کاترین براهیک ـ  در ساعت ۲: ۴۶ بعد از ظهر جمعه‌‌ی پیش، ژاپن لرزه‌ای بی‌سابقه را به‌چشم خود دید. این زمین‌لرزهٔ ۹ ریشتری، سراسر جزیرهٔ هونشو را ۲. ۵ متر به آمریکا نزدیک‌تر کرد و ۱۶ سانتی‌متر هم به انحراف محوری زمین افزود. در محل کانونِ این زلزله که در حدود ۱۳۰ کیلومتریِ ساحل شرقی ژاپن جا گرفته بود؛ صفحهٔ تکتونیکی ِ پاسیفیک به‌سمت غرب لغزید و نتیجتاً سونامی ِ ۱۰متریِ مرگ‌باری را روانهٔ شهر بندریِ «ساندای» در‌‌ همان حوالی نمود.

مشکل بتوان انهدام مرگ‌بار شهر ساندای در پی این فاجعه را مسألهٔ اغراق‌آمیزی تلقی کرد. برآورد‌ها، حاکی از مرگ بالغ بر ۱۰هزار انسان است و تنها تسلی این حادثه را می‌توان در این حقیقت دید که لرزه‌های شدید‌تر از ۸. ۵ ریش‌تر، نادرند و زلزلهٔ ساندای، در زمرهٔ ۱۰۰ زمین‌لرزهٔ شدیدِ یکصدسال گذشته جای گرفته است.

با این‌حال، سه مورد از این فهرستِ ده‌تایی – یعنی زلزله‌های ۲۰۰۴ سوماترا، فوریهٔ ۲۰۱۰ شیلی و حال؛ زلزلهٔ اخیر ساندای – طی تنها شش سال اخیر رخ نموده‌اند: حدستان صحیح است؛ این سه رخداد، حرف از احتمال دهشت‌باری می‌زنند: شاید بتوان نوعی رابطه مابین این لرزه‌ها یافت و در این‌صورت استمرار چنین زنجیره‌ مرگ‌باری‌ چندان دور از انتظار نیست.

اغلبِ زمین‌شناسان معتقدند که شمار زمین‌لرزه‌های اخیر آن‌قدر زیاد نیست که بتوان آمار متقاعدکننده‌ای از وجود یک رابطه به‌دست داد. «راس استِین» (Ross Stein)؛ از سازمان نقشه‌برداری‌های زمین‌شناختی ایالات متحده (USGS) در منلوپارک کالیفرنیا، در این‌باره می‌گوید: «پاسخ‌های متفاوتی از هرکسی می‌توان شنید؛ اما توان هرکدامشان در اثبات ادعایشان، ناچاراً بسته به آمار عددی‌ است و حال این آمار، ما را به هیچ‌کجا راه نمی‌برند».

با این‌حال، می‌توان اینگونه پنداشت که دست‌کم می‌توان به‌وجود ارتباطی مابین زمین‌لرزه‌های مرگبار اخیر پی برد. «تورن لِی» (Thorne Lay)؛ از دانشگاه کالیفرنیا-سانتاکروز در این‌رابطه به نیوساینتیست می‌گوید: «مشخص است که از سال ۲۰۰۴ و طی ۶. ۲ سال پیش، زمین‌لرزه‌های به‌مراتب شدیدتری از هر بازهٔ ۶. ۲-ساله‌ای در سرتاسر تاریخ ۱۱۰سالهٔ تدوین آمار زمین‌لرزه‌ها، ثبت شده است». همکارش «امیلی برادسکی» (Emily Brodsky) از این نیز فرا‌تر می‌رود و می‌گوید: «فورانِ ناگهانی ِ زمین‌لرزه‌های فرا‌تر از ۸ ریش‌تر در سالیان اخیر، احتمالاً‌‌ همان زنجیرهٔ پس‌لرزه‌های مدت‌دار زمین‌لرزهٔ ۲۰۰۴ سوماتراست».
هرچند که اثبات وجود چنین پدیدهٔ دومینو-مانندی، خود چالش بزرگی‌ست؛ لی به سازوکار زمین‌شناختی‌ای اشاره می‌کند که قادر به پیوند برخی زمین‌لرزه‌های سهمگین با وقفه‌های چندین‌ماهه، به همدیگر است. وی دراین‌باره به «زلزله‌های دوتایی» استناد می‌کند؛ جفتی از لرزه‌های بالنسبه قدرتمند که با وقفه‌های چندماهه، در کانون، و یا همسایگی گسل تحتِ پوشش زلزلهٔ پیشین به‌وقوع می‌پیوندند. در ماه نوامبر ۲۰۰۶ بود که زلزله‌ای ۸. ۳ ریشتری، جزایر کوریل، واقع در شمال ژاپن را به‌دنبال لغزش صفحهٔ پاسیفیک به‌زیر بستر این جزایر، به لرزه درآورد. دو ماه بعد و در ژانویهٔ ۲۰۰۷، همین جزایر این‌بار لرزه‌ای ۸. ۱ ریشتری را متحمل شدند. زمانی‌که صفحهٔ پاسیفیک اول‌بار به زیر بستر قاره‌ایِ مجمع‌الجزایر کوریل لغزید و نخستین زلزله را پدید آورد؛ پوستهٔ اقیانوسی، متحمل یک نیروی کششی از جانب صفحهٔ پاسیفیک گردید و زلزلهٔ ماه ژانویه، در نتیجهٔ یک گسیختگی ِ مرگ‌بار در پوسته بود که متقابلاً به صفحهٔ پاسفیک اجازهٔ انبساط و جبران این نیروی کششی را داد.

دوتایی‌هایی نظیر این، نشان از وجود ارتباط بی‌نقصی میان زمین‌لرزه‌های شدید و با هم‌زمانی ِ چندین‌ماهه، بر دو گسل گوناگون می‌دهند. البته این سازوکار، خود توجیه‌کنندهٔ دلیل وقوع زمین‌لرزه‌هایی که با وقفه‌های زمانی ِ طولانی‌مدت و در گسترهٔ جغرافیایی ِ وسیع‌تری رخ می‌دهند هم نیست. لی، دراین‌باره می‌گوید که شما مثلاً می‌خواهید نشان دهید یک منطقه که زلزلهٔ عظیمی را تجربه کرده؛ به‌هنگام وقوع زمین‌لرزهٔ عظیم ِ پیشینی در هرجای دیگر از زمین، همزمان متحمل ارتعاشاتِ نامتعارف و‌گاه حتی لرزه‌های خفیف می‌شده است. این پدیده حاکی از این است که زلزلهٔ نخست، گسل را ناپایدار کرده و عملاً آبستن زلزله‌اش کرده است.

به‌عنوان مثال، لی به زلزلهٔ ۷. ۹ ریشتری سیچوان که در ماه می‌۲۰۰۸، بخشی از خاک چین را به لرزه درآورد اشاره می‌کند و می‌گوید: «زلزلهٔ ۲۰۰۴ سوماترا، به دنبال گسیل امواج [لرزه‌ای] و گذر این امواج [از منطقهٔ سیچوان]، به استعداد ارتعاش‌پذیری آن حوزه افزوده است. آیا زلزلهٔ ۲۰۰۸، پس‌لرزه‌ای متأخر و سهمگین بوده؛ و یا پدیده‌ای به‌کل مستفل از پیش‌تر‌ها؟». مشکل اینجاست که زلزله‌های سهمگین، مولد امواج تکتونیکی‌ای هستند که در گرداگرد سطح سیاره توزیع می‌گردد و معمولاً به وقوع لرزه‌های خفیف‌تری در گسل‌های دوردست، دامن می‌زند و از این‌رو فعالیتِ افزودهٔ گسل‌های چین را نبایستی یک شگفتی ِ دور از انتظار پنداشت. استین در این‌باره می‌گوید: «اگر زمین‌لرزه‌ای مثلاً با قدرت ۶. ۲ ریش‌تر و یا بیشتر داشته باشید؛ هر دانهٔ شنی بر روی این سیاره با آهنگ این پدیده به رقص درمی‌آید».

شاید بزرگ‌ترین مدرکی که بتواند نقش زلزله‌های سهمگین را به‌عنوان جرقهٔ وقوع زمین‌لرزه‌های بعدی به اثبات درآورَد، آمار باشد. جهت درک اینکه آیا حقیقتاً این لرزه‌ها به‌شکلی غیرتصادفی به‌هم مربوطند؛ «تام پارسونز» (Tom Parsons) از USGS و «آرون ولاسکو» (Aaron Velasco) از دانشگاه تگزاس در ال‌پاسو؛ با اعدادِ فراوانی سر و کله زده‌اند. آن‌ها، ندرتِ وقوع زلزله‌های سهمگین را با گسترده‌سازیِ تمرکزشان بر زمین‌لرزه‌های ۷ ریشتری و یا شدید‌تر، به‌نوعی جبران کردند. سپس در جستجوی نوعی ارتباطاتِ آماری‌ مابین این لرزه‌ها و دیگر زلزله‌های ۵ ریشتری و یا شدید‌تر برآمدند که زمین از سی سال پیش به‌روی خود دیده بود.

پس از این‌ بازبینی بود که این دو دریافتند هیچ مدرک پرمعنایی که بتواند برانگیزش زلزله‌ای شدید در شعاع ۱۰۰۰ کیلومتری، یا بیشتر از حوزهٔ یک زلزلهٔ سهمگین ِ دیگر را توجیه کند، وجود ندارد. با این‌حال، بحث و مجادله پیرامون خوشه‌بندیِ ابرلرزه‌هایی که اخیراً رخ نموده نیز همچنان ادامه دارد. متأسفانه برای مردم ژاپن، دیگر شکی نمانده که زمین‌لرزه‌های محلی، آرایشی خوشه‌مانند دارند: پس‌لرزه‌ها هنوز در امتداد زلزلهٔ اصلی آرام نگرفته‌اند و‌گاه حتی قدرتشان سر به شدت اولی می‌ساید. استین می‌گوید: «ما هم‌اکنون در مجموعه‌ای [از زلزله‌ها] واقع شده‌ایم که مرکزیت‌اش در ژاپن است. ژاپن، می‌تواند هدف لرزه‌های بیشتری از این‌پس باشد و این قسمت‌اش را همه بایستی بپذیریم».

منبع: NewScientist

توضیح تصویر:

امواج سهمگین لرزه‌ای / Bernard Settnik