عبدالستار دوشوکی- در روز ۲۱ فوریه‌ی سال ۱۹۵۲ میلادی، دانشجویان در بنگلادش که در آن زمان بخشی از پاکستان بود، برای به‌رسمیت شناختن زبان بنگالی که از حیث شمار متکلمین زبانی در رده‌ی ششم جهان قرار دارد، به تظاهرات پرداختند.

ارتش پاکستان که زبان رسمی آن اردو است و از نظر تعداد متکلمین زبانی در رده‌ی بیستم جهان قراردارد، جواب این خواسته‌ی طبیعی و حق «مادرزادی» را با سرب مذاب داد و تجمع مسالمت‌آمیز دانشجویان را به خاک و خون کشید.

پاکستان در آن زمان از پنج ایالت عمده به نام‌های بنگال (بنگلادش)، پنجاب، سرحد (پشتونستان)، سند، و بلوچستان تشکیل شده بود.

اردو زبان مادری کمتر از چهار درصد پاکستانی‌ها بود. تقریباً نیم قرن طول کشید تا کنفرانس عمومی یـونسکـو در نوامبر سال ۱۹۹۹ میلادی آن سالروز خونین را «روز جهانی زبان مادری» بنامد.

قریب به ۱۰ سال بعد، یعنی در ماه می سال ۲۰۰۹ میلادی مجمع عمومی سازمان ملل با تاکید بر مصوبه‌ی شماره‌ی ۱۳۵/۴۷ تصویب شده در سال ۱۹۹۲ در مورد منشور جهانی حقوق افراد وابسته به گروه‌های قومی، ملی، زبانی و مذهبی دنیا و همچنین معاهده‌ی بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، مصوبه‌ی شماره‌ی ۲۶۶/۶۱ را تصویب کرد که بر اساس آن دولت‌ها موظف هستند تا از خزینه و میراث زبانی و فرهنگی موجود در کشور خود حمایت و پاسداری کامل کنند.

بر اساس داده‌های منتشر شده توسط سایت اتــنـولـوگ [۱]، حدود ۶۹۰۹ زبان و گویش زنده در دنیا وجود دارد. اگرچه اکثریت قاطع این زبان‌ها توسط تعداد محدودی از ساکنین کره‌ی خاکی مورد استفاده قرار می¬گیرد. به‌عنوان مثال در کشور چهارمیلیونی پاپوا نیوگینی (گینه نو) بیش از ۸۳۰ زبان وجود دارد. یا در کشور ۲۰۰ هزارنفری وانوآتو، ۱۱۴ زبان و گویش مختلف وجود دارد.

انجیل به بیش از ۲۲۸۷ زبان دنیا ترجمه و تکثیر شده است، اما ۹۴درصد از جمعیت جهان فقط با ۳۸۹ زبان و گویش صحبت می‌کنند. زبان فارسی نیز در رده‌ی ۳۴ زبان‌های زنده‌ی دنیا قرار دارد که بر اساس سایت اتــنـولـوگ زبان مادری حدود ۲۴ میلیون ایرانی است.

بر اساس داده‌های این سایت، زبان آذری در رده‌ی ۴۹ و زبان کـردی در رده‌ی ۵۶ و زبان بلوچی در رده‌ی ۹۷ جدول زبان‌های زنده‌ی دنیا قرار دارند. از منظر زبانی بیش از دوسوم کشورهای جهان جمعیتی کمتر از بلوچستان دارند، اما در بلوچستان ایران تدریس و نشر به زبان بلوچی ممنوع است؛ در حالی‌که در بلوچستان پاکستان این‌گونه نیست.

در قانون اساسی افغانستان، بلوچی یک زبان به رسمیت شناخته شده است. در مورد تبعیض و سرکوب زبانی و فرهنگی، می‌توان به بسیاری از اقوام و «ملیت‌های» دنیا اشاره کرد که از حق تدریس به زبان مادری خود به صورت عامدانه و جابرانه محروم هستند. زبان تامیل مثال گویایی است. تامیل‌ها که زبان‌شان در رده‌ی هجدهم جدول زبان‌های زنده‌ی دنیا قرار دارد، به دلیل مطالبات حقوقی، سیاسی و فرهنگی و از جمله زبانی خود، توسط دولت مرکزی سریلانکا و با کمک برخی از کشورهای جهان از جمله ایران با بی‌رحمی و شقاوت توصیف‌ناپذیری سرکوب شدند.

بر اساس اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی، زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد، مکاتبات، متون رسمی و کتاب‌های درسی باید با این زبان و خط باشد، ولی استفاده از زبان‌های قومی و محلی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است، اما علی‌رغم این حق تصریح شده در قانون، سایت ایران بوم [۲] در توجیه تبعیض و سرکوب فرهنگی می‌نویسد: «آخرین فراز از این اصل به روشنی از آزادیِ (نه الزام) تدریس ادبیات محلی در کنار زبان فارسی سخن به میان آورده است. باید توجه کرد که “ادبیات”، تنها بخشی از زبان به شمار می‌رود نه مساوی با آن. بنابراین از عبارت: “تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است”، نمی‌توان نتیجه گرفت که قانون اساسی پروانه‌ی تدریس زبان‌ها و گویش‌های محلی را در مدارس صادر کرده است. پس عمل به اصل پانزده، مستلزم تدریس زبان‌های محلی نخواهد بود بلکه قانونگذار با ظرافت و دقت کامل استفاده از زبان‌های محلی را فقط در رسانه‌های منطقه‌ای آزاد دانسته است و در مورد تدریس در مدارس، فقط “ادبیات محلی” را در نظر گرفته، بدون آن که الزامی برای دولت ایجاد کرده باشد.»

این سایت که سیاست تبعیض‌آمیز رژیم را منعکس می‌کند، در ادامه‌ی توجیه خود می‌نویسد: «ممکن است عده‌ای مایل باشند از عبارت “آزاد است” تفسیر وارونه‌ای داشته و آن را مبین اراده‌ی قانونگذار در بیان تدریس ادبیات محلی بدانند در حالی باید گفت: اولاً این اصل فاقد هرگونه “ضمانت اجرایی” است. دوم اینکه اگر از عبارت “آزاد است” هم مفهوم تخییر و هم مفهوم اجبار را قابل استنباط بدانیم، آنگاه بایستی با مراجعه به اصول استنباط قوانین و نیز علم کلام و اصول فقه، مسئله را بررسی نموده و حکم مسئله را استخراج کنیم. موضوع اصول عملیه که شامل سه اصل عمده‌ی: “برائت”، “استصحاب”، “احتیاط و تخییر” می‌باشد، “شک” است و هرگاه نسبت به امری یقین نباشد به یکی از این اصول مراجعه می کنند.»

این سایت در پایان اضافه می‌کند: «رهیافتی که با تکیه بر اصل پانزده قانون اساسی سعی دارد مشوق چند فرهنگ‌گرایی افراطی شود، تقلیل‌جویانه و شتابزده و مسئولیت‌گریز است. چنین رویکردی با روح قانون که در صدد است افراد ملت را از تشتت و پراکندگی منع کند منافات دارد. از آن‌جا که اراده‌ی ملت همواره حق برتر و “حاکمیت ملی” رکن اصلی نظام اداری و سیاسی هر اجتماع به شمار می‌رود، هرگونه تفسیر قوانین و مقررات موضوعه که با این اصل منافات داشته باشد، حیات مشترک ملی را تهدید خواهد نمود و هیچ اصل یا ماده‌ای از مواد قانون، از این موضوع بر کنار نیست. حقوق بشر در سایه‌ی حاکمیت ملی، و هویت‌های فرو ملی در سایه‌ی هویت ملی معنا دارند.»

البته توجیه فقی و «کلاه شرعی» گذاشتن بر سر اصل ۱۵ قانون اساسی مختص جمهوری اسلامی نیست. رژیم پهلوی نیز با زیر پا گذاشتن قانون اساسی مشروطه، به «حق آزادی زبان توسط اقوام ایرانی» به‌مثابه «ریسک بزرگ و خطر بالقوه‌ی امنیتی می‌نگریست. آنها وحدت ملی را نه در تنوع و کثرت‌گرایی دمکراتیک مبتنی بر عدالت، برابری و احترام متقابل بر اساس منشورهای جهانی، بلکه بر تک‌سازی اجباری از طریق لوله‌ی تفنگ و طناب دار، می‌بینند. این سیاست قهرآمیز همگون‌سازی و تحقیر و تبعیض علیه اقوام ایرانی، باعث رشد نفرت، تولید شکاف‌های زیربنایی خطرناک قومی- فرهنگی و ایجاد گسل های درازمدت مذهبی بین ایرانیان می‌شود. رژیم جمهوری اسلامی که خود را «تافته‌ای جدا بافته» می‌پندارد، هیچ‌گونه تعهد عملی نه تنها به قانون اساسی خود ندارد، بلکه علی‌رغم پیوستن به معاهده‌ها و منشورهای بین‌المللی، هیچگونه اهمیتی برای آنها قائل نیست. جمهوری اسلامی روز جهانی زبان مادری را همانند بسیاری از سالروزها و مناسبت‌های بین‌المللی نظیر «روز جهانی کارگر» و «روز جهانی زن» و غیره، توطئه‌ی استکبار می‌داند و با آنها دشمنی عملی می‌ورزد.

بارزترین مولفه‌ی فرهنگی و هویت جمعی هر قوم و ملتی، زبان آن به‌شمار می‌رود. اهمیت آموزش و تدریس به زبان مادری نه تنها به‌مثابه یک حق طبیعی و مسلم انسان، بلکه به‌عنوان اساسی‌ترین وسیله‌ی ارتباط انسان و موثرترین واسطه‌ی کـنش و واکـنش او با محیط خویش است. بهروزی و پیشرفت انسان‌ها و جوامع آنها ارتباط کاملاً مستقیم با توانایی آنها در تحصیل دانش و آموختن علم از گهواره تا گور دارد. وارد شدن به حیطه‌ی آموزش و پرورش از طریق زبان مادری بهترین و موثرترین «آغاز» برای هر کودک است. بسیاری از محققان و کارشناسان امور آموزش و پرورش بر این عقیده‌اند که آموزش اجباری به زبانی غیر از زبان مادری یکی از عوامل عمده‌ی افت آموزشی و بازماندگی از تحصیل در همان «آغاز» کار است. امثال من که در مناطقی مانند بلوچستان به‌دنیا آمده و بزرگ شده‌اند، این مطلب را به خوبی درک می‌کنند.

در بلوچستان گذشته از کمبودهای وحشتناک امکانات آموزشی، فقر اقتصادی، نبود تسهیلات بهداشتی و حتی نداشتن تخته سیاه و گچ و غیره، ما ناچار بودیم از همان اولین روز مدرسه، علاوه بر حساب و هندسه و شیوه‌ی نوشتن الفبای عربی، یک زبان «ناآشنا» را نیز یاد بگیریم. وانگهی علاوه بر یاد گرفتن یک زبان «نامادری» جدید، شاهد تحقیر زبان مادری خود نیز باشیم. شاید ماه‌ها طول می‌کشید تا ما معنی و تفاوت بین کلمات ساده‌ای نظیر «ممنون» و «ممنوع» و یا فرق بین «دارا» و «دارد» را یاد بگیریم. یاد گرفتن نوشتن آنها روی تخته‌ی سیاه و یا کاغذ نیز ترس از یادگیری و تحصیل با اعمال شاقه را دوبرابر می‌کرد. تازه ۱۲ سال بعد قرار بود که امثال من با نوجوانان فارس زبان بهره‌مند از همه‌ی امکانات که در تهران و اصفهان و مشهد و شیراز درس خوانده‌اند، در کنکور سراسری رقابت کنیم! اینک تعجب‌آور نیست با وجود بیش از نیم میلیون دانش‌آموز در مقطع دبستانی در بلوچستان، فقط هزار و اندی دانشجوی بلوچ در بین بیش از دو و نیم میلیون دانشجو در ایران و ۷۰ هزار دانشجو در استان سیستان و بلوچستان، وجود دارد. اگرچه عوامل تبعیض‌آمیز و ضد انسانی متعددی در تولید این نابرابری تاثیرگذار هستند، ولی مسئله‌ی زبان مادری در صدر فهرست قرار دارد.

متاسفانه فرهنگ تبعیض و تحقیر دیگران در ایران و بخصوص بین هموطنان مرکزنشین نهادینه شده است. تحت تاثیر بمباران‌های تبلیغاتی نظیر «هنر نزد ایرانیان است و بس!» و «فارسی شکر است»، بسیاری از آنها از درک این حقیقت ساده عاجز هستند که زبان مادری هرکسی برای او «شکر» است؛ و این حلاوت مختص زبان فارسی نیست. بلوچ‌ها نیز به زبان بلوچی می‌گویند «عـسـل» یا شـهـد! «بلوچی مئی وتی شهدین زباننت». زبان‌های زنده و رایج در بین اقوام ایرانی مانند بلوچی، آذری، کردی، عربی، ترکمن، طالشی، گیلک و غیره، زبان‌های پویایی هستند که علی‌رغم تبعیض و سرکوب فرهنگی، در کنار زبان فارسی به حیات خود ادامه داده‌اند.

در یک سیستم متمدن، دمکراتیک و مدرن این زبان‌ها باید به رسمیت شناخته شوند. همانگونه که در کشورهای همسایه نظیر پاکستان، افغانستان و عراق به رسمیت شناخته شده‌اند. زبان فارسی نیز همچنان زبان رسمی و مشترک همه‌ی ایرانیان خواهد بود. متاسفانه عده‌ای نیز با تعیین تکلیف کردن برای دیگران ادعا می‌کنند که برای رشد علمی و همپا بودن با جامعه‌ی مدرن امروز باید به‌جای زبان‌های اقوام، مثلاً زبان انگلیسی را به عنوان زبان دوم در مدارس تدریس کرد. اهمیت زبان‌های بین‌المللی نظیر انگلیسی بر همگان واضح است و به عقیده‌ی من باید تدریس شوند، ولی نه به بهای کنار گذاشتن زبان مادری که به عنوان یک حق لاینفک و دمکراتیک باید در مناطقی نظیر بلوچستان، کردستان، آذربایجان، خوزستان و ترکمن صحرا و غیره تحت پوشش رسمی سیستم آموزش و پرورش قرار گیرند. اکنون، به عنوان مثال، در بلوچستان پاکستان نشر کتاب و مجله به زبان بلوچی آزاد است، ولی قاچاق مثلاً یک جلد کتاب شعر بلوچی به بلوچستان ایران شاید جرمی سنگین‌تر از قاچاق تریاک و هروئین از آن‌سوی مرز تلقی شود.
در دوران رژیم پهلوی وضع به مراتب وخیم‌تر بوده است. اگرچه در شرایط فعلی کتاب‌های بلوچی از دیدگاه جمهوری اسلامی به دو نوع «ممنوعه» و «مجاز» تقسیم‌بندی شده‌اند. زبان بلوچی و مردم بلوچ مظلوم‌ترین قربانی ستم‌های مضاعف در بین اقوام ایرانی هستند. مثلاً امروزه تلویزیون‌های ماهواره‌ای فراوانی از کشورهای همسایه یا سازمان‌های مخالف جمهوری اسلامی، به زبان‌های ترکمن، کردی، آذری و عربی وجود دارند. در نتیجه ترکمن‌ها، کردها، عرب‌ها و آذری‌ها امکان شنیدن و دیدن برنامه‌ی تلویزیونی به زبان مادری خود را دارند؛ و تنها سر بلوچ‌ها بی‌کلاه مانده است. بعضی از کانال‌های ماهواره‌ای جمهوری اسلامی نظیر العالم و سحر، عوام‌فریبی و تبلیغات رژیم را به زبان‌های مختلف از جمله عربی، کردی و آذری نیز پخش می‌کند.

در پایان باید تاکید کنم که روش‌های قرون وسطایی و تامیت‌گرای جمهوری اسلامی در همه‌ی زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و زبانی، با روحیه و مفاد منشورهای جهانی و قراردادهای بین‌المللی که ایران آنها را امضا کرده است، منافات دارد. در نتیجه درخواست کردن از جمهوری اسلامی و مطالبه‌ی حقوق پایمال شده از یک رژیم سرکوب‌گر و غاصب امری است بیهوده و به مصداق شعر زیبای بلوچی که می‌گوید: «گــَنـوکـن دلّ کـۀ پــۀ تَــَو پـهـر بـنـدیـت/ تــَچـوکین آپ پــُشـتأ کـِشـک رنـدیـت.»

پی‌نوشت‌ها:
۱ـ ethnologue
۲ ـ iranboom