طی یک سال گذشته، بیش از ۳۰۰ اعدام در ایران صورت گرفته است. مهدی کروبی و میرحسین موسوی، دو چهره‌ی سرشناس مخالف دولت، طی دیداری که هفته‌ی گذشته با هم داشتند، به روند اعدام‏ها اعتراض کردند.

در گفت‌وگویی با دکتر محمدعلی توفیقی، فعال سیاسی در پاریس پرسیده‌ام: چرا موضعگیری آقایان کروبی و موسوی در خصوص اعدام‏ها، این‏قدر با تأخیر صورت گرفته است؟

محمدعلی توفیقی: من با موضوع تأخیر خیلی موافق نیستم. چون هم آقای کروبی و هم آقای موسوی در بیانیه‏های خود به مناسبت‏های مختلف، به موضوع اعدام‏ها و این‏که فرایند رسیدگی‏های قضایی در ایران، فرایندی معمولی و مبتنی بر شرایط طبیعی یک سیستم قضایی نیست، اعتراض داشته‏اند. همه‏ی اینها در بیانیه‏ها و صحبت‏های مختلف آنان نیز وجود دارد.

در چند هفته‏ی اخیر اما به‏نظر می‏رسد موج جدیدی از اعدام‏ها در حال شکل‌گیری است؛ به گونه‏ای که حتی اتحادیه‏ی اروپا، کشورهای بزرگ مانند امریکا و همین‏طور ایرانیان خارج از کشور، نسبت به این اعدام‏ها اعتراض داشته‏اند. به ‏نظر من، شدت یافتن این اعدام‏ها با تحولاتی که در منطقه‏ی خاورمیانه شاهد آن هستیم و نوعی خیزش ضد دیکتاتوری و استبدادی را نشان می‏دهد، بی‏ارتباط نیست.

در همین زمینه، آقایان موسوی و کروبی، مجدداً نگرانی و اعتراض‏شان را نسبت به فرایند غیرطبیعی‏ای که بیشتر به‏منظور ایجاد رعب و وحشت در جامعه به‏وجود آمده است، اعلام کرده‏اند و به‏نظر می‏آید صدای همه‏ی ایرانیان در اعتراض به این اعدام‏ها باشد.

همان‏طور که گفتید، به‏نظر می‏رسد اعدام‏ها بیشتر برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه، به‏ویژه در میان فعالان سیاسی، صورت می‏گیرد. شما چقدر کارکرد ایجاد رعب و وحشت در سطج جامعه را طی این مدت، مؤثر می‏دانید؟

در این‏که جمهوری اسلامی و در رأس آن، شخص آقای خامنه‏ای، به سیاست موفقیت از طریق ایجاد وحشت پناه برده‏اند، هیچ شکی نیست، اما در این‏که این سیاست بتواند پاسخگو باشد، جای تردید جدی وجود دارد.

اگر سیاست اعدام و سرکوب می‏توانست موفقیت‏آمیز باشد، هیچ‏گاه نباید جمهوری اسلامی در ۳۲ سال پیش شکل می‏گرفت و هیچ‏وقت نباید انقلاب مردم به‏وقوع می‏پیوست. سیاستی که آقایان در رابطه با ایجاد رعب و وحشت در جامعه، از طریق موج اعدام‏ها، در پیش گرفته‏اند، یک سیاست شکست‏خورده است که به‏هیچ‏وجه نمی‏تواند در کاهش اعتراض‌های مردم تأثیری داشته باشد.

اعتراض این مردم به دیکتاتوری و استبداد است. اعتراض مردم به از بین رفتن رأی و نادیده گرفتن قدرت‏شان در تعیین سرنوشت خودشان است. مادامی که به این مطالبه‏ی به‏حق و واقعی مردم ایران پاسخ داده نشود، زندان، سرکوب و شرایطی از این دست نمی‏تواند از اعتراض‌های مردمی جلوگیری کند.

در برخی محافل منتقد به اصلاح‏طلبان گفته می‏شود که آنها در برابر موج اعدام‏های دهه‏ی ۶۰ که ابعاد بسیار گسترده‏تری داشت، سکوت کردند. آن سکوت چگونه بود و این اعتراض به چه دلیل است؟

اولاً در بررسی تاریخ و وقایعی که اتفاق افتاده، نمی‏شود به‏صورت یک‏طرفه قضاوت کرد. اگر ما قصد بررسی وقایع سال‌های دهه‌ی ۶۰ را داریم، باید با همه‏ی مختصات و ویژگی‏هایی که در آن دوران وجود داشته و با در نظر گرفتن مواضع، رویکرد و شیوه‏ی مبارزه‏ی همه‏ی گروه‏های آن زمان، به بررسی تاریخ گذشته بپردازیم.

گرچه این، به آن معنا نیست که اگر جریان‌های سیاسی در سال‏های ابتدای انقلاب، رویکردی غیر از رویکرد امروز داشتند، دولت یا دولت‏مردان اجازه داشتند به روش‏های خشن مانند اعدام روی بیاورند. به‏نظر من، اعدام در هرحال، در هر زمان و هر شرایطی، روشی مردود و غیر قابل قبول است.

به‏نظر می‏آید اگر اصلاح‏طلبان در آن دوران به موضوع اعدام‏ها اعتراض نمی‏کردند، بیشتر به شرایط، جبهه‏بندی‏ها، موضعگیری‏ها و رویکردهایی که آن زمان وجود داشته، برمی‏گردد. امروز نمی‏توانیم با این توجیه که اصلا‏ح‏طلب‏ها در آن زمان سکوت کرده بودند، حق اعتراض در این زمان را برای آنها قائل نشویم. این آگاهی و این بیداری در هر لحظه‏ای که اتفاق بیفتد، ارزشمند است و باید از آن استقبال کرد.

فکر می‏کنید چه راهکار عملی‏ای برای جلوگیری از ادامه‏ی روند فزاینده‏ی اعدام‏ها در ایران وجود دارد؟ نیروهای سیاسی، فعالان، اصلاح‏طلبان، روزنامه‏نگاران در داخل و خارج چه راهکاری را می‏توانند پیش بگیرند که موج اعدام‏ها فروکش کند یا در کل متوقف شود؟

به‏نظر می‏آید که به راه انداختن یک کمپین سراسری در تمام دنیا و در شرایطی که در حال حاضر از یک روند فزاینده‏ برخوردار است، می‏تواند مؤثر باشد. از سوی دیگر، آگاه کردن مردم نسبت به رویکردی که حاکمان مستبد در پیش گرفته‏اند نیز می‏تواند در جلوگیری از این روند تأثیرداشته باشد. زیرا آن‏چه باعث شده امروز حاکمان ایران به اعدام‏های بی‏حساب و کتاب و این موج جدید روی بیاورند، این است که در یک شرایط بن‏بست و ناتوانی گیر افتاده‏اند.

واقعیت این است که اعدام‏های فعلی از روی اقتدار نیست. یعنی در واقع، جمهوری اسلامی در یک نقطه‏ی کاملاً ضعیف و در یک نقطه‏ی کاملاً بن‏بست به این شرایط روی آورده است. به‏خاطر این‏که در دنیای امروز، مؤلفه‏های اقتدار تغییر کرده است. حکومت‏هایی که برای تثبیت پایه‏های خودشان و یا فرونشاندن اعتراض‏ها، به سرکوب و یا روش‏هایی مانند اعدام روی می‏آورند، معمولاً از روی ناتوانی و از روی نوعی استیصال است.

روشن کردن این قضیه برای مردم، می‏تواند در گسترش موج اعتراض‏ها مؤثر باشد که خود می‏تواند در پیشگیری از این اعدام‏ها تا حدود زیادی مؤثر واقع بیفتد.