ترجمهی احسان سنایی: ۲- آیا انتخاب طبیعی، تنها مسیر پیش روی فرگشت است؟ اغلبِ دگرگونیهای زیستی را بایستی در عوض یک انتخاب صحیح، با جهشهای ژنتیکی ِ تصادفی مرتبط دانست. بهعبارتی میتوان این فرآیند را «بقای خوششانسترین گونه» نامید.
نگاهی به آینه بیاندازید. چهرهای که میبینید، طبیعتاً با چهرهی یک انسان نئاندرتال تفاوت دارد. خب چرا؟ سادهترین پاسخ این است که بگوییم هیچ دلیلی وجود ندارد، مگر جهشهای تصادفی ِ ژنتیکی. با وجود اندامها و رفتارهایی که گهگاه بیآنکه تغییری در عملکردشان بهوجود آید، در ظاهر دچار دگرگونیهایی میشوند (همانند شکل جمجمه)؛ تصادف، نقش پررنگتری را در مقایسه با انتخاب طبیعی در فرآیند فرگشت ایفا میکند.
مولکول DNA، در تمامی گونههای زیستی در معرض حملات مداوم تشعشعات مواد پرتوزای شیمیایی است و گاه اشکالاتی بههنگام تکثیر اطلاعاتاش بروز میکند. در نتیجه، دستکم ۱۰۰ جهش جدید و یا حتی بیشتر در هر جنین انسانی بهچشم میخورد. برخی از اینها مضرند و احتمالاً توسط انتخاب طبیعی، از صحنهی طبیعت زدوده میشوند: مثلاً با مرگ جنین. بسیاری از این جهشها نیز عملاً هیچ تغییری را در بدن ایجاد نمیکنند؛ چراکه اکثریت اطلاعات مولکولهای DNA ما بلااستفاده میماند. برخی اما دگرگونیهای کوچکی را سبب میشوند که اساساً آنها را نه میتوان زیانبار و نه سودمند تلقی کرد.
شاید گمان کنید اغلب جهشهای خنثی (که عملاً تغییر محسوسی را سبب نمیشوند)، محدود به تنها چند عضو منفرد از هرگونهی زیستیست. در حقیقت، با وجود اینکه کسر فراوانی از جهشهای خنثی بیاثر میشوند؛ برخی نیز در میان یک جمعیت تکثیر یافته و ثبات مییابند. این امر کاملاً شانسی است و گاه یک جهش ِ خاص ژنتیکی، رفتهرفته توسط چندین عضو از یک گونه دستبهدست میگردد و لذا تداوم مییابد.
هرچند احتمال صدور گستردهی یک جهش در میان یک جمعیت بسیار کم است؛ اما شمار فراوان جهشها در هر بار زاد و ولد، از این انحرافاتِ تصادفی ژنتیکی، جریانی قوی میسازد. این مسأله را تا حدی میتوان همانند بازی بختآزمایی دانست: شانس برد، اندک است، اما از آنجا که هر بلیطی هر هفته میلیاردها بار خریده میشود؛ معمولاً یک نفر برنده خواهد شد.
نتیجه میشود اکثر دگرگونیهای پدیدآمده در DNA جاندارانِ پیچیده در طول زمان؛ بیشتر از آنکه انتخابی باشد، انحرافیست و از همینرو زیستشناسان بههنگام قیاس ژنها، بر سلسلهژنهایی متمرکز میشوند که مشابه همدیگرند و یا در طول زمان از هرگونه جهشی محفوظ ماندهاند. انتخاب طبیعی، از توالی ژنهایی که مسئولیت زیستی ِ خطیری را بهدوش میکشند، محافظت میکند؛ اما مابقی ژنها، تنها بهواسطهی انحرافات تصادفی دچار دگرگونی میشوند.
انحراف ژنتیکی حتی میتواند در تقابل با انتخاب طبیعی نیز عمل کند. تصادف، میتواند بسیاری از جهشهایی که تا حدودی سودمندند را از صحنه بزداید؛ حالآنکه جهشهای مضر را پراکنده ساخته، و در یک جمعیت ثباتشان بخشد. هرچه هم این جمعیت محدودتر باشد؛ نقش انحراف ژنتیکی در آن پررنگتر است.
«کورهراههای جمعیتی» نیز میتوانند همین تأثیر را سبب شوند. جزیرهای را تصور کنید که دو گونه موش؛ یکی با پوست سادهی خاکستریرنگ و دیگری با خطوط راهراه، در آن زندگی میکنند. اگر انفجاری آتشفشانی، همهی موشهای ساده و فقط شماری اندک از موشهای راهراه را از میان ببرد؛ این جزیره را موشهای راهراه تسخیر خواهند کرد. این، نوعی بقاست که لزوماً انتخابی نیست؛ بلکه شانسیست. انحرافات تصادفی ِ ژنتیکی، یقیناً نقش حائز اهمیتی را در فرگشت انسان ایفا کردهاند. جوامع انسانی که تا حدود ۱۰هزار سال پیش اندک بودند؛ در حدود دو میلیون سال پیش، گرفتار تنگنای جمعیتی (همانند موشهای ساده) شدند. تنگناهای جمعیتی ِ دیگر، بههنگام مهاجرت گستردهی انسان از آفریقا و اسکان در دیگر نقاط زمین در حدود ۶۰هزار سال پیش، رخ داد.
شکی نیست که اکثر اختلافات ژنتیکی موجود مابین انسان و میمون – و همچنین مابین جوامع گوناگون بشری – بهواسطهی انحراف ژنتیکیست. با اینحال، اغلب این جهشها در همان ۹۰درصدی از ژنوممان رخ میدهد که عملاً بلااستفاده است و از اینرو تفاوت محسوسی بروز نمیکند. پرسش اصلی اینجاست که مسئولیت کدامینیک از جهشهایی که اجزای بدن و حتی رفتارهای ما را شکل داده را میتوان بهجای انتخاب طبیعی؛ به انحراف ژنتیکی نسبت داد؟ پرسشی که هنوز در هالهای از ابهام است.
منبع: NewScientist
در همین زمینه:
پرسشهایی پیرامون فرگشت: ۱- آیا همهچیز، همان سازگاریست؟
توضیح تصاویر:
طرح از Larry Moore