با وجود گذشت بیش از یک هفته از دیدار نمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس با سیدمحمد خاتمی‏، رئیس جمهور پیشین ایران و اظهارات او در زمینه‌ی شرط‌های اصلاح‏طلبان برای ورود به انتخابات، هم‏چنان آتشبار رسانه‏های اصول‏گرایان علیه آقای خاتمی و نمایندگان دیدارکننده٬ فعال است.


سخنان احمد جنتی، طائب و یادداشت مدیر مسئول کیهان از بارزترین نمونه‌های خشم اصولگرایان تندرو در این زمینه ارزیابی می‌شود.

از بیژن حکمت، فعال سیاسی و عضو «جمهوری‏خواهان ملی ایران» مقیم پاریس، پرسیده‌ام که ارزیابی او از تعیین شروط آقای خاتمی، به عنوان نماد جبهه‏ی اصلاحات، برای ورود به انتخابات چیست؟

بیژن حکمت: بستگی به این دارد که صحنه‏ی سیاسی آینده‏ی ایران را چگونه تصویر کنیم. قدر مسلم این است که بخشی از حکومت که امروز فرادستی دارد و آقای احمدی‏نژاد، بیت ولی فقیه و جریان‏هایی مانند «کیهان» و بخشی در سپاه، خواستار حذف کلیه‏ی اصلاح‏طلبان از صحنه‏ی سیاسی کشور هستند. نه تنها اصلاح‏طلبان، بلکه آقای هاشمی رفسنجانی هم شامل این حذف می‏شود. اصولاً جایگاه انتخابات برای این گرایش، دیگر جایگاه سابق آن نیست و جایی برای تقسیم قدرت نخواهد بود. اگر زمانی هم برگزار شود، احتمالاً بیشتر جنبه‏ی نمایشی خواهد داشت.

الان عده‏ای از اصول‏گرایان که فکر می‏کنند یکدست شدن حاکمیت به این ترتیب، ممکن است آنها را هم به‏تدریج از صحنه‏ی سیاسی حذف کند. آنها خواهان این هستند که تا حدودی اصلاح‏طلبان در صحنه‏ی سیاسی کشور حضور داشته باشند تا بلکه بتوانند یک تعادل قدرت در مقابل جناح احمد‏ی‏نژاد که امروز از پشتیبانی کامل خامنه‏ای برخوردار است، به‏وجود بیاورند و در این تعادل، بتوانند جایگاه خود را حفظ کنند. چنین گرایش‏هایی وجود دارد.

از طرف دیگر، عده‏ای از اصلاح‏طلبان هم هستند که زیاد اصولی نیستند و شاید با تحبیب و تطمیع حاضر بشوند که گوش‏ به‏فرمان ولی فقیه بشوند و خودشان را در انتخابات آینده نامزد کنند. از این رو، من فکر می‏کنم که صحبت آقای خاتمی خطاب به هردو گروه بود. از یک طرف، به آن بخشی از اصول‏گرایان که خواهان حفظ دست‏کم گروهی از اصلاح‏طلبان معتدل در صحنه‏ی سیاسی هستند، می‏گوید که ما به‏هرحال شرط و شروطی داریم و بدون این شروط حاضر نیستیم در انتخابات شرکت کنیم.


از طرف دیگر، هشداری هم به نمایندگانی بدهد که ممکن است مورد تهدید و تطمیع قرار بگیرند و بخواهند خود را به فرض به نام اصلاح‏طلب نامزد کنند. شروط آقای خاتمی هم همان شروط گذشته است که می‏شود راجع به آن گفت‏وگو کرد.

اگر در عمل اتفاقی که پیش‏بینی می‏شود، رخ بدهد و اصلاح‏طلبان از عرصه‏ی انتخابات کنار گذاشته شوند و در نتیجه رقابتی در عرصه‏ی انتخابات ایجاد نشود، انتخاباتی سرد، غیر ‏رقابتی و به‏دور از شور و شوق برگزار خواهد شد. در حالی‏که جمهوری اسلامی همیشه به‏دنبال آن بوده که به‏نوعی ظاهر انتخابات را رقابتی و پرشور، نشان بدهد. با کنار گذاشتن اصلاح‏طلبان، در عمل چه چیزی عاید حاکمیت می‏شود؟

 من فکر می‏کنم نگاه حاکمیت به انتخابات تغییر کرده است. نگاهی که شما می‏گویید، نگاهی است که مربوط به گذشته است. ممکن است امروز هنوز عده‏ای فکر کنند که حضور مردم در انتخابات خیلی پرشور است و به معنای تایید نظام است، اما از مجلس هفتم به بعد، انتخابات به معنای جایگاهی که خودی‏ها بتوانند با هم رقابت کنند و تقسیم قدرتی در همان سطح محدود مثلاً مجلس و ریاست جمهوری صورت بگیرد، در عمل دیگر وجود ندارد.

در دوره‏ای اینها آمدند و در انتخابات ریاست جمهوری ۸۴، به گروه‏های مختلفی اجازه دادند که در انتخابات شرکت کنند. برای این‏که در همان دوره هم مطمئن بودند با نوع مهندسی‏ای که از طریق بسیج و سپاه انجام می‏گیرد، می‏توانند نامزدهای خود را به حکومت برسانند. بعد هم دیدیم که در انتخابات بعدی، در عمل زیر انتخابات زدند؛ همین انتخابات محدود و رقابتی‏ای که خودشان دارند.

بنابراین فکر می‏کنم انتخابات آینده برای آنها دیگر زیاد مهم نباشد. مسئله‏ی یکدست کردن حاکمیت و نوعی بسیج‏های فرمایشی که شبیه «نهم دی» به‏وجود می‏آورند و زیاد هم در آن موفق نیستند، برای آنها بیشتر و بیشتر جایگزین انتخابات خواهد شد. به این ترتیب انتخابات بیشتر و بیشتر فرمایشی می‏شود و نقش خود را، چه در مشروعیت‏بخشی به نظام و چه به عنوان تقسیم قدرت بین جناح‏های خودی، از دست می‏دهد.

به بخشی از اصول‌گراها اشاره کردید که شاید برای ایجاد تعادل در فضای انتخاباتی، ممانعت از یکدست شدن و سیطره‏ی کامل جناح نزدیک به محمود احمدی‏نژاد، به حضور اصلاح‏طلبان در عرصه‏ی انتخابات تمایل داشته باشند. در وزن‏کشی سیاسی، وضعیت آن جریانی از اصول‌گراها را چگونه ارزیابی می‌کنید که متمایل هستند فضا خیلی تند نشود و اصلاح‏طلب‏ها، حداقل بخشی از آنها، به عرصه‏ی رقابت برگردند؟ فکر می‏کنید آنها وزن‏شان بیشتر است یا امثال آقایان جنتی، طائب، شریعتمداری و دیگران که خواهان حذف کامل اصلاح‌طلبان هستند؟

به‏نظر من، گروه دوم وزن‏شان خیلی بیشتر است. الان آنها در مجلس و در قوه‏ی قضاییه، مجری اوامر رهبری و در حقیقت، پروژه‏های آقای احمدی‏نژاد هستند. گه‏گاه مخالفت‏هایی این‏جا و آن‏جا از خودشان بروز می‏دهند، ولی می‏بینیم که با دخالت رهبری، این مخالفت‏ها فیصله پیدا می‏کند و اینها همه به‏نفع احمدی‏نژاد تمام می‏شود.

از طرف دیگر، با تحولاتی که در صحنه‏ی سیاسی و اصولاً کل جامعه رخ داده، این جناح دیگر پایگاه مهمی ندارد. تاکنون تکیه‏ی این جناح مقداری به بازار و بخشی از طبقه‏ی متوسط سنتی بود. آنها هم بیش از پیش در جامعه دارند به نوعی تحلیل می‏روند و دیگر آن نقش قدیمی خود را ندارند. از نظر سیاسی هم به‏هیچ‏وجه نقش‏آفرینی جدیدی نتوانستند انجام بدهند و نتوانستند کاری کنند که خودشان را از جناح احمدی‏نژاد متمایز کنند، برای این‏که بتوانند در آینده به رقابت با او بپردازند.

به‏نظر من، فرادستی کماکان با جریان دوم است؛ یعنی بخشی از سپاه، طائب‏ها، شریعتمداری‏ها و احمدی‏نژادها که به‏هرحال در انتخابات آینده هم فرادست خواهند بود.

در نظام جمهوری اسلامی یک رأس قدرت سیاسی وجود دارد که شاخص و معیار این است که چه کسی داخل نظام و چه کسی بیرون نظام است. ودر عمل اراده٬ نظر و تمایل اوست که بخشی از اصلا‏ح‏طلبان را بیرون از نظام تعیین و ترسیم می‏کند. در چنین شرایطی چگونه می‏شود انتظار داشت، اصلاح‏طلبان هم‏چنان در یک رقابت سیاسی داخل نظام اجازه‌‌ی ظهور و بروز داشته باشند؟

این امر خیلی بعید به‏نظر می‏رسد. حرف شما کاملاً درست است و آقای خاتمی هم بر همین نکته تاکید کرده که پیدایش چینین شرایطی بسیار دشوار خواهد بود و تقریباً غیرممکن.

به‏خاطر این‏که به‏هرحال، مجموع اصلاح‏طلبان الان خارج از نظام قلمداد می‏شوند. جلوی فعالیت سیاسی احزاب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی گرفته شده است. بسیاری از رهبران سیاسی اصلاح‏طلب در زندان هستند و محدودیت‏های فراوانی برای آقای موسوی و کروبی و حتی آقای خاتمی وجود دارد و حلقه‏ی محاصره‏ی دور مجموع اصلاح‏طلبان تنگ‏تر و تنگ‏تر می‏شود. به‏نظر من، ایده‏ی اساسی، حذف آنها به‏طور کلی از نظام سیاسی است.

منتها شما باید دغدغه‏های آن کسی را که آن بالا تصمیم می‏گیرد، فراموش نکنید. برای این‏که به‏هرحال، آقای موسوی رأی فراوانی داشته است. حال اگر نخواهیم وارد بازی شمارش آرا بشویم، اما در هر حال اصلاح‏طلبان پایگاه اجتماعی مهمی در درون مملکت دارند و حذف یک‏باره‏ی آنها می‏تواند خطرناک باشد. اگر هرنوع عایقی را که بین گرایش‏های ریشه‏‏ای‏تر و رادیکال‏تر مقابل نظام و نظام سیاسی وجود دارد، از بین ببرند در واقع مخالفت‏ها را تشدید می‌کنند.

طبیعتاً کسانی که در فکر حفظ حکومت خودشان هستند، ممکن است در لحظاتی به این اندیشه برسند که شاید حفظ بخشی از اصلاح‏طلبان به عنوان عایق اهمیت داشته باشد.

نظر شما در خصوص فشارهای بین‏المللی برای برپایی یک انتخابات آزاد، سالم و رقابتی چیست؟ فکر می‏کنید که فشارهای اتحادیه‏‏ی اروپا و جامعه‏ی بین‏الملل بر جمهوری اسلامی، چقدر می‏تواند منجر به آن شود که حاکمیت تن به یک انتخابات سالم، آزاد و رقابتی بدهد؟

من فکر می‏کنم که این فشارها، بدون این‏که مردم به صحنه بیایند، تأثیر مستقیمی نخواهد داشت. اگر در نتیجه‏ی این اختلافات و شکاف‏ها، دوباره امکاناتی به‏وجود بیاید که مردم به صحنه بیایند و بخواهند برای انتخابات آزاد به معنای واقعی کلمه و نه فقط با حضور خودی‏ها، مبارزه کنند، فشارهای بین‏المللی هم می‏تواند مؤثر باشد و دست به دست فشارهای درونی بدهد و بخشی از حاکمیت را به مصالحه و عقب‏نشینی وادار کند.