در پی راهپیمایی روز دوشنبه ۲۵ بهمن که به دعوت میرحسین موسوی و مهدی کروبی، انجام شد و سرکوب شدیدی که از سوی حکومت ایران صورت گرفت، باراک اوباما، رئیس‌جمهور و هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه‏ی امریکا، در یک موضعگیری سریع، سرکوب مردم ایران را به‏شدت محکوم کردند و از خواسته‏های آنها در این راهپیمایی حمایت کردند.


در گفت‌وگویی با دکتر مهرداد درویش‌پور، فعال سیاسی و استاد دانشگاه در سوئد از او پرسیده‌ام: ارزیابی شما از حمایت آمریکا از خواسته‌های مردم چیست؟ با توجه به این که امریکا در راهپیمایی‏های سال گذشته جنبش اعتراضی مردم ایران به این شکل و با شفافیت از آنها حمایت نمی‏کرد و با احتیاط بیشتری برخورد می‏کرد. چرا مواضع دولت آمریکا نسبت به جنبش سبز صریح‌تر شده است؟

مهرداد درویش‌پور: به گمان من، دل‏نگرانی‌ای که از سوی ایالات متحده‏ی امریکا و تعدادی از کشورهای غربی به‏ویژه در سال گذشته وجود داشت، این بود که حکومت اسلامی ممکن است حمایت عریان غرب از این حرکت‏های اعتراضی را به عنوان هم‏سرنوشتی و تعلق خاطر غرب به این جنبش تلقی کند و یا بدتر از آن، چنین تلقی شود که این جنبش چون مورد حمایت قرار می‏گیرد، شاید وابستگی‏ای یا هم‏سویی‌ای با مصالح امریکا و غرب داشته باشد و از این منظر، حکومت اسلامی بهانه‏ی بهتری برای سرکوب داشته باشد.

با توجه به تنش‏هایی که به‏خصوص میان امریکا و ایران وجود دارد، این هم‏سویی امریکا با جنبش‏های اعتراضی، چنین معرفی می‏شود که این حرکت‌ها اصلاً توسط حکومت‏های غربی برانگیخته شده‏اند و در واقع بهانه‏ی مناسبی برای سرکوب بیشتر مردم می‏شود.

از این‏ نظر آمریکا و غرب، خیلی محتاط‌‏‌تر بودند. تجربه اما نشان داد امریکا یا غرب سکوت کند یا نکند، مطلقاً در نحوه‏ی واکنش جمهوری اسلامی ایران تأثیر نمی‏گذارد. یعنی به‏هرحال جمهوری اسلامی ایران، همیشه اعتراض‌های دمکراتیک شهروندان ایرانی را به ضد انقلاب، امریکا، اسراییل و بیگانگان نسبت داده است. بنابراین چه امریکا به‌طور رسمی از این حرکت حمایت کند و چه نکند، به گمان من، در بهانه‏ی سرکوبی که حکومت به آن نیازمند است، تغییری ایجاد نمی‏کند.

این حکومت اصولاً چندان به دنبال بهانه‏تراشی برای سرکوب نیست. همان‏طور که دیدیم، مسالمت‏آمیزترین حضور میلیون‏ها ایرانی را در گذشته سرکوب کرد و به‌رغمی که این جنبش کاملاً خودخواسته بود و از درون جوشیده بود، سعی کرد آن را منتسب به غرب کند.

تفاوت موضعگیری امریکا در بحران مصر و تونس، با بحران و تظاهرات ۲۵ بهمن در ایران را چگونه ارزیابی می‏کنید؟

آمریکا ابتدا در مورد مصر و تونس، نه از آن زاویه‏ای که نسبت به جنبش سبز ایران با سکوت رفتار کرده بود (که مبادا این جنبش به امریکا نسبت داده شود)، بلکه به دلیل روابط حسنه‏اش با دولت‏های مصر و تونس، ابتدا در برابر جنبش اعتراضی مردم آن کشورها، سکوت کرد و موضعی کم‏وبیش دوپهلو گرفت و حتی سعی کرد به‏خصوص از دولت مصر حمایت کند.

ایالات متحده‏ی آمریکا زمانی که با ابعاد گسترده‏ی این اعتراض‌ها روبه‌رو شد، تشخیص داد که قرار گرفتن در کنار دولت مصر، چهره‏ی امریکا را به‏شدت در جوامع مصر، تونس و عرب خدشه‏دار خواهد کرد. از این جهت، به حمایت از جنبش مردم مصر ابتدا با تردید، سپس با صراحت بیشتری پرداخت. به‏ویژه وقتی که دیگر آقای مبارک استعفا دادند.

این نکته را هم در نظر بگیریم که امریکا در هر صورت، در فشار به دولت و ارتش مصر برای این‏که به خواست‏های مردم تمکین کنند، به دلیل نزدیکی روابط ارتش و کل دولت مصر به امریکا تاحدودی قدرت عمل داشت. در مورد ایران، از آن‏جایی که جمهوری اسلامی ایران هیچ نوع نزدیکی سیاسی با امریکا ندارد، بنابراین با حمایت شفاف از حرکت اعتراضی ۲۵ بهمن، نمی‏تواند آن‏طور که در مورد مصر انجام داد، اعمال فشار مستقیمی به جمهوری اسلامی ایران داشته باشد.

از این نظر، هم شفافیت و هم صراحت بیشتر امریکا به‏خاطر ضدیت امریکا با دولت جمهوری اسلامی ایران هم هست. امریکا روابط نزدیکی با جمهوری اسلامی ایران ندارد که بخواهد در این مورد تردید کند. وانگهی، ارزیابی من این است که ایالات متحده‏ی امریکا برای هم‏سو نشان دادن خود با خیزش‏های دمکراتیک در منطقه و برای این‏که در افکار مردم کشورهای منطقه زیر سئوال نرود، سعی کرده از این حرکت‏ها پشتیبانی کند.

با توجه به این‏که گفتمان دمکراسی‏خواهی به یک گفتمان فراگیر در کل منطقه و از جمله ایران تبدیل شده و حکومت‏های استبدادی را یکی پس از دیگری ساقط خواهد کرد، شاید این تحلیل در نزد محافل سیاسی آمریکا هم وجود داشته باشد که به جای این‏که بایستند و ببینند چه زمانی این حکومت‏ها سقوط می‏کنند تا به مردم تبریک بگویند، برای این‏که موقعیت و نفوذ آمریکا را در میان مردم این کشورها افزایش بدهند، پیشاپیش نوعی همبستگی با مردم را اعلام کنند.

فکر می‏کنم هم از زاویه‏ی ضدیت با جمهوری اسلامی، هم از زاویه‏ی دل‏نگرانی از این‏که به‏خاطر سکوت‏شان مورد انتقاد قرار بگیرند، امریکا این بار با شفافیت و صراحت بیشتری از جنبش مردم ایران دفاع کرد.

آقای موسوی در بیانیه‏ی خود، حمله به حرکت اعتراضی مردم ایران را از دو سو ارزیابی کرده است؛ هم سرکوب داخلی و هم موج‏سواری‏های بین‏المللی. به‏نظر شما، آیا مرزبندی‏ای که آقای موسوی با این حمایت‏های بین‏المللی ایجاد می‏کند، به نفع جنبش هست یا خیر؟

به گمان من، ممکن است به‏خاطر این‏که آقای موسوی بر استقلال این جنبش از کشورهای غربی تاکید داشته باشند و برای این‏که اجازه‏ی بهره‏برداری سیاسی را به حکومت در این زمینه ندهند، این مسئله را عنوان می‏کنند.

این نکته را اما باید در نظر گرفت که به‏هرحال ما با سیاست یک بام و دو هوا نمی‏توانیم رفتار کنیم. یعنی هرچند بی‏تردید همواره باید بر استقلال جنبش مردم ایران از قدرت‏های بیگانه تاکید کرد و این را خود این جنبش چندمیلیونی در دو سال گذشته نشان داده است، اما ما نمی‏توانیم از یک‏طرف از محافل بین‏المللی، قدرت‏های جهان و مدافعین حقوق بشر بخواهیم که در برابر سرکوب‏گری‏های جمهوری اسلامی سکوت نکنند و در عین حال، اگر جایی، توسط این کشورها، واکنش نشان داده شد، آنها را محکوم کنیم یا سعی کنیم مرزبندی کنیم.

به‏نظر من، جلب حمایت بین‏المللی از مبارزات مردم ایران، اساساً باید بخشی از استراتژی پیکار سیاسی مردم ایران باشد. ما در انزوا به‏سر نمی‏بریم. همان‏طوری که مردم مصر و تونس انتظار داشتند که جهان از آنها حمایت کند، ما باید از حمایت جهانیان از مبارزات مردم ایران بسیار خرسند باشیم.

یعنی در عین حال که تاکید می‏کنیم تغییر شرایط در ایران و ساقط کردن استبداد در ایران به نیروی خود مردم صورت می‏گیرد، اما طبیعی است همان‏طور که کشورهایی نظیر چین، برخی از کشورهای امریکای لاتین یا حتی روسیه را محکوم می‏کنیم که روابط نزدیکی با جمهوری اسلامی ایران برقرار می‏کنند و به خواست‏های دمکراتیک مردم ایران بی‏اعتنا هستند، باید از کلیه‏ی کشورهایی که از مبارزات مردم ایران حمایت می‏کنند استقبال کنیم. این حمایت را مورد نکوهش قرار دادن، نوعی انزواجویی سیاسی است که من آن را چندان مثبت نمی‏دانم.

به‏نظر می‏رسد که حرکت اعتراضی مردم در ۲۵ بهمن، در داخل و به‏ویژه در خارج کشور ادامه پیدا خواهد کرد. آیا شما در این زمینه، اطلاعاتی دارید؟

بله. شب گذشته تماس‏های گسترده‏ای بین ایرانیان مقیم کشورهای مختلف امریکایی و اروپایی برقرار شد و در نتیجه‏ی آن روزهای جمعه و شنبه ۱۸ و ۱۹ فوریه (۲۹ و ۳۰ بهمن) به عنوان روزهای سراسری همبستگی با مردم ایران در اعتراض به سرکوب خونین ۲۵ بهمن اعلام شده و قرار است راهپیمایی‌هایی در کشورهای گوناگون برگزار شود.

تا این‏جایی که من اطلاع دارم و الان حضور ذهن دارم، هم‏اکنون شهرهای پاریس، کلن، برلین، استکهلم، مالمو، گوتنبرگ، بروکسل، وین دورتموند، اسلو و لس‌آنجلس ازجمله شهرهایی هستند که قرار است روزهای ۱۸ و ۱۹ فوریه، جلوی سفارتخانه‏های جمهوری اسلامی ایران یا میادین مرکزی شهر تجمع کنند. تشکل‏های گوناگونی که هرکدام در این کشورهای مربوطه هستند، این تظاهرات را سازمان داده‏اند.

در روز ۲۵ بهمن‌ماه دست‏کم دو نفر کشته و صدها نفر دستگیر شده‏اند و به‌نظر می‌رسد این موج همچنان ادامه دارد. حتی آقایان موسوی و کروبی را تهدید به اعدام کرده‏اند و فضاسازی برای شدت بخشیدن حرکت‌هایی علیه مردم قوت گرفته‏ است. به همین دلیل ما در هماهنگی‏‏ای که با مجموعه‏ی نهادهای حقوق بشری در کشورهای گوناگون داشته‏ایم، به این نتیجه رسیده‏ایم که این دو روز را به عنوان روزهای سراسری همبستگی با مردم ایران اعلام کنیم و شهرهای دیگر، یکی پس از دیگری، در همین فاصله‏ی اکنون تا آخر امشب به این حرکت خواهند پیوست. فکر می‏کنیم که ایرانیان خارج از کشور، حضور بسیار گسترده‏ای در همبستگی با مردم ایران داشته باشند.