فروغ.ن.تمیمی – پدر واقعی من کیست؟ چه شکلی است؟ آیا من شبیه او هستم؟ حتماً خواهر و برادرهای دیگری هم دارم. خیلی دلم می‌خواهد پدرم را پیدا کنم. شاید او هم همین دور و برها زندگی می‌کند و گاهی هم در خیابان به هم برمی‌خوریم!

اگر مادری به فرزندش بگوید که برای بارداری از بانک نگهداری اسپرم یا نطفه‌ی مردانه کمک گرفته و نمی‌داند که پدرواقعی فرزندش کیست، حتماً دختر یا پسرش او را با اینگونه سئوالات کلافه می‌کنند. این معضلی است که چنین مادرانی اغلب با آن روبه‌روهستند. بیشتر بچه‌هایی که نمی‌دانند پدر واقعی‌شان کیست و هرگز پدرخوانده‌ای هم درزندگی نداشته‌اند، در بزرگسالی بیشتر در معرض بحران‌های روحی قرار دارند.

درباره‌ی نقش تکنولوژی مدرن در تغییرراه و رسم زندگی و سنت‌ها بسیار گفته و نوشته‌اند. تکنولوژی پزشکی سبب دگرگونی بنیادی در مسئله‌ی تولید مثل انسان و سنت‌های فرهنگی مربوط به آن شده است. اکنون بیش از پنج دهه از ایجاد بانک اسپرم در بیشتر کشورهای غربی می‌گذرد و بیش از چهارمیلیون نوزاد در سراسر دنیا با استفاده از بانک اسپرم به دنیا آمده‌اند. اکثریت این کودکان هرگز به راز تولد خود پی نبرده‌اند و نمی‌دانند که پدر واقعی آنها کیست.

در یک برنامه‌ی تلویزیونی در شبکه‌ی سه هلند، دو دختر جوان که خیلی شبیه به هم هستند شرکت دارند. آنها مدتی که است که تصادفاً همدیگر را پیدا کرده و با آزمایش خون فهمیده‌اند که باهم خواهرند. یکی از آنها چندی پیش با چاپ مقاله‌ای در روزنامه برای پیدا کردن پدرش تقاضای کمک کرد. بیست و پنج سال پیش مادرش با استفاده از بانک اسپرم حامله شد تا او به دنیا آید. چاپ این مقاله باعث شد که خواهرش با دیدن عکسش در روزنامه به علت شباهت فوق‌العاده‌ای که به هم دارند، با او تماس بگیرد. این دو حالا می‌دانند که تصادفاً مادران‌شان با استفاده از اسپرمای یک مرد باردار شده‌اند و حالا هردوشان خواهان تماس با مردی هستند که پدر واقعی‌شان است.

خواهرها با خنده به مجری برنامه می‌گویند ما نه فقظ شباهت ظاهری به هم داریم بلکه حالا متوجه شده‌ایم که خیلی از رفتارها و کارهای‌مان هم شبیه به هم است. حتما این رفتارها را از پدرمان به ارث برده‌ایم و ما حتماً خواهر و برادرهای دیگری هم داریم!

در همین برنامه آقای میان‌سالی هم شرکت دارد. او یکی از کسانی است که در سی‌سال گذشته داوطلبانه با برنامه‌ی کمک به افراد خواهان اسپرم همکاری کرده است.

او می‌گوید که بیش از چهل و پنج زن با استفاده از اسپرم‌هایش باردار شده‌اند و او ممکن است حتی پدر شصت تا بچه باشد. حال تصمیم دارد با کمک سازمان‌های مربوطه آنها را پیدا کند!

این آقا به این نتیجه رسیده که آن بچه‌ها حق دارند بدانند پدر واقعی‌شان کیست؟ او خودش هم سخت کنجکاو است که نشانی ازخود را در آن بچه‌ها بیابد!

هرساله هزاران زن در سراسر دنیا با استفاده از اسپرم مرد دیگری به جز همسرشان باردار می‌شوند. افزون بر آن صدها نفر از آنها تنها هستند و برای مادرشدن به بانک اسپرم مراجعه می‌کنند؛ مادرانی که خواهان استفاده از اسپرم مردی برای بارداری هستند حتی می‌توانند از قبل جنس نوزاد را هم تعیین کنند. یکی از مشتریان پروپاقرص بانک‌های اسپرم زنان همجنسگرا هستند.

مردان دهنده‌ی اسپرم به شکل قانونی هیچ مسئولیتی در قبال نوزاد متولد شده ندارند. تا سال ۲۰۰۴ اسپرم دهندگان می‌توانستند ناشناس بمانند و بسیاری از افراد هرگز نمی‌توانستند بدانند پدر واقعی آنها کیست.

در حال حاضر این قانون در چند کشور از جمله هلند لغو شده است و افرادی که اسپرم خود را به بانک اسپرم اهدا می‌کنند باید تمام مشخصات‌شان را هم ثبت کنند. زیرا بر اساس قانون جدید و با درنظر گرفتن مسائل انسانی هر بچه باید این حق را داشته باشد که بداند پدر واقعی‌اش کیست.

این روزها با استفاده از آزمایش دی‌.ان.‌آ می‌توان به سرعت به کسانی که خواهان شناسایی پدر واقعی‌شان هستند کمک کرد و دی‌.ان.‌آ آنها را با دی‌.ان.‌آ تمام اسپرم‌های موجود در بانک اسپرم مقایسه کرد.

یک برنامه‌ی تلویزیونی در هلند به همین منظور به یک تحقیق گسترده در این مورد اقدام کرده تا یک بار به تمام افرادی که خواهان آشنایی با پدر اصلی‌شان هستند کمک کند و با استفاده از امکانات رسانه‌ای پدرشان را پیدا کند.

دادن اسپرم داوطلبانه است و مردان درقبال آن وجهی دریافت نمی‌کنند. با پیشرفت تکنولوژی حتی می‌توان بیشتر از دو دهه هم آن را در فریزرهای مخصوص نگاه داشت.

چندی پیش در انگلستان نوزادی سالم از اسپرمایی که بیست و یک سال نگهداری شده بود به دنیا آمد.

این روزها تهیه‌ی اسپرم از طریق اینترنت هم عملی است. البته افراد ذی‌نفع تمام مراحل قانونی را باید طی کنند. در بیشتر موارد مادر و پدر خواهان اسپرم اول چندبار با فردی که خواهان کمک به آنهاست ملاقات می‌کنند و درباره‌ی تاریخچه‌ی پزشکی، سلامتی، روحی و جسمی فرد مورد نظر تحقیق می‌کنند.

آدم اما با شنیدن حرف‌های مردی که در آن شوی تلویزیونی خواهان آشنایی با بچه‌های ندیده‌اش است به فکر فرو می‌رود. حرف‌ها و رفتار این آقا خیلی معمولی و منطقی به نظر می‌رسد. او خواسته به بقیه‌ی آدم‌ها کمک کند، ولی آیا این عجیب نیست که او سی‌سال پیش نه یک بار بلکه در طول ده سال چندبار به این کار اقدام کرده و حالا ممکن است شصت بچه داشته باشد. مردی که میان‌سال اما سرحال و روبه‌راه است. خوب اگر او تصادفاً با یکی از دختران ندیده‌اش آشنا شود و کار آنها به عشق و عاشقی بکشد چه؟ یا اگر دوتا ازبچه های او که از وجود پدر مشترک‌شان بی‌خبرند به طور تصادفی با هم آشنا شوند و با هم ازدواج کنند چه؟!

شما در این زمینه چطور فکر می‌کنید؟