محسن کاکارش- طی چندروز گذشته، موج جدید اعدامها به سنندج رسید و در ادامهی این روند دونفر به دار آویخته شدند. همزمان حکم زانیار مرادی، زندانی سیاسی تایید و برای چهارنفر از متهمان انفجار چابهار درخواست اعدام شده است.
از سوی دیگر صانع ژاله، دانشجوی کرد، در جریان راهپیمایی ۲۵ بهمن ماه در تهران کشته شد و فشار بر خانوادهی وی برای جلوگیری از گفتوگوی آنها با رسانههای مستقل و مخالف دولت، همچنان ادامه دارد.
موازی با فشار بر دانشجویان آذربایجانی، دوتن از فعالان مدنی پس از گذشت بیش از ۲۵۰ روز بازداشت با وثیقههای سنگین آزاد شدند.
کردستان
در روزهای اخیر حکم اعدام زانیاری مرادی، زندانی سیاسی کرد تائید شد. این زندانی سیاسی به اتهام «قتل پسر امام جمعهی مریوان و محاربه و افساد فیالارض» به اعدام محکوم شده است.
زانیار مرادی و لقمان مرادی، دو زندانی سیاسی محکوم به اعدام هستند که با گذشت چندینماه همچنان ممنوعالملاقات هستند.
این دو زندانی سیاسی پیشتر به مکانی نامعلوم در زندان گوهردشت منتقل شده و وضعیت جسمانی آنان وخیم گزارش شده بود.
از سوی دیگر به گزارش خبرگزاریها، در ادامهی موج جدید اعدامها، دونفر در زندان سنندج به اتهام قاچاق مواد مخدر اعدام شدند.
این درحالی است که وبسایت سازمان گزارشگران بدون مرز، از ۱۱ دیماه سال ۱۳۸۹ تاکنون از اعدام بیش از ۸۶ زندانی در ایران خبر داده است.
مدافعان حقوق بشر ایران میگویند، طی هفتههای گذشته، شمار زیادی از شهروندان بهطور مخفیانه در زندانها اعدام شدهاند.
از سوی دیگر در جریان راهپیمایی ۲۵ بهمنماه در تهران، صانع ژاله دانشجوی کرد کشته شد.
به دنبال این رویداد فشارها بر خانوادهی این دانشجو افزایش یافت و قانع ژاله برادر وی بازداشت و سپس آزاد شد.
قانع ژاله، بسیجی بودن برادرش را در گفتوگو با رسانهها تکذیب کرده بود. رسانههای حامی از صانع ژاله، بهعنوان عضو بسیج یاد میکنند.
در همان حال سه دانشجوی کرد به نامهای سروه ویسی، آمانج رحیمی و احمد اسماعیلی که در جریان تجمع اعتراضی ۲۵ آبانماه ۸۸ در اعتراض به اعدام احسان فتاحیان بازداشت شده بودند، هریک به دوسال زندان محکوم شدهاند.
به گزارش هرانا، دو شهروند کرد به نامهای علی رحیمی و کاوه شیخ محمدی به اتهام همکاری با احزاب غیر قانونی به ترتیب به شش و پنج سال زندان محکوم شدهاند.
دیدهبان حقوق بشر هم گزارش داد، طی روزهای گذشته بیش از ۲۰ نفر از شهروندان در شهرهای بوکان، مهاباد، سقز، پاوه و پیرانشهر بازداشت شدهاند.
بلوچستان
در هفتهی گذشته برای چهارتن از متهمان حملهی انتحاری چابهار که باعث کشته شدن ۳۰ نفر و زخمی شدن دهها تن شد، درخواست اعدام شده است.
به گزارش خبرگزاریهای جمهوری اسلامی، ابراهیم حمیدی در مورد آخرین وضعیت پروندهی متهمان انفجار چابهار گفت: «اکنون با شناسایی و بازپرسی چهار متهم پرونده، مراحل بازپرسی در دادسرا به اتمام رسیده و با صدور کیفرخواست به دادگاه ارجاع شده است که به زودی رسیدگی به پروندهی عاملان حملهی تروریستی روز تاسوعا در چابهار در مجتمع ویژه جرایم امنیتی زاهدان برگزار میشود.»
وی همچنین گفته است: «اتهام این چهار متهم همکاری یا پناه دادن به تروریستها و عضویت در گروهک تروریستی بوده که براساس قانون محارب هستند و حکم آنها اعدام است.»
چند روز پس از وقوع انفجار در چابهار ۱۱ نفر به اتهام ارتباط با گروه جندالله و عملیات خشونتبار در شهر زاهدان اعدام شدند.
مقامات امنیتی ایران اعلام کردهاند، تاکنون نه نفر در ارتباط با بمبگذاری انتحاری چابهار بازداشت شدهاند.
آذربایجان
در ادامهی نقض حقوق بشر در آذربایجان، یونس سلیمانی، دانشجویی آذربایجان از ادامهی تحصیل خود محروم شده است.
به گزارش منابع خبری آذربایجان، این دانشجوی آذربایجانی که پس از سپری کردن بیش از پنجماه بازداشت موقت به قید وثیقهی ۲۲۰ میلیون تومانی آزاد شده بود، علاوه بر اخراج از دانشگاه همدان، از ادامهی تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد نیز محروم شده است.
یونس سلیمانی، دبیر سابق کانون ترکی دانشگاه بوعلی سینای همدان، سردبیر سابق نشریهی دانشجویی ایلدیریم در دانشگاه بوعلی، دبیر انجمن ادبی بیان، عضو هیئت تحریریهی نشریهی بولوت و عضو شورای نویسندگان هفتهنامهی سینا بوده است.
در این هفته آیت مهرعلی بیگلو و دکتر لطیف حسنی، دو فعال مدنی آذربایجان پس از نه ماه بازداشت با وثیقههای 220 میلیونی از زندان آزاد شدند.
اتهامات این دو فعال مدنی، «تبلیغ علیه نظام، تبانی علیه امنیت ملی، عضویت در گروههای معاند نظام و جاسوسی برای بیگانگان» عنوان شده است.
آیت مهرعلی بیگلو، فعال مدنی آذربایجان در ۲۰ اردیبهشتماه سال جاری در شهر صوفیان بازداشت شد.
دکتر لطیف حسنی دیگر فعال مدنی آذربایجانی سوم خرداد ماه ۸۹ در کرج توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
گفته میشود این دو فعال مدنی به مدت بیش از هفتماه در سلولهای انفرادی به سر برده و طی این مدت مورد شکنجه واقع شدهاند.
از سوی دیگر در این هفته ۵۳ نفر به عنوان موکل با انتشار نامهای، حمایت خود را از وکیل خود (نقی محمودی) اعلام کردند.
سخنی با رادیو زمانه
روی سخن این نوشته با آقای محسن کاکارش نیست. روی سخنم با رادیو زمانه است که آن چنان بی در و پیکر گشته که گویی پایگاهی برای نوشتههای سست بنیاد قوم گرایان ایران ستیز گشته است. به مصاحبههای پیشین آقا محسن کاکارش با فلان مترجم دادگستری که پژوهشهای نانوشتهای در باره مسئله ملی یا ماهیت حکومت ایران دارد باریک شوید تا سخن مرا دریابید. اکنون نیز نوشتهای از ایشان با عنوان نمایش دادهاید که عنوان آن، کشتار در تهران، اعدام در کردستان با درونمایهی آن بیگانه است. آقای کاکارش در نوشتهی خود هیچ اشاره ای به کشتار رژیم جمهوری اسلامی در تهران ندارد، در اصفهان هم خبری نیست، در شیراز هم نه کسی اعتراضی کرده و نه کسی را از پل به خیابان انداخته اند، در رشت هم خبری نیست، همه در آرامش به جان شاه عمامه بسر دعا میکنند در کرمان هم چیزی رخ نداده است، همه به حمدالله سرگرم کار و زندگی اند و بسی شهرهای دیگر مانند مشهد که از گفتن همه در میگذرم. در همهی این شهرهایی که نام بردم از جنبش های قومگرایانه، دهشتافکنانه و جدایی طلبانه خبری نیست. آن چه در این شهرها رخ داده و جنایتهای حکومت در این بخشهای میهن، در دایرهی انسان دوستی آقای کاکارش نمیگنجند. پس از کنار همهی آنها درمیگذرد، گرچه که عنوان نوشته با کشتار در تهران آغاز شده بود. او به این بسنده میکند که که از ۱۱ دیماه سال ۱۳۸۹ تاکنون «بیش از ۸۶ زندانی » در ایران اعدام شدهاند. در ایران بیش از 12 هزار بار حقوق بشر نقض شده است که از این همه، 44 بار در باره اقلیت های قومی بوده است. نمی گویم 44 بار نقض حقوق اقلیت های ملی ناچیز است و از آن در گذریم، میگویم که ایشان این تبار قومی را محور نوشتهی خویش ساخته اند و از نقض همین حقوق در شهرها و استانهای دیگر چشم پوشی کرده اند. ایشان «در ادامه نقض حقوق بشر در آذربایجان»، فقط از کسانی یاد میکند که به نام فعال مدنی در فعالیتهای قومگرایانه شرکت داشته اند. در واقع « نقض حقوق بشر در آذربایجان»، به این معنا نیز هست که آذربایجان واحد سیاسی جدابافتهای از ایران است. و گرنه نقض حقوق بشر درایران، چیزی نیست که به استان و شهر و روستایی محدود شده باشد. این حکومت در هر زمینهای که حقوق بشر را نقض کرده باشد،دستکم به هنگام کشتار و جنایت، همهی شهروندان این سرزمین را با هر تبار قومی، زبانی و دینی که داشته باشند به یک چشم مینگرد.
اگر عنوان و درونمایهی نوشتهی آقای کاکارش، ستم بر اقلیتهای قومی میبود، در آن صورت جای اعتراض نیز نمیبود. و البته در آن صورت نمیبایست از زنده یاد صانع ژاله، که عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت بوده است در کنار وابستهگان به احزاب غیرقانونی [جدایی طلب؟] نام برد. بگذریم از این که ستم بر اقلیتهای قومی، محروم ساختن آنان از آموزش و پرورش به زبان مادری در کنار فارسی در جایگاه زبان رسمی است. ستم مذهبی در ایران موضوعی دیگر است که گرچه برخی از اقلیتهای قومی را نیز بی نصیب نگذاشته است اما انگیزهی آن محدویتهای قومی نیست و به آنها نیز محدود نمیشود و بسیاری دیگراز شهروندان ایرانی را نیز در برمی گیرد.
پایان سخن این که، اگر آقای کاکارش در تب قومگرایی میسوزد و از همه جنایتهای رژیم جمهوری اسلامی، تنهاستمهایی را می بیند که بر فعالان حقوق مدنی، تو بخوان جدایی طلب روا میرود، بر او هرجی نیست. او در پی بهره جویی ابزاری از حقوق بشر است و دغدغهی آزادیهای فردی و حقوق شهروندی را ندارد و با جنبش آزادیخواهانهی مردم ایران احساس هم سرنوشتی نمیکند. جنایتهای رژیم در سرکوب جنبش سبز او آزرده و خشمگین نمیکند اما محروم شدن فلان فعال مدنی از ادامه تحصل او را به افشاگری وا میدارد. اگر او از حقوق بشر بویی برده بوده می دانست که حقوق بشر،به تبار و نژاد و زبان و قوم و ملت و فرهنگ بستهگی ندارد. درست به این دلیل که فراگیر است و جهانگستر. پس حقوق بشر کردی و آذربایجانی، خود نقض حقوق بشر است. باری، از کوزه همان تراود که در اوست. من نیز از ایشان من چشمداشتی جز این ندارم. او در پی آن است که حساب این استانها را از ایران جدا کند و بنابراین به نقض حقوق بشر در جاهایی که فارسها در اکثریت هستند یا گرایشهای تجزیه طلبانه میدانی ندارند، بی علاقه است. اما شما را چه شده که بی هیچ ضابطهای، هر نوشتهای را در رادیو زمانه نمایش میدهید. برای من این عدز «شرعی» پذیرفتنی نیست که مسئولیت نوشتهها با نویسندهگان آنان است. به هر حال هر رسانهی تودهای، معیاری برای پذیرفتن یا ناپذیرفتن نوشتههای ارسالی برگزیدهاست. این معیار هم بر خط فکری رسانه استوار است و هم بر کیفیت علمی و بیطرفانهی مطالب آن رسانه. در این چهارچوب هر رسانهای در پراکندن نوشتههای که در زیر پوشش نام و امکانات او انجام میگیرد مسئولیتپذیر است. پرسش من که ایراد من به شما نیز هست چنین است: مسئولیت شما در کجاست؟
دوستدار شما
بابک کیان
22/02/2011
بابک کیان / 22 February 2011