مجموعه‌ای از اشعار کهن چین که سرچشمه‌ شعر غنایی در چین به‌شمار می‌آیند به ترجمه عباس صفاری توسط انتشارات مروارید در تهران منتشر می‌شود.

به گزارش بخش فرهنگی رادیو زمانه، مجموعه‌ای از اشعار کهن و غنایی چین به ترجمه عباس صفاری منتشر می‌شود. این کتاب تحت عنوان «کوچه فانوس‌ها» توسط انتشارات مروارید در تهران منتشر می‌گردد.
 

عباس صفاری، شاعر و مترجم مقیم آمریکا اعتقاد دارد یکی از گنجینه‌های عظیم و شگفت‌انگیز شعر جهان با قدمتی بیش از سه هزار سال به چین تعلق دارد. مترجم در مقدمه این کتاب شعر غنایی چین را از نظر درونمایه‌های تغزلی و زبان بررسی کرده است.
 

«کوچه فانوس‌ها» ۱۹۵ صفحه دارد و از شش فصل تشکيل شده. فصل‌های اين کتاب عبارت‌اند از: «آن سوی ديوار» (مقدمه)، «کهن‌ترين‌ها»، «سرايندگان زن»، «از کتاب ترانه‌ها»، «از مجموعه ۱۹ شعر کهن»، «از آرشيو اداره موسيقی»، و «کوچه فانوس‌ها».  
 

به گفته انتشارات مروارید، مجوز این کتاب صادر شده و اکنون مراحل انتشار را می‌گذراند.

عباس صفاری از شاعران مطرح ایران است. از او در ایران، پیش از این مجموعه‌های «کبریت خیس»، «دوربین قدیمی» و «خنده در برف» و در خارج از ایران مجموعه‌های «در ملتقای دست و سیب»، «تاریک‌روشنای حضور» و شعر بلند «حکایت ما» منتشر شده است.
 

ترجمه‌ شعر بلند «حکايت ما» سروده‌ عباس صفاری برای چهارمين سال متوالی در چاپ جديد کتاب درسی دانشگاه‌های آمريکا قرار گرفت.

اين منظومه يک پارودی مدرن است بر اساس داستان آدم و حوا که اولين‌بار در سال ۲۰۰۴ با ترجمه‌ الهام راثی در نشريه‌ اينترنتی «کلمات بدون مرز» وابسته به کالج بارد نيويورک انتشار يافت.

ضميمه‌ی ادبی روزنامه‌ی نيويورک‌تايمز نيز در همان سال در بررسی نشريات ادبی آنلاين از اين شعر با عنوان اثری رندانه ياد کرد.
 

عباس صفاری اواخر دهه‌ ۷۰ میلادی به آمریکا مهاجرت کرد و در حال حاضر قریب ۳۳ سال است که در آمریکا زندگی می‌کند.
 

عباس صفاری در گفت‌وگو با رادیو زمانه درباره تجربه مهاجرت به آمریکا می‌گوید: «آمریکا گاهی هنرمندان را به دو گروه زود‌شکفته‌ها و دیرشکفته‌ها تقسیم می‌کنند. زندگی من طوری رقم خورده که در هر دو گروه جا می‌گیرم. اولین مطالب من در مجله “رنگین کمان” زمانی که ۱۵ سال داشتم چاپ شد. هنگامی هم که ایران را ترک کردم قریب ۱۰ ترانه که اکثراً خوانندگان معروف آن زمان خوانده بودند در کارنامه‌ام داشتم. پس از آن اما برای ۱۵ سال دست به قلم نزدم. نویسنده‌ای گفته است “من از نوشتن بدم می‌آید. اما تعجب می‌کنم که می‌نویسم.” این استاد به نوعی حرف دل من را هم زده است. من نیز از شاعرانی هستم که از نوشتن لذتی نصیبم نمی‌شود. شاید به خاطر تنبلی شکست ناپذیرم باشد. از سوی دیگر سال‌هاست پی برده‌ام تنها کاری که در سطح حرفه‌ای بلدم انجام دهم کار نوشتن است. کارهای دیگر را فقط ادای انجام دادن‌اش را درمی‌آورم. با این حساب وقتی برای دومین بار قلم به دست گرفتم که چیزی بنویسم نزدیک به ۳۵ سال از عمرم گذشته بود و چند سالی هم طول کشید تا به حد یک کتاب برسد که نهایتاً در سال ۹۲ میلادی با عنوان “در ملتقای دست و سیب” انتشار یافت.»
 

پیش از این از مجموعه اشعار غنایی در فرهنگ جهان، «عاشقانه‌های مصر باستان» به ترجمه عباس صفاری منتشر شده. این کتاب را هم انتشارات مروارید منتشر کرده است.