انقلاب تونس و به دنبال آن اعتراضهای مردمی در کشورهای عربی، میرود تا به یکی از بزرگترین تحولات خاورمیانه و حتی جهان تبدیل شود. سست شدن پایههای حکومتهای سنتی و استبدادی در جهان عرب و احتمال وقوع انقلاب و یا دگرگونیهای اساسی در این کشورها را نمیتوان مسئلهای صرفاً عربی و منطقهای قلمداد کرد.
انقلاب تونس و به دنبال آن اعتراضهای مردمی در کشورهای عربی، میرود تا به یکی از بزرگترین تحولات خاورمیانه و حتی جهان تبدیل شود. سست شدن پایههای حکومتهای سنتی و استبدادی در جهان عرب و احتمال وقوع انقلاب و یا دگرگونیهای اساسی در این کشورها را نمیتوان مسئلهای صرفاً عربی و منطقهای قلمداد کرد. از آنجا که این حوادث در منطقهای حساس به نام خاورمیانه روی میدهد، تحلیلهای پیرامون آن نیز علاوه بر نگاهی که به اوضاع کشورهای مذکور دارد، آیندهی نزاع اعراب و اسراییل و موارد فراوان دیگر را هم شامل میشود. برای مردم ایران نیز این سئوال پیش آمده است که تفاوتها و شباهتهای این اعتراضها با اعتراض مردم ایران به حکومت در جریان جنبش سبز چیست؟
از آنجا که در روزهای اخیر نوشتهها و تحلیلهای فراوانی با این موضوع منتشر شده است، در این نوشتار به سراغ مقایسهی دیگری میرویم که شاید کمتر به آن پرداخته شده باشد و آن مقایسهی تحولات اخیر مصر با انقلاب اسلامی سال ٥٧ است.
قبل از آن باید به این سئوال پاسخ دهیم که آیا تحولات در کشورهای عربی و مخصوصاً مصر به عنوان مرکز روشنفکری جهان عرب، به سمت دموکراتیزه شدن است و یا غول خفتهی اسلامگرایی است که اینک از پس دیوار دیکتاتوری مدرن و نوگرای این کشور سر برآورده است؟ معمولاً ثروتمند شدن و افزایش درآمد سرانه در یک کشور را با تمایلات دموکراسیخواهانه در آن جامعه مرتبط میدانند. به عنوان مثال، موریس دوورژه در کتاب جامعهشناسی سیاسی میگوید: دموکراسی کثرتگرا با درجهی بالای صنعتی شدن مطابقت دارد. اجرای یک نظام کثرتگرا در میان مللی که بخش بزرگی از جمعیت آنان قحطی زده، بیفرهنگ و بیسوادند، در عمل ناممکن است. در این گونه موارد همان رژیمهای اقتدارگرا، زیر نقاب آیینهای جدید به حیات خود ادامه میدهند. این آیینهای (به ظاهر) دموکراتیک نه تنها به از بین بردن این رژیمها کمکی نمیکنند، بلکه با پنهان کردن چهرهی واقعی آنها بر عمرشان نیز میافزایند.[1]
همچنین فرانسیس فوکویاما میگوید: افزایش درآمد سرانه باعث دموکراتیزه شدن حیات سیاسی میشود. در کشوری معین همین که تولید ناخالص داخلی از ششهزار دلار تجاوز کرد. این کشور به گسست میرسد. به استثنای هنگکنگ و سنگاپور هیچ کشوری را نمی توان یافت که به این حد از شکوفایی اقتصادی رسیده باشد و بتواند نظام اقتدارگرای خود را حفظ کرده باشد.[2] اشاره به این نکته هم ضروری است که انقلاب تونس با توجه به بافت اجتماعی و فرهنگی این کشور و نیز اقتصاد به نسبت شکوفا و موفق آن، بیش از آن که به اعتراضهای مصر و یمن نزدیک باشد، واجد شاخصهای یک تحول دموکراتیک است و احتمال مصادرهی آن به نفع تندروهای اسلامگرا نیز بسیار کم است.[3]
باتوجه به ویژگیهایی که برای تحولات دموکراتیک میشمارند، حرکت مردم مصر شباهت چندانی به یک پیکار دموکراتیک ندارد و تسلط گروههایی چون اخوانالمسلمین بر این کشور به دنبال این تحولات چندان دور از ذهن نیست. شواهد نشان میدهد آنچه اعتراضهای مردمی را بهوجود آورده است، الگوبرداری از اعتراض موفق تونسیها و فوران خشم انباشته شدهی مردم مصر از حکومت حسنی مبارک است و از حیث تمایلات دموکراسیخواهانه با اعتراضهایی از جنس اعتراض مردم ایران در جریان جنبش سبز قابل قیاس نیست. خشمی است که سالها در سینهی مردم وجود دارد و از نزاع دیرین اعراب و اسراییل، عقبنشینیهای پیدرپی اعراب در برابر دولت یهود، فساد خاندان حکومتی و ناکارآمدی برنامههای اقتصادی سیراب میشود.
این احتمال وجود دارد که بنیادگرایان و تندروها در اتحادی مصلحتآمیز با روشنفکران ناراضی موفق شوند بساط حکومت فعلی را برچینند و آنگاه بدون بازی دادن نیروهای دموکراسیخواه، خود قدرت را در دست گیرند. از این حیث میتوان گفت که مصر اوضاعی شبیه اوضاع ایران در سالهای آخر حکومت پهلوی دارد. در ایران آن روزها نیز اتحاد روشنفکران و روحانیون سنتی عرصه را بر حکومت تنگ کرده بود، اما در نهایت این روحانیون بودند که ثمرهی انقلاب را به تنهایی چیدند. شباهت دیگر ایران و مصر به تعامل حکومت فعلی مبارک و محمدرضا پهلوی با غرب و آمریکا برمیگردد. فشار آمریکا بر ایران برای بازکردن فضای سیاسی در دورهی کارتر، منجر به تشدید فروپاشی حکومت و قدرت گرفتن مخالفان شد و در نهایت به سرنگونی منجر شد.
در سالهای اخیر و مخصوصاً بعد از حادثهی یازدهم سپتامبر نیز غرب برای جلوگیری از صدور افراطگرایی و تولید نفرت در جوامع عربی، حکومتهای آنان را تحت فشار قرار داده است تا به اصلاحات سیاسی تن دهند و بخشی از اعتراضها و انتقادهایی را که به سمت غرب و اسراییل روانه می شد، متوجه حکومتهای خود کنند. این سیاست دست حاکمان عربی را برای سرکوب بیرحمانهی مردم بسته است و باعث ایجاد جسارت در اعتراض شده است. با این حال نباید از این نکته غافل شد که بهبود نسبی اوضاع اقتصادی، افزایش دسترسی مردم به ابزارهای نوین اطلاعرسانی و نزدیکی این کشور به جوامع دموکراتیک نیز، در بروز این تحولات در مصر موثر بوده است.
پاورقیها:
١– موریس دوورژه، جامعهشناسی سیاسی، ترجمهی ابوالفضل قاضی، ١٣۶٩
٢– مجلهی اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شمارهی ٧۶/١٧٥
٣– برای آگاهی از وضعیت اقتصادی تونس در زمان حکومت زینالعابدین بن علی و دیگر مسائل مرتبط با این کشور، این مقاله را بخوانید.
نه به این سادگی هم نیست که جمهوری اسلامی مصر را شاهد باشیم
کاربر مهمان / 30 January 2011
آگر انتخابات ازادی در مصر و تونس انجام شد احزاب اسلامی مانند اخوان المسلمین ( مصر ) و حزب نهضت ( تونس ) کرسی های زیادی را د رمجلس بدست خواهند اورد .
نقش امریکا در بر خورد و پذیرفتن با این پدیده دموکراسی مهم است .
در مورد الجزایر ( عباس مدنی ) و حماس ( فلسطین ( و حزب الله لبنان نشان داده است که امریکا چنین دولتهای را بایکوت می کند . اروپا هم کما بیش این سیاست را دنبال می کنتد و جنگ داخلی و یا کودتا درمی گیرد و. عملا نیروهای خشونت گرا در بین اسلام گرا ها را تقویت می کنند.
والا در یک فضای ازاد سیاسی ، در سالهای اول بدلیل عدم فساد نیروهای سیاسی مسلمان ، استقبال مردم از انها در صندوقهای رای قابل پیش بینی است.
مثال ایران – عدم فساد خمینی در برابر رژیم سلطنتی که انحصار اقتصادی را در بین خانواده خود داشتند و از نطر سیاسی هم سرکوب می کردند .
سعید سلطانپور
روزنامه نگار – تورنتو
http://www.kanoun-e-bayan.blogspot.com/
وب لاگ بیان
سعید سلطانپور / 31 January 2011
جمهوری اسلامی مصر را بزودی شاهد خواهیم بود
کاربر مهمان / 30 January 2011