با نگاهی به رسانه‌های فارسی‌زبانی که در سال ۱۳۸۹ متولد و وارد گردونه‌ی رسانه‌های فارسی زبان شده‌اند می‌توان فهمید که میل و گرایش به ایجاد رسانه‌های فارسی در سال گذشته نسبت به گذشته افزایش یافته است.

در گفت‌وگو با رضا ولی‌زاده، روزنامه‌نگار و مجری سابق تلویزیون ایران از او پرسیده‌ام: سال گذشته چه تلویزیون‌های فارسی‌زبانی در خارج از کشور به وجود آمدند که می‌توان آنها را در شمار رسانه‌های منتقد حاکمیت جمهوری اسلامی به حساب آورد؟

رضا ولی زاده: یکی از دلایل افزایش رسانه‌های دیداری‌ و شنیداری در خارج از ایران، البته به خاطر شرایط سیاسی ملتهب ایران و وضعیت فعالان سیاسی و فرهنگی و مطبوعاتی است که اشتهای مخاطب را برای مصرف رسانه‌های دیداری‌ـ شنیداری بالاتر برده است. تلویزیون رسانه‌ای تأثیرگذار است و هرکدام از گروه‌ها با خواست‌ها و نیازهای متفاوتی که در ذهن داشتند، میل شدیدی برای راه‌اندازی تلویزیون داشتند تا رادیو. اولین تلویزیونی هم که موضوع راه‌‌اندازی‌اش به طور جدی مطرح شد، «یورونیوز» فارسی بود که پاییز سال ۸۹ بالاخره آغاز به‌کار کرد و همانطور که خود شما هم می‌دانید، خط مشی رسانه‌ای آن یک خط مشی کلی است که با دیگر شبکه‌های بین‌المللی تلویزیونی که به زبان‌های مختلف کار می‌کنند، یکسان است و تابع سیاست‌های اتحادیه اروپاست و نمی‌شود آن را به‌عنوان مخالف یا منتقد جمهوری اسلامی مطرح کرد.

این تلویزیون اما تلاش کرده تا سیاست ویژه‌تری را برای آغاز کارش در محتوای برنامه‌هایش دنبال کند تا موفق شود در درازمدت موافقت دولت ایران را برای داشتن یک دفتر نمایندگی در تهران جلب کند. حتی اگر خاطرتان باشد در برنامه‌ی افتتاحیه‌اش از سفیر ایران در بروکسل دعوت کرد و تا جایی هم که توانست سعی کرد در این مدت در قبال مسائل ایران ازجمله کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ و سرکوب‌های بعد از آن، نقض گسترده‌ی حقوق بشر در ایران و فعالیت‌های هسته‌ای ایران تا جایی که امکان دارد بی‌طرف باشد.

تلویزیون بعدی که موفق شد طیف وسیعی از مصرف‌کنندگان کانال‌های ماهواره‌ای در ایران را جلب کند، تلویزیون «من و تو» بود که آن هم در نیمه‌ی دوم سال ۸۹ کارش را شروع کرد. این تلویزیون دو شبکه‌ی ماهواره‌ای دارد به‌عنوان «من و تو ۱» و «من و تو ۲» که یکی فیلم‌های مستند، تاریخی، سریال و فیلم‌های سینمایی پخش می‌کند و آن دیگری هم برنامه‌های فرهنگی و اجتماعی و جُنگ و برنامه‌های خبری مختلف دارد. البته خیلی رویکرد خبری ندارد. در آن بخش خبری هم سعی کرده‌اند از شیوه‌های کلاسیک اجرای خبر فاصله بگیرند و به شکل نرم‌تر و با زبان محاوره و عامه‌پسندتر خبر را به مخاطب ارائه کنند.

تلویزیون «من و تو» ترجیح داده است که یک رسانه‌ی اجتماعی باقی بماند، به جای این که به یک رسانه‌ی سیاسی تبدیل شود و به همین دلیل اتفاقاً توانسته مخاطب زیادی در ایران را از تلویزیون‌های بی‌بی‌سی فارسی و صدای آمریکا به سمت خودش جلب کند؛ مخاطب‌هایی که دیگر از مصرف ۲۴ ساعته‌ی اخبار و تحلیل‌های سیاسی خسته شده بودند و به تنفسی نیاز داشتند. گردانندگان و مدیران این تلویزیون تا اینجا نشان داده‌اند که صنعت رسانه را خیلی خوب می‌شناسند، نبض مخاطب ایرانی را خوب توانسته‌اند بگیرند و ذائقه‌ی مخاطب ایرانی امروز را خوب می‌دانند و به شکلی عمل می‌کنند که نه مخاطب باسواد دانشگاهی فرهیخته و سختگیر را فراری دهند و نه مخاطب عام را که پیش از این فقط با تلویزیون‌های لس‌آنجلسی وقتش را می‌گذارند. جالب است که آگهی چندانی هم ندارند. این نشان می‌دهد که به‌هرحال حامیان مالی قدرتمندی دارد. این تلویزیون را هم در نهایت نمی‌توانیم با صراحت جزو منتقدان حاکمیت ایران بدانیم. چراکه دارد تلاش می‌کند که خودش را بی‌طرف نشان دهد.


تلویزیون «رسا» را که از آغاز جنبش سبز زمزمه‌های ضرورت راه‌اندازی آن مدام بر سر زبان‌ها بود و بالاخره در نیمه‌ی دوم سال ۸۹ موفق شد از حالت پخش اینترنتی به حالت پخش ماهواره‌ای برسد، باید تلویزیون رسمی جنبش سبز بنامیم. البته بهتر است آن را تلویزیون رهبران جنبش سبز تلقی کنیم. زیرا از شکل پرداختن به اخبار و ادبیاتی که به‌کار می‌گیرند و حتی حجاب مجری زن می‌شود رد پای تمام آن چیزهایی را دید که در منشور جنبش سبز هم آمده است. متانت و وقاری که در ادبیات این تلویزیون هست، همه نشانه‌های آن چیزی است که در منشور جنبش سبز نیز هست.

در تلویزیون «رسا» به چه موضوعاتی بیشتر پرداخته می‌شود؟

طبعاً این تلویزیون بیشترین و اصلی‌ترین دغدغه‌اش مسائل مربوط به جنبش سبز ایران است؛ مسئله‌ی زندانیان و اطلاع‌رسانی اختلاف‌های سیاسی در ایران. می‌شود به صراحت گفت که این تلویزیون یکی از منتقدین سرسخت حاکمیت و دولت کنونی در ایران است؛ البته در چهارچوب آن‌چه به‌عنوان منشور جنبش سبز مطرح شده است. «رسا» به گفته‌ی گردانندگان این تلویزیون با کمک‌های مردمی سرپا است و نخواسته از هیچ کشور یا حزب و گروهی حمایت مالی بگیرد و دقیقاً به خاطر همین سلامت مالی هم متأسفانه هنوز نتوانسته است مخاطب چندانی را در داخل جذب کند، ساختار برنامه‌هایش را توسعه دهد، برنامه‌هایش را بیشتر کند و تنوع بیشتری داشته باشد تا بتواند رقابت کند. خلاصه بنیه‌ی مالی ضعیفی دارد.

قرار بود در سال گذشته تلویزیون «ایران ندا» هم به جمع رسانه‌های فارسی بپیوندد. این تلویزیون به چه سرنوشتی دچار شد؟

بله در بخش تلویزیون‌هایی که سال ۸۹ راه‌اندازی شده‌اند، اگر اغراق نباشد، باید بگویم یک تراژدی هم داشتیم. این تراژدی تلویزیون «ایران ندا» بود که هیئت مدیره‌ای متشکل از افراد شناخته‌شده، معتبر، آکادمیک، محبوب، مبارز و اندیشمند داشت که متأسفانه گویا به دلیل مشکلات مالی نتوانستند از حد یک سایت اینترنتی فراتر روند و اگرچه آدم خوشفکر و باهوش و صاحب‌نظری همچون مهدی جامی پشت آن بود که پیکر‌ه‌ی این تلویزیون را تبلیغ می‌کرد و با ایده‌ی خوبی هم شروع کرده بود- همان ایده‌ی یک روز از زندگی ایرانیان- اما متأسفانه پا نگرفت و حتی سایتش هم در حال حاضر چندماهی هست که مثل ماه‌های اولی که راه‌اندازی شده بود فعال نیست و به آن صورت کار نمی‌کند. درباره این که آیا می‌شود این تلویزیون یا این سایت را با سیاست‌هایی که دارد، به‌عنوان منتقد حاکمیت جمهوری اسلامی پذیرفت یا نه، قاعدتاً چون شروع به کار نکرده، نمی‌شود از آن حرفی زد. ولی به‌هرحال از اساسنامه یا منشوری که در مورد سیاست‌های کلی این تلویزیون منتشر کردند، می‌شد این مسئله را متوجه شد که در سطح منتقدین باید ارزیابی‌اش کرد و آن‌‌ را در ردیف معترضین جای داد.

در حوزه‌ی رادیوها و رسانه‌های شنیداری، در سال گذشته چه رسانه‌هایی متولد شدند و چه محصولات جدیدی به جرگه‌ی رسانه‌های فارسی زبان پیوستند؟

در بخش رادیوها از آنجایی که دیگر به طور کلی رسانه‌ی رادیو در دنیا با ریزش مخاطب مواجه شده است، چندان اشتها و تمایلی در اصحاب رسانه برای راه‌اندازی رادیو وجود ندارد. بیشتر الان یک ترکیبی از رادیوی اینترنتی و رادیو به سبک معمول رایج شده است و از ظرفیت‌های جدید انتشار در اینترنت استفاده می‌کنند که خود رادیو زمانه یکی از این تجربه‌های موفق بوده است. سال گذشته رادیو «کوچه» هم به خانواده‌ی این دست از رادیوها اضافه شد. البته «رادیو کوچه» از اوایل سال ۸۸ کارش را شروع کرده بود، اما سال ۸۹ اجرای آن رخ داد و موفق شد خودش را به مخاطب معرفی کند. البته مخاطب چندانی نتوانست جذب کند، چون در کار اطلا‌ع‌رسانی نتوانست نسبت به سایت‌ها و رسانه‌های مشابه قبل و بعد از خودش یک مزیت نسبی برای خودش تعریف کند که بتواند به وسیله‌ی آن، جامعه، هدف و مخاطب خاصی را در نظر بگیرد.

در مورد رادیوها به راه‌اندازی یک بخش ویژه در دل «رادیو فردا» باید اشاره کرد. رادیو فردا در سال گذشته بخشی را راه‌اندازی کرد به‌عنوان رادیو «پس فردا» که فرشید منافی، مجری سابق «رادیو جوان» در ایران که اتفاقاً مجری بسیار محبوب و حرفه‌ای رادیو بود، اجرای آن را بر‌عهده دارد. او از مسائل روز ایران حرف می‌زند و البته سطح اجرایش هم تقریباً شبیه همان برنامه‌ی فرشید منافی در رادیو جوان است به اسم «روی خط جوانی» که البته اینجا دستش بازتر است و از ادبیات و تمهیدات تازه‌تری استفاده می‌کند.

در بخش رادیو البته این نکته را ذکر کنم که اول تلویزیون «رسا» قرار بود به صورت رادیوی موج کوتاه کارش را شروع کند و در یکی از کشورهایی مثل امارات یا کردستان عراق امواج این رادیو به ایران ارسال شود، اما بعد گویا تصمیم عوض شد و تصمیم گرفتند یک تلویزیون راه‌اندازی کنند.