علی لاریجانی، رئیس مجلس با ارسال نامه‌ای به محمود احمدی‌نژاد به ۳۶ مورد تخلف مصوبات دولت از قوانین جاری کشور اشاره کرده است.

در گفت‌وگو با نوشابه امیری، روزنامه‌نگار در پاریس از او پرسیده‌ام: ارزیابی شما از تقابل جدید مجلس و دولت چیست؟

نوشابه امیری: این تقابل جدیدی نیست. یعنی از فردای انتخابات و انتخاب یا انتصاب آقای محمود احمد‌ی‌نژاد به این سمت و حتی در دور قبل این تقابل ادامه داشته است. به‌هرحال گروه‌هایی در داخل همین مجموعه هستند که بر سر قدرت باهم درگیرند. این درگیری بازی هم نیست، یک دعوا بین دو گروه داخل حکومت است. یک دعوای جدی، ولی در عین حال با مرزهای مشخص است. ضمن این که با توجه به شرایط مختلف و این که هرچه به سال‌های آخر ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد نزدیک می‌شویم و طبعاً حمایت‌های آقای خامنه‌ای از دولت هم کمتر می‌‌شود، براساس سوابق گذشته، این دعواها می‌تواند نمود بیش‌تری داشته باشد.

در عمل اما مجلس با دو استیضاح و مکاتباتی از این دست، اختلافات زیادی با دولت داشته است. اگر تبعیت از ولی فقیه یک فصل مشترک اصولگرایی در دولت و مجلس باشد و تأکیدات مکرر رهبری به این که رؤسای قوا به جدال و تقابل با هم در عرصه‌ی آشکار جامعه نپردازند، فکر می‌کنید چرا رؤسای قوا به چنین توصیه‌ای عمل نمی‌کنند؟

ابتدا باید بگویم مجلس با آخرین واکنش‌هایش، منظورم بعد از ماجرای راهپیمایی ۲۵ بهمن و آن نمایش جمعی و گفتن «مرگ بر موسوی؛ مرگ بر کروبی» (و در واقع مرگ بر ملتی که حق خودش را می‌خواهد)، نشان داد که برادران درون مجلس، گوشت هم را اگر بخورند، استخوان هم را دور نمی‌ریزند. دیگر این که در دل همین مجموعه از چند تن معدود بگذریم که اتفاقاً اصلاح‌طلبان حکومتی بین‌شان نیستند بلکه اصولگرایان هستند، بقیه نشان داده‌اند که قواعد این بازی را رعایت می‌کنند. من این نکته را در پرانتز به شما می‌گویم که اصلاح‌طلبان حکومتی‌ای که امروز در مجلس هستند، بدترین نمونه‌ی اصلاح‌طلبی در کشور ما بودند. آنها به بهانه‌ی این که حالا از این باقیمانده‌ی ایمنی که به‌عنوان نماینده‌ی مجلس دارند استفاده و آن سنگر را حفظ کنند، در واقع دارند به حکومت این فرصت را می‌دهند که یک اپوزیسیون تمیز تحت کنترل داشته باشد که بتواند در دوران بعدی هم آنها را تأیید کند. به‌هرحال هر حکومتی و هر دیکتاتوری دوست دارد که مخالفین تحت کنترل خودش را داشته باشد.

اما در مورد بحث‌هایی که بین‌شان می‌شود و بالا پایین‌هایی که دارند: این طور نگاه کنید که دولت احمدی‌نژاد بیشترین موارد تخلف را در طول این چندسال از قانون اساسی داشته است. تمام بودجه‌هایی که در طول این چند سال داده، با تأخیر و تحقیر داده است. یعنی وقتی شما روی ورقه می‌نویسید که آقا این بودجه است و باید تصویب کنید و بعد مجلس در مواردی مخالف آن رأی داده و رأیش را پس گرفته است، نشان می‌دهد چهارچوب‌ها و زمین بازی این دعوا خیلی تنگ است و قبلاً ترسیم شده و هرچه هست در این محدوده انجام می‌شود. طبعاً وقتی این‌طور نگاه کنید، در دعوای درون خود بعضی‌وقت‌ها کسانی که به حکومت نزدیک هستند، خودشان را بیشتر نشان می‌دهند و بعضی‌وقت‌ها کمتر.

مهم این گرد و خاک و سروصدایی نیست که به‌پا می‌کنند. مهم این است که نتیجه‌اش چه بوده. به عنوان مثال در آخرین استیضاحی که به‌اصطلاح به برکناری وزیر رأی دادند، آقای احمدی‌نژاد حتی در جلسه حاضر نشد. یکی از تحلیل‌هایی که مطرح شد این بود که اصولاً این وزارتخانه‌ که قرار است جمع شود! یعنی آقای احمدی‌نژاد می‌خواهند وزارتخانه‌ها را درهم ادغام کنند، خب به یکی ‌از آنها هم آقایان رأی نداده باشند. شما بدترین مورد را دیروز دارید که می‌بینید به‌هرحال رأی می‌آورند و در آن جهتی عمل می‌شود که آقای احمدی‌نژاد می‌خواهد.

ما مواردی غیر از این هم داریم؛ میزان میلیاردهایی که در واقع آقای احمدی‌نژاد معلوم نیست چه کرده. مواردی اینچنین و خارج از چهارچوب همین قانون و همین مجلس، آن قدر زیاد است که خود آقایان به آن اعتراض کردند، ولی ما هیچ واکنشی ندیدیم. یعنی موضوع از ۳۰تا و ۳۶تا تخلف گذشته است. کل عملکرد آقای احمدی‌نژاد مغایر قانون بوده، ولی آقایان بعضی‌وقت‌ها راجع به آن صحبت می‌کنند، بعضی‌وقت‌ها صحبت نمی‌کنند و رسانه‌ایش می‌کنند. نتیجه‌ اما در واقع همیشه این بوده است که تا اینجا آقای احمدی‌نژاد هرکاری خواسته کرده و مجلس هم سروصداهایی کرده و بعدهم عقب‌نشینی کرده است.

یک چندنفری هم هستند مثل آقای علی مطهری که به واقع به نظر می‌رسد که از اعتقادات‌شان صحبت می‌کنند، ولی بیشتر من را یاد گنجشک‌هایی می‌اندازند که در جنگل گرگ‌ها به جان هم افتادند و اینها هم گاه‌گاه یک جیک‌جیکی می‌کنند و در همین حد. وقتی مجلسی علیه ۲۵ بهمن شعار می‌دهد، تظاهرات می‌کند، نامه می‌نویسد، خواستار اعدام می‌شود، مرگ بر این و آن می‌گوید و از این مجلس صدای مخالفی هم برنمی‌آید، معنایش چیست؟ می‌گویند البته معلوم نیست چه کسانی آن نامه را امضا کرده‌اند، ولی ما برعکسش را هم ندیدیم که کسانی بگویند ما اصلاً امضا نکردیم.

در مورد استیضاح‌ها این طور بوده، در مورد سئوال از احمدی‌نژاد همین طور بوده است. چندبار مطرح شده که از آقای احمدی‌نژاد سئوال کنند و هنوز این سئوال‌ها در هوا مانده؟ خلاصه من این دعوا را دعوای درون گروهی آقایان می‌دانم که براساس محاسباتی که خودشان دارند و ملت همیشه از آنها بیگانه‌اند و اطلاعی ندارند، در محدوده‌ای مشخص بازی می‌شود و در همین حد هم می‌ماند.

به‌هرحال در درون خانواده‌ی اصولگرایان نظر و اراده‌ و دستور آشکار و پنهان رهبر جمهوری اسلامی به‌نوعی فصل‌الخطاب محسوب می‌شد. به نظر می‌رسد این ویژگی رنگ باخته و یا از دو طرف دعوا در داخل مجلس و در داخل دولت خیلی به رسمیت شناخته نمی‌شود. این را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ببینید این واقعیت وجود دارد که آقای خامنه‌ای بعد از انتخابات اخیر به‌خصوص (حالا قبلش هم دخالت‌های فراوان دارند)، حکم‌های حکومتی فراوان دارند و پیام‌های مختلف فرستاده‌اند و از طریق نوع انتخاب‌ها و گزینش‌هایی که در مجلس شده، همیشه اعمال دخالت کرده‌اند. به نظر می‌رسد بعد از انتخابات اخیر ایشان مشروعیت‌اش را نه بین مردم، بلکه در درون خود جبهه‌ی اصولگرایان هم از دست داده‌اند.

جایی می‌خواندم که یکی از آقایان در حوزه‌ی علمیه‌ی قم گفته بود، بعضی‌ها برای حفظ آبروشان در واقع پشت آقای خامنه‌ای می‌ایستند و سکوت می‌کنند. حالا دلایل سکوت‌شان هم خب فراوان است. منظور این است که آقای خامنه‌ای دیگر آن مشروعیت قبلی را ندارد و تبعاً ایشان آن صدا را هم نمی‌تواند داشته باشد. یعنی شما وقتی صدایی را خیلی به‌کار بگیرید، دیگر کارآیی‌اش را از دست می‌دهد. می‌گویند کشورهای عربی بعد از ماجرای تونس و مصر دیگر هرگز آن کشورهای عربی پیشین نخواهند شد. آقای خامنه‌ای هم هرگز آن ولی فقیه مقتدر پیشین نخواهد شد. با این‌ حال بازهم این مجموعه را من در دل این دعواهای درونی می‌بینم که آقایان با وجود این که می‌دانند حقانیت وجود ندارد، قانونیتی وجود ندارد، اما عملکردشان نشان می‌دهد که چندان واکنش جدی‌ای در میان نیست. وگرنه قاعدتاً مجلس به دلایل مختلف می‌توانست عملکرد این دوران را زیر علامت سئوال ببرد و همان طور که سریع توانست در طول یک هفته یک بیانیه علیه راهپیمایی ۲۵ بهمن بدهد (که آن را آقایی مثل آقای حسینیان تنظیم می‌کند که خودش به خودش می‌گوید قاتل و پسر آقای خامنه‌ای و …)، می‌توانست در موارد دیگر هم بکند؛ مثل مورد کهریزک. شما می‌بینید که هنوز با آن بیانیه‌ای که دادند و تازه آن گزارش مجلس در مورد جنایت کهریزک که گزارش نرم و نازکی هم بود، نتوانسته‌اند به جایی برسند.

پس معنایش این است که واقعاً عزم راسخی وجود ندارد. حالا یا به دلیل قدرت امنیتی حکومت است، یا به دلیل نوع ارتباطی که با این آقایان دارد؛ آقایانی که قبلاً صحنه را اینطوری چیدند؛ به خاطر قدرت شورای نگهبان؛ به خاطر قدرت نظامی‌ـ امنیتی پشت دولت… به‌هرحال به هر دلیل و به هر مجموعه دلایلی که باشد، از یک‌سو قدرت مشروعیت‌ آقای خامنه‌ای کمرنگ شده ولی از طرف دیگر واکنشی که در برابر او انجام می‌شود، واکنشی قانونی، به‌حق و جدی‌ نیست.