امید حبیبی‌نیا- در میان ویدئوهایی که از تظاهرات روز جهانی زن در فیس‌بوک دیدم، ویدئویی توجهم را جلب کرد که در همان ثانیه‌های نخست، ساختگی بودن آن خود را به رخ می‌کشید، اما با نگاهی به فیدهای فیس‌بوک شاهد کامنت‌های تراژیک بسیاری از فعالان سیاسی- اجتماعی و حتی چند روزنامه‌نگار روی لینک‌های این ویدئو بودم و از خودم پرسیدم: چرا سطح سواد رسانه‌ای در میان جامعه‌ی ایرانی کاربر فیس‌بوک تا این حد پایین است؟

عکس اول- ویدئوی ساختگی: «دارن دختره را می‌زنن!» روی صفحه‌ی فیس بوک

نزدیک به دوسال است که بسیاری از ایرانیان در داخل و خارج از کشور حساسیت بیشتری نسبت به مسائل سیاسی ایران یافته‌اند و با دقت بیشتری اخبار آن را دنبال می‌کنند. این امر سبب شده است تا از سویی «اخبار و وقایع روز ایران» مخاطبان تازه‌ای در شبکه های اجتماعی بیابد و از سوی دیگر سبب شده است تا تعامل مجازی میان جامعه‌ی ایرانی در برهه‌های خاصی از زمان افرایش یابد و به جریان اطلاع‌رسانی دامن بزند، اما این جریان اطلاع‌رسانی همواره جریانی سالم و شفاف نیست. گاه توام با ابهام یا جعل‌هایی است و بی‌دقتی در این امر حتی می‌تواند کار را به رسانه‌های بین‌المللی یا مجامع جهانی بکشاند.

یکی از دلایل گسترش چنین پدیده‌ای که منجر به برهم خوردن تعادل میان شبه‌خبرها، شایعات و جعلیات با اخبار واقعی و مستند می‌شود، فقدان یا کمبود سواد رسانه‌ای در میان مخاطبان و کاربران شبکه‌های اجتماعی است.[1]

این امر به گمان من از سویی سبب می‌شود تا مرز میان واقعیت و ناواقعیت در مستندسازی وقایع روز مخدوش شود و از سوی دیگر سبب می‌شود تا دستگاه تبلیغاتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی از این بازار آشفته بهره بگیرد.

سواد رسانه‌ای اما چیست؟

تعریف ساده‌ی سواد رسانهای (Media Literacy) عبارت است از قدرت درک، تشخیص، تمایز و ارائه بازخورد در برابر محتوای رسانهای مورد استفاده.
به عبارت دیگر مخاطب باید برای درک محتوای یک تولید رسانهای اعم از متن مکتوب، ویدئو، فیلم یا متن آنلاین بتواند نشانهها و رمزهای آن را رمزگشایی، معنابخشی و تجزیه و تحلیل کند. مخاطبی که همواره فیلم فارسی یا فیلم هندی دیده است طبعاً نمی‌تواند با فیلم تارکوفسکی یا سهراب شهید ثالث ارتباط برقرار کند.

از سوی دیگر مخاطبی که قواعد و زیبایی‌شناسی رسانه را درک می‌کند، می‌تواند به سادگی سره را از ناسره تشخیص دهد و مثلاً فرق پورنوگرافی و تجاوز را دریابد.[2]
به طور خلاصه سواد رسانه‌ای شامل این موارد می‌شود:

۱- توانایی استفاده از فن‌آوری روز مثلا کامپیوتر، وب 2 برای پردازش و تولید اطلاعات

۲- توانایی درک رابطه‌های علت و معلولی برای فهم واکنش مخاطبان و گزارش‌های رسانه‌ها
۳- توانایی تشخیص تاثیر تحریف، جعل، کلیشه‌سازی، شیوه‌های گوناگون تبلیغ (مستقیم و پنهان) و خشونت در رسانه‌های تصویری
۴- توانایی درک مضامین، قالب‌ها و قواعد تصویرسازی در رسانه‌ها
۵- توانایی برخورد انتقادی و نه انفعالی با رسانه
۶- توانایی کنترل بر شیوه‌ی مصرف رسانه‌ای
۷- توانایی تجزیه و تحلیل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی رسانه‌ها

از سوی دیگر سواد رسانه‌ای به مخاطب کمک می‌کند تا ضمن برخورد هشیارانه و تعاملی با رسانه، از قدرت تحلیل و پیش‌بینی وقایع نیز برخوردار شود و در نتیجه نقشی شاخص‌تر در میان دیگران برای خود دست و پا کند.[3]

اما معضل فقر سواد رسانه‌ای در میان عامه‌ی مخاطبان ایرانی با پدیده‌ی دیگری نیز عجین شده و آن سیاست- سرگرمی (Politicotainment) است. در این‌جا سیاست بدل به سرگرمی گروه‌های تازه‌ای از مردم شده است که پیش از آن توجهی به آن نداشتند و بیش از آن که خود در عمل و زندگی روزانه در محیط جغرافیایی (یا روانی) آن به سر ببرند در محیط مجازی در پی آن هستند. پیروی از مد روز مثلاً بستن دستبند سبز، همنوایی با دیگران و همچنین پیروی از گرایش و سلیقه‌ی عامه به ویژه در مورد برخی از گروه‌های جوانان سبب می شود تا آنها هم از سویی خود را بخشی از جامعه‌ی در تلاطم ایران ببینند. از همین رو است که تولیدات رسانه‌ای سطحی همسو با این جریان عامه‌پسند بیشتر مورد توجه آنها قرار می‌گیرد تا مثلاً تحلیل‌های سیاسی عمیق‌تر. نوشته‌های سطحی وبلاگی، طنزهای کم‌مایه، مطالب کوتاه آنلاین و ویدئوهای آکشن کوتاه بیشتر برای آنها جذابیت دارد تا مثلا خواندن کتابی جامعه شناختی درباره‌ی زمینه‌های اجتماعی تحولات سیاسی.

به این ترتیب شایعات و خبر- سرگرمی (Infotainment) هم گاهی به میان اخبار واقعی و تحلیل‌های عمیق راه می‌یابد و روشن است در این میان، دستگاه تبلیغاتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی نیز از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرد.

علاوه بر شیوه‌هایی چون جعل و وارونه‌سازی اخبار رسانه‌های خارج از کشور یا تمسخر و هجو آنها چه به صورت برنامه‌سازی و چه با تمهیدات قبلی (نمونه‌ی مشهور این امر استفاده از شخصیت‌های سریال طنز برره برای «سرکار گذاشتن» مجریان شبکه‌های تلویزیونی لس‌آنجلسی بود)، این دستگاه تبلیغاتی و اطلاعاتی سعی می‌کند تا خود نیز به جمع تولیدکنندگان محتوای رسانه‌ای و خبری جنبش مردمی بپیوندند و با استفاده از ابزارهایی چون شبکه‌های اجتماعی این اخبار و شایعات را دامن بزند که برخی از آنها اصولاً در جهت ایجاد ترس و وحشت در میان مردم است و برخی دیگر برای استفاده در برنامه‌سازی‌های هجوآمیز.

به نظر می‌آید که این ویدئو نیز با چنین هدفی درست در شب هشتم مارس که کاربران فیس‌بوک اخبار تظاهرات روز زن در ایران را دنبال می‌کردند در یوتیوب گذاشته شده است.

ویدئوی جعلی: دختره را دارن می زنن!

حال نگاه دقیق‌تری به ویدئو بیاندازیم. این ویدئو ده ثانیه است، اما بیش از صدها بار در فیس‌بوک با کامنت‌هایی آکنده از غم و همدلی بین کاربران پخش و در سایت بالاترین نیز در همان ابتدا داغ شد. در صفحه فیس‌بوک روز ۲۵ بهمن نیز با عنوان «زنان وطن زیر باتوم نیروهای دولت کودتا» پخش شده است.[4]
در ثانیه‌ی اول این ویدئو فردی را با لباس پلنگی و ماسک می‌بینیم که چیزی شبیه باتوم در دست دارد و ظاهراً در حال تعقیب یک معترض در خیابانی در روز است. کسی که تصویربرداری می‌کند و در اتومبیلی که در آنجا پارک شده نشسته در فاصله‌ی کمتر از یک متر دوربین یا موبایل خود را پان می‌کند تا دختر معترض را که به زمین افتاده نشان بدهد.

در ثانیه‌ی سوم، فرد دیگری با لباس پلنگی ولی با کفش کتانی دختر را می‌گیرد و قبل از این‌که ظاهراً شروع به زدن او کند، تصویربردار به پیشواز اقدام بعدی بازیگران می‌رود و با صدای بلند می‌گوید: «داره می‌زنندش!» بعد دوربین یا موبایل خود را کاملاً از پنجره بیرون می‌آورد که از پشت سر این واقعه‌ی اکشن را تصویربرداری کند و مرتب نیز فریاد می‌زند: «داره می‌زنه! داره دختره رو می‌زنه!»

این در حالی است که زدن دختر بازیگر اساساً هنوز شروع نشده است، این اتفاق در ثانیه‌ی پنجم رخ می‌دهد که بازیگر مرد اول با ضرباتی آهسته و نمایشی مانند فیلم‌های هندی ضربات باتوم را بصورت متوالی روی باسن دختر بازیگر فرود می‌آورد که صحنه را به گمان بسیاری از بینندگان این ویدئو شبیه فیلم‌های پورنو ژانر BDSM ساخته است.

در این میان بازیگر مرد دوم نیز ضربات کنترل شده‌ای را با دقت به پشت دختر بازیگر با کفش کتانی خود فرود می‌آورد و صدایی که از بازیگر دختر در می‌آید به مراتب کمتر از صدای فریاد زن تصویربردار است که از فاصله‌ی کمتر از یک متر در حال تصویربرداری از آنهاست و با وجود این‌همه فریاد توجه بازیگران مرد را به خود جلب نمی کند.

با مشاهده‌ی این ویدئو چند نکته در ابتدا به ذهن می‌رسد:
۱- این ماموران یگان ویژه چرا هیچ چیز دیگری جز یک باتوم همراه ندارند؟ نه سپر، نه بی‌سیم، نه اسلحه، نه حتی دو جفت پوتین یا دو باتوم؟
۲- چرا عمداً به گونه‌ای تصویربرداری- صحنه‌سازی شده که صورت هیچ‌یک از طرفین مشخص نباشد؟
۳- چرا دختر بازیگر هیچ چیز دیگری به همراه ندارد؟ زن‌ها معمولاً حتی هنگامی که به تظاهرات می‌روند با خود کیف برمی‌دارند.
۴- آیا پاسداران به دلیل فعالیت بسیار گرم‌شان شده و فقط یک پیراهن در اسفندماه و هوای یازده درجه‌ بالای صفر روز هفدهم اسفند ماه به تن داشتند؟
۵- چرا سر و صدای فراوان تصویربردار توجه این دو پاسدار بی‌مروت را به خود جلب نمی‌کند؟
عکس دوم نمایی از ویدئوی «دارن دختره را می‌زنن!»

این ویدئو در صفحه‌ی ۲۵ بهمن فیس‌بوک تا ساعت ده شب نزدیک به ۲۰۰ «لایک» خورده است و نزدیک به ۳۰۰ کامنت دریافت کرده است که از این میان تنها تعداد معدودی در میان صدها مورد ابراز احساسات و عواطف به ساختگی و جعلی بودن آن اشاره کرده‌اند. البته خوشبختانه پس از ساعت ده شب جهت‌گیری کامنت‌ها تغییر کرد و بر تعداد کسانی که معتقد بودند ویدئو ساختگی است اضافه شد.

برای مشاهده‌ی تصویر در اندازه‌ی بزرگ روی آن کلیک کنید.

موارد بسیاری از این دست نیز وجود داشته است که سبب شده میزان سواد رسانه‌ای جامعه‌ی مجازی ایرانیان محک بخورد.

به گمان من اشتباهات مکرر روزنامه‌نگارانی که مخاطبان عامه‌پسند دارند و همچنین بی‌توجهی برخی دیگر از این خانواده در زمینه‌ی تصحیح اشتباه‌های رایج از سویی و اصرار برخی از ایرانیان با گرایش‌های سیاسی به انتشار داستان‌ها و اخبار و روایت‌های جعلی، اغراق‌آمیز و حماسی از وقایع روز، درگیری‌های خیابانی و مسائل سیاسی در داخل کشور سبب شده است تا این سیکل معیوب همچنان به حیات خود ادامه بدهد.[5]

پی‌نوشت‌‌ها:
۱- ویدئو: دروغ و اخبار جعلی در اینترنت

2- مورد مشهور دیگر درباره‌ی عکس‌های تجاوز به دختران عراقی در اینترنت بود که سبب گمراهی بسیاری از ایرانیان در فضای مجازی شد. نویسنده در این زمینه نیز مطلبی نوشت که می‌توانید در این آدرس ببینید.

3- سواد رسانه‌ای و رسانه‌های آلترناتیو

4- پس از ابراز احساسات اولیه با افزایش کامنت‌های کسانی که از سواد رسانه‌ای بالاتری برخوردار بودند در سایت بالاترین و فیس‌بوک کم‌کم ابراز احساسات به بحث درباره‌ی جنبه‌های مختلف واقعی یا جعلی بودن این ویدئو کشید.

5- فعالیت بیشتر روزنامه‌نگارانی که با نشانه ها و رمزگان رسانه‌های تصویری آشنایی دارند و می‌توانند مرجعی برای روزنامه‌نگاران دیگر باشند در زمینه‌ی اصلاح اشتباهات رایج می‌تواند به بهبود این فضای مه‌آلود کمک کند؛ زیرا در برخی موارد برخی از اخبار و اطلاعات غلط یا داستان‌های درام درباره‌ی شخصیت‌های خیالی و غیر واقعی حتی به زبان‌های دیگر ترجمه شده و به رسانه‌ها یا سازمان‌های ذی‌ربط ارسال می‌شود. مورد اشتباه فاحش درباره‌ی آزادی سکینه محمدی که سازمان عفو بین‌الملل را نیز به اشتباه انداخت یکی از موارد اخیر است.