به همت «انجمن گفت‌‏وگو و دمکراسی» در پاریس، روز شنبه، پنجم فوریه، جلسه‏‌ی سخنرانی و پرسش و پاسخی تحت عنوان «بررسی انقلاب یاس تونس» با حضور دکتر علیرضا نوری‏‌زاده و دکتر فواد صابران، در محل سالن «آژکا» در منطقه‏‌ی پاریس بیستم برپا شد.

ابتدا دکتر علیرضا نوری‏‌زاده، روزنامه‌‏نگار و تحلیل‏‌گر مسائل دنیای عرب و خاورمیانه به توصیف جامعه‏‌ی تونس پرداخت و گفت: «چرا تونس تونست، ما نتونستیم؟ این سئوالی است که همه مطرح می‏‌کردند. در درجه‏‌ی اول باید بگویم که تونس از نظر آزادی‏‌های اجتماعی، یکی از پیشرفته‏‌ترین کشورهای دنیا بود؛ نه فقط در کشورهای منطقه. یعنی شما در خیلی از کشورهای دنیا هم آن آزادی را که در تونس موجود بود، نمی‏‌دیدید.

شما می‏‌رفتید «حمامات»، می‏‌دیدید که توریست فرانسوی با بالاتنه‏‌ی لخت آن‏‏‌جا خوابیده، گارسون تونسی هم که از دهات تونس آمده، دارد برای او مشروب می‏‌آورد؛ بدون این‏‌که به این خانم نگاه بدی بکند یا آن خانم احساس کند که نگاه درنده‏‌ای دارد به او خیره می‏‌شود.

این وضعیت تونس مدیون حبیب بورقیبه بود. اولین بند میثاقی که او تحت عنوان «مجله‏‌ی اجتماعی» نوشت و پایه‌‏ی قانون اساسی شد، برابری زن و مرد بود. نوشتن چنین چیزی در سال‏‌های ۱۹۵۴-۵۵، در دنیای عرب و در دنیای اسلام، بسیار عجیب بود. او سن ازدواج را برای دختران به ۱۶ و برای مردان به ۲۰ رساند و هم‏‌چنین چندزنی را ممنوع کرد که برایش خیلی مشکل بود. بعد هم قوانین بسیار مصلحانه‏‌ای در چهارچوب آزادی‏‌های اجتماعی وضع کرد.

گو این‏‌که با تحولاتی که بورقیبه ایجاد کرد، از بعد سیاسی، کم‏‌کم ‏آزادی‏‌ها محدود شد، ولی وجود «اتحادیه‏‌ی شغل» در تونس، باعث می‏‌شد که آزادی در تونس در مقایسه با کشورهای اطراف بیشتر باشد. در تونس تمام رشته‏‌های کاری و تمام کسانی که کار می‏‌کنند، اعم از کارگر، دکتر، مهندس و … همه عضو این اتحادیه‏‌ی شغل هستند. ضمن این‏که هرکدام هم کمیته‏‌های خاص خود را دارند. مانند کانون وکلا، کانون مهندسین، کانون زنان و …

شما می‏‌توانید تصور کنید چنین اتحادیه‌‏ای چقدر می‏‌تواند قدرتمند باشد. خود این باعث می‏‌شد هرچقدر هم گفته شود که در تونس آزادی سیاسی نیست، در مقایسه با بقیه‏‌ی کشورهای اطرافش، از همه بیشتر باشد. برای این‏‌که وجود این اتحادیه‏‌ها باعث می‏‌شد تظاهرات بکنند، سخنرانی بگذارند، اجتماعات داشته باشند، با دولت سر قوانین عادلانه برای کارگرها بجنگد. چنین چیزی در بافت جامعه‏‌ی تونس وجود داشت.»

آقای نوری‏‌زاده به آغاز جنبش در تونس و چگونگی و نوع و جهت اعتراض‌‌های تونسی‏‌ها پرداخت و افزود: «پسری که خود را آتش زد، نامش عزیز بود و تحصیلات لیسانس داشت، اما بیکار بود. او یک چرخ طوافی داشت و سر چهارراه‏‌ها به فروش مشغول بود. هر روز هم آژان‏‌ها مزاحمش بودند و از او باج می‏‌خواستند. او یک روز عصبانی شد و خود را آتش زد. این جرقه‏‌ای بود برای خشم خفته‏‌ی مردم تونس. خشم خفته زد بیرون.

در برابر تونس دو راه وجود داشت؛ یک شانسی که تونسی‏ها آوردند، این بود که اسلامی‏ها خواب بودند. یعنی اسلامی‏ها اصلاً متوجه این حرکت نشدند و نمی‏دانستند این حرکت جدی است. فکر کردند شورشی است و سرکوب می‏شود. نکته‏ی دوم این بود که جوان‏ها میدان‏دار بودند که مشکل مذهب و نماز و دعا نداشتند. آن‏چه در تونس شروع شد (که حالا به مصر هم می‏رسم) یک مسئله‏ی عجیب بود. برای اولین‏بار در شورش‏ها، شعارهای ایدئولوژیک داده نمی‏شد. چه ایدئولو‏ژیک چپ و چه اسلامی. از «مرگ بر امریکا»، «مرگ بر فرانسه» و … خبری نبود.

نکته‏ی دوم این‏که اسلام سیاسی اصلاً در آن نقشی نداشت. این‏که وسط کار نماز جماعت بخوانند و از این نوع کارها خبری نبود. حضور دخترهای تونسی در ابعاد گسترده شانه به شانه‏ی مردان و توی جمعیت، عامل دیگری بود که این جنبش را از بقیه‏ی جنبش‏هایی که مشاهده کردیم متمایز می‏کرد.»

به عقیده‌ی این پژوهشگر، «در مصر عین تونس، نسبت به آقای مبارک، حالت نفرت و غضب ایجاد شده بود. وقتی عبدالناصر روی کار آمد، تحصیل در دانشگاه را رایگان کرد. در نتیجه، هزاران هزار از بچه‏های روستاها که قبلاً وقتی تصدیق کلاس ششم را می‏گرفتند، می‏رفتند بغل دست پدرشان بیل می‏زدند یا آرزوی‏‏شان این بود که در کارگاه و کارخانه‏ای کار بگیرند، به شهرها ‏آمدند و به دانشگاه رفتند.

خب شما برای سالی ۱۰۰هزار فارغ‏التحصیل باید کار ایجاد کنید. برای مصر فقیر، مصری که درآمدش به کانال سوئز، پولی که مصری‏های مقیم خارج به کشور می‏فرستند و بر توریسم متکی است، این کار بسیار سنگین است. من به قاهره رفتم که ویزایم را تمدید کنم. پشت میزی که در ایران معمولاً یک نفر می‏نشیند، شش نفر نشسته بودند و این شش نفر که فارغ‏التحصیل دانشگاه هم بودند، باید با حقوقی بخور و نمیر زندگی می‏کردند. بنابراین برای‏شان خیلی سخت بود. همین‏طور در سال‏های اخیر، مبارک به مصر خیلی خدمت کرده بود…»

تونسی‌‏ها جنگجو نیستند!

در ادامه‏ی نشست «بررسی انقلاب یاس تونس»، دکتر فواد صابران، روان‏پزشک ایرانی که در تونس زندگی و تحصیل کرده، در باره‏ی جامعه‏ی تونس و به‏ویژه شخصیت حبیب بورقیبه، اولین رئیس‌جمهور تونس، چنین گفت: «زمانی که من به تونس رسیدم، نگاهی که به تونسی‏ها داشتم، با خیلی از حرف‏هایی که آقای نوری‏زاده زدند، از بعضی لحاظ‏ها فرق داشت. مثلاً اولین مطلبی که می‏خواهم بگویم، این است که بورقیبه یک مرض روانی شدیدی داشت. بیماری‏ای که از نظر روان‏پزشک‏ها، مسئولیت را از شخص سلب می‏کند.

چیز سری‏ای هم نیست. بورقیبه مرض دوقطبی داشت. یعنی گاهی هیجان‏زده می‏شد و تصمیم‌های عجیب و غریب می‏گرفت. گاهی افسرده می‏شد و او را به کنار دریا می‏بردند و یا به امریکا می‏فرستادند. یک‌بار، برای مداوا شش ماه به امریکا رفت. معمولاً هم برای معالجه به کلینیک معروفی که تمام بزرگان دنیا به آن‏جا می‏روند، می‏رفت. ولی ملت دوستش داشتند. این مسئله‏ی مهمی است که باید گفت. از نظر من، بانی مشکلات عظیم تونس، این مرض بورقیبه است.

مطلب مهم دیگر این است که بورقیبه ملت تونس را مردم بالغی نمی‏دید. انگار که با بچه‌ها حرف می‏زد. مثلاً شیراک در فرانسه، با فرانسوی‏ها که حرف می‏زد، با بچه حرف نمی‏زد. دوگل، کم‏وبیش ملت را بچه می‏دانست، ولی رؤسای دیگر نه.

بورقیبه همیشه پدرانه با مردم حرف می‏زد. مثلاً ماه‏های اولی که روی کار آمد، هرهفته می‏آمد نطق می‏کرد و برای من در آن زمان، این آدم یک شاهکار بود. برای این‏که در خیلی مسائل دخالت می‏کرد، می‏خواست مردم را تربیت کند. در حرف‏هایی که می‏زد، به مردم تاریخ یاد می‏داد، جامعه‏شناسی یاد می‏داد، برای آنها از اوضاع دنیا حرف می‏زد. مانند یک استاد فلسفه اوضاع دنیا را برای مردم شرح می‏داد. منتها کم‏کم اوضاع مشکل شد. یک علت شخصیت خود او بود و دیگری هم اوضاع جهان بود که باعث ناگواری شد.»

دکتر صابران در بخش دیگری از سخنان خود، به توصیف صفات و ویژگی‏های مردم تونس پرداخت و گفت: «الان در تونس سنگ عربیت به سینه می‏زنند. در حالی‏که لغت عرب در تونس، به نوعی به معنای مسلمان بودن است. در سال ۵۴ که من به تونس رفتم، از من می‏پرسیدند که آیا عرب هستم؟ می‏گفتم که نه ایرانی هستم. می‏گفتند: پس مسلمان نیستی! البته برای مردم عامه اینطور بود. بعدها یادشان افتاد که یک رگ عربی دارند و افتادند توی عربیت. این را که می‏گویم، با ده‏ها نفر این بحث بود که آیا عرب هستی؟ و وقتی می‏گفتم نه ایرانی هستم، می‏گفتند پس مسلمان نیستی؟ یعنی مدام می‏خواستند بدانند دین من چیست. اگر هم می‏گفتم بهایی هستم، می‏گفتند: “ها… پس نوعی مسلمان هستی!” خلاصه به نوعی این قضیه را رد می‏کردند. برای این‏که حالت تهاجمی‏ای که ما در شرق داریم، چه ایرانی و چه عرب، در تونسی‏ها نیست.

تونسی‏ها جنگجو نیستند. تونسی‏ها آدم‏های خوشگذرانی هستند. یعنی در ماه رمضان ۳۰ روز از ساعت هفت یا هشت شب تا پنج صبح می‏رقصند، آواز می‏خوانند و خوش هستند. بعد هم دو سه ساعت می‏خوابند و اگر سرکار رفتند، چهار ساعتی سرکار می‏روند، بعدازظهر را می‏خوابند و دوباره از ساعت هفت یا هشت شب افطار می‏کنند. یعنی همیشه در حالت رقص و آوازند.

این را که می‏گویم در مقایسه با ایرانی‏ها، فرانسوی‏ها، آلمانی‏ها، ایتالیایی‏ها و امریکایی‏ها، تونسی‏ها اهل عیش و نوشند و خوشند. یعنی ۱۰،۲۰، ۳۰، ۵۰ نفر جمع می‏شوند و بزن و بکوب است. توی خیابان‏ها، جلوی مغازه‏ها، شب‏های رمضان بزن و بکوب است. یعنی جاده را می‏بندند، می‏نشینند، می‏رقصند و آواز می‏خوانند.»

به عقیده‌ی دکتر فواد صابران «نمی‏‏شود گفت که تونس لائیک است. همان‏طور که نمی‏شود گفت فرانسه دیندار است. دین فرانسه لائیسیته است، دین تونس اسلام است. ولی بسته به این که چه کسی روی کار بوده است.»

این پژوهش‌گر ادامه داد: «همان‌‏قدر که لائیسیته در فرانسه قدرت دارد، در تونس اسلام قدرت دارد. ولی در عین حال کاری به کار مردم ندارند. یعنی قوی نیست. مردم به مسجد می‏‌روند و هرچند وقت یک‏‌بار چندتا مسجد ساخته‏‌اند. بورقیبه مدتی خیلی مسجد ساخت.

رئیس‏‌جمهور تونس باید حتماً مسلمان باشد. وقتی بورقیبه روی کار آمد، در اولین شورای وزیران یک یهودی حضور داشت، اما شش ماه بعد برکنارش کردند. دین رسمی تونس هم اسلام است. ولی تقریباً از همه لحاظ، قوانین مدنی مانند قوانین فرانسه است، به جز یک استثنا که آن هم در مورد ارث و میراث است.»