نیروهای بین‌‏المللی به بمباران مواضع معمر قذافی در لیبی ادامه می‌‏دهند. برای پنجمین روز پی‏ در پی، جنگند‏ه‏‌های امریکا، فرانسه و بریتانیا هدف‏‌هایی را در لیبی منهدم کردند؛ از جمله دو مرکز رادار در یک پایگاه ضد هوایی ارتش لیبی و یک پایگاه دریایی در غرب طرابلس. درگیری میان نیروهای طرفدار قذافی و شورشیان همچنان ادامه دارد.

در اروپا گفت‏وگوهای داغی درباره‏ی لیبی در جریان است. ترکیه، رهبری ناتو در عملیات لیبی را مشروط اعلام کرده و ایتالیا گفته است که اگر ناتو این عملیات را رهبری نکند، این کشور ممکن است پایگاه‏های خود را در اختیار نیروهای ائتلاف قرار ندهد.

برای بررسی بیشتر تحولات لیبی، در گفت‏وگویی با سعید شروینی، کارشناس سیاسی در آلمان، از او پرسیده‌ام: هدف قطعنامه‏‌ی شورای امنیت چیست؟ ادامه‏ی حملات تا سرنگونی قذافی؟

مشکل این قطعنامه همین است که هدف پایانی آن تعیین نشده است. یعنی هدف عمدتاً حفاظت و حراست از جان شهروندان لیبی در برابر حملات دولت آقای معمر قذافی تعریف شده است، اما این‏که بعد چه خواهد شد، مشخص نیست. وقتی حدی از مصونیت ایجاد شود، با خود دولت قذافی چه می‏خواهند بکنند؟ این‏که قرار است در قبال وضعیت سیاسی لیبی و مبارزه‏ای که الان در این کشور در جریان است چه رویکردی در پیش گرفته شود، روشن نیست.

بخشی از کسانی که پشت این قطعنامه هستند، نظرشان این است که با زدن بخشی از توان نظامی آقای قذافی دو، سه حالت ممکن است پیش بیاید: احتمال دارد حالتی به وجود بیاید عین آن‏چه در افغانستان و در دوران طالبان پیش رفت و جبهه‏ی شمال زیر پوشش حملات هوایی امریکا توانستند کابل را بگیرند. یا این‏که این حملات در خود دولت آقای قذافی شکاف بیشتری ایجاد کند و بخشی از نیروها و هوادارهایش به مخالفان بپیوندند، یا قبایل هوادار آقای قذافی به مخالفین روی بیاورند. اینها امیدهایی است که به این حملات هوایی بسته شده که شاید منجر به از بین بردن توان نظامی قذافی بشود و به نوعی وضعیت سیاسی لیبی را هم تعیین کند.

منتها اینها چشم‏انداز و امیدها است و این‌‏که در عرصه‏‌ی واقعی چگونه پیش برود، هنوز مقداری مبهم است. به‏‌خصوص اگر این حالت ادامه پیدا کند، به درازا کشیده شود و مخالفت‏ها عمده شود، شاید در بعضی جاها شهروندان عادی هم کشته شوند و حربه‌ی تبلیغاتی خوبی دست آقای قذافی بیفتد تا در عرصه‏ی بین‏‌المللی بیشتر مانور بدهد. همه‏ی اینها حالتی از ابهام و تردید را راجع به این‏که بالاخره این حملات به کجا می‏خواهد برسد، ایجاد کرده است.

با آغاز دور دوم حملات، هنوز نقش ناتو در اجرای قطعنامه‏ی شورای امنیت روشن نبود. فکر می‏کنید چه مشکلاتی پیش بیاید یا پیش آمده است؟

این قطعنامه که تصویب شد، به‏خصوص امریکا به عنوان عمده‏ترین قدرت درون ناتو، تردید داشت. صحبت‏های چند هفته‌ی پیش آقای رابرت گیتس یا خانم کلینتون، ناظر بر این بود که صحبت کردن از ایجاد منطقه‏ی ممنوعه‏ی پرواز آسان است، ولی وقتی کسی وارد چنین مسئله‏ای می‏شود، به این معناست که وارد یک جنگ می‏شود و نمی‏داند آخر آن چه خواهد شد؛ به‏خصوص اگر بخواهد روند سیاسی در لیبی را هم تعیین کند، احتمالاً نیاز به نیروی زمینی درمیان خواهد بود.

با همه‏ی این احوال، زمانی که فشار فرانسه و انگلستان بالا گرفت، با فشاری که ازجمله از طرف کشورهای حاشیه‏ی خلیج فارس به‏وجود آمد، آمریکا هم حاضر شد در شورای امنیت به قطعنامه رأی بدهد؛ اما همان‏طور که گفته شد، اهداف اصلی و سیاسی این قطعنامه اعلام نشده است و آمریکایی‏ها از همان ابتدا گفتند که ما با توجه به فشاری که در عراق و افغانستان روی ما هست، با توجه به این‏که می‏خواهیم جهان هرچه بیشتر به سمت همکاری همه‏جانبه برود و کسی ما را به عنوان پلیس بین‏الملل (به‏خصوص آقای اوباما روی این نکته تاکید دارد) معرفی نکند و … قرار است به‏طور موقت رهبری این عملیات را بر عهده بگیریم و سهم عمده را خواهیم داشت.

با توجه به این مسئله، به‏خصوص امروز که آمریکایی‏ها صحبت از آن می‏کنند که هرچه سریع‏تر رهبری این عملیات را واگذار کنند، بر سر آن‏که آیا ناتو می‏تواند رهبری عملیات را بر عهده بگیرد یا نه، دعوا است. دعوا هم بر سر این است که آیا ناتو باید در حملات نظامی هم شرکت کند یا صرفاً مواظب باشد که آقای قذافی حمله نکند. بحث بر سر این است که ناتو حمله کند تا توان نظامی را از بین ببرد یا آن‏که اجازه ندهد آقای قذافی به مخالفانش حمله کند؛ یعنی چیزی که ترکیه خواهان آن است. از آن سو نروژ هم اعلام کرده، مادامی که فرانسه رهبری عملیات را در دست داشته باشد، همکاری‏اش را در این زمینه به حال تعلیق درخواهد آورد.

به‏‌نظر می‏‌آید بحث‏‌ها به این سمت می‏‌رود که تفاهمی در درون ناتو بر سر اهداف و بر سر این‏‌که چه کسی، چه سهمی از مسائل را بر عهده بگیرد، به‏‌وجود بیاید.

روسیه‏، چین، هند، نیجریه و چند کشور در درون اتحادیه‏ی آفریقا، اعتراض و انتقادهایی به حملات نیروهای بین‏المللی به لیبی کرده‏اند. از سوی دیگر، نیروهای ضد جنگ تظاهراتی به‏راه انداخته‏اند. فکر می‏کنید این اعتراض‏ها و انتقادها چه تأثیری داشته باشد؟

اگر این حرکت مقداری به درازا بکشد و به‏جایی نرسد و به جای آن‏که در وضعیت سیاسی لیبی تغییری ایجاد شود، در عمل حالت یک کشور دوپاره در آن شکل بگیرد، یا حتی با از بین رفتن تمام ارکان قدرت، با ناتوانی اپوزیسیون در به‏دست گرفتن قدرت، شاهد وضعیتی مانند سومالی در لیبی بشویم، مخالفت‏ها را بیشتر خواهد کرد.

از سوی دیگر، در اتحادیه‏ی عرب هم که به‏نظر می‏آید تا حدودی پشت این حملات ایستاده است، عمدتاً کشورهای حاشیه‏ی خلیج فارس هستند که دارند این حمایت را انجام می‏دهند و در همان جلسه‏ی روز شنبه هم که این تصمیم را گرفتند، برخی از کشورها غایب بودند. یعنی ۱۰ کشور حاضر بودند و اتحادیه‏ی عرب در عمل با نه رأی از ایجاد منطقه‏ی پرواز ممنوع حمایت کرد.

با توجه به این مسائل و به‏خصوص با توجه به ‏این‏که اتحادیه‏ی آفریقا از ابتدا هم زیاد موافق نبوده، حتی در حد اتحادیه‏ی عرب هم حمایت نکرده است و به ویژه ، کشورهایی چون آفریقای جنوبی، مالی، اوگاندا و … کماکان دید انتقادی به این حملات دارند، اگر اوضاع به جایی نرسد و اپوزیسیون قدرت پیدا نکند و نتوانند آقای قذافی را در حالتی از ضعف و عقب‏نشینی قرار بدهند، ممکن است این مخالفت‏ها بیش از پیش بالا بگیرد.

به نظر شما، خود قذافی تا چه زمانی می‏تواند مقاومت کند؟

واقعیت این است که منطقه‌‏ی پرواز ممنوع چیزی متناقض است. صدام حسین به مدت ۱۳ سال، یعنی از سال ۱۹۹۰ تا سال ۲۰۰۳ که امریکایی‏ها به طور مستقیم به عراق حمله کردند و نیروی زمینی پیاده کردند، توانست در چنین شرایطی دوام بیاورد. یا در منطقه‏ی بوسنی، زیر چشم همین منطقه‏ی پرواز ممنوع بود که، قتل‏ عام- سربرنیکا- Srebrenica که در آن شش تا هشت هزار بوسنیایی کشته شدند صورت گرفت.

یعنی این‌‏که به‏‌نظر نمی‌‏آید منطقه‏‌ی پرواز ممنوع، بدون عملیات نظامی دیگری، بدون این‏‌که تحولی در قدرت‏‌گیری اپوزیسیون لیبی و بدون این‏‌که اختلافی در صفوف طرفداران آقای قذافی ایجاد شود، به‏جایی برسد.

اتحادیه‏‌ی اروپا مقداری هم به تحریم‌‏های مالی و اقتصادی امید بسته است، اما می‏‌دانیم که این هم می‏‌تواند لزوماً به نتیجه‏‌ی مطلوب نرسد. چرا که قذافی روی انبوهی از طلا نشسته است و می‏‌تواند از طریق فروش آنها، هزینه‏‌ی جنگ را تا حدی تأمین کند.

با همه‏‌ی این احوال، این نکته هم هست که در این کشورهای عربی، به آن معنا، چیزی قابل پیش‏‌بینی نیست و چه بسا تشدید حملات، قدرت و نفوذ آقای قذافی را بیش از پیش از بین ببرد و وضعیتی که ما بعد از دوماه در یمن شاهد آن هستیم، در لیبی نیز پیش بیاید. یعنی همان‏‌طور که امروز آقای صالح در یمن در وضعیت خطرناکی قرار گرفته که در شطرنج به آن میگویند آچمز که مهره مدافع بدون در خطر قرار دادن مهره های دیگر خود نمی تواند حرکتی انجام دهد ، سرنوشت قذافی هم در نتیجه‌‏ی تشدید حملات و قدرت گرفتن اپوزیسیون لیبی، سرنوشتی مانند آقای صالح در یمن خواهد بود.