شکوفه تقی ـ در میان ایرانیان همواره «پیری» مقام بالایی بوده است. به طوری‌که هنوز مردم به «پیر و پیغمبر» قسم می‌خورند. همچنین در گوشه و کنار ایران فراوان مقابری یافت می‌شود که به نام پیری خوانده می‌شوند؛ پیرهریشت، ستی پیر، پیرنارستانه، پیربانوی پارس، پیرنارکی. پیر پاره‌دوز یا پالان‌دوز در مشهد یا پیر سبز که در هشت فرسنگی شمال شرقی یزد واقع شده، مردم محل او را به اسم پیر چک‌چکو می‌شناسند. تصویر امروزی ما از زرتشت نیز پیرمردی است با روی و موی و لباس سفید که بر گرد سرش فره ایزدی می‌درخشد. علاوه بر آن می‌دانیم که در دین میترا «پیری» بالاترین مقام بوده است.1 دیگر اینکه در دین زرتشت موبدان، لباس سفید می‌پوشیده و هنوز هم می‌پوشند .2

در مقایسه با تصویر بالا از پیر می‌توان دید که «خواجه خضر» پیری است، که میان عامه مردم ایران و همه مناطق اطراف ایران از هند و افغانستان و پاکستان گرفته تا ترکیه وعراق و سوریه و بسیاری مناطق مدیترانه یک پیامبر شناخته شده است.

در سوریه او را با الیاس نبی یکی گرفته و بعنوان نگهبان دریانوردان به درگاهش نیاز می‌برند. به این ترتیب که اگر کسی در هنگام دریانوردی گم شود نام او را می‌خواند.3 خضر را در هند با لقب “خواجه” می-شناسند و او را در حالی تصویر می‌کنند که بر روی یک ماهی نشسته است.4

شکورزاده می‌گوید در آمل مقبره ای به نام «مقبره خضر» وجود دارد که بنا بر باور عامه خضر در شب‌های چهار شنبه هر هفته در محل فوق نماز می گزارد. دختران «خانه مانده» و بیوه‌زنان بنا بر رسم محل چهل شب جمعه به آنجا می‌روند و دخیل می‌بندند و شمع روشن می‌کنند و از حضرت خضر می‌خواهند که «بخت بسته» آنها را بگشاید و آنقدر چله‌های خود را تکرار می‌کنند تا به حاجت خود برسند .5

صادق همایونی به سفره‌ای به نام «حضرت خضر» در شیراز اشاره می‌کند، که در شب جمعه آخر سال انداخته می‌شود. در این سفره فرنی درست شده از شیر و گلاب و شکر، کلوچه و مسقطی، سوهان، شکر پلو و قاووت می‌گذارند. مضافاً ظرفی آب (لولهنگ)، شمع، سبزی، نمک و سکه قرار می‌هند. شرط درست کردن فدایا نچشیدن از آن است. پس از چیدن غذا بر سفره، همه‌ی خانواده باید غسل کرده و پاک، سر سفره حاضر شوند. دو رکعت نماز حاجت بخوانند. آنها باید آخر شب اتاق را ترک کنند و سفره را به همان حال بگذارند، تا حضرت خضر نیمه شب سفره را تبرک کند.


صادق هدایت سفره‌ای به نام “سفره خواجه خضر” را معرفی می‌کند و اذعان می‌دارد آداب آن مانند سفره هفت سین است. به جز آنکه می‌بایست شب جمعه آخر سال چیده شود. و تا ساعت تحویل گسترده باشد. دیگر آنکه روی آن شیربرنج بی نمک، اسفناج پخته و قاووت آرد نخودچی نهاده شده باشد. علامت اینکه خواجه خضر سر سفره آمده، اثر انگشتی است که در آرد نخودچی دیده می‌شود. در اینجا مشابهت خضر با فروهر قابل توجه است. هر دو از تاریکی مرگ می‌گذرند. جشن فروردین هم در گذشته همانطور که از نامش بر می‌آید به مناسبت ستودن و بزرگداشت روان درگذشتگان و فروهر آنها برپا می‌شده است.

در اینجا سفره خضر با سفره امام زمان که مردم در تهران می‌اندازند و همه‌ی اسباب سفره سفید است قابل مقایسه است. سفره دیگری در تهران معمول است به نام سفره حضرت علی و حضرت فاطمه که بر روی پارچه پاک سفید، شمع، نمک و شیر می‌گذارند و از میوه در بسته به دلخواه بر آن می‌نهند. بر سفره شمع و نمک و شیر حتما موجود باشد. این سفره را زن‌ها برای گشایش بخت دختران نذر می‌کنند. در توضیح مواد موجود در سفره می‌گویند که شیر، افطار حضرت علی و نمک، مهریه حضرت فاطمه بوده است.

در سال‌های اخیر، مردم، بسیاری از معجزاتی را که در فرهنگ عوام به خواجه خضر نسبت می‌دادند، به امام زمان نسبت می دهند و در بسیاری از روایت‌های عامیانه حضرت خضر و حضرت علی را برادر یکدیگر می‌دانند. در پاره‌ای روایات خضر شیعه علی است و علی با وجود کودکی نقش معلم و راهنمای او را دارد.
فدیه خوراکی که بر سفره خضر می‌نهند عموماً از کوبیدن مغز و یا هسته گیاه و میوه بدست می‌آید. بر اثر آمیختن با آب، به رنگ شیر در می‌آید. سپس با آتش پخته می‌شود مثل سمنو و حلیم.

در مورد قاووت مغزها یا هسته‌ها بو داده می‌شوند. اما قبل از آن با آسیاب دستی هسته‌ها را چنان می‌کوبند، که تبدیل به آردی سفید می‌شود. در واقع آسیاب‌دستی، در درست کردن فدیه‌ی خضر، همان نقشی را دارد که هاون در گرفتن عصاره‌ی هوم سفید.


عمل آیینی تهیه قاووت و حتی سمنو و حلیم یادآور طرز تهیه هوم و علت مصرف آن است. به این معنا که در باور زرتشتی انسان از سه عنصر اصلی فره، فروهر و جوهر تن تشکیل شده است و با کوبیدن و نرم کردن و آمیختن و سپس مخلوط کردن عصاره هوم با آب یا شیر عمل جادویی زندگی و باروری در زمستان را که نقطه مقابل مرگ است تحقق و تقویت می‌بخشند.

در بندهشن می‌آید: اورمزد نخست فره زرتشت را به تن مادرش فرستاد. سپس جوهر تن زرتشت را که در عالم مینو آفریده بود، از طریق باد و باران و ابر به گیاهان منتقل کرد. سپس از طریق شیر گاوانی که در میان آن گیاهان چرا کرده بودند، وارد تن پدر ومادرش کرد. اما برای اینکه بتوانند فروهر او را از عالم مینو به عالم گیتی منتقل کنند، امشاسپندان ساقه‌ای از گیاه مقدس هوم ساختند، که به اندازه یک مرد بود و فروهر زرتشت را به درون آن بردند. آن را بر بالای کوه اساطیری اسنوند که در منابع ما آذربایجان ذکر شده است قرار دادند. سپس دو تن از امشاسپندان، به نام بهمن و اردیبهشت به دل دو مرغ انداختند، که ساقه‌ی هوم را به آشیانه‌ی خود بیاورند. ساقه با درخت پیوند خورد. تا اینکه پدر و مادر زرتشت باهم پیوند بستند. پدر زرتشت پوروشسب، ساقه را گرفت به زنش دوغدو داد. او طبق مراسم آئینی در یک دیگ چهارگوش، شیر گاوانی را که به طور معجزه‌آسا، بدون جفت‌گیری به شیر آمده بودند و در شیرشان جوهر تن زرتشت بود، دوشید، از ستونی آویزان کرد. دیوان همه‌ی شهر را با زلزله و گرد باد خراب کردند. اما دستشان به ستون نرسید. پوروشسب ساقه هوم را که حاوی فروهر زرتشت بود، برید. و به زنش سپرد. زنش آنرا کوبید. با آن شیر گاو که جوهر تن زرتشت در آن بود آمیخت. و بدین‌گونه فروهر و جوهر تن زرتشت، باهم یکی شدند. پوروشست و دوغدو آن را نوشیدند. و بهم آمیختند. و نطفه زرتشت که محصول آمیزش فره و فروهر و جوهر تن بود، در زهدان مادرش دوغدو پدید آمد.

بخش پیشین: خضر در قصه‌ها

پانویس:

1- آیین مهر ٣٢۰.
2- پژوهشی دراساطیر ایران ٤٣.
3-The dictionary of symbols 453

4- The dictionary of symbols 453

5- عقایدورسوم عامه مردم خراسان ٧٤.

6-گاهشماری ۱۹۴ به نقل از صادق همایونی.
7- فرهنگ عامیانه مردم ایران ۱۲۶.
8- حضرت علی و قصه¬های عامیانه ٩٨-١۰٣.