اتمام دوره ریاست جمهوری باراک اوباما و روی کار آمدن دونالد ترامپ روح تازهای در کالبد مخالفان توافق هستهای ایران موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام دمیده است.
هنوز پای ترامپ به کاخ سفید نرسیده بود که ٣٠ فعال ایرانی مقیم خارج و مخالف جمهوری اسلامی طی نامهای به او ابراز امیدواری کردند که دولت جدید و کنگره آمریکا “پیامدهای منطقهای و بین المللی این توافق فاجعه بار را همانطور که به راى دهندگان وعده داده شده بدون هیچ گونه ملاحظهای مورد بازبینی قرار دهند”. چندی بعد، ٢٣ نفر از مقامات سابق ایالات متحده در نامهای دیگر به ترامپ، ضمن تشویق او به تماس و مشورت با “سازمان مجاهدین خلق”، از رئیس جمهور جدید آمریکا خواستند“ گریزگاه های” توافق هستهای با ایران را ببندد، امری که مستلزم بازبینی و تغییر مفاد برجام است.
در میان مخالفان توافق هستهای اما شاید پافشاری و نفوذ هیچ کس به اندازه نخست وزیر راستگرای اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، نباشد. او که در زمان ریاست جمهوری اوباما با زیر پا گذاشتن رسوم دیپلماتیک و دور زدن کاخ سفید کوشیده بود نمایندگان کنگره را به مسدود کردن تلاشهای دولت برای دستیابی به توافق هستهای با ایران برانگیزاند، اکنون با به قدرت رسیدن یک رئیس جمهور راستگرا در آمریکا امید بیشتری برای برچیدن برجام دارد.
در حالی که نتانیاهو پس از شکست تلاش هایش برای جلوگیری از توافق هستهای و انتقادهای تند و پرهیاهو از آن عمدتا سکوت اختیار کرده بود، در نخستین گفتوگوی تلفنی با دونالد ترامپ دوباره مسئله برجام را پیش کشید و بر ضرورت مقابله با “تهدید ایران” تاکید کرد.
یک روز پیش از آن نیز، نتانیاهو با انتشار یک کلیپ ویدئویی خطاب به مردم ایران، به زبان انگلیسی و با زیرنویس فارسی، سخنان مقامات جمهوری اسلامی را که خواستار نابودی اسرائیل شدهاند یادآوری کرده و از قصد خود مبنی بر گفتوگو با کاخ سفید درباره این مسئله خبر داد، گویی خواسته اتمام حجتی با ایرانیان کرده باشد که اگر رنج و مشقت یا فشاری در آینده متوجه آنان شود گفته باشد اسرائیل مقصر نیست.
در ادامه با توجه به آرایش نیروهای سیاسی در آمریکا و شرایط حاکم بر عرصه بینالمللی به بررسی احتمال موفقیت یا شکست تلاشهای اسرائیل برای تقویت روابط با ایالات متحده و تضعیف توافق نامه هستهای ایران میپردازیم.
اسرائیل و سیاست خارجی دولت ترامپ
یکی از استدلالهای اصلی نتانیاهو در بحبوحه مذاکرات هستهای از اواسط سال ٢٠١٣ تا تابستان ٢٠١٥ – زمانی که توافق هستهای در نهایت محقق گردید – این بود که تمایل دولت روحانی به تعامل و گفتوگو و مشارکت ایران در مذاکرات، صرفا ترفندی برای فریب جامعه بین المللی و خرید زمان برای پیشبرد مخفیانه فعالیتهای هستهای است، و حتی اگر ایران به اعمال محدودیتهایی بر برنامه هستهایش تن دهد، در عمل توافق را نقض خواهد کرد. اکنون بیش از یک سال از اجرای توافق گذشته و تهران به جز در مواردی خاص و جزئی به تعهداتش پایبند مانده، بدین معنی که برنامه هستهای ایران تا حد زیادی محدود و در مواردی کاملا متوقف شده است.
با این حال، نتانیاهو همچنان اصرار دارد که برجام توافقی بد و اشتباهی تاریخی است و تحریمهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی باید تشدید و تمدید گردد. در حالی که به تحقیق میتوان گفت سیاست خارجی ایران در منطقه بعد از توافق هستهای به طور کلی حالت فعالانهتری به خود گرفته، برخی از ناظران مسائل اسرائیل بر این باورند که اصرار و ابرام مستمر نتانیاهو بر مخالفت با توافق هستهای بیشتر جنبه شخصی دارد تا ملی، و از تمایل عمیقش در این مورد سرچشمه میگیرد که میراثی ماندگار و ثبت شدنی در تاریخ به منزله رهبری به جا بگذارد که گویا قوم اسرائیل را از دست بزرگترین دشمن معاصرش رهانید.
خروج یکجانبه آمریکا از برجام یا حتی تلاش برای بازبینی در آن، با وجود رضایت راست گرایان در اسرائیل و کنگره، میتواند به انزوای بین المللی واشینگتن منجر گردد. با توجه به مخاطرات و چالشهای احتمالی مذکور، به نظر میرسد دولت ترامپ سعی خواهد کرد از طرفی توافق را به شکل کجدار و مریز اجرا کرده و از طرف دیگر سختگیری و نظارت بر اجرای دقیق توافق از سوی ایران را افزایش دهد.
پافشاری نتانیاهو بر مخالفت با برجام تا جایی پیش رفت که علاوه بر تشدید آشکار تنشها در روابطش با دولت اوباما اعتراض بسیاری از مقامات بلندپایه امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل از جمله رئیس فقید موساد مئیر داگان (Meir Dagan) را نیز برانگیخت و باعث شکافهایی در سیاست خارجی تل آویو نسبت به ایران و آمریکا شد. لذا با توجه به ابعاد روانی و شخصی رویکرد نسبتا “وسواسی” (obsessive) نتانیاهو در قبال ایران میتوان پیش بینی کرد او – که همزمان مسئولیت وزارت خارجه اسرائیل را نیز بر عهده دارد – تا پایان دوره نخست وزیری اش در سال ٢٠١٩ دست از تلاش برای اخلال در برجام یا برچیدن آن نخواهد کشید.
با اتمام دوره ریاست جمهوری اوباما و روی کار آمدن ترامپ اما آرایش نیروهای سیاسی در آمریکا به نفع اسرائیل تغییر کرده است. نمونه بارز چنین تغییری را میتوان در سکوت معنی دار دولت ترامپ در برابر گسترش ساخت شهرکهای یهودی نشین در اراضی اشغالی به ویژه بیت المقدس شرقی مشاهده کرد، سیاستی که آشکارا ناقض قوانین بین المللی است و قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در محکومیت آن را نیز در پی داشته است.
مهمتر از این سکوت، شاید گرینه جدید ترامپ برای سفارت آمریکا در اسرائیل باشد. دیوید فریدمن (David Friedman) که از وکلای مالی ترامپ در “آتلانتیک سیتی” نیوجرسی بود از تندروترین چهرههای طرفدار اسرائیل در تیم مشاوره ترامپ درباره مسائل خاورمیانه به شمار میرود. او از مخالفان سرسخت راه حل دوکشوری برای صلح میان اسرائیلیها و فلسطینیان است و بیت المقدس یا اورشلیم را پایتخت واقعی و “ابدی” اسرائیل میداند که باید یکپارچه مانده و تمام و کمال تحت حاکمیت اسرائیل باشد.
سفیر جدید آمریکا در اسرائیل همچنین از طرفداران گسترش شهرک سازی یهودیان در سرزمینهای اشغالی است و گفته که قصد دارد به جای تل آویو در اورشلیم مستقر شود. فریدمن در اوایل نوامبر ٢٠١٦، یعنی کمی پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، با نگارش یک طرح عملی ١٦ مادهای به همراه یکی دیگر از مشاورین ترامپ تاکید کرد که در دوره حاکمیت دولت جدید، اسرائیل از “حداکثر حمایت نظامی، استراتژیک و تاکتیکی” آمریکا برخوردار خواهد شد.
در نهایت، دونالد ترامپ اعلام کرده که میخواهد دامادش جرد کوشنر (Jared Kushner) را که در واقع مغز متفکر کارزار انتخاباتی او بود و نقش قابل توجهی در پیروزیش داشت به سمت فرستاده صلح در مناقشه اسرائیل و فلسطین منصوب کند. کوشنر تجربه کار سیاسی و دیپلماتیک ندارد، اما از یک خانواده ثروتمند یهودی و از مدیران بنیادی خیریه به نام “بنیاد خانوادگی سریل و چارلز کوشنر” است که به برخی از سازمانهای افراطی حامی شهرک سازی در سرزمینهای اشغالی مانند “دوستان آمریکایی بت ال یشیوا (American Friends of Bet El Yeshiva) کمک مالی کرده. جالب آنکه مدیریت سازمان مذکور را دیوید فریدمن، سفیر جدید آمریکا در اسرائیل، بر عهده دارد.
تمایل راستگرایان اسرائیل و حامیانشان در دولت ترامپ برای کنار گذاشتن یا نقض توافق هستهای به شکل مستقیم یا از طرق موازی اما با موانع بین المللی قابل توجهی روبرو است. با وجود گرمتر شدن روابط روسیه و آمریکا در دوره ریاست جمهوری ترامپ و حتی احتمال لغو تحریمهای آمریکا علیه روسیه، بعید به نظر میرسد کرملین به راحتی نقض برجام از سوی کاخ سفید و به تبع آن چالش در روابط نظامی و اقتصادی رو به گسترش خود با تهران را بپذیرد.
بدین ترتیب اگر بپذیریم که یکسره کردن مناقشه فلسطین با تاکید بر راه حل تککشوری و به کمک ایالات متحده یکی از اهداف بلندمدت دولت راست گرای نتانیاهو در سالهای آتی باشد، میتوان گفت که هدف عمده دیگر آن افزایش فشار بر ایران از طریق تلاش برای تمدید یا تشدید تحریمهای موجود و تضعیف برجام است.
اگر صرفا سیاست داخلی آمریکا را در نظر گرفته و از عوامل بین المللی صرف نظر کنیم، رسیدن به چنین هدفی چندان دشوار نمینماید. به هر حال، علاوه بر دولت ترامپ که به نظر میرسد بسیار بیشتر از اوباما حامی اسرائیل باشد، در حال حاضر اکثریت در کنگره آمریکا، چه در سنا و چه در مجلس نمایندگان، با جمهوریخواهان است که به طور تاریخی به اسرائیل نزدیکتر بودهاند. از این جهت، کار لابی اسرائیل برای تصویب قوانین یا تحریمهایی که مخل توافق هسته ایران بوده یا تاثیر مثبت آن را خنثی کنند با موانع کمتری روبرو خواهد شد، رویکردی که به احتمال زیاد از سوی لابی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان در واشنگتن نیز مورد حمایت و پشتیبانی قرار میگیرد. چنین اقداماتی میتواند با عنوان مقابله با برنامه موشکی ایران، حمایت تهران از گروههایی که واشنگتن آنها را “تروریست” قلمداد میکند (مانند حزب الله) و مجازات جمهوری اسلامی به خاطر نقض حقوق بشر صورت گیرد.
همچنین، چنانکه که برخی از تحلیلگران خاطرنشان کرده اند، طبق توافق هستهای ایران، رئیس جمهور آمریکا باید بعضی از تحریمها را هر ٤ ماه و بعضی دیگر را هر ٦ ماه یکبار تعلیق کند. این بدان معنی ست که ترامپ در صورت تمایل، به راحتی میتواند از تعلیق تحریمهای ایران سرباز زده و توافق را نقض کند، مخصوصا که انتقاد علنی خود را از برجام و نیز دولت اوباما به خاطر انعقاد آن بارها طی کارزار انتخاباتی و سخنرانیها و مصاحبههای متعدد با رسانهها اعلام کرده است.
عوامل و موانع بین المللی
تمایل راستگرایان اسرائیل و حامیانشان در دولت ترامپ برای کنار گذاشتن یا نقض توافق هستهای به شکل مستقیم یا از طرق موازی اما با موانع بین المللی قابل توجهی روبرو است. با وجود گرمتر شدن روابط روسیه و آمریکا در دوره ریاست جمهوری ترامپ و حتی احتمال لغو تحریمهای آمریکا علیه روسیه، بعید به نظر میرسد کرملین به راحتی نقض برجام از سوی کاخ سفید و به تبع آن چالش در روابط نظامی و اقتصادی رو به گسترش خود با تهران را بپذیرد.
با وجود گرایش شخصی ترامپ به پوتین و دوستی صمیمانه وزیر خارجه اش رکس تیلرسون با او، هنوز مقاومت قابل توجهی در ساختار سیاسی و نهادهای نظامی-امنیتی آمریکا از جمله پنتاگون و سیا برای بهبود روابط با روسیه وجود دارد. فاصله گرفتن مسکو از جمهوری اسلامی همچنین ممکن است ایران را به سوی روابط جدی تر و حتی استراتژیک با چین سوق دهد، تحولی که در صورت وقوع میتواند پای چین را هر چه بیشتر به خاورمیانه باز کرده و جایگاه بالادستی روسیه را در منطقه متزلزل سازد. بدین ترتیب مسکو به احتمال زیاد تلاش خواهد کرد نقش تعدیل کننده در روابط تهران و واشینگتن را ایفا کند، هر چند برخی با توجه به تاریخ روابط ایران و روسیه در چند دهه اخیر شاید این بحث را پیش بکشند که مسکو ممکن است برای بهبود روابط و نزدیکی بیشتر به ایالات متحده، مخصوصا با هدف گرفتن امتیاز در حوزه اروپا، توافق هسته ایران را قربانی کند، مخصوصا که گروههای قدرتمندی در داخل ایران به دلایل مختلف خواهان توقف یا شکست برجام هستند.
کار دولت ترامپ برای قانع ساختن طرفهای دیگر برجام یعنی چین و اتحادیه اروپا به همراهی کردن با ایالات متحده جهت بازبینی در توافق هستهای به مراتب دشوارتر به نظر میرسد. هنوز چند روزی از ورود ترامپ به کاخ سفید نگذشته که روابط آمریکا و چین بر سر حاکمیت تایوان، جزایر مصنوعی متعلق به چین در دریای چین جنوبی و رقابت کلان اقتصادی-تجاری دچار تنش شده است.
از طرفی دیگر، رهبران اتحادیه اروپا نیز به خاطر حمایت ترامپ از برکسیت (Brexit)، زیر سوال بردن فلسفه وجودی ناتو، بی اعتنایی به بقای کل اتحادیه، و نزدیکی به روسیه که تهدیدی برای بسیاری از کشورهای اروپای شرقی و حوزه بالتیک به شمار میرود، دل خوشی از دولت جدید آمریکا ندارند. جالب آنکه دونالد تاسک، رئیس شورای اروپا، در نامه ای به ٢٧ رهبر اروپایی در ٣١ ژانویه ٢٠١٧، دولت ترامپ را جزو عواملی خوانده است که (به همراه روسیه و اسلام افراطی) اروپا را “تهدید” میکنند. همچنین اتحادیه اروپا که یک موج عظیم مهاجرت، ناامنی و تروریسم را به خاطر جنگ داخلی سوریه و ظهور دولت اسلامی تجربه کرده، حتی اگر از منافع اقتصادی اش در ایران بگذرد، طبیعتا تلاش خواهد کرد از هر تحولی که ممکن است به جنگ و بی ثباتی بیشتر در خاورمیانه بیانجامد پیشگیری کند.
بنابراین، خروج یکجانبه آمریکا از برجام یا حتی تلاش برای بازبینی در آن، با وجود رضایت راست گرایان در اسرائیل و کنگره، میتواند به انزوای بین المللی واشینگتن منجر گردد. با توجه به مخاطرات و چالشهای احتمالی مذکور، به نظر میرسد دولت ترامپ سعی خواهد کرد از طرفی توافق را به شکل کجدار و مریز اجرا کرده و از طرف دیگر سختگیری و نظارت بر اجرای دقیق توافق از سوی ایران را افزایش دهد. هدف از چنین سیاستی که احتمالا با تحریمهای غیرهستهای در حوزه برنامه موشکی، حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر همراه خواهد بود، کاهش سود و افزایش زیان پایبندی به برجام از طرف ایران است، به نحوی که تهران در نهایت عطای توافق را به لقایش بخشیده و خود از آن خارج گشته یا آن را نقض کند.
در این صورت، اهداف نتانیاهو و “باز”های کنگره تامین شده و در عین حال وجهه و اعتبار بین المللی آمریکا نیز کمتر به خطر میافتد، اما در پایان باید افزود که خطر وقوع جنگی دیگر در خاورمیانه در صورت شکست یا بی اثر شدن برجام ممکن است به عنوان بازدارندهای روانی عمل کرده و دونالد ترامپ را که توجهش عمدتا معطوف به اقتصاد و سیاست داخلی ست در نهایت امر به جدی گرفتن برجام وادارد.