محمد قذافی در یک پیام اورژانس به رئیس جمهوری ایالات متحده، باراک اوباما اعلام کرده بود: «مردم لیبی حاضرند برای من بمیرند.» او در این پیام به نیکولا سارکوزی رئیس جمهور فرانسه، داوید کامرون نخست وزیر بریتانیا و بان کی‌مون دبیرکل سازمان ملل هم پیام داده و گفته بود: «اگر شما در کشور ما دخالت کنید، متأسف خواهید شد.»

این پیام در حالی داده شده که وزیر امور خارجه‌ی لیبی اعلام آتش بس کرده بود. این آتش بس یک روزبعد با حملات هواداران قذافی به شرق بنغازی شکسته شد.

پنج‌شنبه شب شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه‌ای تصویب کرد که اجازه می‌دهد در مورد لیبی همه‌‌ی اقدامات لازم انجام شود.

چند ساعت پس از پایان نشست بین المللی سران در پاریس میراژهای جنگنده فرانسوی نخستین حمله را به مواضع ارتش لیبی آغاز کردند بعد هواپیماهای جنگی بریتانیا آمریکا و دیگر نیروهای ائتلاف از جمله قطر وارد این عملیات شدند درپی حملات گسترده ارتش لیبی اعلام اتش بس فوری اعلام کرد.


در گفت‌وگو با رضا تقی‌زاده، استاد دانشگاه گلاسکو و کارشناس سیاسی، از او پرسیده‌ام: با توجه به این رویدادها شما تحولات لیبی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

رضا تقی‌زاده: بعد از این که مفاد قطعنامه‌ی شورای امنیت منتشر شد، به نظر می‌رسید عبارتی که در قطعنامه قید شده است، یعنی «استفاده از هر وسیله‌ی ضروری برای دفاع از حقوق مردم»، به‌هرحال به نوعی اجازه‌ی مداخله در لیبی به نیروهای نظامیداده بود. بدین‌ترتیب اعلامیه‌ای که لیبی از طریق وزیر خارجه‌اش منتشر کرد، مقداری ابهام در جامعه‌ی جهانی ایجاد کرد. این که اعلام آتش بس شده بود، حالا پرسیده می‌شود اجرای منطقه‌ی ممنوع پرواز بر فراز لیبی و مداخله‌ی نظامی به کجا خواهد کشید؟ ولی بلافاصله رهبران غربی منجمله نخست وزیر بریتانیا و همین‌طور رئیس جمهور فرانسه و وزیر خارجه‌ی آمریکا، مستقیم و غیر مستقیم اعلام کردند که به حرف‌های قذافی و دولت او نمی‌دانند اطمینان کنند و بایستی منتظر باشند تا نتیجه را در روی زمین ببینند. آن‌چه روز شنبه گذشته اتفاق افتاد، یعنی پرواز یک هواپیما بر فراز بنغازی و همین طور شلیک توپ و ورود تانک‌های قذافی به داخل بنغازی و بعد اعلام رسمی توسط شخص آقای قذافی، مبنی بر این که ما اعلام جنگ می‌دهیم و اگر شما بیایید، نتیجه‌ی منفی خواهید گرفت و پشیمان خواهید شد، نشان داد که این تردیدها تردیدهایی جدی است.

ولی نکته‌ای فراتر از این حرفها هم این است که به‌هرحال در جامعه‌ی جهانی تنها غرب نیست و حالا ما کشورهای عرب را هم می‌بینیم. چنان که اتحادیه‌ی عرب خواستار اجرای منطقه‌ی ممنوع پرواز شده بود و همین طور در کنفرانس سران پاریس نمایندگان کشورهای اتحادیه‌ی آفریقا حضورداشتند. پس جامعه‌ی جهانی که مرکب از مجموعه کشورهایی‌ست که لیبی هم بخشی از آن است، از آقای قذافی و رژیم او دست کشیده‌اند و ما باید اطمینان داشته باشیم که مسئله‌ی از بین رفتن رژیم قذافی مسئله‌ی زمان است و کوتاهی یا بلندی این زمان مرتبط است با تحولاتی که در داخل طرابلس پایتخت لیبی صورت می‌گیرد. این نیست که آقای قذافی باقی خواهد ماند یا خیر. در این مورد تردیدی نباید داشته باشیم. آنچه مورد تردید است، زمان این تغییرات است.

وقتی مسئله‌ی اعلام آتش بس از سوی وزیر خارجه‌ی لیبی مطرح شد، برخی کارشناسان باور داشتند که قذافی می‌خواهد سازش کند و به نوعی بماند؛ حالا در هر جا، اما حالا معلوم می‌شود این مسئله هم منتفی شد. شما فکر می‌کنید تکلیف قذافی به چه سمتی خواهد رفت؟ با توجه به این که جنگنده های نیروهای ائتلاف مقر اورا نیز با موشک زده‌اند.

قذافی زمانی که کنترل بر مناطق نفت‌خیز لیبی را از دست داد، در عمل کنترلش را بر حکومت از دست داد. وقتی تحریم‌های یکجانبه علیه او اعمال شد از طریق جامعه‌‌ی اروپا و آمریکا، نشان داده شد که حداقل غربی‌ها و مشتری‌های نفتی قذافی و لیبی از او دست کشیده‌اند و روزهای پایانی او نزدیک است، ولی دیدن نتایج تحولات در تونس و مصر، شاید قذافی و به‌خصوص پسر او سیف‌ الاسلام را تشویق به این کرد که پایداری کنند. شاید تصور می‌کردند که می‌شود باقیمانده‌ی این رژیم را نجات داد و به تدریج به مناطق اشغالی برگشت، ولی اقدامی که دیروز در سازمان ملل صورت گرفت و شورای امنیت قطعنامه‌ای صادر کرد که قاطعیتی در به چشم می‌خورد و همین‌طور سکوت به‌خصوص روسیه و چین در قبال این قطعنامه و عدم مخالفت با آن، نشان داد که آقای قذافی کنترل لیبی را در عمل از دست داده است. آقای قذافی برای جامعه ی‌ جهانی یک کارت سوخته است و ادامه‌ی وضع موجود نه از نظر دفاعی و امنیتی و نه از نظر مالی برای باقیمانده‌ی رژیم قذافی در درازمدت قابل تحمل نیست. باید انتظار داشته باشیم که با حداقل تخریب این وضعیت در لیبی تغییر کند و لیبی هم به قافله‌ی کشورهایی مانند مصر و تونس بپیوندد.اعلام آتش بسفوری ارتش لیبی قدم نخست بود.

عملیات منطقه‌ی پرواز ممنوع شد و آقای قذافی از راه زمینی هم نتوانست همچنان به حملات خودش ادامه دهد، مرحله ی بعدی چه خواهد بود؟

اولاً ارتش لیبی ارتش قدرتمندی‌ نیست. تعداد هواپیماهای فعال نیروی هوایی آقای قذافی به ۳۰ فروند هم نمی‌رسد و نیروی زرهی او بین غرب و شرق لیبی یک راه دراز را در پیش داشتند . اگر حتی نیروهای زرهی قذافی به بنغازی می رسیدند، ، رساندن کمک‌های لجستیکی و حمایت از این لشگرکشی برای قذافی در عمل ناممکن بود و بین نیروهای شرق و غرب فاصله می‌افتد و کوبیدن آنها خیلی آسان شد

حال آن که در وضعیت فعلی، نیروهایی که فرانسه روز شنبه به منطقه‌ی مدیترانه فرستاده و انگلیسی‌ها هم از دو پایگاه مالتا و قبرس استفاده می‌کنند و هواپیماهای «تورندو» و «توفان» به این منطقه پرواز کرده‌اند، قدرت آتش کشورهایی که مجری طرح منطقه‌ی ممنوع پرواز بودند قابل مقایسه با نیروهای روی زمین و نیروی هوایی ناقابل آقای قذافی نبودند.

همین روز شنبه یک فروند از این هواپیماها که بعد از اعلام منطقه‌ی پرواز بر فراز بنغازی رفته بود، همان طور که شما هم اشاره کردید، ساقط شد و نابود کردن بقیه‌ی نیروی هوایی هم خیلی مشکل نخواهد بود. نیروی آقای صدام حسین وقتی آمریکایی‌ها در مارس سال ۲۰۰۳ به این کشور حمله کردند، بسیار قدرتمندتر از این نیروی فعلی بود که در اختیار آقای قذافی است. ولی دیدیم که اشغال عراق فقط مسئله‌ی یک عملیات نظامی دو روزه بود. نابود کردن مجموعه‌ی نیروهای دفاعی که در اختیار آقای قذافی هستند، حتی به چند ساعت هم نیاز نخواهد داشت.

البته سرباز پیاده وارد خاک لیبی نخواهد شد، ولی همین حالا نیروهای اطلاعاتی و امنیتی کشورهایی که در این هجوم شرکت دارند، در لیبی فعال هستند و بخش عمده‌ی این فعالیت هدف‌گذاری اقدامات نظامی بعدی است و این که نیروی هوایی که داخل خواهد شد، چه مناطقی را در داخل لیبی از بین خواهد برد که البته باید امیدوار باشیم به تأسیسات اقتصادی، صنعتی, راه‌ها و منابع آب لیبی لطمه‌ی زیادی وارد نشود.

در این مورد که قدرت کافی در منطقه‌ی مدیترانه در اختیار نیروهای غرب وجود دارد و آقای قذافی از نظر دفاعی بضاعت مقابله با آنها را نخواهد داشت، هیچ تردیدی نباید داشته باشیم. تردید این است که نیروهای پراکنده‌ی او در لیبی چند روز باقی خواهند ماند.

پیش‌بینی شما از سرنوشت قذافی چه هست؟

این را شاید برای خود او هم به صورت یک مسئله باید دید. در مورد آقای مبارک و آقای بن‌ علی حداقل ماندن یکی از آنها در مصر و رفتن دیگری به عربستان سعودی امکان‌پذیر بود، ولی با توجه به این که قذافی حتی با کشورهای عرب و کشورهای آفریقایی هم رفتار بسیار متفرعنانه و بدی داشته، تقریباً هیچ دوستی برای او باقی نمانده است. شاید یک‌ماه پیش این تصور وجود داشت که قذافی بتواند مثلاً به ونزوئلا برود، ولی این در هم به روی او بسته است. یکی از دلایلی که او و پسرانش وادار به نوعی مقاومت شده‌اند، شاید همین نداشتن جایی برای رفتن است.

به نظر نمی‌رسد که قذافی بعد از ساقط شدن جایی برای پنهان شدن داشته باشد و اگر او زنده بماند، به یقین راهی دادگاه بین‌المللی لاهه برای محاکمه خواهد شد و پاسخگوی جنایاتی که صورت داده است. این مقایسه‌ی وضعیتی‌ است که بقیه‌ی دیکتاتورهای منطقه هم باید به آن فکر کنند. یعنی یا باید به الگوی مبارک در مصر و بن علی در تونس نگاه کنند و حداقل جان خودشان را نجات دهند. یا این که بمانند و مقاومت کنند مثل آقای قذافی. حالا باید به انتظار بنشینند و ببینند سرنوشت آقای قذافی چه خواهد بود. چنین سرنوشتی در انتظار دیکتاتورهایی است که در مقابل مردم مقاومت می‌کنند. به‌هرحال یا آنها داوطلبانه کنار خواهند رفت یا با زور؛ و این زور جامعه‌ی جهانی است که آنها را کنار خواهد زد.

به نظر می‌رسد که نسیم تغییر در بسیاری از کشورها در حال حس شدن است و تقریباً نمی‌شود گفت که هیچ رژیم دیکتاتوری باقیمانده‌ای از این باد تغییر مصون خواهد ماند. فقط مسئله‌ی زمان است و تأخیرهایی که وجود خواهد داشت پیرامون این که این سرنوشت در چه تاریخی نصیب کدامیک از کشورهای دیگر خواهد شد.