شکوفه تقی- مراسم آیینی «خدر نبی» در شمال غربی ایران به خصوص آذربایجان که به روایتی خاستگاه زرتشت پیامبر و خاستگاه بسیاری از سنن باستانی است، حداقل تا قبل از انقلاب در ایران، برگزار میشده است.
با استناد به انجوی و مشاهدات محلی و نقل مردم، در مناطق باختری خضر نبی و یا خدر پیامبر با جشن و سرور یاد میشود. در رابطه با تواناییهای او در غلبه بر مرگ و سرما و دمیدنش در چهار عنصر و آوردن زندگی قصههایی نقل میشود. علاوه بر جشن که یادآور ستایشی است که از روزگار قبل از اسلام در ایران به جا مانده آیین بزرگداشت و یا ستایش خضر مانند تمام اعیاد و مراسم مذهبی با فدیه و انجام حرکات آیینی همراه است.
جشن خدر که در شهرها، بخصوص روستاهای آذربایجان، برگزار میشده و کماکان آثاری از آن به جا مانده است، در پانزده بهمن نزدیک به ایام سده یا جشن سده که در روز ده بهمن (آبان روز از بهمن ماه) در گذشته برگزار میشده، برپا میگردد؛ ایامی بین چلهی کوچک و چلهی بزرگ. عموماً مراسم جشن و یا ستایش، با انداختن سفرهای و نهادن فدیهای پختنی بر آن همراه است. فدیهی خوراکی که با آب یا شیر و با آتش پخته میشود. و معمولاً عبارت است از سمنو و یا حلیم. اگر نذر صاحب خانه یکی از این دو نباشد، در آن صورت قاووت درست میکنند که عبارت از بو دادن و کوبیدن مغز هفت تخم و آمیختن آن با نمک و گستردن آن بر سفرهای پاک و سفید است. از تهیه سمنو گرفته تا آسیاب کردن مغز دانهها و تبدیل آنها به قاووت مراسمی آیینی دارد، که انجوی در مفصل به شرح آنها میپردازد.
بطور مثال در روستاهاى آذربایجان ایران در میان زنانى كه بچهدار نمیشوند، یا در آرزوى داشتن فرزند پسرند و یا فرزندشان نمىماند، رسم است كه از همسایهها دعوت كنند به منزلشان آیند. آنها هم به سهم خود دانه لوبیا، ماش، عدس، تخمه، نخود، گندم، عدس، آفتابگردان و.. میآورند. سپس این تخمهها را زنها باهم بو داده با آسیاب دستى آرد میكنند و آن را در طشتی ریخته در اتاقى بدون رفتوآمد روى شالی قرمز و یا سفید میگسترند. در آئین است که در اطراف شال شمعهاى رنگارنگ روشن كنند. یک جلد قرآن بگذارند و آئینه، شانه، سجاده و آفتابه لگن در كنار آن قراردهند. میهمانان که برای شرکت در جشن، حمام کردهاند رفته، هركدام یک قاشق آرد در كف دستشان میریزند و از حضرت خضر نیاز میطلبند. صاحبخانه بعد از انجام مراسم در اتاق را میبندد و معتقد است، نیمه شب حضرت خضر میآید، در آفتابه لگن وضو مىسازد، روى سجاده نماز میگزارد. و بعد دستش را روى آن آرد مىنهد و یا با شلاقش روى آن خط میكشد. روز بعد پس از زیارت جاى دست، از آرد مورد نظر با شكر و دوشاب و شیره خمیرى میسازند و براى همسایهها میفرستند.
در خلخال زنها در نزدیكى اجاق خانه شمع روشن میكنند. هفت تخم یا دانه را بریان میكنند. وقتى آن را آرد كردند، آرد سنجد را هم به آن اضافه میكنند. سایر مراسم مانند مراسم خلخال است. زمان این نذر معمولا اوائل چلهی كوچک یعنى وقت آبستن شدن گربههاست. این جشن یا نذر معمولاً به قصد باردار شدن و فرزند آورى برپا میگردد.[1]
با استناد به انجوی در زنجان جشنی سالانه مختص زنان و دختران برپا میشود، که مقصود از آن همسریابی و باروری است. در آن جشن، قاوتی که درست میشود مانند سایر مناطق است.
مردم سیهچشمه پانزدهم بهمن را روز خدیر نبى میگویند. در آن روز جشنی میگیرند. مردم میپندارند خضر براى یافتن آب حیات به ظلمات سفر كرده بود، و هیچ كس از او خبرى نداشت. پیروانش که در نگران شده بودند، روز بیرون آمدن او از ظلمات را جشن میگیرند. و آن روز را مصادف با پانزدهم بهمن میدانند.
داستان سفر خضر یادآور فرو رفتن مهر در غار. قاووتش یادآور خوان مهرگانی است که در آن نانهای گرد و کوچک میگذاشتند که از آرد هفت نوع دانه مانند گندم، جو، ارزن، احتمالاً ذرت، عدس، برنج و لوبیا و گاه دوازده حبوب پخته میشد. نوشیدنی که بر سفره مینهادند شیر و رسم چیدن سفره مانند خوان نوروزی بود.[2] این جشن مطابق سنت، در ماه بهمن برپا میشده است.
در زمان ساسانیان نیز مردم برای شرکت در مراسم فوق خانه تکانی میکردند و مانند نوروز لباس نو میپوشیدند. سفرهی مهرگانی ودرین vederin نام داشته و در آن کتاب اوستا، آئینه، سرمهدان، شربت، شراب، آویشن، از میوهها بخصوص انار و سیب یافت میشده است.[3]
در مهاباد به جاى قاووت، سمنو میپختند و رسم بوده كه به هنگام پختن سمنو ، عدهاى دختر و پسر جوان دست در دست هم دور دیگ سمنو حلقه میزدند و میرقصیدند.
در مریانج فدیهای به نام “قاووت خضر نبی” معمول است. پس از گستردن سفره قاووت را در میان آن میگذارند. بر گردش شمع روشن میکنند. گلاب و اسفند میگذارند. قند و سرمهدان و قرآن میچینند. و در اتاق را میبنندند تا مبادا کسی به آن مکانی که مقدس و تطهیر شده است، قدم بگذارد. معتقدند در نیمه شب حضرت خضر سفره را تبرک خواهد کرد. روز بعد قاووت به منزل دوستان میفرستند و آنها قاووت مورد نظر را با شیر مخلوط میکنند. به صورت خوراک نسبتاً سفتی در میآورده، به نیت برکت و شفا میخورند.[4]
در برادوست صومای و ترکمان رضائیه (ارومیه) شب اول چلهی کوچک را خدر نبی و خدر الیاس میگویند و معتقدند هر کس در آن شب آرد شور بخورد، به مراد دلش میرسد. این آرد شور را طبق مراسم آئینی باید به پشت ناخن شست بگذارند، پس از خواندن سوره توحید بخورند و کلمهای هم حرف نزنند و تشنه بخوابند. کسی که بدست آنها آب بدهد همان جفت آنها خواهد بود.[5] در این مراسم از خضر و الیاس به عنوان دو برادر یاد میشود. در ترکیه آنها زن و مردی تلقی میشوند. مراسم مربوط به آن هم کاملاً شبیه فستیوال و جشنهای باروری است.
در ترکیه حوالی استانبول جشن بسیار پر طرفداری به نام خدرلز وجود دارد که حدود اواسط ماه خرداد ۵ـ۶ برگزار میشود. با استناد به Boratav خدر در ترکی همان خضر و نماد رویش و سبزی است. در همانجا نویسنده مقاله نقل میکند که به باور مردم خدر وقتی خودش را روی زمین نشان میدهد زیر پایش سبزی و گل میروید. دیگر اینکه در این شب خضر و الیاس باهم ملاقات میکنند و محل ملاقاتشان بر لب دریاست. این مطلب در تأیید حرف نظامی است که میگوید چون خضر همراه سپاهیان اسکندر در یافتن آب زندگانی بود به هرکجا که آنها میرفتند زمین سبز میشد:
«به هر خشکساری که خسرو رسید/ببارید باران گیا بردمید
پی خضر گفتی در آن راه بود/همانا که خود خضر با شاه بود.»[6]
در دهکدهای در نزدیکی استانبول به نام هلکلی مردم میگویند الیئس و خدر یکی زن و یکی مرد، دو دلداده بودند، که نتوانستند به هم برسند. در آن شب به هم میرسند.
این جشن اختصاص به زنان دارد. فال کوزه، قربانی گوسفند و پختن غذای نذری و اطعام عموم نیز جزو مراسم این روز بوده و به «روز نذری» معروف است. در این روز زنها دسته جمعی به دامن طبیعت میروند و مراسمی مانند مراسم سیزده بدر در ایران دارند و بچهها تاج گل و دسته گل درست میکنند که به وقت بازگشت به ده آن را به آب میاندازند.[7]
یادداشتها
. بهمنگان نام جشنی است که در بهمن روز، ماه بهمن یعنی دوم بهمن برگزار میشده. در بعد از اسلام گاف معرب و به بهمنجنه تبدیل شده. در پارهای نواحی رسم بوده که شیر خالص میخوردند و در خراسان دیگچهای با انواع و اقسام گوشت بار میگذاشتهاند. مردم همچنین معتقد بودند که بهمن سفید و سرخ را با شیر مینوشیدند و بر آن باور بودند که سبب تقویت حافظه میشود. همچنین طبق مراسم ویژهای در کوه و دشت به گردآوری گیاهان طبی میپرداختند.
. روز اول دی ماه را خرم روز نامیدهاند. خلف تبریزی بر خلاف ابوریحان بیرونی خرم روز را روز هشتم از ماه دی دانسته است. در این روز پادشاه از تخت شاهی به زیر میآمد و جامه سپید میپوشید و در بیابان بر فرشهای سپید مینشست و با مردم بیواسطه قراولان ارتباط برقرار میکرد. او در آن روز با دهقانان و برزیگران هم سفره میشد.[8]
پانویسها:
۱- زمستان جشنها و آداب و معتقدات ١٢٧.
۲- گاهشماری و جشنهای ایران باستان ۵۱۰־۵۱۱.
Mithraic Studies 1: 106 -3
۴- زمستان… ۱٤٤
۵- زمستان… ١٣٠
۶- شرفنامه ۵۰۲
Encyclopedia of Islam V:5 -7
۸- گاه شماری ۶۷۶
زادگاه بنده خلخال است و هنوز این آیین در آن خطه نسبتا رواج دارد. هرچند که از تکلفات کهن آن تا حد زیادی کاسته شده و منحصر به درست کردن قاووت شده و باید بگویم مزه بی نظیری دارد.
کاربر مهمان / 08 February 2011