بیش از دو هفته از ۲۵بهمنماه و حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو تن از رهبران جنبش سبز میگذرد و اخباری مبنی بر انتقال این دو و همسرانشان به زندان حشمتیه یا مکان نامعلوم دیگری از سوی سایتهای مخالف دولت انتشار یافته است. مقامات قضایی اما این خبر را تکذیب کردهاند.
در گفتوگو با علی کشتگر، تحلیلگر سیاسی در پاریس ابتدا از او پرسیدهام: حصر خانگی رهبران جنبش سبز چه تأثیری در روند ادامهی مسیر این جنبش اعتراضی داشته است و آیا این جنبش با این قطع ارتباط با دو رهبر شناختهشده دچار رکود شده است یا خیر؟
علی کشتگر: نه به هیچوجه دچار رکود نمیشود. منتهی اتفاقی که میافتد، جامعه را دو قطبیتر میکند. یعنی طرفداران نظام و طرفداران ولایت فقیه که طبیعتاً اقلیت کوچکی از جامعه هستند و حتی اکنون در درون نظام هم نمیتوان گفت که طرفداران آقای خامنهای اکثریت جامعه را دارند. اینها در یکطرف قرار میگیرند و کل جامعه در برابرشان قرار میگیرد. دیگر راهی برای برخوردهای حد وسط و تا اندازهای میانبازانه مسدود میشود. به این اعتبار به نظر من جنبش رادیکالتر و کاملاً علیه شخص آقای خامنهای میشود که طبیعتاً به خوبی آگاه است که بدون نظر او زندانی کردن رهبران جنبش سبز عملی نبود. این است که به اعتقاد من جنبش میرود به سمت این که شعارهایش را هرچه صریحتر و روشنتر علیه شخص آقای خامنهای و ولایت فقیه تکرار کند.
ضمناً طبیعی است که دستگیری رهبران جنبش سبز به معنای شکست سیاستهای ۲۰ ماههی گذشتهی آقایان است که فکر میکردند با سیاست سرکوب مردم معترض، میتوانند به جایی برسند. وقتی فضای اعتراضی جامعه همچنان ادامه پیدا کرد و ضمناً تظاهراتی اتفاق افتاد، ازجمله تظاهرات ۲۵ بهمن، متوجه شدند که برخلاف ادعاهایشان جنبش سبز زنده است. به همین دلیل تصمیم گرفتند به عنوان آخرین حرکت رجزخوانیها و تهدیدهایی را که علیه رهبران جنبش سبز میکردند، عملی کنند. به اعتقاد من جنبش سبز میرود به سمت برخوردهای گستردهتر اعتراضی در روزهای آینده و ما خواهیم دید که آقایان از عملشان سودی نخواهند برد.
جنبش سبز چه راهکارهایی برای شکست حصر رهبران خود در پیش روی دارد؟ چه پیشنهاد عملیای برای عقبراندن حکومت در این زمینه دارید؟
به اعتقاد من اولاً برای این که جنبش سبز فراگیرتر شود و بتواند به شکل مؤثرتری سران حکومت کودتا را به عقب براند، باید علاوه بر شعارهای آزادیخواهانه، خواستهای تهیدستان را نیز در دستور قرار دهد. لازم است تا آنجایی که ممکن است مسائلی مثل گرانی، بیکاری و تمامی مسائلی که جامعه اکنون با آن درگیر است و اقشار تهیدست جامعه بهخصوص از آن رنج میبرند، مورد نظر رهبران و فعالان جنبش سبز قرار گیرد. نکتهی مهمتر این که بایستی در روزهای تظاهرات اعتراضی بین تهران و شهرهای بزرگ و مناطق مختلف ایران هماهنگی باشد. بهخصوص مسئلهی آذربایجان و کردستان که پتانسیل اعتراضی بسیاری در آنها بوده، ولی در حرکات گذشته شرکت فعال نداشتند، بررسی شود و تا آنجا که ممکن است هماهنگیهایی از طریق فعالان و احزاب سیاسیشان که میتوانند تأثیرگذار باشند، برای حرکتهای اعتراضی در شهرهای دیگر و همزمان با تهران صورت گیرد.
علاوه بر اینها به اعتقاد من تظاهرات اعتراضی خیابانی و میدانی بسیار مهم است، اما باید به تدریج مسئلهی اعتصابها هم در دستور کار جنبش یا حداقل مورد بحث قرار گیرد. مثلاً اعتصاب معلمین، اعتصاب کارکنان وسایل نقلیهی عمومی و حتی اعتصاب در صنایع کلیدی کشور. اینها مسائلی است که به نظر من باید مورد بحث قرار گیرند و در این حوزهها آمادگی ایجاد شود. ضمناً لازم است وقتی هوا در ایران بهتر شود (البته الان هوا سرد است و این پیشنهاد عملی نیست)، یعنی از بهار به بعد حرکات اعتراضی شکل وسیعتری به خود بگیرد و دهها هزار نفر بتوانند در مکانی در تهران و شهرهای بزرگ جمع شوند. به نظر من مردم نبایستی میدان را خالی کنند و بتوانند در خیابانها بمانند و حضور داشته باشند؛ البته هماهنگ در شهرهای مختلف. در چنین صورتی به نظر من حکومت مجبور به عقبنشینی خواهد شد.
فراموش نکنیم ادامهی جنبش اعتراضی در داخل و توفان طغیانها و شورشها و انقلابهایی که خاورمیانه را دربرگرفته است، نشان میدهد هیچکدام از نظامهای استبدادی نمیتوانند مصون بمانند از اتفاقهایی که دارد میافتد. در برابر حرکتهای اعتراضی جنبش سبز، جمهوری اسلامی طبیعتاً مجبور به عقبنشینی است، اما باید این را همهی نیروهای مخالف بدانیم و بدانند که در شرایط کنونی دفاع از شخص موسوی و کروبی و خانوادههایشان و خانم رهنورد، دفاع از ناموس و شرف جنبش سبز است و مسئله این نیست که کسی موافق یا مخالف آقای موسوی در فلان مسئله یا بهمان مسئله باشد. مسئله این است که همهی ما طرفدار برگزاری یک انتخابات آزاد بدون نظارت جمهوری اسلامی در ایران هستیم و همهی گرایشهای ذینفع باید در شرایط کنونی از رهبران شاخص جنبش سبز به هر شکلی دفاع کنند.
در روزهای پس از حصر شورایی موسوم به «شورای هماهنگی راه سبز امید» آغاز بهکار کرده است و راهبری و فراخوان راهپیماییها را برعهده گرفته است. آیا جایگزین شدن «شورای هماهنگی راه سبز امید» به جای رهبری آقایان موسوی و کروبی توانسته به نوعی خلع رهبری را حداقل در زمینهی فراخوانها پر کند؟
به نظر من کاملاً و حتی خیلی صریح و روشن میتوانیم بگوییم هماهنگ باهم عمل کردند؛ هم نمایندگان آقای موسوی، هم نمایندگان آقای کروبی و هم تمام جریانهای مختلف از جنبش چپ گرفته تا جریانهای راست و همهی کسانی که خواهان آزادی در ایران هستند. اگر دقت کنیم، میبینیم همسو با همین جریان موضع میگیرند و متوجه هستند که در شرایط حساس کنونی همهی ما در پیشرفت حرکت جنبش سبز و گسترش جنبش اعتراضی ذینفع هستیم. به همین منظور به نظر من این که این آقایان قبل از دستگیری، قبل از حصر و یا قبل از زندان تصمیم گرفتند کسانی را بهعنوان نمایندگان خودشان مشخص کنند و حتی منشور دوم را امضا کردند و قرار بود بعد از دستگیری یا حصر آقایان منتشر شود و شد، یک گام مهم به پیش است؛ و صدالبته تعیین این آقایان به عنوان نمایندگان سران شاخص جنبش سبز به نظر من بسیار مؤثر در هماهنگ کردن حرکات اعتراضی است.
خوشبختانه میتوانیم ببینیم که جامعهی ایران و جریانهای سیاسی به این رشد رسیدهاند که هیچکس در حال حاضر دنبال سهمخواهی نباشد. همه میدانند مسئله این است که اگر اعتراضهای جنبش سبز جلو رود و انتخابات آزاد روزی در ایران برگزار شود، هر کسی میتواند از مواضع خودش دفاع کند. هر کسی میتواند نظر خودش را به رأی عمومی بگذارد. به همین است که همهی ما را در جنبش سبز باهم متحد کرده است.
علیرغم اصرار و پافشاری حتی خود آقایان موسوی و کروبی که آمادگی دارند در یک دادگاه صالحه حرفشان را بزنند، حکومت از برپایی دادگاه برای این دو امتناع کرده و آنها را حبس کرده است. فکر میکنید چرا حکومت از برپایی دادگاه برای آنها میترسد؟
ببینید این حکومت الان حکومت اراذل و اوباش است. خودتان بهتر میدانید. ضمناً اینها در همهی موارد اساسشان بر دروغگویی است. شما نگاه کنید، بزرگترین دروغهایی که در تاریخ حکومتهای مختلف ایران گفته شده، توسط همین وزیر اطلاعات یا شخص آقای خامنهای و احمدینژاد مطرح شده است. وقتی نگاه میکنیم به رسانههای دولتی یا نگاه میکنیم به سخنگویان، میبینیم که همهی اساس سخنان آنها بر دروغ است. مثلاً فرض کنید به آقای خاتمی اتهام میزدند که ۵۰ میلیون دلار از عربستان سعودی گرفته است. خب اگر آقای خاتمی را در یک دادگاه منصف محاکمه کنند و این دادگاه علنی باشد، تمام این دروغهایی که این آقایان بافتهاند و تنها برای فریب افکار عمومی و تاریخ مصرف دارد، از بین میرود.
همهی این اتهاماتی که به آقایان کروبی و موسوی میزنند که مثلاً اینها از خارج دستور میگیرند و یا با سازمان سیا هماهنگی کردند و تمام دروغهای دیگری که گفته میشود به همین ترتیب در چنین دادگاههایی نقش بر آب میشود. اگر آقای کروبی یا آقای موسوی تمام این دروغها را در یک دادگاه علنی مطرح کنند، تمام مردم ایران و تمام جهان به اینها حق خواهند داد. بنابراین حکومت ظرفیت دادگاه علنی را ندارد. حکومتی که بنایش بر دروغ است و حاضر نیست بههیچ وجه گامی به سمت حقیقت برداشته شود، چگونه میتواند طرفدار یک دادگاه منصفانه یا یک دادگاه علنی باشد.
به جون فتنه گر به مرگ منافق که می خوام دنیاش نباشه.من از 3و نیم فردوسی بودم.جز مامور خبری نبود.رفتم امام حسین بازم مامور بود.برگشتم انقلاب همین طور.سوار بی آر تی به سمت آزادی اومدم. فقط پیاده رو پر آدم بود ولی نه درگیری نه شعاری .تنها تفاوتش با روزای دیگه ترافیک تهران و جمعیت پیاده بود.اگه واقعا روش تون اینه که بجای نتانیاهو و اوباما هیلاری و… باید از فدراسیون جهانی پیاده روی و اتومبیل رانی درخواست حمایت کنید.برای شیخ و موسوی هم وام بگیرید دوچرخه ثابت بخرن.چون میترسم چاق بشن بس که خونه موندن.
ج.ا.ا / 02 March 2011
آقای کشتگر عزیز ، یکی دو اشاره به صحبتهای شما در این مصاحبه دارم که امیدوارم مورد توجه قرار بگیره:
۱- گفته اید که: `ببینید این حکومت الان حکومت اراذل و اوباش است.` به نظر من و برای این که کاملا واقع بین بود بهتره قید ` الان` را تبدیل بکنید… به ` همیشه ` وگرنه سؤ تفاهم پیش میاد. حداقل
و در زمینه قضا و دادگاهها این حکومت در تمام طول حیاتش یکسان و یک دست عمل کرده. فکر نمیکنم شما بتونید فقط یک مورد در مورد دادگاههای علنی واقعی مثل بزنید. اینها هر وقت دادگاه علنی داشتند، در واقع یک نمایش تلویزیونی بر پا کردند.
۲- شما هنوز فکر میکنید که عمق گیری جنبش به معنی جلب تهیدستان شهری است. در این مورد بنده شک دارم. اگر این فرض را قبول کنیم که حرکتی که جنبش سبز نام گرفته در واقع فاز اول انقلاب ضدّ حکومت دینی است، اونوقت هیچ تضمینی نیست که فرودستان شهری که شما روی آنها حساب باز کردید در آینده نزدیک به جنبش بپیوندند (به دلیل اعتقادات عمیق مذهبی که مثل یک سد در برابر عمق گرفتن نارضایتی در این گروه عمل میکنه). به نظر من لازمه این پارامتر را در تحلیلها در نظر گرفت و احتمال آدرس غلط دادن به فعالین جنبش را کم کرد.
۳- من فکر میکنم نظر شما در مورد امکان اعتصابات از نظر تئوریک درسته، اما با شرایط موجود در ایران همخوانی نداره. بدین دلیل ساده که رژیم ظرف ۲۰-۳۰ سال گذشته به طور منظم و سیستماتیک روی `راهکارهای ضدّ انقلاب ` کار کرده و به راحتی امکان شروع اعتصابات در بخشهای حیاتی رو نمیده. اینها با ساختن حلقهٔ های متعدد امنیتی تا اطلاع ثانوی خرخره بخشهای اصلی صنعت و خدمات را در چنگال گرفتند. اگر یک سر به اطراف پالایشگاه آابادان بزنید و تمرکز شهرکهای نظامی را در اطراف پالایشگاه ببینید متوجه معذور من میشید.
۴- در مورد شرکت ملیتهای غیر فارس هم من فکر نمیکنم که هنوز تمام حقایق مثلا عدم شرکت تبریزیها در جنبش سبز مطرح و تفسیر شده. فکر میکنم که در تفسیر اشخاصی مثل شما که سالها از ایران دور بوده اید یه عامل اساسی غایبه و اون رشد ناسیونالیسم قومی در این مناطق است. این یکی از علل نپیوستن آذریها به جنبش سبزها (بخوان فارس ها) میتونه باشه.
غرض از این نکتهها که احتیاج به بحثی طولانی داره، اینه که امیدوارم که نیروهای خیرخواه و شریفی مثل شما، تفسیر به عادت نکنند و شرایط واقعا موجود را در نظر بگیرند.
به امید سلامتی شما و بحث بیشتر در این مورد.See more
مجید نشاط / 02 March 2011
پیشنهاد این است که یک استراژی جدید اتخاذ کرد، از طریق رهبرانی که در خارج بسر میبرنند در
جمایت از مردم کشورمان در خواست گردد که کل ایرانیهائيکه در خارج هستیم کلا به ایران
مسافرت کنیم . مسلما با این حرکت که موج جهانی و اثرات بی سابقه ای به همراه خواهد داشت
براحتی میشود تعیین کننده آینده این حرکت بود ، فکر زندان و شکنجه نباشید چون فکر نمی کنم که
جا برای ۶ میلیون زندانی داشته باشند و در ضمن از این ۶ میلیون ۱ میلیون فارسی خوب بلد نیستند
و فکر نمی کنم که جمهوری اسلامی ا میلیون مترجم برای محاکمه داشته باشد. و در ضمن خدا را
شکر اکثرا از حمایت مستقم سازمانهای بین امللی بر خور دار هستیم با پرونده و عکس و غیره .
و ثابت کنیم که این حرفها که میگن نشتیم بیرون می گیم لنگش کن درست نیست.
تمام هزینه این حرکت به اندازه هزینه یک ماهه سازمان مجاهدین در پادگانهای عراق نمیشود.
josr / 04 March 2011