ه.مهرپرور – چندی قبل پس از صدور بیانیهای از طرف كمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد در مورد نقض حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی و بالاخص بهاییان ایران، نمایندهی ارشد ایران، محمدجواد لاریجانی در مصاحبهای با رسانههای گروهی اظهار داشت كه بهاییان در ایران آزادند و از حقوق مدنی برابر برخوردارند و ۳۰۰تن از دانشجویان و استادان بهایی در دانشگاههای ایران به تحصیل اشتغال دارند و یا به كار تدریس مشغولند.
او بدینترتیب مفاد بیانیهی سازمان ملل متحد را رد كرد و با صراحت اعلام داشت كه جمهوری اسلامی حقوق جامعهی بهایی را مراعات میکند.این موضعگیری محمدجواد لاریجانی را چگونه باید تعبیر كرد؟ در حالی كه تمام اطلاعات واصله از ایران حاكی از آزار، سركوب و تبعیض نسبت به جامعهی ۳۰۰هزار نفرهی بهایی است و مدیران سابق آن جامعه در زندان رجاییشهر كرج دورهی حبس ۱۰ساله خود را میگذرانند و جوانان بهایی بیگناه و شائق خدمات اجتماعی در شیراز در سلولهای انفرادی محبوسند و تنها جرمشان خدمت به طبقهی محروم و تعلیم كودكان بوده است. خبر یا بشارت فوق را جز ترفندی برای فریب مردم جهان به چه میتوان حمل کرد؟
روزی نیست كه در یك گوشه از سرزمین وسیع میهن، بهاییان به بهانههای بی اساس مورد آزار و تضییقات فزاینده قرار نگیرند؛ كسب و كارشان تعطیل نشود؛ مزارعشان، كارگاههایشان مصادره نشود و دانشآموزان حتی در سطح ابتدایی در مدارس توهین و تحقیر نشوند. از ورود جوانان مستعد و مشتاق برای تحصیلات عالیه در دانشگاه به صرف بهایی بودن جلوگیری میشود. این قشر پراستعداد كه ثروتهای آیندهی كشورند، ناامید و سرخورده از این تبعیض ظالمانه ناچار به كار و كسبی دیگر میپردازند و یا راهی ممالك آزاد برای ادامهی تحصیل میشوند.
اكنون در تمام مراكز علمی و دانشگاهی اروپا و آمریكا و استرالیا هزاران جوان بهایی ایرانی كه جلای وطن كردهاند به كسب علم و دانش مشغولند و بسیاری از آنان تاكنون به مدارج عالی تخصصی و علمی نائل شدهاند. این سرمایههای از دست رفته كه میبایست در وطن خود به آبادی و خدمت بپردازند اینك جذب بازارهای كار و تحقیق آن ممالك شدهاند.از آن گذشته صدها استاد و معلم باتجربه و باسابقه نیز از كار تدریس بركنار شدهاند. آن هم به علت انتساب به جامعهی بهایی!
زمانی كه آن استادان مجرب و با وجدان برای پر كردن خلأ آموزشی دانشجویان بهایی در ایران به تأسیس دانشگاه علمی آزاد اقدام كردند و صدها جوان مشتاق و آرزومند را با نهایت دقت و مراعات موازین علمی تعلیم و آموزش دادند، باز بهاییستیزان با یورشی ناجوانمردانه به تعطیل و توقیف آن و برهم زدن امكانات آموزشی ایجاد شده پرداختند كه خبر آن در همهی مراكز دانشگاهی جهان بازتاب گستردهای داشت. لذا با توجه به حقایق فوق، اظهارات آقای لاریجانی به كل عاری از حقیقت و خلط مبحث است.
كیست كه امروز نداند جامعهی بهایی ایران بهطور اعم، دستخوش سركوب و آزار مستمر و فزایندهی حاكمان جمهوری اسلامی است كه فقط به انگیزهی تعصبات مذهبی و بغض و كینهی دیرینه نسبت به پیروان این آیین از هرگونه اقدامی در جهت ممانعت از پیشرفت فرهنگی و اجتماعی و بالندگی آن خوددداری نمیكنند.
محمدجواد لاریجانی، بار اول نیست كه حقایق را وارونه جلوه میدهد. چندی قبل در نشست نمایندگان كشورهای عضو در ژنو در خصوص نقض حقوق جامعهی بهایی، وی «جامعهی بهایی» را نه یك دین و آئین بلكه یك «فرقه»ی كالت cult خطرناك معرفی كرد كه شایستهی برخورداری از عنوان دیانت و یا آئین و آزادیهای مربوط به مادهی ۱۸اعلامیهی حقوق بشر نیست!
البته این ادعای او با سردی و بیاعتنایی قاطبهی اعضای شركتكننده در كنفرانس روبهرو شد. برخی از نمایندگان كه هریك در كشور خود شاهد جوامع بهایی بودند كه آزادانه به فعالیتهای روحانی و دیانتی خود مشغول هستند آن گفته را به تلویح رد كردند. طرفه اینجا است كه آقای لاریجانی مسئلهی «فرقه» بودن دین بهایی را در سوئیس، یعنی كشوری مطرح کرد كه مهد آزادی است و دانشمند به نامی چون «پروفسور آگوست فورل»، حدود ۹۰سال پیش بنیانگذار جامعهی بهایی در آن كشور بود.
برگردیم به موضوع ۳۰۰دانشجو و استاد در مراکز علمی ایران و فرض را برآن گیریم كه ادعای ایشان راست است و معدودی دانشجو (و احیاناً استاد) مشغول تحصیل و تدریس در مراكز علمی ایرانند. به اصطلاح مشهور فارسی، با یك گل بهار نمیشود. جامعهی ۳۰۰هزار نفرهی بهایی به یقین چندهزار جوان آماده برای تحصیل دارد كه هربار با مانع «ستون مذهب» در پرسشنامهی ورودی به دانشگاه مواجه میشوند و بدینوسیله سدی در مقابل پذیرش آنان به عنوان دانشجو ایجاد میشود. آیا دولت ایران به طور رسمی میتواند اعلان كند كه از این پس ورود به تحصیلات عالیه، ارتباطی با مذهب و اعتقادات روحانی افراد ندارد و بهاییان هم (بدون ذكر دین) میتوانند به این حق قانونی خود برسند؟آن روز، روزی است كه اظهارات آقای لاریجانی را تصدیق خواهیم كرد و از رفع این بیعدالتی تاریخی شادمان خواهیم شد.