ایرج ادیبزاده – به گزارش منابع دانشجویی در ایران اتهامهای جدیدی به مجید توکلی از فعالان سرشناس جنبش دانشجویی ایران و از اعضای دفتر تحکیم وحدت وارد شده است. دادسرای زندان اوین، مجید توکلی و بهاره هدایت عضو دیگر تحکیم وحدت را که هر دو در زندان به سر میبرند، به دلیل نوشتن نامهای از داخل زندان خطاب به دانشجویان خارج از ایران به «اقدام علیه امنیت ملی و فعالیت تبلیغی علیه نظام متهم کرده است».
بازپرس شعبهی چهار دادسرای زندان اوین همچنین قرار وثیقهی دویست میلیونی را برای مجید توکلی صادر کرده است.
مجید توکلی دانشجوی دانشگاه امیرکبیر از ۱۶ آذر ۱۳۸۸ در بازداشت بهسر میبرد. او ابتدا به هشت سال زندان متهم و در دادگاه تجدید نظر به هفتسال و ششماه حبس تعزیری و پنج سال محرومیت از کلیهی فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و پنج سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد.
در مورد اتهامهای تازهی مقامهای جمهوری اسلامی به دو این دانشجوی دربند، از سعید قاسمینژاد سخنگوی دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال در پاریس میپرسم: وثیقهی دویست میلیونی برای مجید توکلی، در حالی که او زندان بهسر میبرد، برای چه صادر شده است؟
بحث حقوقی وثیقه را خیلی دقیق نمیدانم. معمولاً روال قانونی آن اینطوری است که وقتی کسی را محاکمه میکنند، وثیقهای تعیین میکنند و اگر فرد وثیقه را تودیع کند، بیرون از زندان میماند تا زمانی که محاکمه و حکم صادر شود که حالا اگر اعتراض کند، در تجدید نظر تأیید شود. الان که آقای توکلی درون زندان است، حالا به چه دلیلی وثیقه تعیین شده و آیا بر اساس روال قانونی است یا نه، نمیدانم. ولی این خیلی نکتهی مهمی نیست، به این دلیل که بههرحال مجید توکلی در زندان است. مرخصی را نیز که حق قانونی زندانیست، تبدیل کردهاند به یک امتیاز و همانطور که گفتهاند تا زمانی که زندانیها «ادب و اصلاح» نشوند، اجازهی مرخصی به آنها نمیدهند. بنابراین هیچ وجهی ندارد و خیلی نکتهی مهمی نیست. بههرحال اینها مجید توکلی و بقیهی زندانیانی را که سر موضع ایستادهاند، از زندان آزاد نخواهند کرد.
اتهامهای تازه به مجید توکلی و بهاره هدایت «اجتماع و تبانی جهت اقدام علیه امنیت کشور و فعالیت تبلیغی علیه نظام» توصیف شده است. شما دلایل این اتهامهای تازه را در چه میدانید؟
همانطور که در خود اتهام هم ذکر شده، به دلیل نامهای است که نوشتهاند. این اولین نامه هم نیست. هم خانم هدایت و هم مجید توکلی نامههای متعددی خطاب به دانشجویان و مردم نوشتهاند که در آنها نشان دادهاند که سر موضعشان ایستادهاند. مجید توکلی و بهاره هدایت، همراه با تعداد دیگری از زندانیان، چهره شدهاند و جمهوری اسلامی سعی میکند این چهرهها را بشکند. یعنی میخواهد آن قدر فشار را زیاد کند تا این چهرهها یکجایی کوتاه بیایند و بشکنند و جنبش دانشجویی و به تبع آن جنبش دموکراسیخواهی ایران را از داشتن چهرههایی که بتوانند مردم و دانشجویان روی آنها حساب کنند محروم کنند. هدف این فشارها به نظر من شکستن همین دانشجویانی است که در زندان سر موضعشان ایستادهاند. درواقع محروم کردن جنبش دانشجویی از چهرههایی است که به صورت فراگیر همهی طیفهای دانشجویی به آنها نگاه کنند و اعتماد داشته باشند.
وب سایت «دانشجو نیوز» گزارش داده است بعد از آن که مجید توکلی حاضر نشد فعالان و رهبران جنبش سبز را به دروغگویی و فتنهگری متهم کند، این اتهامهای تازه برای او تدارک دیده شد. نظر شما چیست؟
البته کاملاً محتمل است. همانطور که گفتم، هدف شکستن این چهرههاست. هدف این است که از اینها توبهنامه بگیرند. هدف این است که اینها بگویند ما اشتباه کردیم. هدف این است که اینها بیایند در تلویزیون و علیه خود صحبت کنند. نه به این دلیل که دیگران باور کنند، برای این که بشکنند. هم جنبش دموکراسیخواهی در حالت کلی آن و هم جنبش دانشجویی در ایران تاحدودی محروم از چهرههایی است که همهی گروهها به آنها اعتماد داشته باشند. جمهوری اسلامی در تمام این سالها کوشیده است، هرجا چنین چهرهای بخواهد بلند شود، این چهره را بشکند و اجازه ندهد یک اعتماد عمومی بین همهی افراد نسبت به یکسری افراد خاص پدید آید که مبارزه کردهاند و به خاطر مبارزاتشان مورد احترام هستند.
به این ترتیب شما وضعیت جنبش دانشجویی در ایران را در شرایط کنونی چطور ارزیابی میکنید؟
وضعیت جنبش دانشجویی مثل وضعیت جنبش سبز است. حالا اگر من بخواهم انتقادی را نسبت به رسانهها مطرح کنم، این است که بههرحال دو سالی هست که اتفاقی افتاده است. چند میلیون نفر به خیابان آمدهاند و الان البته خبری نیست. منتهی وقتی شما رسانهها را نگاه میکنید، میبینید اصلا به آسیبشناسی این اتفاقی که افتاده است نمیپردازند و انگار نه خانی آمده نه خانی رفته است. رسانهها یک حالت ایدئولوژیک پیدا کردهاند و همه به هم دلداری میدهند که نخیر هیچ اتفاقی نیفتاده و فقط مثلا «فاز» جنبش تغییر کرده است. این به نظر من نمونهی عینی همان کاری است که در سوی دیگر جمهوری اسلامی میکند. یعنی حقیقتی که در کف خیابان هست را ندیده میگیرد و آسیبشناسی نمیکند و برای همین هم درمانی برای دردی که وجود دارد پیدا نمیکند. رسانهها هم، چه تلویزیونها، چه رادیوها و چه سایتها، تاحدود زیادی این کار را در ایران نمیکنند.
به نظر من جنبش دانشجویی مثل جنبش سبز به یک رکود رسیده است که دلایل متعددی دارد؛ ازجمله فشار حکومت، نبود یک افق مشخص برای آینده، نبود رهبری، نبود یک ایدئولوژی که بتواند همه را دورهم گردآورد. البته ایدئولوژی دموکراسیخواهی وجود دارد، ولی راهکاری که چطور میخواهیم به آن برسیم وجود ندارد. سر این موضوع نه بحث درستی میشود، نه توافقی وجود دارد. برای همین همه سردرگم هستند و جنبش دانشجویی هم مثل کل جنبش دموکراسیخواهی در ایران در شرایط فعلی در یک حالت رکود و سردرگمی بهسر میبرد و تا مشکلات خود را حل نکند، تا با این مشکلی که وجود دارد به صورت شجاعانه مواجه نشود، این وضعیت رکود هم ادامه خواهد داشت. البته بخش اعظمی از این رکود مربوط به جنبش دانشجویی نیست. بخش اعظم آن به نخبگان جنبش دموکراسیخواهی ایران برمیگردد که جنبش دانشجویی یک بخش کوچک از آن است. تا آن مشکلات حل نشود، حالا ممکن است بالا و پایین شود، ولی به یک حرکت منسجم نخواهد رسید.
نوشته های گذشته افکار فردا را در
Wednesday, 5 January 2011
به واقع بعد از برکناری جمهوری اسلامی،چه سرنوشتی در انتظار سپاه،بسیج و سران جنایات خواهد بود؟
مردم ما مساله ای به نام خمینی را دیده اند که خرخره بسیاری از افراد سیاسی را جوید و هنگام مرگش دستی تا آرنج به خون مردم آلوده داشت.
اینها جبهه گیری سیاسی نیست،تنها دیدن واقعیت است که رخ داده است.
حال لحظه نهایی فرا رسیده و مردم تصمیم می گیرند جمهوری اسلامی را برکنار کنند و عاملان جنایات را به چنگ آورند.
سوال پیش می آید.مردم با سپاه،بسیج و عوامل نهادهای سرکوب و جنایت مثل حزب الله و بقیه چه کار خواهند کرد؟
آیا مثل اول انقلاب و به شیوه خمینی همه را خواهند کشت و ریشه همه شان را خواهند زد؟
به هر حال خواه ناخواه میلیون ها نفر شاکی به خون خواهی خواهند آمد.
یا اینکه غیر از شماری از سران اصلی همچون خامنه ای با بقیه با لطف و مرحمت در حد ممکن برخورد خواهند کرد؟
چه درصدی از ارگان سپاه توسط مردم مجازات خواهند شد؟
مردم به سراغ چه کسانی خواهند رفت؟
به سراغ چه نهادهایی خواهند رفت؟
هرچه که هست مردم با تجربه های زیادی به امروز رسیده اند و برای عبور از هر نوع دیکتاتوری،جز سران مهم و اصلی جنایت ها را نباید با برخورد سنگین مواجه کنند.
کاربر مهمان / 05 January 2011