مجتبا یوسفیپور- در هفتههای گذشته توقیف نمایش هداگابلر نوشته هنریک ایبسن و به کارگردانی وحید رهبانی خبر اول صفحات فرهنگی روزنامه و وب سایتهای بسیاری شد. داستان آن همچنان ادامه دارد، این نمایش نه اولین نمایش توقیف شده در تئاتر ایران در سالهای اخیر و نه حتی اولین موردی از ایندست در سال جاری بود.
یک: داستان آن بوسهی نمادین و زنجیر
داستان با انتشار چند عکس از اجرای نمایش هداگابلر آغاز شد. جنجال بالا گرفت و بالاخره اجرا متوقف شد. در روز نخست دلیل توقف اجرا مشکل در دکور عنوان شد اما بعدتر مشخص شد مشکل جای دیگر است. افراد بسیاری به اظهارنظر در این موضوع پرداختند، از دادستان تهران گرفته تا محمدتقی رهبر نماینده مجلس و آیت الله نمازی عضو مجلس خبرگان.
ده نماینده مجلس در تذکری کتبی از وزیر ارشاد در مورد این نمایش پرسش کردند.
تیر خلاص این انتقادات را روزنامهی راستگرای کیهان در مقاله ای با تیتر «هدیه سیا در تئاتر شهر چه نمایش نفرتانگیزی» شلیک کرد که در آن به کل، نمایشنامه و نویسنده و کارگردان زیر سؤال برده شده بودند و به روال همیشگی، کیهان پروندهای مفصل برای کارگردان جوان نمایش مبنی بر همکاری با سازمانهای جاسوسی سیا و ام آی سیکس (MI6) تشکیل داد. نویسندهی کیهان با اشاره به کارهای قبلی رهبانی مانند «در انتظار گودو» و «ناموسپرستان» (نوشتهی زندهیاد غلامحسین ساعدی) و بازتاب مثبت آنها در خارج از کشور، مقالهی خود را اینگونه به پایان برد: «انگار ما به خواب رفتهایم که محور اجرای چنین نمایشی به کارگردانی چنین فردی را صادر میکنیم.»
در همین زمینه پیام فضلی نژاد، از همکاران کیهان در امور پروندهسازی، در گفتوگویی با فارس، در حالیکه تحلیلی از نوع مقالاتش در کیهان ارائه کرد، میپرسد: «سؤال نخست این است چگونه کسی که در خارج از ایران، آثار یک ضدانقلاب فراری مانند «غلامحسین ساعدی» را روی صحنه برده و در جریان فتنه پس از انتخابات همپیمان با مبتذلترین طیف اپوزیسیون مثل محسن مخملباف و اسماعیل خویی، علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی بیانیه صادر کرده، اصلاً چرا مجوز کار گرفته است؟! و چرا پس از ورود به ایران به سبب اقدامات ضدایرانیاش مورد پیگرد قضایی قرار نگرفته است؟»
از سوی دیگر وزیر ارشاد و رئیس اداره نظارت و ارزشیابی و خانه تئاتر و برخی دیگر از مسئولان تئاتر نیز به اظهارنظرهائی پرداختند.
محمد حسینی وزیر ارشاد در آخرین اظهارنظر درگفتگو با ایلنا در خصوص این نمایش گفت: «طبیعی است در این کار گسترده (عرصه فرهنگی) ممکن است اشتباهاتی نیز صورت بگیرد، اما این اشتباه به دلیل آن نیست که تعمدی در کار بوده یا مسئولان بیدقتی کردهاند، زیرا ما خود معتقدیم هنرمندان احساس تعهد میکنند و موازین شرعی و قانونی را رعایت میکنند.»
او در ادامه افزود: «نباید اینگونه مسائل را بهصورت غیرواقعی و اغراقشده برجسته کرد و نباید اینگونه مطرح کرد که چنین اتفاقاتی از قبل طراحی شده است. بیان چنین مسائلی به مصلحت نیست.»
خانه تئاتر نیز در بیانیه ای با تأکید و انتقاد از «اعمال سلیقه و تأویل شخصی برخی مدیران» از مقررات، این پرسش را مطرح کرد که: «چرا در این برههی حساس فرهنگی اجرای یک نمایش با وجود داشتن مجوز رسمی از ادارهی شورای نظارت و ارزشیابی به طور غیرمسئولانه و بدون طرح شکایت و خارج از چارچوبهای قانونی، با ارادهای بیرون از ارادهی شورای نظارت توقیف و تعطیل میشود؟ »
این پرسشی است که امروز بسیاری میپرسند و هنوز هیچکس پاسخ درخور و روشنی به آن نداده است.
دو: داستان آن عکس
برای هدا گابلر همه چیز از انتشار عکسهای نمایش شروع شد.
این نخستین بار نبود که انتشار عکسهای یک نمایش جنجال میآفرید. سالها پیش در حین برگزاری ششمین دورهی جشنوارهی تئاتر ایرانزمین در اهواز، عکسها و فیلمهائی از اجرای یکی از نمایشهای خارجی در اختتامیهی جشنواره منتشر شد که باز جنجال به پا کرد. تیترهای جنجالی «حرکات موزون» و «رقص زنان نیمهبرهنه در اهواز» بهسرعت صفحات روزنامهها را پر کرد و عده ای را در حوزهی علمیه به واکنش و تجمع واداشت و جنجال آنقدر بالا گرفت که حتی برکناری مدیر جشنواره نیز نتوانست خشم مخالفان را خاموش کند و در نهایت به تعطیلی جشنواره انجامید.
در این مورد نیز همانند ماجرای نمایش هداگابلر بسیاری از مخالفان و منتقدان هیچکدام از اجراها را ندیده بودند و تنها بر اساس شنیدهها و عکسها عکسالعمل نشان دادند. وزارت ارشاد در گزارشی بر این ماجرا بر ساختگی بودن و تحریف واقعیت توسط مخالفان و دروغ بودن ادعای رقص مختلط زن و مرد نیمهعریان تأکید کرد و اعلام نمود با گروههای متخلف مطابق قانون برخورد خواهد شد.
به هر حال حضور دوربینهای عکاسی در سالنهای تئاتر در سالهای اخیر جنجالآفرین بوده است و شنیدهها حاکی از آن است که این روزها مسئولان تئاتر شهر در برخورد با دوربین بهدستان با دقت بیشتری عمل میکنند و محدودیتهای بیشتری برای عکاسی و فیلمبرداری از نمایشها قرار دادهاند.
سه: داستان آن دیگری
لیست آثار توقیفی لیست بلندبالائی است. عمدهی هنرمندان مستقل فعال در عرصهی هنرهای نمایشی همیشه به شکلی با این ممنوعیتها درگیر بودهاند. پروسهی طولانی و نفسگیر مراحل بازخوانی و تصویب نمایش و گرفتن مجوز برای تمرین و بازبینی و گرفتن مجوز اجرا همیشه چون غربالی بخشی از نمایشها را به شکلی توقیف کرده و پشت در نگاه داشته است. برای نمونه بهمن فرمانآرا، فیلمساز سرشناس با وجود تلاشهای بسیار نتوانست مجوز اجرای نمایش «مردی برای تمام فصول» را دریافت کند و در همان آغار راه متوقف شد. بالطبع هنرمندی که همهی این هفتخوان را با موفقیت و گاه با جرح و تعدیل اثرش برای گرفتن مجوزهای لازم طی کرده است انتظار دارد که پس از این دیگر برای اجرای اثرش با مشکلی روبرو نشود.
از زاویه قانونی نیز وقتی نمایشی مجوز اجرای عمومی را از ادارهی نظارت و ارزشیابی دریافت میکند، یعنی بر اساس مصوبات دولت و تمامی ارزشهای حاکم عمل کرده و قاعدتاً نباید مشکلی داشته باشد. اما تجربه نشان داده است برخوردهای سلیقهای و تأویلهای شخصی از قانون گاه فراتر از قانون عمل کرده و به عدهای این مجوز را میدهد که خود را قانون دانسته و مستقل عمل کنند.
آخرین خبرها حکایت از توقف اجرای نمایش «متولد ۱۳۶۱» به نویسندگی نغمه ثمینی و کارگردانی پیام دهکردی دارند. این نمایش در تماشاخانهی ایرانشهر بر روی صحنه رفت و با استقبال خوب تماشاگران روبرو شد. با توجه به قوانین تماشاخانهی ایرانشهر، نمایشی که با استقبال تماشاگران روبرو شود، در صورت تمایل گروه اجرائی میتواند اجرایش را تمدید کند. شنیدهها حاکی از آن است که به صلاحدید ادارهی کل هنرهای نمایشی «بنا به مصالحی» با تمدید اجرای این نمایش موافقت نشده است و گروه به اجبار باید به کار خود پایان دهند. اگر بتوان این برخورد را نوعی توقیف بیسروصدا و دور از جنجال تلقی کرد آنگاه میشود گفت که نمایش «متولد ۱۳۶۱» بعد از «هداگابلر» کار وحید رهبانی، «اتللو» کار عاطفه تهرانی و «دور دو فرمان» (پارکینگ) به کارگردانی حمید پورآذری چهارمین نمایش توقیفی امسال است.
جنجال بر سر نمایش اتللو با انتشار مطلبی مفصل با عنوان «این صحنهها در لسآنجلس هم اجرا نمیشود» همراه با انتشار عکسهای نمایش در سایت رجانیوز بالا گرفت و در نهایت فشارها تأثیر خود را گذاشتند و اجرای نمایش تعطیل شد. جالبتر اینکه خبرنامهی دانشجویان ایران این گزارش را با اضافه کردن رو تیتری با این مضمون که «از انتشار این عکسها در ماه مبارک رمضان عذرخواهی میکنیم» منتشر کرد. وقتی نشان دادن عکسهای یک نمایش در ماه رمضان نیاز به عذرخواهی دارد، اجرای خود نمایش چه حکمی دارد؟
حاصل اینکه همانند نمایش هداگابلر، دادستان تهران وارد ماجرا شد و کارگردان را همراه ده نفر از عوامل نمایش به دادسرا احضار کرد.
دیگر نمایش توقیف شده ی امسال نمایش «دور دو فرمان»، کاری تجربی بود که در پارکینگ دانشگاه امیرکبیر اجرا میشد و در طول اجراهایش تماشاگران سرشناسی از فعالان عرصه ی تئاتر و سینما را به تماشا کشاند. اجرای این نمایش نیز بدون اعلام قبلی به شکل غیرمنتظرهای متوقف شد و پروندهاش برای همیشه بسته شد.
چهار: داستان آن دیگری سرشناس
این روند توقیف آثار اما تنها شامل کارگردانان جوان و در مواردی نه چندان سرشناس نمیشود. سال گذشته محمد رحمانیان نویسنده و کارگردان مطرح تئاتر نیز برای اجرای نمایش «روز حسین» دچار مشکل شد و پروندهی نمایشاش پیش از رسیدن به اجرا بسته شد. نمایش «روز حسین» که با درونمایهی مذهبی و بر اساس موضوع عاشورا و جنگ نوشته شده بود، قرار بود با آغاز ماه محرم در تماشاخانهی ایرانشهر به روی صحنه برود. اما پیش از اتمام تمرینات و کمی مانده به اجرای نمایش، گروه از مکان تمرینشان رانده شدند و با وجود رایزنیهای بسیار، اجرای نمایش بیسرانجام ماند.
رحمانیان در گفتوگویی با خبرآنلاین ماجرای این نمایش را به این شکل شرح داد: «مسئولان نمایشی از ۱۳۵ صفحه متن نمایش به شکل بیمارگونهای بر ۱۰۰ صفحه آن خط بطلان کشیدند و حدود ۹۰ درصد متن را به دلیل موارد ممیزی حذف کردند. من در حد امکان و تا جاییکه به ساختار نمایش ضربه وارد نمیکرد، موارد ممیزی را اعمال کردم، اما متأسفانه مدیران نمایشی حتی جرأت بازبینی و یکبار دیدن این نمایش را نداشتند و بدون هیچ بازبینی آن را توقیف کردند.»
در گفتوگویی دیگر او به نکتهای اشاره کرد که گویا امروز با افزایش روند توقیف نمایشها درستی آن را بیشتر درک میکنیم. رحمانیان گفت: «بدعت جدیدی در تئاتر ایران است که کسی مسئولیت تصویب یا عدم تصویب این کار را برعهده نمیگیرد. این اتفاق از جمله اتفاقات روزگار ماست که هر سیسال یکبار رخ میدهد.»
در همین راستا رجانیوز و کیهان نیز بیکار ننشستند و با انتشار مقالاتی به این نمایش و بهویژه به کارگردان آن تاختند.
کیهان با لیبرالیستی دانستن محتوای نمایش و تلاش آن برای تقدسزدائی و منجیزدائی، نظام آموزشی در عرصهی هنر را زیر سؤال برده و مینویسد: «تفکری که پشت متن نمایشی آقای رحمانیان خوابیده است این محتوای خطرناک را در درون خود دارد. میدانید چرا؟ چون محیط پرورش برای این تفکر آماده بوده است. چون رحمانیانها در جایی پرورش یافتهاند که بحثهای علمی و فنی فنون تئاتر و نمایشنامهنویسی بدون توجه به هویت ایرانی منتقل شدهاند. این نشان میدهد برنامهریزی آموزشی برای هنر از صدر تا ذیل اشتباه بوده است.»
رجانیوز نیز که در مقالهای با عنوان «از روزحسین تا سیتیزن شیپ کانادا و دلسوزی برای تئاتر» از نمایش «روز حسین» بهعنوان اثری سیاسی نام میبرد که سعی میکند شخصیت اصلیاش تداعیگر میرحسین موسوی باشد.
این مقاله با اشاره به اثر دیگر رحمانیان با عنوان «مانیفست چو» و فیلمنامهی او برای فیلم «کتاب قانون» ساختهی مازیار میری، هدف از اجرای این نمایش را ایجاد یک جنجال سیاسی تازه معرفی میکند و در نهایت مقالهاش را اینگونه به پایان میبرد: «به هر حال اکنون که این پروژه سیاسی با شکست مواجه شده و زمان مناسب اجرا یعنی دهه اول محرم نیز از دست رفته، این سؤال پیش نمیآید که آیا آخر این «نمایش» آقای کارگردان یک پروژهی سیاسی برای طرح اعتراض سیاسی و سپس پرواز به خارج از کشور نبوده است؟»
بحث و جدلها بر سر نمایش آنقدر بالا گرفت که حتی محمدچرمشیر، نمایشنامهنویس سرشناس که معمولاً خود را درگیر این حواشی نمیکند دست به قلم برد تا در نامهای سرگشاده به وزیر ارشاد از توقیف این نمایش که به گمان او «افتخار درام نویسی سی سال گذشته است» گله کند و شخص وزیر را عامل این اتفاقات بداند و بگوید: «سالهای متمادی است، مدیران شما و اسلاف شما در دستگاه تئاتر هر نوع اِعمال سلیقهی شخصی و ممیزی کور و غیر کارشناسانه را به فرمان مقامی بالاتر از خود ارجاع دادهاند که به نظر میآید آن مقام باید شما باشید و نه غیر شما و اسلافتان.»
حال با اتفاقات اخیر و واکنشهای وزیر ارشاد به توقیف نمایش هدا گابلر، باید پرسید مقام بالاتر از او کیست که حتی شخص وزیر نیز قدرت دخالت و نقض تصمیماتش را ندارد؟
فهرست هنرمندان سرشناسی که آثارشان قربانی توقیف و یا کاهش اجرا پس از صدور مجوز شدهاند کوتاه نیست. میتوان به این فهرست این نامهای مطرح را هم افزود: بهرام بیضائی با نمایش مجلس شبیه در ذکر مصائب…، بهزاد فراهانی با نمایش بازرس، علیرضا نادری با نمایش معروف پچپچههای پشت خط نبرد و مجید جعفری برای نمایشهای بیاتا گل برافشانیم در سال ۱۳۷۴ و نمایش اگر غم لشکر انگیزد در سال ۱۳۶۳.
پنج: داستان آنکه گفت آری، آنکه گفت نه
این همه تنها بخش کوچکی از آثار توقیفی تئاتر در ایران است. تنها شامل نمایشهایی میشود که در ویترینهای اصلی تئاتر ایران یعنی تماشاخانههای تهران به روی صحنه رفتند. بسیارند نمایشهائی که در شهرستانها در سکوت خبری از اجرا باز میمانند و گروههای نمایشی گمنامی که حاصل ماهها زحمتشان به آنی و به دستور سلیقهای کسی از بین میرود و هیچ پشتیبانی ندارند. به این مجموعه از برخوردهای فراقانونی و سلیقه ای میتوان ماجرای تعطیلی تالار مولوی به بهانهی بدحجابی تماشاگران را نیز اضافه کرد.
با این همه همچنان گروهها فعال هستند و زیر این سایهی ترس و یأس و عدم امنیت شغلی چراغ تئاتر را روشن نگاه میدارند، کار میکنند، نمایش به صحنه میبرند، توقیف میشوند و باز از نو نمایشی دیگر آغاز میکنند.
نفس تئاتر حیات در لحظه و ارتباط نفس به نفس با تماشاگر است. لذتش در هیجان گروه اجرائی در هر شب اجراست و آمادگی برای خلق زندگی بر روی صحنه و رودررو شدن با اتفاقات پیشبینی نشدهای که گاه در هنگام اجرا رخ میدهد و بعدها تبدیل به خاطره ای شیرین میشود.
شاید این روزها در ایران باید آمادگی برای توقیف نمایش، برای آنکه در باز شود و کسی با حکمی داخل شود و اجرا را نیمه تمام بگذارد، برای اینکه کسی در میان تماشگران از چیزی خوشش نیاید و به اشارهای کار را برای همیشه توقیف کند و موارد مشابه را به اتفاقات پیش بینی نشدهی هر اجرا افزود و با آن سر کرد. باید با آن کنار آمد تا وقتی که قانون به جایگاه خود بازگردد و برخوردهای سلیقهای و جناحی حذف شوند و مدیران کاردان در جایگاه تصمیمگیریها قرار بگیرند.
در همین زمینه:
انتقاد شدید خانه تئاتر از توقیف نمایش هدا گابلر
هداگابلر مشکل قانونی نداشت
در انتقاد از نمایش هداگابلر اغراق شد
اجرای نمایش هداگابلر متوقف شد
عکسهائی از نمایش هدا گابلر