سراجالدین میردامادی- در روزهای اخیر، در رسانههای داخل و خارج از ایران، از سفر احتمالی ملک عبدالله، پادشاه عربستان به ایران سخن میرود.با توجه به تنشهای دیپلماتیک این دو کشور در طول سالهای پس از انقلاب و بهویژه پس از بحران هستهای ایران در جهان، در صورت تحقق این سفر مرحلهی جدیدی در مناسبات دو کشور گشوده خواهد شد.
از فرزاد فرهنگیان، دیپلمات سابق و کارشناس روابط بینالملل مقیم نروژ پرسیدهام: ارزیابی شما بهطور کلی از این سفر چیست؟ با توجه به تیرگی روابط ایران و عربستان و با نگاه به سابقهی تعارضها و اصطکاکهای دیپلماتیک بین این دو کشور، بهویژه در دولتهای نهم و دهم، نتایج این سفر را چگونه ارزیابی میکنید؟
فرزاد فرهنگیان: برای پاسخ به این سئوال، باید نگاهی گذرا بیاندازیم به روابط ایران و کشور عربستان که طی ۳۰ سال گذشته به عنوان برادر بزرگ کشورهای عربی منطقهی خلیج فارس شناخته میشود. در نگاهی گذرا به این روابط، میبینیم که طی ۳۰ سال پس از انقلاب، روابط ایران با کشور عربستان و بهطور کلی با تمامی کشورهای عربی خلیج فارس، سرشار از فراز و نشیب بوده است.
بهطوریکه گاه روزهایی را شاهد بودهایم که تنش بین دو کشور، بهخصوص با عربستان، در اوج خودش بوده است. در مقطعی ما شاهد کشته شدن قریب به ۴۰۰ نفر از حاجیان ایرانی در خاک عربستان بودهایم. در همان زمان، ملک فهد، القابی چون «خبیثتر از صدام حسین بعثی» را میگیرد. در برههای هم شاهدیم که ایران و عربستان، به مثابه «دو بال جهان اسلام» معرفی شدهاند. لذا روابط با این کشور، به عنوان یک کشور اثرگذار در منطقهی خلیج فارس، پس از انقلاب، دچار افراط و تفریط بوده است. متأسفانه در کمتر مقطعی ما شاهد عقلانیت در روابط با این کشور اثرگذار در منطقهی خلیج فارس بودهایم.
موضوعاتی که میتوانند در این بین مطرح باشند، از جمله بحث عراق است و نفوذی که دو کشور در صدد آن هستند که بسیار بحث مهمی است. هم ایرانیها چشم به نفوذ در جامعهی امروز شیعی عراق دارند و هم به نوعی وجود جامعهی اهل سنت در عراق، مطمع نظر سعودیها است. از طرفی، روابط با لبنان هم یکی دیگر از محورهای مذاکراتی مهم بر سر میز مذاکرات دو کشور ایران و عربستان است؛ هم لبنان هم یمن. مستحضرید که گروه شیعی «الحوثیها»ی یمن هم به عنوان یکی از ابزارهای نفوذ ایران در منطقه، مورد توجه عربستان سعودی است.
در این زمینه، سفر آقای ملک عبدالله در این مقطع مطرح میشود. البته من بهشخصه فکر نمیکنم در مقطع کنونی این خبر زیاد محلی از اعراب داشته باشد و خبر درستی باشد. یعنی فکر نمیکنم به این زودی، این سفر انجام بشود. یکی از نکتههای مهم مورد مناقشهی دو کشور هم دادگاه ترور رفیق حریری است که از پنجسال گذشته تاکنون، به عنوان یکی از تأثیرگذارترین عوامل منطقهای، بهویژه در خود لبنان و ایجاد تعمیق در بحران این کشور مطرح بوده است. همانطور که میدانید، اخیراً هم سفر امیر قطر را به ایران داشتیم و واکنشی که رهبری ایران نسبت به این دادگاه، بهصراحت اعلام و رأی دادگاه را به نوعی رد کرد.
البته مستحضرید که این دادگاه در ماه سپتامبر سال جاری رأی خود را اعلام خواهد کرد و پیشبینی میکنند دادگاه نقش حزبالله را در این قضیه اعلام کند. بهنظر میرسد با توجه به آرای سعودیها که به نوعی موافق رأی صادره از سوی دادگاه در قضیهی ترور رفیق حریری هستند، توافق بر رد نظر دادگاه میتواند باز هم به عنوان یکی از ملاحظات فیمابین دو کشور مطرح باشد.
بهطور کلی، نقاط اشتراک و افتراق زیادی در منافع دو کشور وجود دارد که میتواند در این سفر مطرح بشود و منجر به حل و رفع اختلافات بشود. با توجه به اینکه در دورهی دولت نهم و یک سال و نیم از دولت دهم، تنش بین دول حوزهی خلیج فارس، به رهبری عربستان سعودی، با ایران بیشتر بوده و در مجموع ارتباط دولت عربستان با جمهوری اسلامی ایران در دولت اصلاحات بهتر بوده است، شما این تفاوتها را چگونه میبینید؟
اگر بهطور نسبی بررسی کنیم، شاید بشود گفت که در مقطعی در دورهی آقای خاتمی، تصویری که از ایران در جامعهی بینالمللی ترسیم میشود، چهرهای است که به دنبال تنشزدایی و ایجاد نوعی دیالوگ و گفتوگوی بین تمدنها است.
با توجه به تغییر نگرشی که در آن دوره ایجاد شد و تغییر رویکردی که از جانب جامعهی بینالمللی نسبت به ایران صورت گرفت، قطعاً قدرت و نفوذ ایران بین کشورهای منطقهی خلیج فارس، بهطور طبیعی بالا رفت. به همین منوال، این قضیه در روابط دو جانبه با تکتک این کشورها و بهخصوص عربستان که به عنوان برادر بزرگ کشورهای عربی خلیج فارس مطرح است، دیده میشود.
متأسفانه با بیتدبیریای که طی سالهای اخیر شاهد آن هستیم، بهویژه از دولت نهم به این طرف، مباحث جدیدی، ازجمله همین فعالیتهای غیر قانونی، افشای بعضی اسنادی که از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی پیرامون برخی فعالیتهای غیر قانونی ایران در زمینهی استفاده از انرژی اتمی مطرح شد، نوعی واکنشهای منفی را در بین جامعهی عربی کشورهای منطقهی خلیج فارس ایجاد کرد و ترس از ایران و ایرانهراسی را در بین کشورهای منطقه دامن زده است. بهنظر میرسد این ایرانهراسی همچنان در بین این کشورها هست.
همچنین بحث تحریمها و بایکوتهایی که از سوی سازمان ملل اعمال شد، مطرح است. در سال ۲۰۱۰ ملاحظهی جدیدی وارد ملاحظات قبلی بین ایران و کشورهای منطقهی خلیج فارس میشود و آن اعمال تحریمهایی است که از جانب جامعهی بینالمللی بر ایران پیرامون برنامهی هستهای ایران تحمیل شده است. ما شاهد هستیم که کشورهای منطقه، از جمله امارات متحدهی عربی که روابط علیالظاهر حسنهای در تجارت با ایران داشته، وارد قضیه میشود و بهصراحت اعلام میکند که ما هم از این پس ناچاریم تحریمهای بینالمللی را پیرامون روابط با ایران، بهخصوص روابط تجاری با ایران اعمال کنیم. بهنظر میرسد که این کشورها همچنان در صدد نوعی مقابله با ایران هستند.
اگر فرض بگیریم که کلیهی تعارضها و تقابلهای منافع جمهوری اسلامی با عربستان سعودی حال در طول دولتهای نهم و دهم، قابل رفع باشد، اما تاکید جمهوری اسلامی بر جنبشهای شیعی و حمایت قاطع عربستان از جامعهی اهل سنت در دنیا، بهنظر میرسد که نقطهی اختلاف و افتراق قابل حلی نباشد. دولت عربستان نظیر تنگناهایی که جمهوری اسلامی بر جامعهی اهل سنت در داخل ایران ایجاد کرده، برای شیعیان در عربستان ایجاد کرده است. با توجه به اینکه شیعیان بیشتر در مناطق نفتخیز عربستان مستقر هستند، فکر میکنید این تعارض و تقابل، حتی با فرض اینکه سفر پادشاه عربستان به ایران هم تایید شود، قابل رفع باشد یا خیر؟
فکر نمیکنم این تعارض ایدئولوژیکی که بین دو کشور وجود داشته و خواهد داشت، به راحتی قابل حل باشد. یعنی با یک سفر رسمی حل شود. اولاً همانطور که گفتم، سفر ملک عبدالله، سفری است که نظیر آن طی ۳۰ سال گذشته وجود داشته است. یعنی همواره از مقامات عالیرتبهی سعودی به ایران سفر کردهاند. این بحث سفر، از دورهی ملک فهد مطرح بوده تا امروز که آقای عبدالله سر کار هستند.
لذا بهنظرم نمیرسد که با انجام این سفر، چنانچه این سفر هم انجام بشود، مشکلات عمیقی که بین دو کشور وجود دارد، به راحتی قابل حل باشد. بحثی را که مطرح کردید، درست و یکی از ملاحظات اصلی است. میشود گفت امروز روابط ما با کشورهای منطقه، روابط ایران با کشورهای منطقهی خلیج فارس، باید در یک چهارچوب ایدئولوژیک مورد بررسی و آنالیز قرار بگیرد. بحث شیعی و بحث اهل سنت کشورهای مقابل، قطعاً یکی از پارامترهای مهم و مورد توجه است.
ایران در قبال تمامی آنچه کشورهایی که به عنوان دخالت در امور داخلی خودشان میخوانند، همواره در برابر عربستان صفآرایی کرده و ریاض را همواره متهم به دست داشتن در تمامی تنشها و ترورها و انفجارها و بمبگذاریهایی که از ناحیهی خیلیها بر عهده گرفته شده، عنوان کرده است. به این معنا که مسئولین ایرانی، همواره عربستان را به حمایت از شورشیان سنیمذهب سیستان و بلوچستان، مخالفان کرد و اعراب ساکن در منطقهی خوزستان، متهم کرده که سعی دارند به نوعی دولت مرکزی را تضعیف کنند.
همچنین مسئولان ایرانی در سال ۲۰۱۰ عربستان را متهم کردند که بیش از یک میلیارد دلار پول نقد به رهبران جنبش اعتراضی مردم ایران پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری، پرداخت کردهاند تا حرکتی اعتراضی را علیه دولت مرکزی ایران رهبری کنند.
اینها به تمامی مواردی هستند که بهطور علنی اعلام شدهاند. خاطرتان هست که اسنادی که اخیراً در ویکیلیکس فاش شد، حکایت از آن میکرد که هم مقامات سعودی هم مقامات قطری و بحرینی، بهطور صریح مواضعی را علیه ایران اعلام کردهاند. بهنظر نمیرسد که با انجام یک سفر، عمق این قضایا که عمق ایدئولوژیکی هم هست، به این راحتی قابل حل باشد.