اختصاصی “زمانه”، بخش نخست: آرشیو ملی بریتانیا مطابق سنت همه ساله خود در نیمه دسامبر گذشته نیز پروندههای اسناد مربوط به تحولاتی که سی سال تمام از وقوع آن گذشته را طی مراسمی بر روی تعداد محدودی از پژوهشگران و نویسندگان آزاد کرد. پس از آن نیز از ابتدای سال جدید میلادی این پروندهها را در اختیار عموم مراجعان قرار داد. نگارنده برای یازدهمین سال پیاپی به عنوان تنها محقق ایرانی و فارسی زبان به این مراسم دعوت شده بود.
اسناد آزاد شده امسال در این آرشیو عمدتا مربوط به تحولات سال ۱۹۸۰ میلادی/ ۱۱ دی ۱۳۵۸ تا ۱۰ دی ۱۳۵۹ شمسی است.
علاوه بر این مجموعه، بر اساس “قانون دسترسی آزادانه به اطلاعات” (Freedom of Information Act) شماری از این پروندهها بر مبنای درخواست اداری و حقوقی پژوهشگران زودتر از موعد سی ساله خود آزاد شدند. من نیز، تا حد امکان و بر اساس همین قانون، درخواست مشاهده برخی از پروندههای را کردم که با دسترسی زود هنگام به تعدادی از این پروندهها موافقت شد.
در مجموع اسناد آزاد شده مربوط به تحولات ایران و خلیج فارس در آرشیو ملی بریتانیا مربوط به رویدادهای سال ۱۹۸۰، حدود ۲۳۰ پرونده با حجم تقریبی ۲۲ هزار برگ سند است. به این مجموعه باید چهار پرونده قدیمیتر مربوط به تحولات سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی در سال ۱۹۷۰ و کمی قبل از اعاده حاکمیت ایران بر آن جزایر، با حجم حدود ۵۰۰ برگ را افزود که به دلیل تشخیص حساسیت سیاسی توسط وزارت خارجه بریتانیا، با ده سال تاخیر ازاد شدهاند.
شیوه کار
نگارنده با کمک چند تن از همکاران خود ضمن بررسی اجمالی همه پروندههای مربوط به ایران و مهمترین پروندههای غیرایرانی، از میان این حجم گسترده از اسناد تازهیاب، موفق به تصویر برداری از حدود پنج هزار برگ از زبده آنها شده و اینک مقالات و گزارشهای خود را بر اساس این مجموعه در اختیار علاقمندان به تحولات ایران و جهان قرار دهد.
باید توجه داشت که اسنادی که مبنای تهیه این گزارشها هستند، همانند دیگر اسناد آرشیوی، صرفا منابعی دست اول برای نگارش و تدوین تاریخ هستند و نباید آنها را نفس تاریخ تلقی کرد. مطالعه اسناد مربوط به ایران در آرشیو ملی بریتانیا در نگارش تاریخ معاصر ایران ضروری و غیرقابل چشم پوشی هستند. در عین حال باید توجه داشت که گزارشهای ماموران دوایر رسمی بریتانیا نیز همانند هر سند رسمی دیگری، با وجود اهمیت انکارناپذیر و ضرورتشان برای تاریخ نگاری، لزوما خالی از حب و بغض، پیشداوری و یا اشتباه نیستند.
مچید تفرشی
لازم به ذکر است که نقل قولهای مستقیم یا غیر مستقیم و اغلب قریب به اتفاق اظهار نظرات مندرج در این مجموعه، از متن خود اسناد و یا فشرده ای از محتویات آن هستند، مگر آن که منبع دیگری برای آنها ذکر شود.
در این مجموعه سعی کردهام به جز در موارد ابهام زدایی و یا تکمیل مشخصات یک فرد یا جزئیات یک رویداد، از منابع چاپ شده استفاده نکرده و حتی المقدور این تکملهها را نیز بر اساس دیگر اسناد منتشر نشده در آرشیوهای بریتانیا انجام دهم. دیگر آن که در متن این مقالات اگر سال وقایع ذکر نشده همواره منظور سال ۱۹۸۰ میلادی است؛ در غیر این صورت سال تحولات مورد نظر ذکر شده است.
دیگر آن که مطالبی که در داخل کروشه آمده در متن اسناد نبوده و برای تصحیح یا روشن شدن مطلب توسط نگارنده به متن افزوده شدهاند. از سوی دیگر، مطالبی که درداخل گیومه ذکر شدهاند نقل قول مستقیم از متن اسناد مورد استفاده هستند.
تحقیق، گزینش، تصویربرداری از اسناد و تدوین و نگارش این مقالات بدون کمک همکارانی علاقمند و مهربان میسر نبود. شایسته است که در این جا از این دوستان که آماده سازی این مجموعه بدون مدد آنان ممکن نبود تشکر کنم: خانم مریم تهرانی و آقایان علی فرد، هادی صبوحی، فربد الماسی و مقصود صالحی
تحولات مربوط به ایران در سال ۱۹۸۰ را اجمالا میتوان در سه محور گروگان گیری، تحریم و آغاز جنگ خلاصه کرد. حادثه گروگان گیری در سفارت آمریکا در تهران حدود دو ماه قبل از سال ۱۹۸۰ آغاز شده بود، و چند روز بعد از اتمام این سال نیز خاتمه یافت، ولی بخش اصلی آن در سال ۱۹۸۰ سپری شد. اعمال تحریمهای گسترده بینالمللی نیز عمدتا در همین سال جاری شد. جنگ هشت ساله عراق و ایران نیز در همین سال آغاز شد.
فهرست گزارشها
در گزارشهایی که به مرور ارایه خواهند شد، این موارد بررسی میشوند:
• گزارش اول: مقدمه، شیوه کار و مرور تحولات بینالمللی.
• گزارش دوم: تحولات سیاسی داخلی در ایران، شامل سیر تحولات و چالشهای داخلی، جناح بندیهای سیاسی، ریاست جمهوری ابوالحسن بنیصدر، نخست وزیری محمد علی رجایی، حقوق بشر و مساله قومیتها در بلوچستان، خوزستان و کردستان.
• گزارش سوم: تحولات اقتصادی ایران: بانکداری، کشاورزی، تجارت، نفت، واردات و ضع زندگی مردم در شرایط تحریم و جنگ.
• گزارش چهارم: روابط ایران و آمریکا، تداوم و اوج گیری تحولات ماجرای گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی در تهران، عملیات نظامی آمریکا در ایران و واکنشهای بین المللی به این رویدادها.
• گزارش پنجم: تداوم و گسترش تحریمهای بینالمللی علیه ایران: ابتکار آمریکا و سازمان ملل متحد در اعمال محدودیتهای اقتصادی و نظامی علیه ایران برای پایان بخشیدن به گروگانگیری.
• گزارش ششم: روابط ایران و بریتانیا: روابط دیپلماتیک، مسایل فرهنگی، مشکلات کلیسای انگلیکن در ایران، روابط تسلیحاتی، مناسبات کنسولی و تحریمهای خاص لندن علیه تهران.
• گزارش هفتم: حادثه خونین گروگانگیری و اشغال سفارت ایران در لندن و جزئیات خاتمه و تبعات ناشی از آن.
• گزارش هشتم: آغاز جنگ ایران و عراق: مسایل مرزی ایران و عراق، سیاستهای آمریکا و اروپا در خلیج فارس تحت تاثیر انقلاب و جنگ، مواضع و واکنشهای اروپا، آمریکا و ناتو در قبال ایران و جنگ.
• گزارش نهم: کشورهای همسایه منطقه و ایران: واکنش کشورهای عربی منطقه به انقلاب و جنگ، ایران و خلیج فارس، روابط ایران با اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق و مساله افغانستان.
• گزارش دهم: اپوزیسیون . محمد رضا شاه، خانواده سلطنتی، درگذشت شاه و فعالیتهای شاپور بختیار و اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور.
مرور تحولات بینالمللی
• اشغال نظامی افغانستان توسط قوای شوروی و حمایت دولتهای غربی از مقاومت افغانستان
در آستانه کریسمس سال ۱۹۷۹، ارتش چهلم اتحاد جماهیر شوروی برای حمایت و تثبیت حکومت طرفدار مسکو در افغانستان، آن کشور را به اشغال خود درآوردند. اسناد تازه آزاد شده نشان میدهد که قبل از اشغال نظامی افغانستان توسط نظامیان شوروی، جاسوسان آمریکایی و بریتانیایی در منطقه به طور محرمانه مشغول بررسی برنامههایی برای مسلح کردن مجاهدان جنگجوی ضد شوروی و سامان دهی یک “مقاومت اسلامی” در افغانستان بودند.
مکاتبات تازه آزاد شده نشان میدهد که دست کم یک هفته قبل از اشغال افغانستان، رهبران آمریکا و بریتانیا از طریق ماهوارههای جاسوسی خود متوجه عزیمت ارتش شوروی به سوی کابل و دیگر نقاط راهبردی بریتانیا شده بودند.
به نظر دولت بریتانیا اقدام شوروی در اشغال افغانستان سه عنصر مشخص در سیاست خارجی مسکو را آشکار میساخت: “فرصت طلبی، بیرحمی و پنهان کاری”.
سر رابرت آرمسترانگ وزیر مشاور در دولت محافظه کار مارگارت تاچر در نامهای به نخست وزیر کشورش با اشاره تلویحی به سازمان امنیت خارجی بریتانیا (ام.آی.سیکس) تاکید داشت که سازماندهی و هماهنگی مجاهدین افغان باید توسط “دوستان ما و دیگر سازمانهای امنیتی غربی” صورت گیرد.
به همین منظور، در روز ۱۵ ژاویه ۱۹۸۰/ ۲۵ دی ۱۳۵۸، آرمسترانگ به همراه گروهی دیگر از مقامات ارشد غربی از جمله زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی رییس جمهور آمریکا به طور محرمانه در پاریس گرد هم آمدند تا درباره نحوه واکنش غرب به اشغال افغانستان مذاکره کنند.
آرمسترانگ در گزارش خود از این نشست ضمن تاکید بر خودداری از کشیده شدن جنگ به مرزهای پاکستان عنوان کرد: “ما فکر کردیم که تا زمانی که افغانها قادر و خواهان ادامه مقاومت به صورت چریکی در کوهها علیه اشغال شوروی هستند و تا زمانی که پاکستان پذیرای پناه جویان و چریکهای جنگ جوی افغان در کشور خود است، به سود غرب خواهد بود که از مقاومت حمایت کند.”
در این نشست تصمیم گرفته شد تا دولتهای غربی به مجاهدین افغانستان تجهیزات مختلف نظامی از جمله موشک زمین به هوا برای مقابله با حملات نظامی بدهند.
به دلایل حقوقی و قانونی، آلمان قادر به کمک نظامی و ارسال جنگ افزار برای مجاهدین افغان نبود، ولی آمریکا، بریتانیا و فرانسه پذیرفتند که این مسئولیت را از طریق سازمانهای امنیتی خود برعهده بگیرند.
هلموت اشمیت صدر اعظم آلمان غربی که چندان با این اقدام دولتهای غربی موافق نبود، از ابتکار آمریکا و متحدانش در حمایت نظامی از مجاهدان افغان به عنوان “اقدامی بسیار خطرناک و ایجاد خطری آنی و آشکار در یک کشور جهان سوم” یاد کرد.
از سوی دیگر، لرد پیتر کرینگتون وزیر خارجه بریتانیا در نامه سری روز اول فوریه/ ۱۲ بهمن خود به تاچر از آمادگی دولت جمهوری خلق چین در حمایت از مقاومت مسلحانه افغانها علیه اشغال ارتش شوروی خبر داد.
آرمسترانگ در گزارشهای دیگر خود، هدف صریح غرب از کمک نظامی و سازمان دهی مقاومت اسلامی مجاهدین افغان را “تاثیرگذاری بر کل سیستم شوروی” و “ایجاد شرایطی همانند ویتنام برای شوروی” اعلام کرد.
این یک تصمیم سرنوشت ساز و دارای عواقبی گسترده برای غرب بود، تصمیمی که نهایتا به تولد شبکه القاعده و جنبش طالبان منجر شد.
ارتش شوروی نهایتا پس از هشت سال و حدود پانزده هزار کشته در سال ۱۹۸۸ از افغانستان خارج شد. مورخان تاریخ شوروی از این اشغال نظامی به عنوان یکی از دلایل مهم موثر بر فروپاشی بلوک شرق و اتحاد شوروی یاد میکنند.
• بریتانیا و المپیک ۱۹۸۰ مسکو
دولت تاچر در حمایت از سیاست آمریکا اصرار داشت تا اعزام ورزشکاران بریتانیا به المپیک تابستانی مسکو را مغایر با منافع ملی بریتانیا و منافع بلوک غرب دانسته و ضمن جلوگیری از قرستادن تیمهای ورزشی به مسکو، این بازیها را تحریم کند.
نخست وزیر بریتانیا در یادداشتی به مسئولان کمیته ملی المپیک کشورش در جهت ترغیب آنان به تحریم المپیک مسکو تاکید کرد: “هرگز در تاریخ مدرن المپیک، کشور میزبان همزمان با برگزاری این رقابتها به کشور دیگری تجاوز نکرده است.”
با این همه با وجود چهار بار نامهنگاری تاچر با سر دنیس فالوز، رییس کمیته ملی المپیک بریتانیا، کسی گوش به اصرارهای بانوی آهنین برای تحریم المپیک مسکو نداد. تاچر در یکی از این نامهها نوشت: “بدون آمریکا، آلمان غربی و دیگر کشورهای صاحب ورزشی که تصمیم به کناره گیری از این رقابتها گرفتهاند، نام المپیک و مدال بردن در مسکو بی ارزش و بازیچه خواهد بود.”
شرکت کاروان ورزشی بریتانیا در المپیک مسکو در غیاب دیگر تیمهای قدرتمند اروپایی و آمریکایی موجب شد که ورزشکاران بریتانیایی در رشتههای مختلفی از جمله دو صد متر توسط اسکات آلن ولز موفق به کسب مدال طلا شوند، در حالی که ورزشکاران بریتانیایی معمولا در این رشتهها در دیگر رقابتهای بینالمللی از کسب عنوان قهرمانی عاجز مانده بودند.
جالبترین رقابتهای ورزشکاران بریتانیا در مسکو، در دوهای نیمه استفامت و بین استیو اووت و سباستین کو دو قهرمان هموطن این رشته انجام شد.
دولت ایران نیز به عنوان اعتراض به اشغال افغانستان، المپیک تابستانی ۱۹۸۰ مسکو را تحریم کرد.
• بحران زندانیان سیاسی ایرلند شمالی
سال ۱۹۸۰ سال اوجگیری بحران ایرلند شمالی و اعتصاب غذا و مرگ چندین نفر از اعضای زندانی ارتش جمهوری خواه ایرلند در زندانهای بریتانیا بود.
در شرایطی که بحران ایرلند شمالی گرفتاری جدی برای دولت محافظه کار ایجاد کرده بود و وجهه بریتانیا در عرصه بین المللی را به طور جدی تهدید میکرد، مارگارت تاچر از طریق دیپلماتهای خود در تلاش بود تا پاپ ژان پل دوم رهبر مسیحیان کاتولیک جهان را ترغیب کند تا در جهت پایان بخشیدن به اعتصاب غذای مرگبار اعضای ارتش جمهوری خواه ایرلند کمک کند.
در شرایطی که یکی از خواستههای پنج گانه زندانیان ایرلندی لغو اجباری بودن پوشش هماهنگ در زندان بود، وزارت خارجه بریتانیا در تلاشی هماهنگ از دیپلماتهای خود در کشورهای مختلف خواست تا با مشارکت در یک جنگ تبلیغاتی، گزارشی از کشورهای محل کشور خود تهیه کرده و نشان دهند اونیفورم اجباری زندان مختص بریتانیا نیست. این اقدام با ارسال گزارشهایی درباره اجباری نبودن اونیفورم برای زندانیان در اکثر کشورهای اروپایی عملا بی نتیجه ماند. با این همه تاچر با لجاجت خاص خود بر ادامه استفاده اجباری از لباس یکسان برای زندانیان سیاسی ایرلندی تاکید میکرد.
با ادامه این سیاست و آغاز اعتصاب غذای هفت نفر از زندانیان سیاسی ایرلندی در ۲۷ اکتبر/ ۵ آبان، دولت واتیکان سفیر بریتانیا را رسما احضار کرد و مراتب ناسپاسی پاپ طی یک پیام شخصی به تاچر ابلاغ شد. سفیر بریتانیا در دیداری با پاپ از او خواست تا در راه شکستن اعتصاب غذای زدنانیان ایرلندی کمک کند. ژان پل دوم نیز تاکید کرد که در راه اصرار به اعتصاب کنندگان برای پایان بخشیدن به اقدام خود کمک خواهد کرد.
روز ۲۴ نوامبر/ سوم آذر مارگارت تاچر شخصا به ایتالیا و واتیکان رفت و شخصا با پاپ دیدار کرد. تاچر در بازگشت طی یک نامه تشکر آمیز به پاپ نوشت: “درایت و تجربه شما ارش گرانبهایی برای همه ما دارد. … من و همکارانم در دولت کاملا به این نتیجه رسیدهایم که نباید هیچ اقدامی را در پیش گرفت که در نتیجه آن انگیزههای سیاسی موجب توجیه قتل یا جرایم جدی شود.
در اواسط دسامبر و در آستانه مرگ یکی دیگر از اعتصاب غذا کنندگان، کاردینال توماس اوفیا سراسقف کلیسای کاتولیک ایرلندی شمالی خواهان پایان بخشیدن به اعتصاب شد. این درخواست را اعتصاب کنندگان پذیرفتند. با این همه بار دیگر در سال ۱۹۸۱ اعتصاب از سر گرفته شد و این بار به مرگ چند تن از زندانیان عضو ارتش جمهوری خواه ایرلند انجامید.
• مشکلات بریتانیا با تل آویو و نگرانی استفاده اسراییل از بمب اتمی
در شرایطی که در بهار سال ۱۹۸۰ بحران خاورمیانه و مناقشه اعراب و اسراییل بار دیگر بالا گرفته بود، دیپلماتهای بریتانیا نگران استفاده حکومت اسراییل از جنگ افزار هستهای بودند. در یک مراسله دیپلماتیک نوشته جان رابینسون سفیر بریتانیا در اسراییل در تاریخ ۴ مه/ ۱۴ ار
دیبهشت، اعلام خطر شده بود که در صورت تداوم انزوای اسراییل و بروز یک جنگ جدید در منطقه، آن کشور توانایی حضور در یک جنگ طولانی را نداشته و از آماده استفاده از بمب اتمی علیه دشمنان خود است.
از سوی دیگر، مارگارت تاچر، با آن که در دوران نخست وزیری طولانی خود روابط دوستانهای با اسراییل داشت، در یکی از مکاتبات خود با والری ژیسکاردستن رییس جمهور فرانسه، ضمن “بی معنا” خواندن سیاستهای اسراییل در کرانه باختری رود اردن، از مناخم بگین نخست وزیر آن کشور به عنوان “دشوارترین مردی که در دوران نخست وزیری با او طرف حساب بوده” یاد کرده بود. تاچر در این یادداشت تاکید کرده بود: “همه تلاشهای ما برای متقاعد کردن آقای بگین بر این که سیاستهای او در کرانه باختری بی معنی بوده و نباید شهرکهای یهودی نشین نباید ایجاد شود شکست خورده و نتوانسته موضع بگین را تغییر دهد.”
• دیپلماتهای بریتانیایی ریگان را از نظر عقلی برای ریاست جمهوری آمریکا نامناسب میدانستند
سر نیکلاس هندرسون سفیر بریتانیا در واشنگتن در نامهای به لندن، ظرفیت عقلانی ریگان ۶۹ ساله برای رسیدن به مقام ریاست جمهوری را مورد تردید قرار داده بود.
هندرسون در گزارش خود نوشت: “نگرانی اصلی درباره او (ریگان) نه فقط سن او، بلکه ظرفیت عقلی وی برای دارا بودن دیدی ضروری در جهت مواجهه با مشکلات داخلی و بینالمللی، حل آنها و اداره امور غیر قابل مدیریت است.
با این همه مارگارت تاچر از ابتدا نظر بسیار مساعدی به ریگان داشت. نخست وزیر بریتانیا که همواره از ریگان به عنوان دومین مرد مهم زندگی خود پس از همسرش یاد میکرد، برخلاف دوره پرتلاطم جیمی کارتر، در طول دوره هشت ساله ریاست جمهوری ریگان، دوست نزدیک و متحد اصلی او باقی ماند.
تاچر در پاسخ به ابراز نگرانی سفیر بریتانیا در واشنگتن درباره کارآیی ریگان نوشت: “آقای ریگان قابلیت خود به عنوان مرد صلح را اثبات خواهد کرد و رهبری قدرتمند خواهد بود.”
ادامه دارد
توضیح تصاویر:
۱. مجید تفرشی، در آرشیو ملی بریتانیا
۲. مجاهدین افغان، سال ۱۹۸۷
۳. روی جلد نیوزویک، ژانویه ۱۹۹۰
۴. اعضای زندانی ارتش جمهوریخواه ایرلند، بالا سمت چپ: بابی ساندز
۵. مارگارت تاچر و رونالد ریگان