بهنام دارا‌یی‌زاده- نزدیک به دوسال پیش، در صبح یک روز جمعه، یازدهم اردیبهشت‌‌ماه سال ۱۳۸۸”دل‌آرا دارابی” دختری که در نوجوانی، متهم به قتلِ یکی از اقوام پدرش شده بود، در زندان مرکزی شهر رشت به دار آویخته شد.


دل‌آرا نقاش بود و تا آخرین لحظه بر بی‌گناهی‌اش اصرار می‌ورزید. در آن هنگام، خبر محاکمه و اعدام دل‌آرا، بازتاب گسترده‌ای در میان رسانه‌های فارسی زبان داشت.در پیوند با این پرونده، از همان ابتدا، فرد دیگری نیز همراه با دل‌آرا بازداشت شد؛ فردی که نشریاتِ ایران از او با نام “امیرحسین” و یا “معاون در جرم دل‌آرا” یاد می‌‌کردند.

دل‌آرا تنها مدت کوتاهی پس از اقرار به قتل، در نامه‌ای به قاضی پرونده‌‌اش مدعی شد که او قاتل نیست و وی تنها برحسب خواست و تمایل امیرحسین که به او گفته بود: “چون تو زیر ۱۸سال هستی و در نهایت مجازات نخواهی شد”، حاضر شده است که مسئولیتِ عملِ او را بر عهده بگیرد.

به تازگی محمد مصطفایی که در ماه‌های آخر وکالتِ پروند‌ه دل‌آرا دارابی را بر عهده داشته، نامه‌ای منتشر کرده و در آن نامه خبر داده است که «امیر حسین» دوست و هم‌پرونده‌ی دل‌آرا دارابی پس از نزدیک به دوسال از مرگ او در زندان مرکزی رشت، خودش را حلق آویز کرده است.

در این زمینه، گفت‌وگویی کوتاهی با محمد مصطفایی داشته‌ام و ابتدا از او درخواست کرده‌ام که شرح مختصری از رونده پرونده دل‌آرا را برای خوانندگانِ زمانه بازگو کند.


محمد مصطفایی:
از همان زمانی که پرونده‌ی “دلارا دارابی” در دادگستری رشت به جریان افتاد، آقای خرمشاهی در مقام وکیل ایشان همواره تاکید داشتند که موکل‌شان بی‌گناه‌ است و بی‌گناه نیز دارد محاکمه می‌شود.

در این پرونده، آقای “ج” قاضیِ رسیدگی کننده به پرونده بودند. به باور من، او به رغم آن که می‌دانستند دلارا قاتلِ اصلی نیست، حکم به اعدام ایشان دادند. در پی صدور این حکم، جناب خرمشاهی بارها نسبت به آن اعتراض کردند و به دنبال آن پرونده‌ دلارا دارابی در مطبوعات ایران مطرح شد؛ اما به واسطه آن که دستگاه دادگستری در ایران مستقل نیست و همیشه به نوعی تحت تاثیر قدرت‌های مختلف عمل می‌کند، این بار نیز در نهایت، حرفِ آقای “ج” به کرسی نشست و حکمِ قصاصِ خانم دلارا دارابی در «دیوان عالی کشور» تایید شد.


بعدها هم که خود آقای “ج” دادستان رشت شدند، توانستند با نفوذی که در دستگاه قضایی به دست آورده بودند «اذنِ در اجرای حکم» را نیز از آقای شاهرودی (رئیس وقت قوه قضایه ) بگیرند. در نهایت حکم در یک شرایط کاملاً غیر عادی، در هفت صبح یک روزِ تعطیل (جمعه ۱۱اردیبهشت‌ماه سال۸۸ ) در زندان مرکزی رشت به اجرا درآمد.

این اطلاعات تازه‌ای که در نامه‌ی شما به آن اشاره شده است از چه منبعی به دست آمده و ارزیابی کلی‌تان از اقدام تاثربرانگیز هم‌پرونده دل‌آرا چیست؟

در این پرونده، “امیرحسین” یا همان هم‌پرونده‌ای دلارا دارابی، به عنوان “معاون در جرم” و یا “معاون در قتل” دستگیر و محاکمه شد. در جریان رسیدگی به این پرونده، ایشان با همین اتهام به ۱۰سال حبس محکوم شد. در واقع زمانی که این حادثه اتفاق افتاد، ایشان مشغول گذراندن دوران محکومیت خود در زندان رشت بودند. علی‌الاصول با توجه به گذشتِ زمان و امکان برخورداری از مقررات “آزادی مشروط” این امکان برای ایشان وجود داشت که در آینده‌ای نزدیک آزاد شوند که متاسفانه خودشان را حلق‌آویز کردند.
قبل از آن که دلارا دارابی اعدام شود (و همین طور بعد از اعدام دلارا) ایشان به طور رسمی و علنی هیچ حرف خاصی نزده بود، اما اخیراً یکی از همبندان او- که اصرار زیادی نیز داشت که نامی از او نبرم- به من خبر داد که امیرحسین، نامه‌های متعددی به قاضی رسیدگی‌کننده پرونده نوشته و در آن نامه‌ها گفته است که دلارا بی‌گناه است. متاسفانه آقای “ج” بنا به دلایل خاصی، از جمله پافشاری بر مواضع خودشان و نیز مخالفت با خواست و اقدامات وکیلِ پرونده، نه تنها هیچ ترتیب اثری به مفاد این نامه‌ها نداند، بلکه امیرحسین را نیز تهدید می‌کنند که اگر سکوت نکند عواقب ناگواری در انتظار او خواهد بود و … تا این‌که در ماه گذشته، امیرحسین در زندان رشت بر اثر عذاب وجدان و فشارهای روحی که به دنبال اعدام دلارا بر او متحمل شده بود، خودش را حلق‌آویز کرد.

به اعتقاد من، امیرحسین با این اقدام خودش می‌خواست که پیام روشنی داده باشد به همه کسانی که درباره مجازات اعدام‌ تصمیم‌ می‌گیرند و بگوید که در دادگستری‌های ایران، افراد زیادی به مانند دلارا وجود دارند که بی‌گناه محاکمه و اعدام می‌شوند. به نظر من، امیرحسین با «اعدام» خود قصد داشت نشان دهد که دلارا بی‌گناه بود و بی‌گناه نیز اعدام شد و اگر بنا بوده کسی در آن پرونده اعدام شود، او است که می‌بایستی اعدام می‌شد( هرچند که من به طور کلی با اعدامِ هرکسی مخالف هستم).

به هر روی، من گمان می‌کنم اگر در ایران ما دستگاه قضایی عادل و مستقلی داشتیم، اگر دادگستری‌ای داشتیم که به طور واقعی به حقوق و جان انسان‌ها احترام می‌گذاشت، می‌بایستی نسبت به اقدامات و تصمیم‌های افرادی نظیر آقای “ج” و نیز سایر کسانی که در این پرونده مسئول بوده‌اند واکنش شایسته‌ای نشان می‌داد و آن‌ها را به پای میز محاکمه می‌کشید.

پی‌نوشت:
متن نامه‌ی اخیر محمد مصطفایی را در اینجا می‌توانید بخوانید: