فراخوان میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای راهپیمایی ۲۵ بهمن به منظور اعلام همبستگی با جنبش‌های آزادیخواهانه‌ی منطقه‌ی خاورمیانه، به‌ویژه قیام مردم تونس و مصر، بار دیگر جنبش اعتراضی مردم ایران موسوم به «جنبش سبز» را به تحرک واداشت.

بلافاصله پس از انتشار خبرنامه‌ی درخواست مجوز این راهپیمایی در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی نزدیک به جنبش سبز، رسانه‌های نزدیک به حکومت نیز ساکت نماندند و «کیهان»، روزنامه‌ای که مدیر آن نماینده‌ی رهبر ایران است، این فراخوان را بنا بر «امریه موساد و در راستای همبستگی با سران رژیم صهیونیستی» و «رژیم مبارک» دانست که «پایه‌های قدرت خود را لرزان می‌بیند».

ابتدا از محمدجواد اکبرین، روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر سیاسی مقیم پاریس پرسیده‌ام: فراخوان آقایان موسوی و کروبی متکی به چه تحلیلی است؟ چه مسئله‌ی جدیدی موجب شد که رهبران جنبش سبز دوباره پس از حدود یک‌سال سکوت و آرامش اعتراض‌های خیابانی، تنور اعتراض‌های خیابانی را روشن کنند؟

محمدجواد اکبرین: من فکر می‌کنم اگر نگاهی به این فاصله‌ی ۶۰۸ روز، بین ۲۵ خرداد ۸۸ تا ۲۵ بهمن امسال، بیاندازیم، می‌بینیم در تمام این مدت، تقاضای جنبش سبز و رهبرانش برای راهپیمایی، با پاسخ منفی حاکمیت روبه‌رو شده است. اگر مردم به صورت خودجوش به‌ویژه در روزهای نخست انتخابات سال ۸۸ به خیابان‌ها آمدند، با سرکوب گسترده‌ی حکومت روبه‌رو شدند. همه‌ی اینها را تحمل کردند برای این که ملتزم باشند به رفتاری به دور از خشونت و برگزاری اعتراض‌های مسالمت‌آمیز، اما هنگامی که خاورمیانه شاهد شکل‌گیری یک جنبش فراگیر ضد دیکتاتوری و آزادیخواهی شد، ناگهان دیدیم که مسئولین ایران آمدند به حکومت‌های دیکتاتور انتقاد کردند که شما چرا مردم‌تان را سرکوب می‌کنید و مردم را برای به‌پاخاستن علیه دیکتاتوری ستایش کردند.

این‌جاست که باید پاسخ چند سئوال اساسی روشن شود. به اعتقاد من درخواست راهپیمایی برای روز ۲۵ بهمن جست‌وجوی پاسخ این سئوال‌ها از حکومت است. پرسش این است: چگونه است که وقتی مردم ما در اعتراض به رفتارهای غیرعادلانه‌ی حکومت‌شان به خیابان‌ها می‌ریزند و منابع رسمی حکومتی می‌گویند که روز ۲۵ خرداد سه میلیون نفر به خیابان‌های تهران آمدند، سرکوب می‌شوند و سزاوار عناوین «محارب»، «فتنه‌گر» و «مزدور استکبار» هستند؟ چرا بعد از آن چهارهزار نفر به گفته‌ی سخنگوی وقت قوه قضاییه بازداشت می‌شوند و ماجراهای کهریزک‌ اتفاق می‌افتد؟ چرا با وجود این‌که حکومت اعتراف به وجود شکنجه در کهریزک می‌کند، کماکان رهبران این جنبش به‌عنوان «سران فتنه» معرفی می‌شوند، اما همین اتفاق وقتی در مصر و تونس می‌افتد، مردمش قابل ستایش و حکومت‌ها قابل انتقاد به‌خاطر سرکوب مردم هستند؟ حکومت یک‌بار برای همیشه باید به این رفتار دوگانه پاسخ دهد. اگر به این راهپیمایی مجوز ندهند، قاعدتاً باید در رسانه‌های خودشان مثل رادیو و تلویزیون و رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی پاسخگوی افکار عمومی‌ باشند که چگونه این دوگانگی و تناقض را حل می‌کنند و چه پاسخی برای اقناع مخاطبان‌شان دارند.

رفتار حاکمیت را در برابر گردهمایی احتمالی مردم در ۲۵ بهمن را چگونه ارزیابی و پیش‌بینی می‌کنید؟ ظاهراً قدرت سرکوب و اعمال خشونت حکومت نسبت به گذشته کم نشده است. آیا فکر می‌کنید نسبت به گذشته چیزی فرق کرده است که بر اساس آن حکومت دست به اعمال خشونت عریان در برابر مردم برای ترک خیابان‌ها نزند؟

این‌جا دو نکته مطرح است. یک نکته این‌که ممکن است حکومت اندکی حیا کند. این یک فرض است. من واژه‌ی حیا را مطرح می‌کنم، به خاطر این که ما در منابع دینی هم داریم که من لا حیاء له لا ایمان له. یعنی یکی از نشانه‌های بی‌دینی و بی‌ایمانی آدمی این است که حیای خودش را و خجالت خودش را از دست بدهد. یک‌سری چیزها خجالت دارد. وقتی رفتار دولت‌های مستبد خاورمیانه با مردم‌شان سرکوب و ظلم و جنایت تعبیر می‌شود، قاعدتاً حکومت جمهوری اسلامی هم باید حیا کند و این کار را با مردمش نکند. این یک فرض است که با توجه به شرایط کنونی خاورمیانه این کار را نکنند. به‌هرحال باید باور کنیم که وضعیت با دوسال پیش متفاوت است. الان یک موج آزادیخواهی و ضد دیکتاتوری در خاورمیانه به‌وجود آمده است که ترس آن تمام حکومت‌های دیکتاتوری- و من معتقدم حتی جمهوری اسلامی- را فرا گرفته است.

خطبه‌های نمازجمعه‌ی آقای خامنه‌ای را من خطبه‌ای منفعل می‌دانم و واکنشی در مقابل اتفاقی که در مصر افتاده است، برای این که توجیه کنند مسئله، مسئله‌ی مبارزه با دیکتاتور نیست، بلکه یک انقلاب اسلامی است. به خاطر این که آنها اگر بپذیرند که مسئله،‌ مسئله‌ی مبارزه با دیکتاتوری است، در واقع دامن خودشان را هم خواهد گرفت. نکته‌ی دومی که این‌جا بسیار مهم است، این است که ما ۲۵ خرداد به خیابان‌ها ریختیم، برای این که رأی‌مان را پس بگیریم. یعنی پرسش ما و خواسته‌ی ما در روز ۲۵ خرداد این نبود که حکومت را نمی‌خواهیم. ما برای براندازی به خیابان‌ها نرفتیم. ما رفتیم و پرسیدیم که رأی ما کجاست؟

حکومت همان رفتاری را با ما کرد که دیکتاتور مصر با مردمی کرد که دنبال رأی‌شان نبودند. آنها دنبال براندازی حکومت‌شان بودند. آنها دنبال برکناری و اخراج حسنی مبارک و اسقاط دولت سی‌ساله‌ی مبارک بودند. خب چرا ما باید همان تاوان را فقط برای جست‌وجوی رأی گمشده‌مان پس بدهیم؟ یعنی همان تاوانی را که مردم مصر دارند برای براندازی دولت‌شان پس می‌دهند! این‌جاست که حکومت جمهوری اسلامی، اگر یک‌بار برای همیشه تکلیف خودش را در مواجهه با مردمش روشن نکند، تمام مطالباتی که تاکنون مسالمت‌آمیز بوده است، به سمت حرکات خشونت‌آمیز و کوری می‌رود که نه رهبران جنبش سبز و نه هیچکس دیگری جلودار آن نخواهد بود. مسئولیت رسیدن وضعیت مسالمت‌آمیز کنونی به یک خشونت فراگیر و به رفتارهای غیر قابل پیش‌بینی، به عهده‌ی نظام جمهوری اسلامی است.

به نظر می‌رسد نامه‌ی آقایان موسوی و کروبی به وزیر کشور، نوعی درخواست مجوز نبوده و بیشتر یک فراخوان عمومی و یک اطلاع به دستگاه‌های مسئول انتظامی بوده است. با توجه به سوابق امر و مخالفت به احتمال زیاد دولت با صدور مجوز برای راهپیمایی، این پرسش پیش می‌آید که چرا رهبران جنبش اساساً به وزیر کشور نامه نوشته‌اند؟ بهتر نبود به‌جای نوشتن نامه، فراخوان را به طور مستقیم، خطاب به مردم می‌نوشتند؟

هیچ عاقلی کار بیهوده نمی‌کند. وقتی نامه نوشتند به وزارت کشوری که بارها مجوزخواهی و درخواست آنها را رد کرده، کار بیهوده‌ای انجام نگرفته است. چون پاسخ وزارت کشور از پیش تقریباً روشن است. حکمت کار آنها این بوده که با یک تیر دو نشان بزنند. یک این که وظیفه‌ی حقوقی‌شان را انجام دهند. چون به لحاظ حقوقی حکومت وظیفه دارد امنیت معترضان را تأمین کند. بر اساس اصل ۲۷ قانون اساسی راهپیمایی آزاد است و طبق قانون وظیفه‌ی حفظ امنیت شهروندان برعهده‌‌ی وزارت کشور است. پس در نتیجه از یک‌سو وظیفه‌ی حکومت را‌‌ در قبال راهپیمایی ۲۵ بهمن به او یادآوری کرده‌اند و از سوی دیگر با این نامه به مردم اعلام کرده‌اند که روز ۲۵ بهمن بیایند؛ چه مجوز صادر شود و چه صادر نشود، این راهپیمایی برگزار می‌شود. همچنان که مشاور ارشد آقای موسوی در آخرین گفت‌وگویی که با رسانه‌ها داشتند، اعلام کرده‌اند که هیچ برنامه‌ای برای لغو راهپیمایی ۲۵ بهمن وجود ندارد.

برخی براین باورند که فراخوان تظاهرات برای حمایت از مبارزات مردم مصر و تونس به گونه‌ای به فراموشی سپردن رنجی ا‌ست که بدتر از مصر و تونس بر مردم ایران روا داشته می‌شود. پاسخ شما به این انتقاد چیست؟

به‌هیچ‌وجه مسئله پررنگ‌‌تر نشان دادن آن چیزی نیست ک در مصر و تونس اتفاق افتاده است. از کجای بیانیه‌های آقایان موسوی و کروبی می‌شود این را برداشت کرد؟ مواضع آقایان موسوی و کروبی چه در بیانیه‌ی همبستگی آقای موسوی با مردم مصر و تونس، چه در این فراخوان و چه در بیانیه‌ای که به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی صادر کردند، همه نشان از این دارد که درد ما مشترک است.

بحث این نیست که آنها پررنگ‌تر از ما هستند و بیشتر از ما رنج کشیده‌اند. اتفاقی که آنجا افتاده، بهانه‌ای است برای تکرار درد ما که چه بسا بیشتر از آنهاست. مسئله اینجاست که ما با مصر و تونس و همه‌ی ملیت‌های گرفتار دیکتاتوری در دو مقوله همدردیم و این درد را می‌خواهیم تکرار کنیم. یک، مطالبه‌ی حقوق و آزادی‌ها و کرامت انسانی‌مان. دو، مبارزه با دیکتاتوری و درخواست رفتن دیکتاتور از عرصه‌ی اداره‌ی کشور. همین دو نکته است که ما را به‌هم پیوند می‌دهد. برداشت من این نیست و در هیچ یک از متونی که تا به‌حال منتشر شده، اتفاقی که در جاهای دیگر خاورمیانه افتاده، پررنگ‌تر از حوادث ایران نشان داده نشده است.