مریم محمدی- شاید بسیاری از ایرانیان نسل اول انقلاب به یاد داشته باشند که در جلسات علنی بررسی پیش‏نویس قانون اساسی که به طور مستقیم از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش می‏شد، بحث ممنوع یا مجاز بودن شکنجه به‏قصد گرفتن اعتراف، بحثی بسیار مهم و چالش‌برانگیز بود.


در آن جلسات، روحانیونی حضور داشتند که معتقد بودند برای مصلحت اسلام و مسلمین، گاهی تنبیه بدنی برای گرفتن اعتراف، مانعی ندارد. در آن بحث‏ها، آیت‏الله منتظری، با صراحت با هر نوع تنبیه بدنی و آزار و ایذا مخالفت می‏کرد.

سرانجام اصل ۳۸ قانون اساسی تدوین شد که هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع را ممنوع اعلام کرده است و با وجود این صراحت، بار دیگر در مجلس شورای اسلامی، طی یک قانون ۱۸ ماده‏ای، هر نوع فشار بر زندانی، چه جسمی و چه روحی، به قصد گرفتن اعتراف، ممنوع شد.

این در حالی است که تقریباً در تمام دوران حکومت جمهوری اسلامی، مسئله‏ی شکنجه‏ی زندانیان، در محافل اجتماعی و سیاسی ایران و جهان مطرح بوده است. گروه وسیعی از دستگیرشدگان حوادث سال گذشته‏ی انتخابات ریاست جمهوری هم مصداق و شاهد چنین وضعیتی در زندان‏های جمهوری اسلامی شدند.

آن‏چه این روزها در این مورد خبرساز شد، انتشار اظهارات آیت‏الله وحید خراسانی در درس خارج فقه خود بود که به تاکید اعلام کرد: «اقرار و اعتراف کسی که در زندان است، اعتبار ندارد و اگر قاضی صرفاً به استناد آن قضاوت کند و حکمی دهد، آن قاضی از اهلیت و صلاحیت قضاوت ساقط می‏شود.»

اهمیت این اظهارات تا چه حد است؟ درجه‏ی علمی آیت‏الله وحید خراسانی، نسبت خانوادگی بسیار نزدیک او با رئیس قوه‏ی قضاییه، صادق لاریجانی و مجموعه‏ی مسائل فعلی کشور در این مورد چه نقشی بازی می‏کنند؟

این پرسش‌ها را با حسن یوسفی اشکوری، اسلام‏شناس منتقد نظام و تحلیل‏گر سیاسی، در میان گذاشته‏ام.

حسن یوسفی اشکوری: در شرایط فعلی جامعه‏ی ما، چشم‏ها متوجه حوزه و علمای حوزه است تا در ارتباط با جنبش ایران و تحولاتی که در جمهوری اسلامی اتفاق می‏افتد، از آنها سخنی بشنوند. طبیعی است وقتی علما و مراجع درجه‏ی‏ اول سخنی می‏گویند، حتی اگر نظر خاص و ویژه‏ی سیاسی هم نداشته باشند، هم نتیجه‏ی سیاسی از آن گرفته می‏شود و هم به‏هرحال تفسیر سیاسی از آن می‏شود. اثر اجتماعی و سیاسی هم البته در جای خود دارد. این یک مقدار برمی‏گردد به شرایط و فضایی که در داخل ایران هست.
ولی در عین حال، به‏نظر می‏آید که آیت‏الله وحید خراسانی با توجه به مقام و موقعیت فقهی و حوزوی‌ای که دارد، این سخن را در درس خارج فقه خود، بدون توجه به شرایط نگفته است. دلیل اصلی‏ یا شاهد اصلی این قضیه هم آن است که در این ایام، بسیاری از خانواده‏های زندانیان سیاسی، به بیوت مراجع و از جمله بیت آیت‏‏الله وحید خراسانی رفته‏اند و ایشان در جریان این تحولات و حوادث قرار گرفته و تحت تأثیر این شرایط و اوضاع و احوال، احساس مسئولیت کرده است تا این سخن را بگوید.

او پدر همسر صادق لاریجانی، رئیس قوه‏ی قضاییه است. در خانواده‏های روحانی، این نسبت چه آداب و ملاحظاتی را ایجاب می‏کند؟

به‏هرحال، به‏طور سنتی و به‏طور معمول هم در خانواده‏های سنتی مذهبی ما، رابطه‏ی بزرگی و کوچکی، اطاعت فرض کنید پسر از پدر، برادر کوچک‏تر از برادر بزرگ‏تر و همین‏طور داماد از پدرزنش هست و به‏طور سنتی سلسله‏ مراتبی وجود دارد.

در خانواده‏های روحانی هم این مسئله بیشتر است. یعنی به‏خصوص وقتی مثلاً پدرزن یک طلبه یا روحانی‏ از مراجع و از علمای معتبر و درجه‏ی اول باشد، طبعاً این فرد خود را شاگرد او تلقی می‏کند. رابطه‏ی استادی شاگردی وجود دارد و آن احترام هم در این رابطه کاملاً برقرار است. از سوی دیگر، بالاخره این داماد خود را تا حدودی تابع پدرزنش می‏داند و سعی می‏کند حرمت و حریم ایشان را نگاه دارد.

به همین دلیل هم بوده که بعضی از علمای ما که وقتی داماد شده بودند، مشهور نبودند، گاه به اعتبار پدرزن‏شان مشهور می‏شدند. مثلاً نام فامیل آیت‏الله محقق داماد، یعنی پدر آقایان مصطفی و سلیم محقق داماد، موسوی بوده است، ولی بعد وقتی داماد آیت‏الله شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه شدند، اصلاً فامیلی‏شان شد «داماد» و بعد هم وقتی خود ایشان مرجع شد، بازهم به عنوان آیت‏الله داماد معروف شدند. الان هم این نام «داماد» در نام خانوادگی‏شان هست، بدون این‏که در شناسنامه‏شان باشد.
این نشان‌دهنده‏ی نوعی ارتباط یا یک نوع احترام خاص است که معمولاً داماد علما و مراجع برای آنها قائل هستند.

این رابطه میان صادق لاریجانی و وحید خراسانی هم آیا به همین ترتیب بوده است؟

در ارتباط با آقای لاریجانی و پدرخانم‏شان، آیت‏الله وحید خراسانی، من اطلاع خاصی ندارم، ولی علی‏الاصول چنین حریم و حرمتی بین آنها وجود دارد و تا آن‏جایی که من شنیده‏ام و در بعضی از رسانه‏ها هم منتشر شده، آقای وحید به شدت با این‌که آقای لاریجانی، داماد او، رئیس قوه‏ی قضاییه شود مخالف بوده و به شدت ایشان را نهی کرده است.

با توجه به تیپ فکری آقای وحید خراسانی و این‏که ایشان به‏شدت با سیاست مخالف است، با بسیاری از اعمال و رفتاری که حکومت فعلی می‏کند هم مخالف است و با ‏آن مرزبندی دارد. او قوه‏ی قضاییه‏ی فعلی را حداقل از منظر خود، فقهی و شرعی نمی‏داند و بسیاری از اعمال را نادرست و خلاف شرع می‏داند. پس طبعاً باید با تصدی این امر به‏وسیله‏ی دامادش مخالفت کند.

آیا این مسئله که وحید خراسانی به‏ دیدار آقای خامنه‏ای در قم نرفت و اظهار نظر اخیر او درباره‌ی وضعیت زندانیان سیاسی، می‏تواند صحت نامه‏ای را که از طرف وی، خطاب به صادق لاریجانی در رسانه‏ها منتشر شده بود، اثبات کند؟

بله … بله. به نکته‏ی خوبی اشاره کردید؛ می‏تواند مؤید آن باشد. به‏ویژه که ایشان این حرف را زده است. همان‏طور که گفتم، اصولاً به شرایط روز و به آن‏چه در دادگاه‏ها می‏گذرد، اشراف داشته و قطعاً به آن توجه داشته است.

از سوی دیگر، اهمیت این سخن خیلی خیلی زیاد است. یعنی اثر حرف آقای وحید خراسانی، حتی از صحبت‏های کسانی مانند آقای صانعی یا آقای بیات زنجانی و یا حتی موسوی اردبیلی، به مراتب بیشتر است.

ولی این‏که چرا آقای شیخ صادق لاریجانی، علی‏رغم مخالفت پدرزن معتبرش که علی‏الاصول به او ارادت و احترامی دارد، ریاست قوه‏ی قضاییه را پذیرفته است، من نمی‏دانم. این‏که آیا به مسائل شخصی برمی‏گردد، به جاه‏طلبی‏ها برمی‏گردد و یا با ملاحظات سیاسی دیگر ارتباط دارد یا خیر را نمی‏دانم.

چقدر در فضای سیاسی و در سطح حکومتی، اظهار نظر‌های اخیر آیت‏الله وحید خراسانی اهمیت دارد؟

بسیار اثرگذار است. یکی به دلیل این‏که رئیس قوه‏ی قضاییه داماد ایشان است. یعنی ایشان بالاخره نمی‏تواند به فتوای شخصی مانند آقای وحید خراسانی، حتی روی ملاحظات شخصی و خانوادگی هم که باشد، بی‏اعتنا باشد.

از طرف دیگر نیز، ایشان الان بعد از آیت‏الله منتظری، به دلیل سن و سال زعیم حوزه‏ی علمیه‏ی قم به‏حساب می‏آید. چون در روحانیت و سلسله‏ مراتب مرجعیت، مسئله‏ی سن و سال و شیخوخیت خیلی مهم است. جدای از جنبه‏های علمی قضیه، الان آقای وحید خراسانی، کهن‏سال‏ترین مرجع در حوزه است.

در عین حال، از نظر فقهی و از نظر پایه و رتبه‏ی علمی و دانش حوزوی، ایشان الان سرآمد حوزه‏ی علمیه‏ی قم است. این را هم همه در حوزه قبول دارند. به عبارتی، ایشان الان زعیم حوزه تلقی می‏شود و با توجه به این‏که یک فقیه معتبر سنتی است، مقلدین زیادی دارد و در میان طبقه‏ی دینداران، مسلمانان و مذهبی‏ها اعتبار اجتماعی دارد و بنابراین نفوذ کلام هم دارد.

به همین دلیل، اخیراً وقتی ایشان برخورد تندی با صدا و سیما کرد و در کل با حاکمیت کرد- جملاتش در آن برخورد، فراتر از صدا و سیما بود- چند ساعت بعد، صدا و سیما اطلاعیه داد و عقب‏نشینی کرد.

منظورتان اخطار او به صدا و سیما، در مورد نشان دادن چهره‏ی حضرت عباس در یک مجموعه‌ی تلویزیونی است؟

بله ایشان هشدار داد که شنیده‏اند می‏خواهند یک هنرپیشه را به شکل حضرت عباس نشان بدهند. او گفت اگر بخواهند این غلط‏ها را ادامه بدهند، در روز عاشورا خون به‏پا می‏شود. یعنی در واقع، تهدید کرده بود که ما در روز عاشورا، عاشورای دیگری راه می‏اندازیم.

البته قرن‏هاست در قالب تعزیه، نه تنها حضرت عباس را نشان می‏دهند، بلکه امام حسین را که مقام بالاتری است، نشان می‏دهند؛ یا مثلاً یک مرد نقش حضرت زینب را بازی می‏کند. این مسائل قبلاً اتفاق افتاده است.

در واقع روی نفوذ کلام او تاکید دارید.

نفوذ کلام ایشان و این‏که حکومت در برابر هشداری که ایشان داد و خیلی شدیداللحن بود، عقب‏نشینی کرد. این نفوذ کلام آقای وحید خراسانی، اعتبار فقهی، علمی و حوزوی ایشان را نشان می‏دهد و طبعاً به دنبالش، یک اعتبار سیاسی هم می‏آید.

به‏هرحال، به دو اعتبار مسئله مهم است؛ یکی به اعتبار جنبه‏ی فقهی و علمی آقای وحید خراسانی است و دیگر این‏که ایشان در همین سفر آقای خامنه‏ای به قم، نشان داد که مرزبندی جدی‏ دارد، مخالفت جدی دارد و نمی‏خواهد خود را به حریم حکومت نزدیک و آن را تایید کند.

یعنی با نرفتن به دیدن آقای خامنه‏ای، نه تنها حکومت و رهبری آقای خامنه‏ای را تایید نکرد، بلکه مخالفت خود را هم اعلام کرد. چون مخالفت لزومی ندارد که حتماً با حرف باشد. مخالفت شخصیت بانفوذی مانند آقای وحید خراسانی، همین که به دیدار رهبری نمی‏رود، نمود پیدا می‏کند. یا حتی خبر آن رسید که ایشان می‏خواست اصلاً قم را ترک کند و به مشهد برود. منتها با تهدید مانعش شدند و نگذاشتند برود که اگر می‏رفت، افتضاح بزرگی برای خامنه‏ای و رهبری و حکومت و جمهوری اسلامی بود.

اظهارات صریح آیت‌الله وحید خراسانی، به طور مشخص در قوه‏ی قضاییه و در حوزه‏ی پیرامون آقای خامنه‏ای، چه تأثیری خواهد گذاشت؟

سال گذشته آقای خامنه‏ای در نماز عید فطر، مسئله‏ی اقرار زندانی‏ها را مطرح کرد و گفت: «یک زندانی در زندان، اگر بخواهد علیه دیگران اقرار و اعتراف کند، قابل قبول نیست، اما اگر بخواهد علیه خودش اقرار کند، قابل قبول است.» یک روز بعد، آیت‏الله منتظری، ضمن یک بیانیه‏ی مکتوب، از نظر فقهی جواب خامنه‏ای را داد و گفت که این‏طور نیست و اعتراف در زندان مصون نیست. یک‏سری روایت هم آورد و فتواهای فقهی را نیز مطرح کرد. البته اثر گذاشت و خیلی هم مفید بود. در عین حال می‏گفتند که آیت‏الله منتظری است دیگر … بالاخره به عنوان مخالف شناخته شده است.

اما با گذشت بیش از یک سال، آیت‏الله وحید خراسانی هم دقیقاً همان نظر را می‏دهد که آیت‏الله منتظری داده بود. بنابراین در نظر بگیرید که این فتوای ایشان، بعد از فتوای صریح و روشن و مکتوب آیت‏الله منتظری بسیار مهم است و به‏شدت بازتاب پیدا می‏کند. نه خود آقای لاریجانی می‏تواند این را نادیده بگیرد، نه دیگر روحانیون و علما و نه حتی آقای خامنه‏ای می‏تواند نسبت به این حرف بی‏اعتنا بماند.
از این جهت، من فکر می‏کنم که این سخن ایشان، حتی اگر فرض بگیریم که بدون توجه به شرایط روز گفته باشد، به دلیل اثرگذاری و بازتاب اجتماعی و حقوقی‏ آن، در حکومت و در قوه‏ی قضاییه، یک حادثه تلقی می‏شود و باید آن را یک رخداد بسیار مهم به‏حساب آورد.