ماه، این کره جادویی
یکصد سال بعد و در سال ۱۶۳۸دو نویسنده به نامهای فرانسیس گودوین و جان ویلکینز دربارهی زندگی در ماه و راههای رسیدن به این کرهی جادویی داستانهایی نوشتند. فرانسیس گودوین، اسقف هرفورد در انگلستان، کتابی نوشت به نام «مردی در ماه» که پس از مرگ او به چاپ رسید. گودوین، قهرمان داستان سوار بر کالسکهای که به وسیله غازها کشیده میشد به ماه میرود تا دریابد که آیا بر روی آن کرهی درخشان، انسانی زندگی میکند یا نه. داستان گودوین عموماً به عنوان اولین داستانی شناخته میشود که با رویکردهای واضح علمی – تخیلی در ادبیات انگلیسی زبان نوشته شده است.
جان ویلکینز که از خویشاوندان اولیور کرامول بود، داستانی نوشت با نام طولانی و عجیب «کشف یک دنیای دیگر در ماه، و یا نوشتاری برای اثبات اینکه آنها ممکن است آنجا باشند، ممکن است یک جهان مسکونی دیگر در کهکشان وجود داشته باشد.» در چاپ سوم این کتاب، ویلکینز اندیشههای شخصیاش دربارهی سفر به فضا را که به شدت تحت تاثیر نوشتههای گودوین قرار داشت ،به متن داستان افزود.
دنیای شعلهور و گونهی ادبی «ماری سو»
در سال ۱۶۶۸ گونهی ادبی علمی – تخیلی ورود یک زن به جمع نویسندگانش را خوشامد گفت. نویسندهای به نام مارگارت کاوندیش، دوشس نیوکاسل که کتابی با نام «دنیای شعلهور» نوشت؛ اثری اتوپیایی که با اندیشههایی در باب سفر در خارج از جسم همراه بود. در این داستان، نویسنده نیز به عنوان یکی از شخصیتهای داستانی حضور داشت.
بهعلاوه داستان کاوندیش کتابی بود که گونهی ادبی «ماری سو» (Mary Sue)را بنیان نهاد. عبارتی تمسخرآمیز که به نویسندگان تازهکاری اطلاق میشد که در داستانهایشان از خودشان چهرهای ایدهآلیستی ارائه میکردند.
در قرن هفدهم نویسندگان دیگری نیز بودند که دربارهی انسان آینده و سفرهای بینسیارهای داستانپردازی میکردند. نویسندگانی نظیر توماسو کامپنلا (Tommaso Campenella) راهبی دومینیک که در سال ۱۶۰۳ داستان اتوپیایی «شهر خورشید» را نوشت. این کتاب بهترین توصیف برای نوعی کمونیسم خدامدارانه است. یا سیرانو دو برگراک (Cyrano de Bergerac) که کتاب «تاریخ مضحک ایالتها و امپراطوریهای خورشید» را در سال ۱۶۵۶ به چاپ رساند. دوبرگراک منبع الهام جاناتان سویفت و ولتر در نوشتن داستانهای علمی- تخیلیشان محسوب میشود. آرتور سی کلارک، نویسندهی مشهور و معاصر آثار علمی – تخیلی معتقد است که اختراع بسیاری از وسایل امروزی در کتاب «دو برگراک» پیشبینی شده بود. برای مثال در یکی از آثار این نویسنده، قهرمان کتاب برای سفر از چیزی شبیه راکت و نوعی موتور جت که در اتمسفر رقیق کار میکند، استفاده میکند.
سفرهای گالیور، نمونهای از تخیل ناب
در قرن هجدهم دو تن از بهترین نویسندگان اروپایی به گونهی ادبی «علمی – تخیلی» روی آوردند: جاناتان سویفت با کتاب «سفرهای گالیور» (۱۷۲۶) و ولتر با کتاب Micromegas که در سال ۱۷۵۶ به چاپ رسید.
«سفرهای گالیور» را میتوان یک افسانه علمی – تخیلی کامل و نمونهای از تخیل ناب به حساب آورد که تا همین امروز نیز منبع الهام نویسندگان بسیاری بوده است. در این کتاب، سویفت برای تشریح درونمایههای داستان گاهی به تشریح حقایق علمی میپردازد که بسیار جالب و قابل توجه هستند. به عنوان مثال میتوان به شرحی اشاره کرد که او از دو قمر مریخ که تا زمان نگارش کتاب هنوز ناشناخته باقی مانده بودند،ارائه میکند. در «سفرهای گالیور»، سویفت از دو قمری صحبت میکند که در مدارهایی با فاصله ۱۳۶۰۰ و ۲۷۰۰۰ کیلومتر از سیاره مریخ واقع شدهاند و به ترتیب هر ۱۰ ساعت و ۲۱. ۵ ساعت به دور این سیاره میچرخند. تنها ۱۵۰ سال بعد بود که ماهیت این قمرها برای بشر آشکار شد؛ دو قمری که در فواصل ۶۰۰۰ و ۱۳۶۰۰ کیلومتری از مریخ واقع شدهاند و هر ۷. ۷ ساعت و ۳۰. ۳ ساعت به دور این سیاره میچرخند. دربارهی اینکه سویفت از وجود این دو قمر و ویژگیهای آنها چگونه اطلاع پیدا کرده است، سؤالات بسیاری وجود دارد. به نظر میرسد که او این اطلاعات را از یادداشتهای گالیله دربارهی حلقههای زحل استخراج کرده باشد؛ یادداشتهایی که یوهانس کپلر آنها را به اشتباه ترجمه کرده بود و فکر میکرد دربارهی قمرهای مریخ نوشته شدهاند.
«میکرومگاس» نوشتهی ولتر هرچند که کتاب کمتر شناختهشدهای است اما ویژگیهای متون طنز و افسانههای علمی را یکجا در خود جمع کرده است. در این داستان دو موجود عظیمالجثه، یکی از زحل و دیگری از شعرای یمانی جذب فلسفهبافیهای انسان در هنگام سخن گفتن میشوند. به نظر آنها انسانها بیشتر از هر موجود دیگری در کهکشان سرگرمکننده و بامزه هستند.
مری شرلی، نخستین نویسندهی مدرن
در اوایل قرن نوزدهم رشد علوم با گسترش آزادیهای فردی ملازم شد. این ملازمت شرایطی را فراهم ساخت تا رمانهایی نظیر «فرانکنشتاین» مری شرلی که در واقع هشداری است بر سوءاستفاده از دستاوردهای نوین علمی، نوشته شوند. بسیاری از منتقدان بر این باورند که «فرانکنشتاین» با توجه به مولفههای مدرن آن، نخستین رمان علمی – تخیلی در جهان است. حضور دانشمندی به نام ویکتور فرانکنشتاین به همراه تخیلی گریزپا و بدبین نسبت به پیشرفتهای علمی بشر، از مهمترین دلایل این دیدگاه است. نکتهی جالب اینجاست که خودِ هیولا در این رمان نامی ندارد و تنها نام خالقش را یدک میکشد.
داستان چگونگی نوشته شدن این رمان شاید به اندازه متن رمان مشهور باشد. مری شرلی، همسر پرسی شرلی شاعر، هنگامی به فکر نوشتن این رمان افتاد که در تابستان سال ۱۸۱۶ به همراه همسرش میهمان لرد بایرون در سوئیس بودند. بایرون از مهمانانش خواست تا اگر میتوانند داستانی دربارهی ارواح بنویسند و در همانجا بود که مری شرلی براساس یکی از رؤیاهای وحشتناکش، ایدهی خلق فرانکنشتاین را پایهگذاری کرد. نکتهی جالب توجه این است که اولین رمان علمی – تخیلی مدرن را یک زن نوشته شده است. شرلی در سال ۱۸۲۶ رمان «آخرین مرد» را به چاپ رسانید؛ داستانی آخرالزمانی که در قرن بیست و یکم روی میدهد و تاثیر بسیار زیادی برروی نویسندهای نظیر اچ. جی. ولز گذاشت.
ژول ورن، محبوب همیشگی
در سال ۱۸۶۳ ژول ورن رمان جنجالبرانگیز «پنج هفته پرواز با بالن» را نوشت. این رمان به ماجرای سفر به آفریقا با استفاده از بالن میپرداخت. «پنج هفته پرواز با بالن» را میتوان یکی از قلههای ادبیات اندیشهورز و خیالمدار بهحساب آورد. در واقع «ورن» در هنگام نوشتن این رمان تقریباً هیچ چیز از آفریقا و یا بالن نمیدانست و بیشتر قسمتهای داستان را تنها با استفاده از تخیل خلاق خود پیش برده بود.
جالب اینجاست که ناشران در ابتدا رمانهای ژول ورن را به دلیل آنچه حضور بیش از حد علم نامیده میشد، نمیپذیرفتند.
یکی از دلایل اصلی شهرت ورن به خاطر توانایی او در پیشبینی اموری بود که بعدها به عنوان پدیدههایی علمی شناخته شدند. به عنوان مثال در رمان «سفر به ماه» (۱۸۶۵) به نوعی سفر سفینه فضایی آپولو ۱۳ با سه سرنشین پیشبینی شده است. از دیگر پیشبینیهای خیالپردازانه این نویسنده میتوان به هلیکوپتر، تلفنهای تصویری و یا موتورهای الکتریکی اشاره کرد. و البته حتماً باید از پیشبینی اختراع زیردریایی در کتاب مشهور «بیست هزار فرسنگ زیر دریا» یاد کرد. آخرین رمان ورن، رمان «پاریس در قرن بیستم» است. این رمان در سال ۱۸۶۳ به ناشر سپرده شد اما تا سال ۱۹۸۹ به چاپ نرسید. در این رمان ورن پاریسی را تصور کرده است با هواپیماهایی در آسمان (Skyscraper)، ماشینهایی که با سوخت گازی کار میکنند و از همه مهمتر شبکه جهانی و فراگیر ارتباطات.
ژول ورن تا مدتها نویسندهی محبوب فیلمسازان بود؛ نه فقط به خاطر تخیل خلاق و ماجراپرداز او که بیشتر به خاطر این واقعیت که بخش اعظم پیشبینیهای او امروزه تحقق یافتهاند و به قلمرو زندگی روزانهی مردم وارد شدهاند.
ولز، پلی میان نسلها
اچ. جی. ولز نیز یکی از مهمترین سرچشمههای ادبیات علمی – تخیلی بهشمار میآید. رمانهای او در حقیقت واسطهای هستند میان ادبیات علمی – تخیلی قبل از او و ادبیات علمی – تخیلی در قرن بیستم.
اولین رمان مشهور ولز، رمان «پیشبینی» است. این رمان در سال ۱۹۰۱ به چاپ رسید و به موضوع تاثیر اتومبیل بر چگونگی روابط جنسی انسان میپرداخت. در سال ۱۹۳۶ او با رمان «شکل چیزهایی که میآیند» جنگ دوم جهانی را که دقیقاً یک سال پس از انتشار این اثر اغاز شد، پیشبینی کرد. البته ولز تا سالها از اینکه پیشبینیاش در مورد مدت زمان این جنگ غلط بوده، خوشحال بود.
داستانهای ولز را میتوان پایهی بسیاری از داستانهای علمی- تخیلی بهشمار آورد که پس از او به چاپ رسیدند. رمان «جنگ دنیاها» درحقیقت پدر تمامی داستانهاییست که به موضوع حضور بیگانگان بر روی زمین میپردازند. کتاب «خوراک خدایان» مقدمهای است بر آفرینش حیوانات عظیمالجثهای که در آثر آزمایشهای علمی خلق شدهاند، و رمان مشهور «ماشین زمان» نیز مبدأ پیدایش داستانهایی است که از درونمایه سفر در زمان بهره میبرند.
آثار اچ. جی. ولز سرشار از درونمایههای اجتماعی هستند. در حقیقت او مانند یک جامعهشناس به احتمالات مختلفی میاندیشید که در صورت تغییر در زندگی کنونی بشر، بافت زندگی اجتماعی او را تحت تأثیر قرار میدهند. به عنوان مثال در کتاب «ماشین زمان» ما با چندپارگی نژاد بشر در آینده روبهرو میشویم؛ نوعی گسست نژادی که آن را میتوان یکی از پیامدهای کاپیتالیسم فرض کرد. بسیاری از منتقدان نیز رمان «جنگ دنیاهای» ولز را به نارضایتی او از استعمارگری اروپاییان تعبیر کردهاند. رویکرد به مضامین اجتماعی، در آثار متأخر ولز شدت بسیار بیشتری پیدا میکند. او در این آثار از بنمایههای معمول در ادبیات علمی – تخیلی فاصله میگیرد و جهان داستانی نوینی را ایجاد میکند. شاید هم یکی از دلایل بیتوجهی به آثار پایانی ولز در تمایلات اجتماعی او نهفته باشد.
در نهایت باید گفت که آثار اچ. جی. ولز علاوه بر اینکه پلی میان ادبیات علمی – تخیلی قرن نوزدهم و بیستم به شمار میآید، به نوعی رابط میان این گونهی ادبی با سینما هم محسوب میشود. رابطه با سینما از همینجا به دیگر نویسندگان مدرن داستانهای علمی – تخیلی نیز تسری یافت و در نهایت و گونهی سینمایی نوینی را آفرید که به سینمای علمی – تخیلی مشهور شد.
سلام. ممنون. مطلب بسیار خوب و جامعی بود (البته نمیدونم چرا از اچ. جی ولز به بعد رو ادامه ندادید. آیا قسمت دومی در کاره؟) و اگر ممکنه، لطفا مراجعتون رو هم ذکر کنید. باز هم ممنون
کاربر مهمان / 23 April 2011