شکوفه تقی ـ خضر به دلیل خصوصیاتی که در فرهنگ کتبی و شفاهی ایرانیان به او نسبت داده می‌شود با ایزد هوم قابل مقایسه است.

«اى رشن اشون، اگر تو بر بالاى درختى باشى كه آشیانه سیمرغ در آن است و در میان دریاى فراخكرت برپاست، درختى كه در بردارنده داروهاى نیك و داروهاى كارگر است و پزشك همگان خوانندش، درختى كه بذر همه‌ی گیاهان در آن نهاده شده است – ما ترا به یارى همى‌خوانیم.»۱

در رابطه با نخستین پزشك در وندیداد مى‌آید که زرتشت از اهورامزدا مى‌پرسد كه نخستین پزشك خردمند، توانگر، فره‌مند، رویین‌تن پیشداد چه كسى بود؟ اهورامزدا پاسخ می‌دهد كه ثریت بوده است. با استناد به وندیداد ثریت كسى است كه اهورامزدا ده هزار گیاه دارویى را كه بر گرداگرد درخت جاودانگى ‌گوكرن یا هوم سفید روییده است را از بهشت می‌آورد و در دسترس او قرارمی‌دهد. در وندیداد ضمن معرفی بیشتر ثریت در رابطه با نخستین پزشك مى‌آید كه او به جست‌جوى داروها و شیوه‌هاى درمان برآمد و امشاسپند شهریور براى پایدارى در برابر بیمارى، در برابر مرگ، در برابر درد و تب، در برابر ناخوشى، پوسیدگى و گندیدگى، كه اهریمن براى تن مردمان آفریده بود، داروها و شیوه‌هاى درمان را بدو بخشید.

با استناد به بندهشن بخش ۱۸ قورباغه یا وزغى كه از آفریدگان اهریمن است و در دریاى فراخكرت زندگى مى‌كند، مى‌كوشد تا ریشه‌ی درخت هوم سفید را بجود. اما یک ایزدماهى به نام كر، از آن درخت دفاع مى‌كند و مانع آسیب اهریمن می‌شود. نیروى بینایى این ماهی چنان است که زرتشت از چیستا، ایزدبانوی خرد و دانایی، می‌خواهد كه به او بدهد بینایی بدهد كه مانند ماهى کر رشته مویى را در میان امواج عظیم دریا ببیند. با استناد به بندهشن ایزد هوم در گوكرن یا درخت هوم سفید، زندگى مى‌كند. در روز فرشكرد از پیه گاو هدیوش و هوم سفید، خوراكى به نام انوش مى‌سازند که جاودانگى مردم به آن وسیله فراهم مى‌شود. بندهشن این درخت را دشمن پیرى و زنده‌كننده‌ی مردگان می‌داند.

اگرچه در گاهان كه قدیمى‌ترین بخش اوستاست، از هوم با تحسین یاد نمى‌شود: «گرهم و كوى‌ها از دیرباز براى به ستوه آوردن وی (زرتشت) خرد و نیروى خویش را بكار گرفته‌اند. آنان بر آن شدند كه از دروندان یارى خواهند و گفتند كه زندگى باید به تباهى كشانده شود تا “دوردارنده مرگ به یارى شان برانگیخته شود”». با استناد به دوستخواه در پاورقى متن، و با رجوع به هات ٩ هوم یشت، كه در بالا آمده است، مى‌توان به وضوح دید كه دور دارنده‌ی مرگ لقب هوم بوده است.

به نظر مى‌رسد ستایش هوم و فشردن آن مانند ستایش مهر در زمان زرتشت از نظر شریعت او ناپسند و مذموم بوده است. شاید به این دلایل که با قربانی خونین همراه بوده است و زرتشت قربانی خونی را روا نمی‌داشته و دیگر اینکه هوم گویا افزاینده بی هوشی تلقی می‌شده است. اما بعداً به دلیل اهمیتى كه در میان مردم بخصوص مغان داشته در یشت‌ها و یسناها ستایش آن‌ بازگشته است.

از آنجایی‌که خداى زرتشت اهورا مزداست. و مزدا خرد مطلق است. چه بسا هر آنچه در برابر این خرد ایستادگى می‌کرده است، از دید زرتشت مذموم بوده است: «اى مزدا كى مردمان آموزش ترا در خواهند یافت؟ كی پلیدى این مى را برخواهى انداخت كه كرپان بدكار مردمان را بدان مى‌فریبند و فرمانروایان بد با آن به دژخردى بر سرزمین‌ها فرمان مى‌رانند.»

كلمه‌اى كه براى مى در اصل متن آمده است mada ویا madhu است. عده‌اى آن را به دیوانگى اما دوستخواه در ترجمه اوستا هوم ترجمه كرده است که به نظر مى‌رسد درست باشد. مشابه این در اساطیر هندی هم یافت می‌شود. varuni الهه شراب با نام‌هاى sura و یا mada پدیدار مى‌شود و او همان همسر varuna است كه بعنوان ایزدها آب‌ها و دریاها هم شناخته شده است.

Soma كه همان هوم اوستاست، در ودا یكى از خدایان بزرگ است. و نام گیاهى كه ساقه‌هایش را می‌فشرند و از آن عصاره‌اى قوى مى‌سازند. ممکن است که در مراسم دینى هندیان، روحانیان و شركت كنندگان به صرف عصاره مورد نظر كه خاصیت سكرآور داشته مى‌پرداخته و احتمالا تجاربى مذهبى پیدا مى‌كردند.

از متون زرتشتى بر مى‌آید كه عصاره مورد نظر در دین زرتشت و در میان مغان با وجود انكار گاهان از قوت و اثرش هیچ كاسته نشده كه با قوت و شدت مورد ستایش قرار گرفته است. به همین دلیل در هوم یشت، بین هوم كه با آداب زرتشتى ساخته مى‌شود و با مى‌هاى دیگر که خشم آورند، تفاوت گذاشته شده است.

مرى بویس در معنای هوم و یا سوم می‌گوید که هوم به «آنچه فشرده می‌شود» اطلاق می‌کنند. او مى‌گوید كه گیاه اصلى را كه هندوایرانیان براى این منظور به كار مى‌بردند امروز شناخته شده نیست، در عین حال تأکید مى‌كند چه بسا نوعى افدرا بوده باشد. یعنی همان گیاهى كه امروزه زرتشتیان براى ساختن عصاره هوم استفاده مى‌کنند. او مى‌گوید ظاهراً مصرف این عصاره به مردم نیروى فراوانى مى‌داده است. بطور مثال جنگجویان در نبردها دلیر مى‌شدند و شاعران الهام مى‌گرفتند و روحانیان آماده دریافت الهامات مى‌شدند.

نكته‌اى كه مرى بویس در رابطه با ایزد هوم مى‌گوید در اینجا نزدیك به مفهوم سبزى خضر است و به همین دلیل عین متن ترجمه شده گفتار او را در اینجا می‌آورم: «فشردن این گیاه در هاون سنگى و تهیه كردن هوم از آن براى نثار كردن به آب‌ها بخش اعظم رسم عبادى یسنه را تشكیل مى‌دهد. از این رسم عبادى مفهوم ایزد هوم سبز چشم یعنى روحانى ایزدى برآمده است كه او را درمانگر خواندند و كسى كه می‌توانست گله را حفاظت كند و جنگجویان را نیرو بخشد و خشكسالى و قحطى را دور سازد.»۲

در مقایسه این هوم و خضر باید گفت که هر دو سبز و سفید هستند. هر دو نامیرا و شفابخشند. برای هر دو به‌منظور باروری، کارگشایی، همسریابی، رسیدن به پیروزی و کسب دانش فدیه داده می شود. هر دو با آب و سبزی و شیر نسبت دارند. مضافاً نماد گیاهی هر دو درون تاریکی یا در اعماق دریا و یا در دل غاری بر بلند کوهی می‌روید. نماد حیوانی هر دو ماهی است. ریشه هوم سفید را ماهی نگهبانی می‌کند و ماهی نماد شناخته شده خضر در قصه‌ها و مربوط به اوست. حتی در سفره‌ی موسی نیز که در جستجوی خضر است ماهی پخته وجود دارد. اما اینکه چرا خضر در فرهنگ عوام جای هوم را گرفته است به نظر می‌رسد اتفاقی است که قبل از اسلام در ایران افتاده است و از جهاتی محصول نفوذ فلسفه یونان در غرب ایران و آمیختن آن با باورهای مذهبی مسیحی و یهودی و حتی غنوسی رایج در ایران باشد. علاوه برآنکه ریشه در فرهنگ طبقاتی جامعه ساسانیان دارد که علیرغم رشد فرهنگی بسیار زیادش هنوز طبقه سوم را از دست یابی به دانش محروم می‌کرده است.

بنابراین بعید بنظر نمی‌رسد مردم به هر دلیل، دخل و تصرف‌هایی در متونی که شنیده‌اند کرده باشند و آنها را به صورتی در آورده باشند که خود فهمیده‌اند.

در این صورت چه بسا بتوان نتیجه گرفت که خضر پیامبر مردم عامی، یعنی طبقه‌ی کفشگر ساسانی، بوده است که نه تنها آورنده سعادت و برکت برای مردم عامی بخصوص زنان بوده که آموزنده و راهنمایشان هم بوده است. او معلم، استاد و قطبی است که به باور مردم، سالک را بی واسطه‌ی شریعت و روحانیون، به خدا و سرچشمه‌ی دانش وصل می‌کند. شاید به این دلیل است که عرفا و متصوفه ایران نیز او را قطب و استاد الهی گرفته‌اند. از آن رو که تصوف پیمودن راه باطنی برای رسیدن به خداست. نکته دیگر که در رابطه با سنت ملاقات با خضر در ایران در میان عامه است.

پانویس: 

۱ـ رشن یشت ۱٧.

۲ـ زرتشتیان باورها وآداب دینى آنها ۲٧ـ۲۸.

بخش پیشین