از آه کشیدن تا نفس کشیدن

گفت‌وگو با مجید محیط، بنیانگذار و مدیر انتشارات سوژه در آلمان

انتشارات سوژه در آلمان در آستانه‌ی دهمین سال فعالیتش در قلمرو انتشار آثار نویسندگان مهاجر و تبعیدی به زبان آلمانی، اکنون دیگر به نامی آشنا بدل گشته است. این انتشاراتی کوچک توانسته است در این مدت نسبتاً کوتاه در میان انبوهی از بنگاه‌های انتشاراتی عظیم آلمانی جایی برای خود باز کند و اعتباری به دست آورد.

مجید محیط هفده سال پیش به عنوان پناهجوی سیاسی وارد آلمان شد و در شهر کوچکی به نام «وختا» زندگی کرد. آقای محیط در ایران مدیریت انتشارات «محیط» را که از آن پدرش بود به عهده داشت. «صد سال تنهایی» اثر گابریل گارسیا مارکز را برای نخستین بار در ایران انتشارات محیط منتشر کرد، اما مجوز پخش نگرفت و خمیر شد.


محمود فلکی، ساناز زارع ثانی و سالم خلفانی از نویسندگان مهاجر و تبعیدی هستند که پاره‌ای از آثارشان را انتشارت سوژه به زبان آلمانی منتشر کرده است.


مجید محیط دفتری دارد در شعر با عنوان: «آوای دوردست‌ها و صخره‌ها». دفتر «خاک» با آقای محیط، بنیانگذار و مدیر انتشارات سوژه گفت و گویی کرده است که از نظر خوانندگان می‌گذرد:

آقای محیط! شما هفده سال است که در آلمان زندگی می¬کنید، بنیانگذار انتشارات سوژه در برمن هستید و چندی پیش دهمین سالگرد انتشارات سوژه را جشن گرفتید. چطور شد، به عنوان یک پناهنده سیاسی به فکر تأسیس یک بنگاه انتشاراتی بیفتید؟

با نام انتشارات محیط که اولین بنیان‌گذارش پدربزرگم حدود بیش از ۸۰ سال پیش بوده است، کار نشر را من در ایران یک سال بعد از انقلاب ۵۷ شروع کردم و در واقع این حرفه برای من از ایران آغاز شد. ولی‌ اینکه چطور اینجا توانستم به فعالیت‌های انتشاراتی‌ام ادامه بدهم شاید جالب تر باشد.
به درستی‌ اگر بخواهم بگویم، بیشتر ضرورتی بود که در خود من به عنوان یک ناشر ممنوعه و تحریم شده در وطن و بروز و شکل‌گیری نوعی از ادبیات، اصطلاحاً ادبیات مهاجر یا تبعید در خارج از کشور بود که انگیزه‌ای برای ادامهٔ راه نشر با نامی‌ و وظیفه‌ای دیگر گردید.
 

شما از خانواده‌ای می‌آیید که دست در کار نشر کتاب داشته است. تجربه‌ی شما در ایران با وزارت ارشاد چه بود و اکنون که در آلمان هم به نشر کتاب می‌پردازید، به عنوان یک ناشر چه تفاوتی می‌بینید بین این دو کشور؟
 

این تفاوت‌ها را فکر می‌کنم می‌توان در یک نکته‌ی کلی‌ خلاصه کرد و آن هم آزادی قلم و نوشتار است. هر چه مسأله را بیشتر بشکافیم بیشتر به مرکز این تفاوت نزدیک می‌شویم، در واقع عدم وجود سانسور. :تفاوتی که موجب به وجود آمدن نوع جدیدی از آثار ادبی‌ با زمینه‌های متفاوت اجتماعی و فکری می‌گردد. از تجربیات بسیار زیادی که در رابطه با وزارت ارشاد و بخش سانسور این وزارتخانه داشته‌ام میتوان ساعت‌ها به صحبت و گفتگو بنشینم.
 

من سانسور بعد از انقلاب ۵۷ را از بدو به‌وجود آمدنش متأسفانه تجربه کرده‌ام، از آن هنگام که مطبوعات با سیاسی‌نویسی مجوز انتشار پیدا می‌کردند و داستان‌های عشقی‌ اجازه انتشار پیدا نمی‌کردند تا آنجا که یکی‌ از چندین آثار انتشاراتی ما به صرف سیاسی تلقی‌ شدن در ارشاد محبوس شد. ارشاد را من از آن لحظه‌ای تجربه کردم که حروف لاتین به صرف لاتین بودن‌شان اجازه‌ی چاپ نمی‌یافتند. در واقع تفاوت بین دو دنیا یا دو کشور مانند تفاوت میان آه کشیدن و نفس کشیدن است.
 

کتاب‌هایی که سوژه منتشر کرده است، عمدتاً به دو دسته تقسیم می‌شوند. کتاب‌هایی که در آنها تجربه‌ی غربت بازتاب یافته. مانند آثار محمود فلکی، سالم خلفانی و نپال لود و دسته‌ی دوم کتاب‌هایی که نویسندگان متعارف آلمانی نوشته‌اند. استقبال خوانندگان از کدام کتاب‌ها بیشتر است؟ خوانندگان آلمانی‌زبان از کتاب چه انتظاری دارند؟
 

این دو دسته بودن تعلق به دو دنیائی دارد که حیات ادبی‌ نشر ایجاب می‌کند. برای ادامه‌ی حیات نشر، وجود آثاری از نویسندگان اروپایی‌ ناگزیر می‌باشد، گذشته از آن ترکیبی‌ از دو یا چند فرهنگ، هسته‌ی نشر سوژه را تشکیل می‌‌دهد. برخی‌ از کتاب‌های نشر ثمره‌ی همکاری و ادغام حداقل دو زبان است.
روی هم رفته استقبال از کتاب‌های نشر سوژه بسیار متفاوت است. آنچه که تلاش ما را به خود معطوف داشته بیشتر جا انداختن ادبیات غربت یا تبعید است که در حال حاضر موفق‌تر از بقیه آثار نشر است و همینطور نشر کتاب‌های کودک که در یک مورد به طور استثناء به دو زبان انتشار یافته اند. نویسندگانی همچون فلکی و خلفانی یا نویسنده‌ی هندی تبار نپال لود جزو نویسندگان شناخته شده در جامعه کتابخوان آلمانی‌ گردیده‌اند.
 

تلاش برای معرفی‌ این ادبیات ساده نیست، ولی‌ این دست از نویسندگان علاقمندان خود را دارند. بخش مهمی‌ از خوانندگان و توصیه‌کنندگان این آثار ایرانی‌هایی‌ هستند که در خارج از کشور زندگی‌ می‌کنند. در کنار همه‌ی این توضیحات باید خاطر نشان کرد که آثار این نویسندگان متفاوت از آثار شناخته شده‌ی نویسندگان ایرانی یا کشورهای دیگر است، چه از لحاظ فرم و چه به جهت مضمون و بسیار قابل توصیه..
 

ممکن است در اثر تفاوت‌های فرهنگی، سوءتفاهم‌هایی در تأویل نشانه‌ها پیش بیاید. ازین نظر اغلب آثار نویسندگان مهاجر و تبعیدی که به زبان دوم نوشته می‌شود، نطفه‌ی توضیح دارد و از نظر ادبی در حد آثار نویسندگان کشور میزبان نیست. با این مشکل چه می‌کنید؟
 

به نکته‌ی بسیار جالبی‌ اشاره کردید. ببینید، بد نیست کمی‌ در مورد آثار ادبی‌ در غربت که در سوژه انتشار می‌یابند و نگارش به زبان دوم صحبت کنیم. نویسندگان نشر همگی‌ به ادبیات آلمان و زبان آلمانی تسلط کافی‌ دارند. اکثر آثار در اینجا و به زبان دوم تولید شده‌اند. در واقع ما به‌ندرت به جز برخی‌ موارد شعری، ترجمه‌ی مستقیمی‌ از نوشته‌های فارسی کرده‌ایم.
 

با این وجود این ابهامات غالبأ تصویری که پیش‌زمینه‌های فرهنگی‌ در خود دارند، انکار ناپذیرند که بعضاً با زیرنویس یا مؤخره‌ای برطرف می‌شوند. ضمناً به نظر من در خیلی‌ از موارد، این سؤتفاهم در تأویل نشانه‌ها می‌تواند به نوعی از به‌هم ریزی عادت‌های خواندن منجر گردد که خود، شکلی‌ از بیان متفاوت ادبی‌ است و به وجود آورنده‌ی زبانی نو.
 

البته در مورد کلمات و بازی جملات ساده روزمره این مشکل خیلی‌ ساده‌تر قابل حل است. امروز شما کافی‌ است بنویسید در نوشته‌ای «تو رو سننه»، بدون دانستن زبان ترکی‌، فوراً به فارسی‌ قابل فهم است. به هر حال در راستای نوشتن و خلق آثار ادبی‌ به زبان دوم در ابتدای راهی‌ هستیم که من آینده‌ی خوبی برای آن می‌‌بینم.