در زندگی ما هر روز اتفاقاتی می‌افتد که می‌توان آنها را تعریف کرد. حتی می‌توان آنچه را که بازگو کرده‌ایم در پرده‌های دیگری بازبینی کنیم. من درباره زندگی خودم بسیار صریح و روشن برای شما نوشتم. اکنون نوبت شماست که زندگی‌تان نوشته شود. البته اگر خودتان تمایل داشته باشید.در زندگی ما هر روز اتفاقاتی می‌افتد که می‌توان آنها را تعریف کرد. حتی می‌توان آنچه را که بازگو کرده‌ایم در پرده‌های دیگری بازبینی کنیم. من درباره زندگی خودم بسیار صریح و روشن برای شما نوشتم. اکنون نوبت شماست که زندگی‌تان نوشته شود. البته اگر خودتان تمایل داشته باشید.

می‌توان گزارش زندگی “من” را به گزارش زندگی “ما” تبدیل کرد. هرکس حرف‌هائی برای گفتن دارد. گاهی این حرف‌ها به قول یکی از نویسندگان در تنهائی روح آدم را همانند خوره می‌خورد. از این بابت فکر می‌کنم بد نباشد این گزارش زندگی را گسترده کنیم و از شنوندگان رادیو و خوانندگان سایت بخواهیم تا ما را در جریان مشکلات زندگی‌شان بگذارند. مشکلاتی که گاهی باعث می‌شود انسان دست به خودکشی و یا حتی دیگرکشی بزند. چه بسا اگر مشکلات خود را مطرح کنیم راه حلی برای آن یافت شود و جلوی بسیاری از حوادث دردناکی را که ممکن است اتفاق بیفتد بگیریم. شما می‌توانید مسائل زندگی‌تان را برای ما بنویسید. ما نیز کوشش خواهیم کرد آن را به گونه‌ای طرح کنیم که برای شما دردسر نشود. ذهن من پر است از خاطراتی که مردم برایم بازگو کرده‌اند. آنها به این دلیل این مسائل را بازگو کرده‌اند که بسیار رنج می‌برده‌اند. ما همه باهم می‌توانیم برای این مشکلات راه حل بیابیم.

آنچه که در زیر برایتان بازگو خواهم کرد بخشی از مشکلات مرد جوانی بود که در آستانه نوعی از هم‌پاشیدگی شخصیتی بود. تا آنجا که به خاطر می‌آورم او یکی از خجول‌ترین افرادی بود که در زندگی با آنها برخورده‌ام. این که او عاقبت دهان باز کرد و مشکل خود را مطرح کرد به راستی شگفت‌انگیز بود. او در حالی که به شدت سرخ شده بود به من گفت که از مادری روسپی به دنیا آمده. نیم نگاهی که پس از این جمله به من انداخت نشان می‌داد تا چه حد واکنش من برای او مهم است. روشن است که من در مقام آدمی که در زندگی حرف بسیار شنیده است چندان تعجبی نکردم. با حالت بی‌اعتنائی به او گفتم: خوب بله، چه اشکالی دارد؟

ادامه…