پانتهآ بهرامی- خبرگزاریهای دولتی از اعدام ۲۴ نفر در فاصلهی زمانی اول تا یازدهم بهمنماه خبر دادهاند. بر اساس آمارهایی که کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران بر اساس منابع دولتی محاسبه کرده است، از تاریخ ۲۹ آذرماه تا ۱۱ بهمن، ۱۲۱ نفر در ایران اعدام شدهاند.
این آمار شامل اعدامهای انجام شده در زندانهایی چون بیرجند، کارون، سپیدار شهر اهواز و تایباد نمیشود که کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران گزارشهایی را پیرامون اجرای احکام اعدام در آنها دریافت کرده است.
کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران، اطلاعات موثقی را از منابع محلی دریافت کرده است که نشان میدهد طی ماههای گذشته دهها نفراز متهمان مواد مخدر در زندان بیرجند به دار آویخته شدهاند.
مقامات قضایی از اعلام اعدامهای گستردهی پنهانی در زندان وکیلآباد مشهد خودداری کردهاند. یک منبع موثق به کمپین گفته است که طی پنج ماه گذشته بیش از ۵۰ نفر از متهمان مواد مخدر در این زندان اعدام شدهاند. در صورتی که هیچ خبری در خصوص اعدام زندانیان متهم به قاچاق مواد مخدر از زندان وکیلآباد مشهد منتشر نشده است.
دادستان کل کشور پیش از این در یک کنفرانس مطبوعاتی در تاریخ ۱۹ مهرماه اعلام کرده بود که طبق دستور رئیس قوه قضاییه برای برخورد یکسان با قاچاقچیان، پروندهها به دادستان کل کشور محول شده و وی دستور داده است که متهمان مربوط به مواد مخدر در کوتاهترین زمان ممکن محاکمه شوند و در اجرای احکام هیچگونه رحمی به آنها نشود.
دادستان کل کشور در این کنفرانس بهطور تلویحی اظهار داشت که بعضی افراد ردهپایین به جای قاچاقچیهای اصلی اعدام شدهاند.
کارشناسان معتقدند حکومت جمهوری اسلامی از زاویهی شمار اعدامها در رتبهی دوم پس از چین قرار دارد، ولی میزان اعدامها به نسبت جمعیت ایران، این کشور را در رتبهی نخست قرار میدهد. در گفتوگویی با آرام حسامی، استاد علوم سیاسی و فلسفه پرسیدهام:
این اواخر به خصوص در شش هفتهی اخیر، میزان اعدامهای غیر سیاسی در ایران بهشدت اوج گرفته است. به نظر شما دلیل آن چیست و این استدلال که بالارفتن میزان اعدامها جرم و جنایت را پایین میآورد، چگونه ارزیابی میکنید؟
آرام حسامی: اگر پرسش این است که مجازات اعدام باعث میشود که مردم از تخلفاتی که منجر به مجازات اعدام میشود، پرهیز کنند باید بگویم با تحقیقاتی که در دنیای غرب شده، این استدلال کاملاً رد شده است. یعنی مجازات اعدام، مردم را از مثلاً کارهایی که به اعدام منجر میشود برحذر نمیکند. هم در جامعهی غرب، منظورم در آمریکا، این نظریه رد شده است و هم در فرانسه که این تحقیقات انجام شده است. این تحقیقات بسیار مفصل است. همانطور که میدانید، مجازات اعدام مدتها بعد از سال ۷۰ در آمریکا رد شد، به خاطر این که فهمیدند اعدام میزان جرم و جنایت را پایین نمیآورد.
شما اشاره کردید که در آمریکا این نظریه رد شده است. منظورتان این نیست که حکم اعدام لغو شده، چون در بعضی از ایالتهای آمریکا هنوز این مجازات انجام میشود و در برخی اعدام ممنوع است.
این تحقیقات نشان داد که وجود مجازات اعدام در آمریکا به کاهش خلافها و جنایت منجر نمیشود. بنابراین بسیاری از ایالتها قانونشان را عوض کردند. بعدها بود که مسئلهی نه پرهیز، بلکه قصاص مطرح شد. بعضی از جنایتها آنقدر بد و وقیح است که موضوع احساس آرامش بازماندگان آنهایی که این جنایت در حقشان انجام شده است، با موضوع قصاص مطرح شد. به این دلیل در برخی ایالتها حکم اعدام وجود دارد.
مثلاً همینجا در ویرجینیا مجازات اعدام هست، ولی در ایالت مریلند ممنوع است. بههرحال اینها به این نتیجه رسیدند که این مجازات انسانی نیست. حتی یکی از شرایط پیوستن به اتحادیهی اروپا این است که اینگونه مجازاتهای بیرحمانه را بردارند. ایران که مجازات سنگسار و شلاق هم دارد. این رژیم بعد از ۲۲ بهمن سال گذشته در واقع پس از ۲۲ بهمن جنبش را مهار کردند و در حقیقت جو ایران را به یک جو انتظامی و فاشیستی تبدیل کردند. یعنی با مهارکردن آن اقداماتی که قرار بود در سالروز انقلاب در ایران انجام شود، یک جو انتظامی به وجود آوردهاند. هزینهها و وثیقهها را سنگین کردند و بعد شروع کردند به گیر دادن به گروههای کوچکتر. در واقع یک جو امنیتی و انتظامی در ایران به وجود آوردهاند، بدون این که اعلام حکومت نظامی کنند.
روند کار، فاشیستی است. یعنی حکومت یک بخش انتظامی دارد که کارش ضرب و شتم و کشتار مردم است و همانطور که میبینید جواب داده است، چون الان دیگر تظاهرات خیابانی به نسبت سال گذشته وجود ندارد چون هزینه را زیاد کردهاند.
در پاسخ به اینکه چرا اعدامهای غیر سیاسی انجام میشود، باید بگویم از نظر من پیامی در این اعدامها هست. اول آنکه برای ما جان انسان ارزش زیادی ندارد؛ و بعد وقتی ما با اینهایی که کارهای غیر سیاسی کردهاند چنین برخوردی میکنیم، پس بترسید مردم که اگر شما قصد براندازی یا فروپاشی داشته باشید و کارهای سیاسی بکنید، چه بر سرتان خواهیم آورد. به نظر من مسئلهی کهریزک این بود که رو شود و مردم را بترسانند که ببینید، ربطی به دختر و پسر ندارد؛ ما این تجاوزها را انجام میدهیم. این پیامی است که میفرستند، ولی در حقیقت خیلی پنهانی است.
در حقیقت ما راجع به آن فکر میکنیم که اگر ما را گرفتند، ممکن است چه بلایی به سرمان بیاورند؟ بنابراین این جو رعب و وحشت گسترده میشود و همه راجع به آن صحبت میکنند. این افراد را علناً در ملاءعام و مخصوصاً در میادین عمومی اعدام میکنند، تا برای بقیه درس عبرت شود. ولی درس عبرتشان این نیست که از جنایت پرهیز کنید یا پرهیز کنید از مثلاً سرقت و مواد مخدر فروختن. مسئله این است که این پیام را به مردم بدهند که بترسید و ببینید اولاً قدرت دست ماست. ثانیاً با تمام فشارهایی که جامعهی بینالمللی به ما میآورد، ما کار خود را انجام میدهیم، چون کاری را میکنیم که فکر میکنیم درست است. ثالثاً اگر این مجازاتها را در مورد این افراد به این شکل اعمال میکنیم، اگر شما حواستان پی براندازی و فروپاشی و شورش است، بدانید که به سر شما چه خواهیم آورد. این به نظر من به ساختار قدرت ربط دارد و این که چگونه دارند از این قدرت استفاده میکنند.
یعنی شما در کل مجموعهی حرکتهای رژیم را سیاسی میبینید. یعنی اعدامهای غیر سیاسی در خودش پیام سیاسیای دارد تا حرکتهایی را که ممکن است در آینده به تظاهرات و یا نافرمانی بیانجامد سرکوب کند؟
من نه تنها میگویم سیاسی، بلکه میگویم ایدئولوژیکی و فاشیستی است. یعنی از سیاسی دیگر رد شده است. یک موقع هست که شما یک کار سیاسی میکنید، چون میخواهید نفع سیاسی ببرید. نخیر، این مسائل امنیتی و فاشیستی است. یعنی کنترل کامل جامعه. نوعی از کنترل کامل جامعه این است که یک فضای رعب و وحشت به وجود آید تا کسی نتواند نطق بکشد. هفتهی پیش برای ۱۲ تا از دانشجویانی که حق تحصیل را مطرح میکردند و میپرسیدند چرا ما نمیتوانیم تحصیل کنیم، فکر میکنم ۳۵ یا ۳۸ سال زندان بریدند. اتهام بعضیها این است که با رسانههای خارجی مصاحبه کردهاند. این برای جمهوری اسلامی کمتر از قتل نیست. وقتی یک نفر را میگیرند و این طوری زندانیاش میکنند یعنی چه؟ ۳۸ سال برای چه؟ خب این گسترش رعب و وحشت است دیگر.
لازم نیست مردم را بکشند تا به چنین نتیجهای برسند. نتیجهای که از این مسئله میگیریم این است که زندانهای ایران امروز از جنایتکاران و قاتلین پر نشده است. زندانهای ایران از دگراندیشانی پر شده که اگر همهی آنها را جمع کنیم، یک حرف میزنند و حرفشان این است که چرا رژیم حقوق شهروندی ما را زیرپا میگذارد. این حقوق شهروندی گاهی گردهمایی، برخی مواقع ارسال پیغامهایی از طریق فیسبوک یا توییتر و بعضی مواقع مصاحبه با مطبوعات خارجی و داخلی است. خب چرا حقوق قانونی و شهروندی ما را زیرپا میگذارید؟ جواب این پرسش زندان است، تجاوز است، وثیقههای سنگین و همین ضرب و شتمی است که میبینید.
برگردیم به مسئلهی اعدامهای غیر سیاسی. اگر بپذیریم که انسان وقتی به دنیا میآید و متولد میشود، آلوده به هیچ جرم و جنایتی نیست و این خانواده و جامعه است که پرورش و تربیت او را در درجهی اول به عهده دارند، بنابراین مجازات اعدام چه جایگاهی پیدا میکند؟
ممکن است دلیل بعضی از جنایتها روانی باشد. ممکن است بعضی از افراد سادیست یا مازوخیست باشند و خودشان یا دیگران را بکشند؛ ولی جرایم دیگری هم هست مثل اعتیاد، قاچاق مواد مخدر و … خب! تحقیقات در این زمینهها در اینجا شده که آیا طلاق یا نبودن محیط امن خانواده تأثیری بر میزان جرم و جنایت دارد یا خیر؟ آیا فقر تأثیر دارد؟ خب جوابش هست بله. در آمریکا بالای ۲۵ تا ۳۰ درصد جوانان جمعیت سیاهپوست آمریکا، یعنی ۱۰ درصد جمعیت این کشور، در زندان هستند. خب این بهخاطر رنگ پوستشان نیست. به خاطر این نیست که پدربزرگانشان از آفریقا آمدهاند. به خاطر فقر است. منظورم این است که جامعه باید این مسئولیت را قبول کند که بسیاری از جرمها ربطی به شخص ندارد و جامعه در برابر آن مسئول است.
جوامع اروپایی به این نتیجه رسیدهاند. اگر یکی از وظایف جامعه و حکومت آموزش و پرورش است، این وظیفه باید در مورد متخلفین و جنایتکارها هم انجام شود و آنها باید تحت روانکاوی و روانشناسی قرار بگیرند. بنابراین اسم این بازداشتگاهها را دیگر زندان نمیگذارند، بلکه میگذارند: Rehabilitation یعنی جایی که باید شما را تغییردهد؛ اخلاق و رفتار شما را عوض کند، نه این که از بین ببرد. اعدام پاک کردن صورت مسئله است. جوامع متمدن به این نتیجه رسیدهاند که برای بهبود شرایط زندگی، در زندانها هم باید فعالیت کنیم. در واقع روی شما کار میکنند تا به یک شهروند درست تبدیل شوید و مسئولیت جامعه را بپذیرید که آن هم در برابر فرد مسئولیتهایی دارد.
خب در ایران وقتی میزان بیکاری زیاد است، تورم بالاست، برنامه نیست و تحصیلکردههای ما نمیتوانند کار کنند، خودکشی و جنایت رابطهی مستقیمی با فقر و فساد یعنی هم فحشا، هم اعتیاد و هم الکل پیدا میکند. علاوه بر آن یکی از مسائل مهم، مسئلهی یأس و ناامیدی است؛ نبود آزادی است و این که کسی نمیتواند در جامعه ترقی کند. همهی اینها مسئله است. به این ترتیب مردم به جنایت و اعتیاد و کارهای دیگر دست میزنند که همهی اینها خلاف است و جرم بسیاری از اینها در ایران اعدام است.
اگر بپذیریم که جامعه مقصر است، آیا نباید هزینهاش را هم بپردازد؟
بله! من اول طرفدار این مسئله بودم که مثلاً بعضی از جنایتکارها مثل جفری دامر را نمیشود درست کرد و به هرحال خطرش زیاد است که به جامعه برگردد. جفری دامر آدمخوری بود که در آمریکا زندگی میکرد. او آدمها را میکشت و در فریز میگذاشت و بعد هم میخورد. با چنین فردی چه میشود کرد؟ بعد این را پذیرفتم که حبس ابد ممکن است جریمهی بدتری باشد؛ ولی حدود دهسال است که به این نتیجه رسیدهام که مجازات اعدام اصلاً غیر انسانی است و باید برداشته شود و این هزینه را باید جامعه بدهد و آنهایی را که میتواند، عوض کند. بهخصوص در بعضی موارد هم میبینیم اشتباهاتی میشود و مردم را الکی میکشند و بعد معلوم میشود آزمایشهای ژنتیکی انجام گرفته اشتباه بوده است. بنابراین من موافقم که جامعه باید این هزینه را بدهد. میدانم خرج هر زندانی در آمریکا بهطور متوسط ۳۰ هزار دلار در سال است. یعنی الان دیگر یک مسئلهی اقتصادی- اجتماعی شده است. من نمیخواهم وارد بحث ایران شوم. چون آمار و ارقام راجع به ایران ندارم و نمیدانم چه جوری با آنها رفتار میشود و چقدر خرجشان میکنند، اما بههرحال جامعه باید این هزینه را بدهد. سقراط میگوید دلیل هر جنایتی، هر اشتباهی نادانی است. یعنی اگر کسی واقعاً چیزی را بداند، انجام نمیدهد.
به نظر شما خانواده و بازماندگان مقتول را که خواستار قصاص هستند، چگونه میتوان تسلی خاطر داد؟
قصاص مسئلهی جدایی است. در واقع شخصی و خانوادگی میشود. اگر جامعهی ما به آن سطح از تمدن برسد که دریابد با خون ریختن و خونخواهی، چه به عنوان قصاص و چه به عنوان پرهیز داشتن از کاری، به جایی نمیرسد، میشود گفت به یک جامعهی متمدن تبدیل شده است. گاندی میگفت مجازات چشم در برابر چشم، دنیا را پر از آدمهای کور میکند. بنابراین مسئلهی قصاص را قبول نداشت. از کوتهفکری و نبود تمدن کافی در فرد است که خواستار چنان نوعی از مجازات میشود.
البته برخی اینگونه استدلال میکنند که برای شما پیش نیامده که دختر کوچکتان را بگیرند، به او تجاوز کنند و بعد هم او را تکهتکه کنند! چهجوری من میتوانم زندگی کنم و ببینم قاتل او راست راست راه میرود و برای جزایش کاری نکنم؟ ولی مجازات اعدام، مقتول را برنمیگرداند. این ممکن است مسکنی باشد، ولی بازهم آدمکشی است و خیال کسی از این انتقام راحت نمیشود. مثلاً من فکر کردم اگر عزیز من، کسی کشت، من چه مجازاتی برای چنین کسی میخواهم؟ در این مورد هم چیزی که میتوانم بگویم این است که از نظر من برای بعضیها زنده ماندن و در زندان بودن ممکن است بدترین مجازات باشد؛ جهنمی باشد که اصلاً قابل تحمل نباشد.